او سبز بود و گرم که افتاد / شاعر : قیصر امین پور
افتاد
آنسان که برگ
آن اتفاق زرد
می افتد
افتاد
افتاد
آنسان که برگ
آن اتفاق زرد
می افتد
افتاد
ساکت و تنها
چون کتابی در مسیر باد
می خورد هر دم ورق اما
صبح خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
پاک کن بیهوده است
یاران به آفتاب بگویید:
صد پاره شو، هزار ستاره
این سبز سرخ کیست؟
این سبز سرخ چیست که می کارید؟
این زن که بود
پر ز جوشش و سرود
مثل رود بود
شب، شبی بیکران بود
دفتر آسمان پاره پاره
غنچه با دل گرفته گفت:
«زندگی،
یک جوانه ی کوچک
تو اگر نبودی ای درخت سبز