مجموعه اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه از شعرای فارسی زبان

اشعاری در مورد شهادت سید حسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه
مجموعه اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله 
مجموعه اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه از شعرای آینی و فارسی زبان

مجموعه اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله 

به مناسبت شهادت سید مقاومت، دبیرکل حزب الله لبنان، مجموعه اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه از شعرای آینی و فارسی زبان را تقدیم مخاطبان گرامی می نماییم.

مجموعه اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله 

اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله

علیرضا قزوه

پر است عکس تو در گوشه گوشه دل ما
شبیه محشر کبری شده‌ست منزل ما
چه ناله‌ها که سوی عرش می‌رود بی تو
چه شعله‌ها که نهان است خفته در دل ما
خبر رسیده که با ضرب شست تو چندی‌ست
که تیر ترس نشسته به چشم قاتل ما
ز خون سید منصور آب خورد این کشت
که غیر نصر من الله نیست حاصل ما
قسم به خون شما زهرچشم می‌گیریم 
هزار مرتبه از دشمنان غافل ما
کنار نام تو تا صبح گریه خواهم کرد
نمی‌رود به خدا یاد خوبت از دل ما
به الهوف قسم نام ماهتابی تو
شده‌ست عطر ابوالفضل در مقاتل ما

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

نغمه مستشار نظامی

دلی که بر ندارد چشم از آن دلخواه، پیروز است
قدم تا پایمردی می‌کند در راه پیروز است
زمان پلکی زد و بانگ رحیل آمد سواران را
هر آنکس زنده شد زین فرصت کوتاه، پیروز است
به‌جز صبح وصال دوست، فتحی نیست در عالم
دلت گر شعله‌ور شد در شهادتگاه، پیروز است
بکش ما را، که ما را زنده‌تر کرده‌ست مرگ آری
بترس از داغ غزه، اشک لبنان، آه پیروز است!
جهان روشن شد از نور شهادت، جاء نصرالله
که باشم من؟! خدا فرموده حزب‌الله پیروز است

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

اعظم سعادتمند

آرام از سواحل بیروت رد شدی
بی‌اختیار باعث این جزر و مد شدی
دریا نداشت طاقت دیدار با تو را
رودی که رو به سوی فلک می‌رود، شدی
آن‌سان در انفجار شکفتی که گفته‌اند
خورشیدهای شعله‌ور بی‌عدد شدی
سرخوش میان خیل شهیدان نشسته‌ای
اما دلیل این غم بی‌حصر و حد شدی
از ما هم ای طنین گل سرخ! یاد کن
در نزد او که عاشقی‌اش را بلد شدی

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

میلاد عرفان پور

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! 
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله! 
خبر، از انفجار قلب‌ها و خانه‌ها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می‌گفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله! 
لبی واکن جهان مانده‌ست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسه‌ صبری که شد لبریز، نصرالله!
بگو از مرکز فرماندهی از آسمان با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریه‌ یکریز، نصرالله
خودت را سال‌ها مجبور قید زیستن کردی! 
چه شد یکسو نهادی جامه‌ پرهیز، نصرالله! 
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند 
که قلب ماست بیروت شهادت‌خیز، نصرالله! 

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

 افشین اعلا

امشب دلم انبار باروت است
 آتش‌فشان داغ ‎بیروت است
 افتاده یک‌سو شاخه زیتون
 یک‌سو در آتش، ساقه توت است
 تور عروس شرق، گلدوزی
 با دانه‌های سرخ یاقوت است
 مانند قایق‌های سرگردان
 جاری به هر سو خیل تابوت است‌ 

ای خطه‌ زیبا! شکیبا باش
 جان جهانی با تو مبهوت است
 آینده لبنان و اسرائیل
 چون قصه طالوت و جالوت است
 این زخم چرکین، رو به نابودی‌ست
 این غده بدخیم، فرتوت است
 طاقت بیاور باز هم لبنان!
 دیگر زمان محو طاغوت است.

مجموعه اشعار شهادت سید حسن نصرالله  

اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله

نغمه مستشارنظامی

آه بیروت سیب سرخت کو
چه شد آن آفتاب خندانت
زیر خاکستر است پیکر عشق
زنده ماندی تو با شهیدانت
آه بیروت، از دل باروت
خیل ققنوس‌ها بر آمده است
در غم عاشقان خفته به خون
آه فانوس‌ها در آمده است
سید ما بهار لبنان بود
سید ما شهید لبنان شد
قلب تهران شکست در غم او
در غمش کوچه غرق باران شد
الوداع ای مجاهد نستوه
الوداع ای یل رجز خوانده
الوداع ای شهید قدس شریف
تا سحرگاه یک قدم مانده
حاج قاسم! رسیده مهمانی
که دلش تنگ چشم‌های تو بود
خنده اش از غم جهان می‌کاست
چشم او رنگ چشم‌های تو بود
آه سید کنار پیکر تو
روضه‌ی قتلگاه را دیدم
دود برخاست از در و دیوار
سوختم خیمه گاه را دیدم
الوداع ای مجاهد نستوه
الوداع ای یل رجز خوانده
الوداع ای شهید قدس شریف
تا سحرگاه یک قدم مانده

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

کمیل کاشانی

در امتداد راه شهیدان شهید شد
جان داد عاشقانه به جانان شهید شد
"سید حسن" سلاله ی نسل مقاومت
در اقتدا به شاه شهیدان شهید شد
پیمانه نوش باده ناب الست بود
دلداده ای که بر سر پیمان شهید شد
دلتنگ حاج قاسم و یاران رفته بود
در اشتیاق وصل، سر افشان شهید شد
ختم به خیر شد به خدا زندگی او
سرشار از حقیقت ایمان شهید شد
(هرگز نمیرد او که دلش زنده شد به عشق)
مردی که در میانه ی میدان شهید شد
(در راه دوست کشته شدن آرزوی ماست)
مانند این شهید، فراوان شهید شد
نصر خداست آیت فتح قریب ما
مظلوم اگرچه سید لبنان شهید شد

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

عالیه مهرابی

در سوز جگر سوختگان، ساز شگفتی است
این مزرعه در رویش آواز شگفتی است
ققنوس‌تر از پیش به آتش زد و برخاست
در آخر اسفند سرآغاز شگفتی است
گفتند که خاکستری از لاله به جا ماند
در مرگ شهیدانه چه ایجاز شگفتی است
آن سرو سرافراز سری باخته در عشق
سر رفتن پیمانه، سرانداز شگفتی است
موسی شدی از نیل گذر کردی و فردا
بیروت تماشاگه اعجاز شگفتی است
خون تو مگر حل کند این مسئله‌ها را
در پرده این حادثه‌ها راز شگفتی است
وقتش شده سی مرغ رها بال بگیرند
تا قاف شب قدس چه پرواز شگفتی است
آواز گلی می‌رسد از آن سوی دیوار
فصلی که به راه است سرآغاز شگفتی است

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

سید مسعود علوی تبار

مردی بخدا! به هر وجوهی ای مرد
بشکوه و شگرف و با شکوهی ای مرد
این قوم چرا تو را نداند چون کوه!
هشتاد و سه تن بمب! که کوهی ای مرد

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

ابراهیم قبله آرباطان

ننگ است بر مردان میدان، مرگ در بستر
از مُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُون اند تا آخر
با آیه آیه فتح و با فریاد «یا حیدر»
پیروز این میدان تویی بالله، نصرالله
شیخ شهید نسل حزب الله، نصرالله
یا ایها الشیطان، یا صهیون، خبردار
اینک قسم بر تین و بر زیتون، خبردار
هرگز نمی‌ماند زمین این خون، خبردار
با ماست روح رهبر آگاه، نصرالله
شیخ شهید نسل حزب الله، نصرالله
این بغض، این فریاد، رنگ انتقام است
مردان نصرالله در فکر قیام است
بر قاتلان صهیون، آرامش حرام است
رد می‌شود از کربلا این راه نصرالله
شیخ شهید نسل حزب الله، نصرالله
سرخ است راه عشق، اینک گام بردار
مثل سلیمانی، ابوالمهدی و قنطار
«قطعا سننتصر» یا قوم کفار
پیروز این میدان تویی بالله، نصرالله
شیخ شهید نسل حزب الله، نصرالله

اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله  

اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله

طیبه عباسی

بخوان در گوش دنیا، «رتل القرآن ترتیلا»
بخوان از نصر از اسرا … "و نزلناه تنزیلا"
بخوان: موسی به نفرین لب گشود آواره شد این قوم
که سرگردان و حیران شد از این صحرا به آن صحرا
بخوان هم سفره‌ی جالوت با دستان خون آلود
ندارد سهمی از خاک مقدس یک وجب حتی!
به دل‌های پر از طغیان و کفر و کینه: «قل موتوا»
به چشمانی که بازند و نمی‌بینند: «اُنظرنا»
دمشق و غزه و بیروت و بغداد است یا تهران
وطن جایی ست که پیچیده آنجا عطر خون ما
به نابودی آن فرعون ذی الاوتاد، آن جلّاد
به خونخواهی خونی که چکیده از سرِ یحیی
عماد و صالح و قاسم، ابومهدی و اسماعیل
چنین پیمان خون بستند در سرتاسر دنیا
که خاکستر نگردد شاخه‌های کوچک زیتون
نسوزد خانه‌ای بر شانه‌های مسجدالاقصی
نبندد جای قنداقه، کفن را بر تن نوزاد
در آغوشش نگیرد مادری فرزند بی سر را
جهان از درد می پیچد به خود، آماده ی فجر است
شب تاریک خواهد رفت، «وعداََ کان مفعولا»...
صدای غرّش آزادگان عالم است آری
به زودی می‌رسد یک لشکر آزاده از هرجا

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

فرزانه قربانی

چشم گلدسته‌ی شهر از غمتان می گرید
رفتی و ماذنه هم جای اذان می گرید
با تو و خنده‌ی سرخ تو بهاری می‌شد
سیب لبنان که در آغوش خزان می گرید
پدر امت مظلوم، ابو هادی جان
چشم بیروت تو با پیر و جوان می گرید
آه از رجعت سرخ تو به جوش آمده است
این همه خون که میان شریان می گرید
با پر و بال شهادت به کجا رفتی که
آسمان از غم تو مویه کنان می گرید
انفجار از تو گذشت و وسط رقص جنون
تن صد پاره‌ی تو با هیجان می گرید
آیه «نصرُ من الله» شده ورد لبش
کودک غزه اگر در خفقان می گرید

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

شعبان کرم دخت

با توأم، با تو، همچنان سیّد
چشم وا کن در این میان سیّد
روزگار شکستن بت‌هاست
بیشتر پیش ما بمان سیّد
مهر و سجّاده‌ی تو می‌گوید
می‌رسد لحظه‌ی اذان سیّد
از تریبون بیقراری‌ها
خطبه‌ی دیگری بخوان سیّد
زود با جان مهربان رفتی
به تماشای آسمان سیّد
تو نماد مقاومت بودی
ماند از تو همین نشان سیّد
خون مظلوم تو چراغی شد
در شب تیره‌ی جهان سیّد
وعده‌ی روشنی‌ست، "نصرالّله"
در کتاب شریف‌مان سیّد
من به آینده‌ام یقین دارم
می‌رسد صاحب الزّمان سیّد

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

مهدی باقرخان (دهلی نو، هندوستان)

میان دشت مصیبت چو رهنورد شدیم
نه اهل یأس؛ ولی اهل زخم و درد شدیم
به باغ و گلشن بیروت با جدایی تو
خزان رسیده و مانند برگ زرد شدیم
تو روح و راحت ما بودی ای شهید! چه شد؟
که با فراق تو ما وارد نبرد شدیم
چقدر کم شده تعداد روزهای وصال
که با شتاب گلی رفت و باز فرد شدیم
کسی دریغ ندانست خط پایان را
که روزگار رسید و چو خاک و گرد شدیم

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

سید احمد حسینی توچای

کو واژه تا بنویسم این حال پریشان را
بغضی که آورده ست تا پای لبم جان را
سیلاب خواهد شد به روی گونه ام امشب
تا صبح خواهد داد چشمم شرح باران را
حتی تصور کردن این ماجرا سخت است
بی هرم فرمان تو دیدن عمق میدان را
تو بی قرار رفتن و ما بی قرار تو
شکی ندارم با خدا بستی تو پیمان را
وقتی که خاک ضاحیه معراج سرخت شد
کوچ تو معنایی دگر بخشید انسان را
داغ تو جانسوز است آرامش نخواهد داد
جز انتقامی سخت دل‌های خروشان را
پایان نخواهی یافت راهت تا ابد جاری ست
پایان تو آغاز خواهد کرد طوفان را
مانده عماد و حاج قاسم چشم در راهت
رفتی که زیبا تر کنی جمع شهیدان را
سید به یاد واژه‌های آتشین تو
بو می‌کشد این روزها دل خاک لبنان را

شعر شهادت سید حسن نصرالله

اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله

محمد عشرت صغیر (شاه جهانپور، هندوستان) 

ما پرچم حزب حق برافراشته ایم
زخمی به دل خسته خود کاشته ایم
سید حسن امروز نشان داد که ما
میراث شهادت از ازل داشته ایم

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

سید تصور مهدی (پتنا، هندوستان)

حسن ای سید و سالار غزه
غلام حیدر و کرار غزه
یتیمان فلسطین بی قرارند
کجا یی مالک و مختار غزه

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

سارا رمضانی

«او همچنان با ماست، اندیشه اش، جانش»
او مکتبی زنده ست جاری ست جریانش
حزب خدا آخر پیروز میدان است
سوگند بر متن آیات قرآنش
حتی اگر یک تن باقی بماند باز
در نیل مغروقند فرعون و عصیانش
خون می‌خورد دائم آن عنکبوت مست
بر چشم عالم نیست پوشیده طغیانش
یک پلک دیگر راه تا صبح موعود است
می‌آید ای صهیون با تیغ برّانش!

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

احمد رفیعی وردنجانی

هر قدر می‌خواهی بُکُش ما نسلِ نوریم
آیینه‌ای شفاف از جنس بلوریم
شاید به ظاهر بشکنیم اما مداوم
تکثیر می‌گردیم و از تقطیع دوریم
از مرگِ سرخ خویش می روییم هر بار
جایِ تعجب نیست گر با مرگ جوریم
مشتاقِ پیوستن به یارانِ شهیدیم
دریاب ما را ای شهادت غرقِ شوریم
آزاده ایم و عاشقِ پرواز هستیم
دل کنده از این محبسِ تنگ و نموریم
هر چند که لبریز شور انتقامیم
اما به فرمانِ امامِ خود صبوریم
آری برای انتقام اصلیِ خویش
چشم انتظار صبحِ جانبخشِ ظهوریم

•••  ••  •  •  ••  ••••••  ••  •  •  ••  •••

حامد عسکری

خرابیم سید، این پریشان‌گویی‌ها را ببخش
هزار جاشو در سرم دمام می‌زنند، هزار مرد بلوچ‌ چوچاپ می‌کنند، هزار عاشیق‌ ترکمن رقص خنجر... من لالم، سرانگشت‌هایم صفر کلوین است... آنقدر یخ که عرضه ندارد پلاسمای زیر گلس گوشی را گرم کند. بشود: «س» بشود: «ی» بشود: «د». کمرم شکسته‌ مثل همین دال... سنگینم شبیه روضه‌های گودال... گنگ خواب‌دیده‌ام، لالم و هزار بار لعنت می‌فرستم به ذهن جزیی‌نگرم: به آن لباده‌ معمولا سرمه‌ای‌... و پهنای سینه‌ای که انگار هزار به آن دست‌های کپل، به آن انگشترها و آن تلفظ دلبرانه‌ «ر» که نمی‌شود نوشتش و فقط مهدی‌ همت می‌تواند خوب تقلیدش کند و ضعف کند دلمان... 
 لعنت به دقتم به آن عینک درآوردن و آن تک «بشکن» معروف... آن گوشه‌ داخلی چشم، را فشردن و کیفور شدن، می‌بینید آقا سید؟ لاطائلات می‌ریسم عین چی... ما ایرانی‌ها وقت رفتن بعضی‌ها می‌گوییم: خدابیامرز راحت شد... راحت هم خرجش می‌کنیم. ولی شما راحت شدید، خدا گلدانتان را عوض کرد... خاکتان را عوض کرد، حالا یک شب آن انگشت‌های کپل خاک از موهای گوریده‌ دخترکی در غزه می‌گیرد و در ادلب بند یک لنگه کفش ده‌سالگی سمیر را ببندد و برای آن پای روی‌ مین جامانده‌اش آه بکشی... شما آن طرف دستتان بازتر است... بی‌دربان و حاجب و محافظ می‌شود با شما چای نوشید و گپ زد و شعر خواند...
ما هنوز ساکنان غارهای تاریک و مرطوبیم... و این صفحات گوشه‌ای از دیوار همان غار... بعدها نوادگان‌مان این خط‌خطی‌ها را می‌دهند به هوش مصنوعی و او ترجمه خواهد کرد: مردی بوده چهل و چندساله، در سوگ مردی شصت‌وسه‌ساله، چندمین مرد شصت‌وسه‌ساله... اسم مرد: سیدهسننسرولاح!!! بوده و بزرگ بوده و عمیق بوده، هیرو بوده، قهرمان بوده، بطل بوده، استرانگ‌من بوده، عزیز بوده، عزیز بوده و «ر» ش می‌زده در سرزمینی به نام لوبنان!!
  خرابیم سید، این پریشان‌گویی‌ها را ببخش...
  برای اسماعیل نوشته بودم:
قبل آن نام مبارک بنویسید: شهید...
مصرع دومش مانده بود و حالا باید بگویم:
وعده‌ نصر خدا بود، به آن وعده رسید...
پلک که روی هم می‌گذارم پشت پلک‌هایم نشسته‌اید و لبخند می‌زنید و زمزمه می‌کنید:
  تا خدا هست و بال پروازی  
بام‌های یخی خداحافظ...
  آسمان نوش‌جانتان...
ما زمینی‌ها را

مجموعه اشعار سوگواره شهادت سید حسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه از شعرای فارسی زبان

Share