( 2 ) درب نیمه سوخته

نگذاشتند آب غسل پیغمبر (ص ) خشک بشود عمر با عده ای که دور و برش بودند دستور داد تا هیزم آوردند و خودش با آنها کمک می کرد ، هیزم را اطراف منزل علی و فاطمه و فرزندانش (علیهم السلام ) قرار دادند بعد عمر با صدای بلند (به طوری که هر که در خانه هست بفهمد) گفت : یا علی ! به خدا قسم اگر از خانه بیرون نیایی و با خلیفه رسول خدا ابی بکر بیعت نکنی ، خودت و خانواده ات را آتش می زنم .

حضرت زهرا(علیهاالسلام ) فرمود: ای عمر ما با تو کاری نداریم .

عمر گفت : در را باز کن وگرنه خانه را با خودتان آتش می زنم .

حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) فرمود: مگر از خدا نمی ترسی و می خواهی به خانه ام داخل بشوی .

کلمات مستدل و در عین حال ، سوزناک حضرت در عمر تاءثیری نکرد و عمر از کار خود منصرف نشد و آتش خواست و در خانه را آتش زد وبا فشار ، در نیم سوخته را بر روی بی بی هُل داد . که حضرت ناله ای زد: یا رسول اللّه . . . !

علامه مجلسی می فرماید: وقتی در خانه آتش گرفت ، امام حسین پنج ساله بود و ناظر این جریانات بود که یک وقت عمر لگدی به در نیم سوخته زد ، حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) پشت در بود در کنده شد و حضرت زیر در افتاد و صدا زد ای پدر ای رسول خدا ! آقا امام حسین (ع ) وقتی این منظره اسفبار را مشاهده فرمود ، دوان دوان آمد خدمت پدر و صدا زد: پدر جان ! بلند شو مادرمان را کشتند ! ! ! (61)

برسر کنم خاک عزای زهرا

یا آنکه گریم از برای زهرا

مانند طفلانش زغم پریشان

خانه به خانه در هوای زهرا

برگو چرا شیر خدا نگرید

چون کودکان از ماجرای زهرا

صاحب عزا شد زینب جگرخون

هرجا چو مرغی بانوای زهرا

زهرا به خاک و ما همه به صد غم

بر سر زنان اندر هوای زهرا

دارم امید ، دیگر ، ستم نبیند

هر دل به غم شد مبتلای زهرا

از حق طلب کن در مدینه روزی

بوسه زنی بر خاک پای زهرا

Share