رفتن به محتوای اصلی

خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر / علیرضا قزوه

تاریخ انتشار:

خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر / شاعر :علیرضا قزوه

گر چه غم می کشدم سوی جهان های دگر
خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر

عید با آینه و سبزه و قرآن آمد
سبزم از خلوت و از جلوت جان های دگر

سی سحر سر شد و از عشق نپرسیدم چیست
فرق این یک رمضان با رمضان های دگر؟

پشت این کوه، پُر از دیو سپید است و سیاه
هفت خوان طی شد و شد نوبت خوان های دگر

دشت لبریزِ سواران فرو افتاده است
شادمانم که سوارند جوان های دگر

عید شد عید، مبادا نگرانم باشید
نگران توام و دل نگران های دگر

در وداع رمضان، چشم و زبان! گریه کنید!
کاش مان چشم دگر بود و زبان های دگر

پدیدآورنده
موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا