راه برون رفت از بن بست ها / از بن بست تا شاهراه -(بخش اول)
قال الله تبارک و تعالی:
…وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ ُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْجَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً؛(1)
و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى کند و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد. و هر کس بر خدا توکّل کند، او امرش را کفایت مى کند. خداوند، فرمان خود را به انجام مى رساند و خدا براى هر چیز، اندازه اى قرار داده است.
مقدمه
انسان در مسیر و روند زندگی خود، با برخی از بن بست ها برخورد می کند که بعضاً طبیعی هم هستند. می توان گفت در دوران کنونی، تقریباً هیچ کس بدون بن بست نیست. این بن بستها، گاهی مادی و گاهی معنوی است. انسانی که در بن بست قرار گرفته، طبیعتاً تخیلات و تصوراتی می کند و راه های خروجی از این بن بست را با اطلاعات ناقصی که دارد، پیش روی خود می چیند؛ مثلاً با خودش می گوید: «من که الآن در این بن بست قرار گرفته ام، چه خوب است که از فلان ناحیه راه فرجی برسد یا من فلان اقدام را انجام بدهم، تا مشکلاتم کم بشود»؛ یعنی انسانِ به بن بست خورده، معمولاً فقط به انتهای مسیر و مرحله آخر خروج از بن بست توجه دارد و همیشه به این فکر می کند که چگونه می تواند از این بن بست خارج شود. غافل از اینکه معمولاً بن بستها، به ویژه بن بستهای معنوی و روحی، پیچیده و دارای قواعد و قوانین متعددی هستند و به سادگی و با یک محاسبه ابتدایی نمی توان از بن بستهای روحی و شخصیتی بیرون آمد.
شباهت روح و جسم
روح مانند جسم، عوارض خاص خود را دارد. بشر بیماری های جسمی را که ساده تر از بیماری های روحی است، تا حدودی توانسته است کنترل کند؛ اما کلاً نمی شود آن را از بین بُرد. ببینید چقدر با این همه هزینه در مرحله تحقیق و درمان، باز کسی ادعا نمی کند که این روش، کوتاه ترین و بهترین راه کار درمانی است. این ها تحقیقات و کارهایی است که تا کنون انجام شده و کامل هم نیست و مردم هم از آن استفاده می کنند و تا حدامکان خود را با آن وفق می دهند.
وقتی وارد مسائل روحی و شخصیتی انسان می شوید، آسیب ها و راه کارهای درمانی، بسیار گسترده تر و فراتر از این حرف ها است؛ درحالی که، درمسائـــــل روحی،خیلی ساده برخورد می کنیم و با چند عمل ساده انتظار داریم مشکلات و بن بست هایمان برطرف شود. ما در خیالات و تصورات محدود خود، از راه های خروجی و درمان ها برداشتی می کنیم و یک شبه هم می خواهیم تمام مراتب رشد و کمال را تا رأسِ قله طی کنیم؛ مثلاً می خواهیم با دیدن یک خواب یا انجام برخی اعمال از بن بست ها و مشکلات موجود، خارج شویم. ما غالباً در آسیب ها و نیازهای روحی، به صورت حکیمانه و کارشناسی شده وارد نمی شویم؛ بلکه با تصورات سطحی می خواهیم آن ها را پشت سر بگذاریم.
راهکار الهی برای خروج از بن بست ها
خداوند متعال با یک بیان کوتاه، این معادله و این طرز برخورد نادرست با بن بست ها را به هم می زند و می فرماید:
وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا؛(2)
هر کس تقوا پیشه کند، خدا برای او راه خروجی قرار می دهد.
تو اگر راه خروجی می خواهی، چرا می نشینی دورنمای راه خروجی را خیال و تصور می کنی و یک مسیر خیالی و مبهم را برای خارج شدن از بن بست ها تعیین می کنی؟! تو کار خودتت را انجام بده. تعیین و ارائه راه خروجی، از الطاف الهی است که خدا می رساند. من اگر مشکلی داشته باشم آن مشکل، در اجرای وظایف محوّله به خودم است که باید آن ها را اصلاح کنم. اگر وظایف خودم را انجام دادم و تقوا را رعایت نمودم، خداوند یک باب دیگری برایم باز می کند. خداوند وعده داده است که اگر من باوظایف، اولویت ها و ضرورت های خودم آشنا شوم و به آن ها را عمل نمایم، او راه خروجی را باز می کند. وقتی انسان تقوا و وظیفه را رعایت کرد، هیچ جا بن بست نیست، هیچ جا!
از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمودند:
لَوْ أنَّ السَّماواتِ وَ الأرْضَ کانَتا رَتقاً عَلى عَبدٍ ثُمّ اتَّقَى الله َ لَجَعَلَ اللهُ لَهُ مِنهُما فَرَجاً و مَخرَجاً؛(3)
اگر آسمان ها و زمین در برابر بنده اى سر به هم آورند و آن بنده، تقواى خدا پیشه کند، حتماً خداوند از میان آن دو، گشایش و راه خروجى برایش قرار خواهد داد.
با دقت در آیه قبل می توان دریافت که ریشه بن بستها، بیتقوایی ها است. حال برای خارج شدن از بن بستها باید ریشه به وجود آمدن آن ها را برطرف کرد؛ اما اگر بنا باشد بی تقوایی ها ادامه پیدا کند – بر فرض که بتوانم با محاسبات خودم از بن بست خارج شوم- بی تقوایی ها باز باعث ایجاد بن بست دیگری می شوند. پس مشکل بن بستها را باید از ریشه حل کرد و به تقوا رو آورد و راه خروج از بن بست را به خدا سپرد.
آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:
فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاکُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَیْهِ الْکَرَامَهُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَیْهِ الرَّحْمَهُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَیْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَیْهِ الْبَرَکَهُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا؛(4)
آن کس که دست به دامن تقوا بزند، سختى ها پس از نزدیک شدن، از او دور مى گردند، و امور، بعد از تلخى براى او شیرین مى شوند، و امواج فتنه ها، پس از تراکم، از اطراف او پراکنده مى گردند، و دشواری ها پس از رنجاندنش بر او آسان مى شوند و باران کرامت پس از نایاب شدن، بر او مى بارد، و رحمت رمیده شده، به او روى مى آورد، و چشمه نعمت، پس از خشک شدن، بر او به جوشش مى آید، و برکاتِ کاسته شده بر او، فراوان مى شود.
ناامیدی ممنوع
فضل و رحمت الهی آن قدر وسیع است که هر قدر هم بد کرده باشیم و به بن بست خورده باشیم، باز اگر برگشتیم و تقوا رعایت را کردیم، خودش راه خروجی را می رساند. شما به این نمونه قرآنی توجه کنید. وقتی خدای متعال می خواهد حضرت موسی و هارون(علیها السلام) را به سمت فرعون بفرستد، می فرماید:
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی؛(5)
پس به نرمى با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود یا [از خدا] بترسد!
یک نفر مثل فرعون که این همه اسراف و ظلم کرده، استعدادهای توحیدی را تضییع کرده، ادعای ربوبیت نموده و همه گونه ظلم به مردم کرده است. با این همه، فضل خداوند، آن قدر گسترده است که به دو پیغمبر خودش سفارش می کند با فرعون به نرمی صحبت کنید؛ شاید برگشت!
یک نمونۀ عاشورایی از امید به رحمت خدا، جناب حُرّ; است. با این سیری که ایشان داشت و مانع حرکت آقا سید الشهدا (علیه السلام) شد؛ ولی وقتی خدمت حضرت عرض کرد: «هَل لِی مِن تَوبَه؟» بلافاصله آقا فرمودند: «یَتُوبُ اللهُ عَلَیکَ» یعنی بله؛ خدا به سوی تو برگشت می کند و توبه تو را می پذیرد.
این ها یعنی چه؟ یعنی اینکه راه، همه جا جا باز است. یعنی اگر فرعون هم شده باشی و در حد او بدی کرده باشی، باز برای بازگشت و در آمدن از بن بست در به روی تو باز است. فقط ما باید با وظایف خودمان آشنا باشیم؛ راه خروجی با خداست. اگر به وظیفه خودمان و کیفیت اجرای آن آشنا باشیم، خدای متعال جبران می نماید، و درها را باز می کند. فضل و احسان خدای متعال، شامل همه است.
آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ أَصْلَحَ اللهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاه؛(6)
هر کس آنچه را میان او و خدا است، اصلاح کند [و به دستور خدا عمل نماید] خدا آنچه را میان او و بین مردم است اصلاح می کند و هر کس کار آخرتش را اصلاح کند، خدا کار دنیاى او را درست می نماید.
در ادامۀ آیه ای که در ابتدای عرائضم تلاوت کردم، می فرماید: «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»؛ یعنی و از راهی که گمانش را نمی کرد، رزق و بهره او را می رساند. رزق، گاهی از راه بی گمان می رسد و کاری به معادلات من و شما ندارد. تمام اسباب، به دست حق تعالی است. کافی است ما وظیفه خود را بشناسیم و به تعبیر بعضی از آقایان، خراب کاری نکنیم؛ او فضلش عام و شامل است. اگر درست عمل کردیم، دعای حضرت صاحب (علیه السلام) به ما می رسد؛ البته به شرطی که مانع ایجاد نکنیم.
از ماست که بر ماست
گاهی گرایش های ما به سمت امور پست و پایین است. هر چه خدای متعال می خواهد ما را رشد بدهد، سنگینی می کنیم. این گرایش به پایین و سنگینی را خداوند در قرآن مورد توبیخ قرار داده است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ قَلیل؛(7)
اى کسانى که ایمان آورده اید! چرا هنگامى که به شما گفته مى شود: «به سوى جهاد در راه خدا حرکت کنید» بر زمین سنگینى مى کنید [و سستى به خرج مى دهید]؟ آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شده اید؟ با اینکه متاع زندگى دنیا، در برابر آخرت، جز اندکى نیست.
ما در انتخاب گزینه هایمان، بهترین گزینه های خدایی را انتخاب نمی کنیم. در اجرا، خدا را مدّ نظر نداریم و در خلوت، ملاحظه خدا را نمی کنیم. اگر یک بچه پنج ساله حاضر باشد، او را ملاحظه می کنیم؛ اما ملاحظه حضور خدا را نمی نماییم. آیا انصاف است که انسان در تنهایی هایش خدا را ملاحظه نکند یا اگر هم ملاحظه می کند، سست ترین شخصیت به شمار آورد؟ خدایی که این همه لطف و احسان به ما کرده، باید او را و حضور و محضرش را بزرگ شمرد. مبادا از این دسته افرادی باشیم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
مَنْ تَیَقَّنَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ یَرَاهُ وَ هُوَ یَعْمَلُ بِمَعَاصِیهِ فَقَدْ جَعَلَهُ أَهْوَنَ النَّاظِرِینَ؛(8)
هرکس در حالی که معصیت خدا را انجام می دهد، یقین داشته باشد که خدای سبحان او را می بیند، خداوند را سست ترین نظاره کنندگان قرار داده است.
بزرگ شمردن حضور و محضر حضرت حق است که روح تقوا را در انسان احیا می کند.
وای بر ما که گاهی تنها هستیم و به خیال اینکه هیچ کس دیگری نیست مراعات حضور خداوند را نمی کنیم و صدمه همین کار را می خوریم. بعد از اینکه مراعات حضور حق تعالی را نمی کنیم و بی تقوایی از ما سر می زند، در یک درگیری و کشاکش می افتیم و حقوق از دست رفته و پایمال شده- چه حق الناس و چه حق الله- ما را عقب می اندازد، معادلاتمان به هم می خورد، جوهره عقول ما کمرنگ می شود. پس از آن است که خدا و غیر خدا را محکوم می کنیم و خودمان را از حد تقصیر خارج می نماییم و به جای شرمندگی و شکستگی، طلبکاری هم می کنیم.
به هر حال، این آیه شریف که می فرماید: «مَنْ یَتِّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» تابلوی بسیار زیبایی است که باید مدّ نظر انسان باشد.
حق تعالی در آیه بعد، یک پرده دیگر را به نمایش می گذارد که آن هم بسیار زیباست؛ می فرماید:
وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً؛(9)
و هر کس بر خدا توکّل کند، او کفایت امرش را مى کند. خداوند، امر خود را به انجام مى رساند و خدا براى هر چیز، اندازه اى قرار داده است.
این عبارت نورانی، مفهوم و مضمون قبل را تأیید می کند که هر کس بر خدا توکل کند و به وظیفه خود عمل نماید، خدا او را کفایت می کند؛ پس در این سیر سعودی، هیچ مانعی در کار نیست. اگر مانعی باشد، مربوط به کیفیت عملکرد ما است. مربوط به خداترسی ما و جایگاه شناسی ما است، مربوط به نوع ارتباط و عملکردهایمان در تنهایی است. مشکل در عملکرد ما با صاحبان حق و حقوق است؛ مثل پدر، مادر، همسر، فرزند و برادر مؤمن. چگونگی برخوردصحیح با این صاحبان حق، راه و مسیر باریکی را برای انسان تعریف و تعیین می کند؛ اگر آن را درست پیمودیم، خدا خودش ما را در دنیا و آخرت، کفایت می کند. لازم نیست ما به شرق و غرب برویم، تا دریچه ای باز بشود، کافی است خداوند دریچه ای به روی ما باز کند و ما در مورد خودمان درست قضاوت کنیم. چیزی که هست این است که من حد و حدود را نمی شناسم، در خداترسی مشکل دارم. مشکلم اینجاست که چشمانم، گوش هایم، زبانم و سایر اعضایم طبق هوای نفس عمل می کنند.
ادامه دارد...
------------------------------
پی نوشت ها:
1.سوره طلاق:۲و۳.
2.سوره طلاق:۲.
3.بحارالأنوار، علامه مجلسى، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۴۰۳ق، ج۶۷، ص ۲۸۵.
4.نهج البلاغه، سید رضی، قم، هجرت، اول، ۱۴۱۴ق، ص ۳۱۳.
5.سوره طه:۴۴.
6.اللهوف، ابن طاووس، تهران، اول، ۱۳۴۸ش، ص۱۰۳.
7.سوره توبه: ۳۸.
8.کنز الفوائد، محمد بن على کراجکى، دارالذخائر، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق، ج۱، ۳۵۰.
9.سوره طلاق: ۳.
افزودن دیدگاه جدید