5 - عبودیت
بندگی و خضوع در مقابل حق فضیلتی ستودنی است که قرآن بارها بر این صفت زیبای محمدی صلی الله علیه وآله اشاره دارد . خداوند متعال پیامبر گرامی اش را با وصف بندگی - که تمام اوصاف والای حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله را تحت الشعاع قرار داده - یاد می کند و رسول گرامی اسلام نیز به عبودیت خود در پیشگاه حق همیشه افتخار می کرد .
به چند نمونه از آیاتی که حضرت رسول صلی الله علیه وآله را با صفت والای عبودیت توصیف می کند اشاره می کنیم:
1 - «وان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله » ; (20)
«و اگر در آنچه که به بنده خودمان نازل کرده ایم شک دارید، یک سوره همانند آنرا بیاورید .»
2 - «ان کنتم آمنتم بالله وما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان . . .» ; (21)
«اگر به خدا و به آنچه که بر بنده خود در روز جدایی [حق از باطل] نازل کرده ایم ایمان آورده اید . . .»
3 - «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا» ; (22)
«بزرگوار و پربرکت است آن خداوندی که قرآن را بر بنده [خاص] خود نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد .»
4 - «فاوحی الی عبده ما اوحی » ; (23)
«[در شب معراج] آنچه را که وحی کردنی بود به بنده اش وحی نمود .»
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله آنچنان شیفته عبادت و بندگی در بارگاه ربوبی بود که گاهی خود را فراموش می کرد و از خود بیخود می شد، تا اینکه آیه نازل شد: «طه! ما انزلنا علیک القرآن لتشقی » ;
«طه! ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که این قدر به زحمت و مشقت بیفتی .»
مرحوم فیض کاشانی در ذیل این آیه می نویسد: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آنچنان در عبادت الهی حریص بود که از کثرت عبادت پاهای مبارکش متورم شده بود، تا اینکه خداوند متعال این آیه را فرستاد .
امام باقرعلیه السلام می فرماید: روزی یکی از همسران آن حضرت به وی گفت: یا رسول الله! چرابه خود اینقدر زحمت می دهی، در حالیکه یک بنده آمرزیده هستی .
پیامبرصلی الله علیه وآله پاسخ داد: «اولا اکون عبدا شکورا; (24) آیا بنده شکرگزاری نباشم .»
خداوند متعال در برخی از آیات برای عبادت و بندگی پیامبر گرامی اش چنین رهنمود می دهد: «اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق اللیل وقرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا» ; (25) «نماز را از زوال خورشید (هنگام اذان ظهر) تانهایت تاریکی شب (نیمه شب) به پادار; و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را; زیرا قرآن فجر مورد شهادت [فرشتگان شب و روز] است . و پاسی از شب را [از خواب برخواسته و قرآن و نماز بخوان و] عبادت کن . این یک عمل نافله برای توست . امید است که خداوند متعال تو را به این وسیله به مقامی محمود (و در خور ستایش) برانگیزد .»
6 - عدالت خواهی
عدالت خواهی یکی از مهمترین اهداف بعثت پیامبران الهی است . خداوند متعال در سوره حدید می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط » ; (26) «ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب آسمانی و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند .»
همچنین خداوند متعال از زبان پیامبر گرامی اسلام در سوره شوری می فرماید: «وامرت لاعدل بینکم » ; (27) «من برای اجرای عدالت در میان شما مامور شده ام .»
و در آیات متعددی قرآن از عدالت خواهی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که یکی از اهداف بعثت آن حضرت نیز می باشد سخن گفته و مردم را به تبعیت از آن بزرگوار ترغیب و تشویق می کند .
عدالت طلبی در تمام زوایای زندگی انسان نقش دارد و گستره آن به گفتار و رفتار و روابط انسان، معاملات، خانواده، دوستان، فرزندان، همکاران و حتی سایر ملل نیز کشیده می شود . قرآن کریم می فرماید: «واذا قلتم فاعدلوا» ; (28)«وهنگامی که سخنی می گویید، عدالت را رعایت نمایید .» پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آنچنان به این مسئله حیاتی اهمیت می داد که حتی در نگاه کردن به دیگران عدالت را رعایت می نمود . امام صادق علیه السلام می فرماید: «کان رسول الله یقسم لحظاته بین اصحابه فینظر الی ذا وینظر الی ذا بالسویة; (29) رسول خداصلی الله علیه وآله نگاه خود را در میان اصحاب بطور مساوی تقسیم می کرد، گاهی به این و گاهی به آن دیگری به طور مساوی نگاه می کرد .»
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در یک منشور جهانی عدالت خواهی و تساوی حقوق انسانها را در جوامع اعلام کرده و ملاک احترام به حقوق بشر را معین نمود . آن منادی راستین عدالت و آزادی هنگامی که مشاهده کرد یکی از اصحاب عرب وی، سلمان فارسی را بخاطر غیر عرب بودن تحقیر می کند، در کلمات حکیمانه و معروفی فرمود: «ان الناس من عهد آدم الی یومنا هذا مثل اسنان المشط، لا فضل للعربی علی العجمی ولا للاحمر علی الاسود الا بالتقوی; (30) همه مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانه های شانه [مساوی و برابر] هستند . عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برتری ندارد مگر به تقوی .»
پیامبر اسلام در اجرای قانون عادلانه الهی اهتمام خاصی داشت و اگر کسی از آن حضرت تقاضای غیرقانونی و غیراصولی می کرد، شدیدا ناراحت می شد . هنگامی که بعضی از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب در مورد تقسیم غنائم جنگی از آن بزرگوار تقاضای غیرمعقول و خلاف عادت کردند، آن بزرگوار ناراحت شد و 29 روز تمام از آنان فاصله گرفت . خداوند متعال نیز به این مناسبت آیاتی را بر آن حضرت نازل کرد و خطاب به پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیواة الدنیا وزینتها فتعالین امتعکن واسرحکن سراحا جمیلا» ; (31) «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید، بیایید [با هدیه ای] شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم . (32) »
و به این ترتیب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حتی به نزدیکترین افراد خانواده اش نیز اجازه نداد از قانون الهی تخطی کرده و عدالت اجتماعی را در حکومت اسلامی آن حضرت خدشه دار سازند .
7 - راستی و امانتداری
امانتداری و صداقت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نه تنها یاران و پیروان آن حضرت را شیفته ایشان نموده بود بلکه دشمنان نیز به این حقیقت اذعان داشته و صداقت آن بزرگوار را می ستودند . سه سال از بعثت می گذشت که حضرت رسول صلی الله علیه وآله روزی در کنار کوه «صفا» روی سنگ بلندی قرار گرفت و با صدای رسایی قشرهای مختلف مردم مکه را به سوی خویش فرا خواند، آنگاه خطاب به مشرکین و سایر مردم فرمود: ای مردم! هرگاه من به شما گزارش دهم که پشت این کوه دشمنان موضع گرفته اند و قصد جان و مال شما را دارند، آیا مرا تصدیق می کنید؟ همگی گفتند: آری، زیرا ما در طول زندگی از تو دروغی نشنیده ایم (33) .
حضرت خدیجه نیز هنگامی که پیشنهاد ازدواج به آن حضرت می داد و شیفتگی خود را به آن وجود گرامی اعلام می نمود با تاکید بر امانت و صداقت آن بزرگوار، چنین گفت: «انی قد رغبت فیک لقرابتک وسطتک فی قومک وامانتک وحسن خلقک وصدق حدیثک; (34) به خاطر خویشاوندیت و بزرگواریت در میان قوم خودت و امانتداری تو و اخلاق نیک و راستگوئیت، مایلم با تو ازدواج کنم .»
در این میان تصریح آیات الهی و تاکید کلام وحیانی قرآن بر صداقت و راستی و امانتداری آن حضرت حلاوتی دیگر دارد . برخی از آیاتی که به امانتداری و راستی پیامبر عظیم الشان اسلام اشاره دارند عبارتند از:
1 - «قل لا اقول لکم عندی خزائن الله ولا اعلم الغیب ولا اقول لکم انی ملک » ; (35) «بگو: من نمی گویم خزائن خدا نزد من است و من [جز آنکه خدا به من بیاموزد] از غیب آگاه نیستم و به شما نمی گویم من فرشته ام .»
2 - «وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » ; (36) «و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید و آنچه می گوید چیزی جز وحی الهی که [بر او] نازل می شود نیست .»
3 - «ما کذب الفؤاد ما رای » ; (37) «قلب [پاک حضرت محمدصلی الله علیه وآله] در آنچه دید هرگز دروغ نگفت .»
حضرت محمدصلی الله علیه وآله در امانتداری آنچنان شهره بود که حتی دشمنانش بعد از بعثت آن حضرت، با این که نقشه قتلش را طراحی می کردند، همچنان با لقب «امین » او را می شناختند و در امانتداری اش لحظه ای تردید نکردند و در شب هجرت امانتهایی نزد آن گرامی داشتند . رسول الله صلی الله علیه وآله در غار ثور در عین حالی که از ترس مشرکین مکه مخفی شده بود، به امام علی علیه السلام سفارش نمود که یا علی! فردا در اجتماعات مردم مکه، صبح و شام با آوای بلند بگو: «من کان له قبل محمد امانة او ودیعة فلیات فلنؤد الیه امانته; (38) هر کس پیش محمد امانتی دارد بیاید امانتش را بازستاند .»
خداوند متعال در مورد ویژگیهای انسانهای وارسته و با ایمان می فرماید: «والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون » ; (39)«و آنان که به امانتها و عهدو پیمانهای خود وفا می کنند .»
و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اسوه کامل و نمونه بارز انسانهای وارسته و دارای تمام کمالات ویژه اخلاقی بود .
صداقت و امانتداری از منظر رسول گرامی اسلام آنچنان مهم بود که به عنوان معیار برای برتری یارانش محسوب گردید . امام صادق علیه السلام در این مورد فرمودند: «ان علیاعلیه السلام انما بلغ ما بلع به عند رسول الله صلی الله علیه وآله بصدق الحدیث واداء الامانة; (40) یقینا علی علیه السلام با راستگویی و امانتداری به آن درجه و عظمت درنزد پیامبرصلی الله علیه وآله رسید .»
قاطعیت و شهامت
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد اجرای حدود الهی و قاطعیت در برابر قانون شکنان اهتمام خاصی داشت . آن حضرت در عین حالیکه به اهل ایمان و مظلومان و ستمدیدگان رئوف و مهربان بود، در مقابل کفار و اشرار، با شجاعت و شهامت تمام ایستادگی می نمود . خداوند متعال در این مورد می فرماید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم » ; (41) «محمدصلی الله علیه وآله فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان هستند .» داستان زیر نشانگر قاطعیت آن حضرت در مقابل متجاوزان و قانون شکنان می باشد .
گروهی از طایفه بنی ضبه به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده و ضمن شکایت از بیماری خود، از آن بزرگوار استمداد کردند . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به آنان فرمود: چند روز در مدینه بمانید تا با مراقبت مسلمانان بهبودی یافته و به منطقه خود برگردید . آنان گفتند: یا رسول الله! اگر ما را در خارج از شهر مدینه اسکان دهید برایمان بهتر است . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ضمن پذیرش تقاضای آنان به تنی چند از مسلمانان ماموریت داد تا تعدادی از شتران بیت المال را در چراگاههای اطراف مدینه نگهدارند و از شیر آنها افراد بیمار بنی ضبه را پذیرایی و پرستاری کنند و از آنان مراقبت نمایند .
این افراد با حمایت پیامبرصلی الله علیه وآله در مدت کوتاهی سلامتی خود را باز یافتند، اما بجای قدردانی از آن حضرت و یارانش - از آنجایی که باطنی خبیث و دلی مریض داشتند - سه تن از نگهبانان شترها را کشته و به همراه شتران فرار کردند . هنگامی که این خبر ناگوار به پیامبر گرامی رسید، علی علیه السلام را مامور دستگیری آنان نمود . امیرمؤمنان علی علیه السلام این خطاکاران متجاوز را در نزدیکیهای مرز یمن بازداشت کرده و به حضور پیامبرصلی الله علیه وآله آورد . در این لحظه پیک وحی نازل شده و احکام آنان را به رسول خدا ابلاغ نموده و فرمود: «انما جزاء الذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم وارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض » ; (42)«کیفر آنان که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی خیزند و در روی زمین اقدام به فساد می کنند این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پای آنها به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین [خود] تبعید گردند .»
حضرت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله از میان این چهار حکم، قطع دست و پا را انتخاب کرد و دستور داد دست و پای آنها را بر خلاف یکدیگر (دست راست و پای چپ یا بالعکس) قطع کنند (43) .
اصرار بر اجرای قوانین الهی، حیاء و ادب، جوانمردی، سرمشق و الگو بودن برای انسانهای سعادت جو و حقیقت طلب، امی بودن، تواضع، گذشت، ساده زیستی، سخاوت و نیکی به دیگران، کرامت نفس و بشیر و نذیر بودن، از جمله سایر صفات ستوده حضرت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله است که در آیات الهی به آنها اشاره شده است .
در حدیث دیگران
این مقال را با نقل ابیاتی از سروده معروف شبلی شمیل از دانشمندان برجسته جهان مسیحیت، که در ستایش عظمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله سروده است به پایان می بریم:
انی وان اک قد کفرت بدینه
هل اکفرن بمحکم الآیات
«من گر چه مسلمان نیستم اما آیا می توانم به آیات محکم قرآن کفر ورزم؟ !»
او ما حوت فی ناصح الالفاظ من
حکم روادع للهوی وعظات
«یا به پندها و اندرزهایی که در آن آیات آمده است و همه بازدارنده نفس از هوی و هوس، و در لباس شکوهمندترین واژه ها می باشند منکر شوم؟ !»
وشرایع لو انهم عقلوا بها
ما قید العمران بالعادات
«یا به قوانینی که اگر مردمان آنها را درک می کردند برای تحقق بخشیدن به عمران [و تمدن جهان]، همه آیینها و سنتها را جز تعالیم اسلام کنار می گذاشتند، می توانم بی تفاوت باشم؟ !»
نعم المدبر والحکیم وانه
رب الفصاحة مصطفی الکلمات
«[محمد] بهترین تدبیر کننده و بهترین حکیم بود . او خدای فصاحت و [گوینده] گزیده ترین سخنان است .»
رجل الحجا رجل السیاسة والدها
بطل حلیف النصر والغارات
«[محمد] یگانه مرد خردورزی، کشورداری و هوشمندی بود و قهرمان هم پیمان با پیروزی بر سپاه کفر است .»
ببلاغة القرآن قد غلب النهی
وبسیفه انحی علی الهامات
«[محمد] با بلاغت قرآن، بر همه خردها و اندیشه ها چیره گشت و سرها [ی دشمنان ارزشهای انسانی] را زیر سایه شمشیر گرفت .»
من دونه الابطال من کل الوری
من غائب او حاضر او آت (44)
«قهرمانان تاریخ بشر چه گذشتگان، چه آنان که اکنون حاضرند و چه آیندگان، [همه و همه] در پایه ای فروتر و پایین تر از مرتبت او جای دارند .»
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه
*******************************************
پی نوشت ها:
*******************************************
20) بقره/23 .
21) انفال/41 .
22) فرقان/1 .
23) النجم/10 .
24) تفسیر صافی، ج 3، ص 299 .
25) اسراء/79 و 80 .
26) حدید/25 .
27) شوری/15 .
28) انعام/152 .
29) بحارالانوار، ج 16، ص 260; الکافی، ج 2، ص 671 .
30) مستدرک الوسائل، ج 12، ص 89 .
31) احزاب/28 .
32) تفسیر صافی، ذیل همین آیه .
33) فروغ ابدیت، ج 1، ص 263 .
34) السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 200 و 201 .
35) انعام/50 .
36) النجم/3 و 4 .
37) همان/11 .
38) بحارالانوار، ج 19، ص 62 .
39) مؤمنون/8 .
40) الکافی، کتاب الایمان والکفر، باب الصدق و اداء الامانة، حدیث 5 .
41) الفتح/29 .
42) مائده/33 .
43) الکافی، ج 7، ص 245 .
44) ادبیات و تعهد در اسلام، ص 251 و 252