کثرت گرایی خیال
یکی از بیماری های انسان، عبارت است از بیماری کثرت گرایی خیال، و بی ضابطه بودن این قوه، و به عبارت دیگر، بیماری عدم تسلط قوه عاقله بر قوه خیال. در این بیماری، قوه خیال به یمین و یسار سیر می کند و اصلاً از اختیار شخص خارج است؛ مانند اسب سرکشی که افسار ندارد، تا صاحبش آن را کنترل کند. گاهی مشکل ما این است که می خواهیم دو رکعت نماز بخوانیم، اما فرّار بودن ذهن و بی اختیار بودن خیالات نمی گذارد که یک «لا اله الا الله» به درستی بگوییم و پراکنده نباشیم. نداشتن توجّه، یک معنا است و اشتغال زیاد به امور منافی، یک معنای دیگر است. من گرفتاری ام این است که آن قدر از جهت ذهنی، اشتغال و خیالات دارم که نمی توانم نماز فارغ از اشتغال بخوانم. این، نشانه عدم قرار و ثبات قوه خیال است که با کمترین محرک بیرونی یا درونی به حرکت می افتد و به یمین و یسار می رود که یک بیماری است.
قرآن کریم در سوره مبارک احزاب، خیلی لطیف به این بیماری اشاره می فرماید:
یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا؛(1)
اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید، اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به نرمى سخن مگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و به شیوهاى شایسته سخن گویید.
در اینجا قرآن، طمع[شهوانی] را بیماری قلب می داند: «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ». این بیماری، بیماری عدم استقرار روح و عدم اطمینان است؛ یعنی قوه خیال شخص، بیمار است و با کمترین تحریک بیرونی -مانند نوع صحبتِ جنس مخالف- به سراغ مسائل شهوانی می رود و طمع می کند.
از مصادیق و درجات طمع شهوانی، این است که شخص، همسر دارد؛ ولی تشتت افکار دارد و زیاده خواه است و قناعت به زندگی و همسرش نمی کند. این ها بیماری و مرض است. این مشکل، چقدر زندگی ها را از هم می پاشد و چقدر فشار و اذیت به طرفین وارد می کند! دلیل این مشکلات، این است که بر اساس آیه «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» قلب و شخصیت، بیمار است؛ لذا نیاز کاذب احساس می کند و در صدد زیاده خواهی است؛ در حالی که این کار، تشتت می آورد و استقرار و اطمینان و توفیق ذکر الله را از بین می برد.
ریشه این بیماری
حال باید ببینیم حرکت ها و طمع های درونی از چه زاویه و کانالی ایجاد می شود و این خواسته را تحریک می کند؟ یکی از کانال های تحریک کننده طمع انسان، قوه شهویه است که به آن می پردازیم. در این آیه، اولاً بیان کرده که این مشکل، بیماری شهوی است و ثانیاً در پرداختن به این موضوع، حالات نساء و رجال را بسیار لطیف، از هم جدا کرده است. مشکل احتمالی نساء را این طور طرح کرده است که: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»؛ یعنی بیان کرده که مشکل زن ها در این موضوع، برخورد تحریک آمیز و از باب ارائه (خودنمایی) است که باید مراعات کنند. یکی از مشکلات اساسی در برخی زن ها این است که در پی جلب توجه و خودنمایی هستند. در باب بیماری شهوت، یک طرف، نقش فاعلی دارد و یک طرف، نقش قابلی و این ها نباید با هم خلط شوند.
بیماری طمع، هنگامی در انسان پیدا می شود که قوه خیال، فاسد و خارج از کنترل باشد. اگر قوه خیال بیمار نباشد، معمولا تحریک های دیگران مؤثر نیست؛ لیکن قوه خیال و ذخیره های خیالی انسان، گاهی فاسد و خراب است؛ لذا با کمترین جرقه، شعله ها به پا می شود.
وجود درمان های متعدد برای یک بیماری
فرض کنید یک فرد بیمار، نزد پزشک می رود و با یک نسخه خوب می شود. همین فرد، ممکن است بدون مراجعه به پزشک و با یک نوع پرهیز غذایی درمان شود. گاهی هم با روش های دیگر مثل ورزش، حجامت یا… درمان انجام می شود. در پزشکی جسم، راهکارها متعدد است و در فراپزشکی و درمان دردهای روحی و روانی، راهکارهای درمانی متعددتر هستند.
برای درمان بیماری های مربوط به قوه شهویه، از جمله تشتت خیال و افکار بد هم راه کارهای درمانی متعددی هست. حتی از مسیر پزشکی و طبابت جسمی هم می توان به درمان آن پرداخت و علل تشدید و تحرکات قوه خیال را کنترل کرد. وقتی با نگاه طبی به سراغ علل آن می رویم، از نوع مزاج گرفته تا نوع غذا خوردن و بسیاری امور دیگر، در پراکندگی خیال دخیل هستند که باب مفصلی است و در این مجال نمی گنجد.
اما راه کار دیگری هم در قرآن برای درمان این مشکل هست که به آن اشاره می شود:
راه کارهای قرآنی
قرآن، درمان نامه خود را به گونه ای چینش کرده که در تمام ابعاد کامل است؛ یعنی اگر هندسه درمانی قرآن مورد توجه قرار بگیرد، می بینید که درمان های قرآن، متعدد و متنوع و کاملند. قرآن در یک بخش، الگوسازی کرده و با ارائه الگو، در صدد درمان برخی مشکلات و بیماری ها است. در بخش الگوسازی نیز تنوع قائل شده است؛ هم در نوع درمان و هم در مراتب مختلف.
این را باید دانست که هر داستان و هر شخصی که در قرآن از او یاد شده، همه روی حساب و کتاب است. چرا از بین ۱۲۴۰۰۰ پیامبر، فقط اسامی این افراد ذکر می شود؟ چرا برای هر شخصی خصوصیتی ذکر می شود؟
طرح نمودن بحث الگوها، یک بخش از درمان های قرآنی است؛ یک بخش دیگر از درمان های قرآن، دستورات صریح عملی است که در قرآن آمده است؛ مانند: «تُوبُوا إِلَى اللهِ»(2) که دستور به توبه و بازگشت به سوی خدا می دهد.
یا دستور به ذکر می دهد و می فرماید:
اذْکُرُوا اللهَ ذِکْرًا کَثِیرًا؛ (3)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید.
همچنین دستورات متنوع و متعدد دیگر که جا دارد این دستورات و درمان های عملی قرآن بررسی شود و یک مجموعه درمانی تدوین گردد، تا هر کسی در هر مرتبه ای و در هر شغلی، بتواند جایگاه و درد خود را بشناسد و راهکاری درمانی خود را از قرآن بیابد.
شناخت قوه خیال
با توجه به توضیحات گذشته، برای شناخت و درمان بیماری طمع شهوانی، باید به سراغ قوه خیال رفت و آن را شناخت. بحث قوه خیال و شناخت زوایای مختلف آن، بسیار پردامنه و مهم است. اگر قرار باشد قوه خیال کارشناسی شود، به چندین زاویه مربوط است؛ مثلاً یکی از بحث های آن، ورودی های قوه خیال است. شما چه ورودی هایی به قوه خیال می رسانید؟ یکی از حواس پنج گانه، چشم است. شما همین طور که در خیابان می روید، از کانال چشم، به نفس خود چه عکس هایی را منتقل می کنید؟ قوه خیال، تمام صحنه ها و تصاویری را که می بینید، تحویل حافظه می دهد و نگه می دارد. اگر این عکس ها مشکل دار باشد در تشدید بیماری شهوانی مؤثر است؛ به این صورت که نفس انسان در زمان مقتضی، این عکس های ذخیره شده در قوه حافظه را پیش می آورد و اشتغال ایجاد می کند.
این یک زاویه از بحث قوه خیال است. یک زاویه دیگر اینکه ارتباط قوه عاقله با قوه خیال چگونه است؟ یعنی خزانه خیال، قفل و بست محکمی به نام عقل دارد، یا صورت ها و تخیلات، آزادانه در رفت و آمدند؟ اگر قوه عاقله مسلط بر خیال نباشد، مشکل شهوت و تفکرات و خطورات شهوانی، زیاد خواهد بود؛ اما اگر قوه عاقله انسان، قوی و مسلط باشد، بر رفت و آمدهای خیالات، نظارت می کند و نمی گذارد یک تصویر یا خیال شهوانی، مدت ها او را به خود مشغول کند.
ویژگی های قوه خیال
یکی از معارف لازم، شناخت قوای انسانی، از جمله قوه خیال و امور مؤثر بر قوا است؛ از جمله، تأثیرات مراحل مختلف سن و محرک های قوا را باید شناخت. ارتباطات قوای انسان با بقیه قوا را بررسی کرد؛ برای مثال یک بچه خردسال در بسیاری از امورش هنوز قوه شهویه او فعال نشده است و لذا دور بودن او از گناهان شهوانی، ارزش ندارد؛ یعنی آن عصمت و ارزش را برای او نمی توان قائل شد. همین بچه وقتی هجده ساله می شود، چشمش به این طرف و آن طرف می رود؛ به حدی که یک نفر می گفت که من چشم هایم خیلی ضعیف بود و در خیابان ها راحت بودم؛ الآن که چشم هایم را عمل کرده ام، دیگر نمی توانم در خیابان، با آرامش راه بروم. چشم هایم دیدش خوب شده؛ ولی راه رفتن، برایم سخت است. اما باید دانست اینکه چشمت ضعیف باشد و نگاه نکنی، درمان مشکلت نیست. درمان، آن است که بتوانی نگاه کنی، اما نگاهت را پایین بیندازی. اگر چنین کردی، مطابق روایات، ثواب های بسیاری نصیبت خواهد شد. در روایتی آمده است:
النَّظَرُ سَهمٌ مَسمومٌ مِن سِهامِ إبلیسَ، فمَن تَرَکَها خَوفاً مِن اللهِ أعطاهُ اللهُ إیمانا یَجِدُ حَلاوَتَهُ فی قَلبِهِ؛(4)
نگاهِ [آلوده]، یکى از تیرهاى زهرآلود ابلیس است. هرکس که از ترس خدا چشم خود را [از محرمات] فرو بندد، خداوند به او ایمانى عطا فرماید که حلاوت آن را در دلش می یابد.
ببینید به خاطر یک خودنگهداری، چقدر برکات به انسان می دهند و چگونه می شود از یک صحنه گناه، پلی برای ترقی و رشد درست کرد؟
ولی قضیه امیال و قوای انسان، اوسع از این معانی است. این قوا و امیال، یکی یکی و در طول زمان در انسان بیدار می شوند. حتی در مورد ایام پیری نقل شده است:
یَشِیبُ ابْنُ آدمِ وَ یَشبّ فِیهِ خَصْلَتَانِ الحِرْصُ وَ طُولُ الأَمَلِ؛(5)
آدمیزاد، پیر می شود، اما دو خصلت در او جوان می گردند؛ یکی حرص و دیگری آرزوهای طولانی.
این پیرمرد تا جوان بود، اصلاً به فکر آینده نبود؛ اما حالا که پیر شده، یک دفعه بعضی از حس ها و قوای او فعال می شوند. این فعال شدن ها بر اساس قواعد دقیق علمی اتفاق می افتد و اهل بیت: که دردشناس و درمان شناس هستند این ها را فرموده اند. حتی دلایل فعال شدن این حس ها را از جهت حکمت عملی می توان بررسی کرد. چرا انسان وقتی پیر می شود حرص، طول امل و آرزوی دراز، در او جوان می شود؟ این ها قاعده دارد.
آنچه مد نظر است، این است که طبق خودشناسی صحیح، با قواعد متقن، حرکت کنیم. این قواعد را از متن قرآن و روایات اهل بیت: استخراج کنیم و بشناسیم. تمام دستورات اهل بیت و آیات الهی و معارف آسمانی، طبق قواعد علمی است. ترکیب ها و چینش هایی که در خلقت کل عالم و در خلقت تک تک موجودات، چه انسان و چه غیر انسان اتفاق افتاده، حساب شده و علمی و دقیق است. یکی از مهم ترین بخش های انسان شناسی، این است که قواعد حاکم بر وجود انسان و فعالیت های بخش های مختلف وی را بشناسیم. خودشناسی، با تمام مشکلات آن، با حساب و کتاب و مقدمات حاصل می شود. خودشناسی راهکارهای مستند به قرآن و احادیث اهل بیت: دارد که خیلی هم ارزشمند است.
در قرآن، قواعد حاکم بر کل عالم از جمله انسان بیان شده و قواعد مربوط به خودشناسی و قوا و نحوه فعالیت آن ها تبیین شده است. در آیه فوق، در مورد قوه شهوت می فرماید که این قوه، از بیرون، تحریک پذیر است. اگر عقل انسان، حاکم نباشد با صحبت کردن یک زن، تحریک می شود و این تحریک، گاهی تا آنجا پیش می رود که به طرف مقابل طمع می کند. پس برای کنترل این قوه، زن ها نباید تحریک آمیز صحبت و رفتار کنند و مردها هم باید مراقب این تحریک ها باشند و خودشان را در معرض این گونه تحریک ها قرار ندهند.
درمان قرآنی بیماری قوه خیال
قرآن در مورد مریضی قوه خیال و بیماری تشتت و طمع ورزی، انواع راه کارها را ارائه می کند. در یکی از این راه کارها دستور می دهد که: «اذْکُرُوا اللهَ ذِکْرًا کَثِیرًا؛ خدا را بسیار یاد کنید»۶ معنای این آیه، توجه دائم به حق تعالی است؛ اما توجه داشتن، در ابتدا ابزار می خواهد. اگر به اذکاری مانند «لا اله الا الله» مشغول نباشیم، کمتر می توانیم به معنای ذکر و ارتباط با حق تعالی دست یابیم. کاری که در ابتدا برای انسان، عملی تر است، این است که از اذکار استفاده کند. هرچند ممکن است معنا و حقیقت یا مرتبه عالی ذکر الله، توجهات عالی به حق تعالی باشد؛ ولی توجه به حق تعالی، ابزار می خواهد.
ابزار ذکر
ابزار رسیدن به توجه، همین اذکاری است که در قرآن و در روایات بسیاری از اهل بیت: بر اشتغال به آن ها تأکید شده است. مواردی که ما به آن ذکر می گوییم، مانند ذکر استغفار، ذکر توحید (لا اله الا الله)، سوره های قرآن یا اصل قرائت قرآن و ختم آن، کارش چیست؟ یکی از کارکردهای این اذکار، این است که وقتی من مشغول به ذکر شدم، تکلیفم را با خودم معلوم می کند؛ به این معنا که خودم هم آرام آرام می توانم دریابم که چند درصد از نماز و عبادت های من با توجه همراه است. اگر این ابزار را نداشته باشم، شاید اصلاً از توجه به خدا کناره بگیرم پرت شوم و تا مدت ها متوجه نباشم که غافل و پرت بوده ام و چه کرده ام و تا چه اندازه بیمار هستم؛ ولی وقتی به نماز می ایستم یا یک ذکری را می گویم، متوجه می شوم که من گاهی حتی چند ثانیه هم نمی توانم با توجه، ارتباط برقرار کنم. عدم امکان توجه به حق تعالی که هیچ؛ من گاهی بیماری ام بدتر از این است و آن این است که پر از شلوغی و پریشانی هستم.
راه رسیدن به توجه دائم
یکی از راه کارهای درمانی مورد تأکید در قرآن اشتغال به اذکار و حداکثر سعی در داشتن توجّه است. توجّه داشتن در ابتدا به معنای عدم تشتت است. یعنی یک بار که گفتی «لا اله الا الله» و ذهنت در بازار بود، بار دوم سعی کنی در بازار نباشد و حاضرش کنی؛ به تعبیر بعضی، این گونه نباشد که زبان مشغول به ذکر باشد و دل، جایی دیگر باشد. برای بار دوم اگر از بازار جای دیگر رفت، دوباره سعی کن. اگر توانستی دلت را در طول گفتن صدبار «لا اله الا الله» فقط یک بار حاضر کنی، تو در همین حد موفق بوده ای. شما جهاد کرده ای و به حد خوبی رسیده ای، منتها این توجه در یک ذکر را باید نگه داشت. یک «لا اله الا الله» را به گونه ای گفتی که فکرت در مدرسه یا در بازار یا در کار نبود، این، یک سرمایه است. این یک ثانیه را با تکرار و مداومت و تلاش هر روزی می توان دو ثانیه کرد و دو ثانیه را می توان سه ثانیه کرد. تازه اگر کسی به مقدار کمی از توجهات رسید و تسلط پیدا کرد، دیگر رشد توجهات، تصاعدی بالا می رود نه یک ثانیه یک ثانیه.
انسان باید سعی کند یک ثانیه یک ثانیه و یک ذکر یک ذکر، خود را حاضر کند و از تشتت و تکثر، خود را به یک سمت متوجّه کند. همین استقرار ذهن در عبادت، یک مرتبه ای از توجه است. توجّه، معنایی نیست که بشود برای همه یکسان معنا کرد. اگر کسی توانست این روش را ادامه دهد، این کلید، او را پیش می برد؛ یعنی اگر استقرار و عدم تشتت خیال در عبادات و اذکار را ادامه دهد و ذره ذره به آن اضافه کند، کم کم مشکلات قوه خیال مانند بیماری طمع و خطورات بد و تحریک پذیری از محرک های خارجی در او حل می شود. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهجت۱ را که در باب توجهات و حضور قلب، تعبیر جالبی داشتند. ایشان می فرمودند: «اختیاراً وارد ذکر شوید؛ اما اختیاراً خارج نشوید». این یک نسخه بی پایان است.
تصور کنید اگر ما از اول تکلیفمان تا کنون روزی یک ثانیه به توجهاتمان افزوده بودیم، تا الآن به چه برکاتی رسیده بودیم. البته این یک ثانیه، دیر به دست می آید. امروز ممکن است بتوانی درصد بیشتری از نماز یا ذکرت را توجه داشته باشی؛ ولی فردا یک مشکلی پیش می آید و تو را غافل می کند. باید آن قدر در طول زمان، استقامت نشان داد و اعمال و اذکار را تکرار کرد تا تثبیت شود. قرآن می فرماید:
إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُون؛(7)
به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما، خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند که: «نترسید و غمگین مباشید. و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است».
امدادهای الهی در طول مسیر
در طول مسیر، از امتیازات، امکانات و انواع عنایات الهی هم نباید غافل بود. قرآن کریم می فرماید:
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا؛(8)
و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاک نمىشد.
عنایات و الطاف حق تعالی هم در طول مسیر، خیلی کارساز است و راه را خیلی نزدیک می کند؛ برای مثال، فضای دل یک نفر تاریک شده است و افکار بدی به ذهن او می آید، گاهی در یک جلسه روضه شرکت می کند و حال خوشی روزی او می شود؛ یک باره از آن تاریکی ها نجات پیدا می کند. گاهی در برخی توسلات، فضای خوبی ایجاد می شود و یک بیماری را ریشه کن می کند. یکی از مشکلات ما این است که خودمان را کمتر در معرض رحمت خدا قرار می دهیم و ارتباطمان با رحمت خدا کم است.
اما به هر حال نمی توان نشست و دل را رها کرد، تا اینکه چنین جلساتی پیش بیاید و علّت تامه برای درمان همه مشکلات بشود. باید انسان هم زمان، از کانال ها و ابزارهای مختلف استفاده کند و خودش را در معرض خیر و برکات قرار دهد و بکوشد آن قدری که می تواند -ظاهراً و باطناً- شرور را از خود دور کند، تا ان شاء الله الطاف الهی دست گیری کند و همه مشکلات برطرف شود.
با این نوع برخورد و اضافه کردن تدریجی به توجهات اگر انسان همتی کرد و درست وارد شد، سیر انفسی شروع می شود و باب معارفی که برای او حاصل می شود، بی پایان است. وقتی مسأله توجه در باب ذکر، مدتی سامان گرفت، انسان خود را پیدا می کند. بعضی از بزرگان و علمای نحله نجف، معنا و نتایج دقیق تر و فراتر از این برای یافتن خود می گفته اند و برای آن، آثار و علائم خاصی مطرح می کرده اند. نوع دیدن و یافتن در این نوع از خود یافتن، متفاوت است. که پس از آن، نوبت ارتفاع و ارتقاءهای بهتر و بالاتر می رسد.
-----------------------------
پی نوشت:
1.سوره احزاب: ۳۲.
2.سوره تحریم: ۸ ؛ سوره نور: ۳۱.
3.سوره احزاب، ۴۱.
4.بحارالأنوار، علامه مجلسی، لبنان، مؤسسه الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ ق، ج۱۰۱، ص ۳۸.
5.همان، ج ۲۲، ص ۷۰.
6.سوره احزاب، ۴۱.
7.سوره فصلت: ۳۰.
8.سوره نور: ۲۱.
-----------------------------
منبع : چشمه زلال