رفتن به محتوای اصلی

آفتابا بگو! خواب گران را چه کنم؟ / علیرضا قزوه

تاریخ انتشار:

آفتابا بگو! خواب گران را چه کنم؟ / شاعر :علیرضا قزوه

بی تو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟

ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت
خانه ابری است خدایا! رمضان را چه کنم؟

شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم
موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟

صاحب «حیّ علی...» لقمه ی نوری برسان
سحر از راه رسیده است، اذان را چه کنم؟

کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند
کشته ی خال توام، خط امان را چه کنم؟

کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟

کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش
آفتابا بگو! خواب گران را چه کنم؟

زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟

رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم
با چهل چله ی جنون، پند جوان را چه کنم؟

غرقه ی موج رَجَز، گم شده ی بحر رَمَل
سینه خالی ز معانی است، بیان را چه کنم؟

پدیدآورنده
موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا