شعر مذهبی | ضیاءالصالحین

فدای عطر حول حالنای سال تحویلش / علیرضا قزوه

کوفه شود شام تان، کوفه مرامان شام! / علیرضا قزوه

کودک شش ماهه ام -اصغر- به فریادم رسید / علیرضا قزوه

می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه / علیرضا قزوه

تمام کربلا و کوفه، غرق ابن ملجم بود / علیرضا قزوه

یک بند از ترکیب بند زهرایی / علیرضا قزوه

خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر / علیرضا قزوه

آفتابا بگو! خواب گران را چه کنم؟ / علیرضا قزوه

رفته بودم سنگ بردارم، دست هایم دست شیطان شد / علیرضا قزوه

از چارسو راه مرا بستند، از چار سو چاه است و گمراهی / علیرضا قزوه

شکسته بال ترینم، شکسته، خسته، همینم من / شاعر : علیرضا قزوه

شما را درد غربت کشت و ما را داغداری ها / علیرضا قزوه

بازگشت بالا