چرا همچنان دشمنی هست؟ / شاعر : قیصر امین پور
شهيدي كه بر خاك مي خفت
چنین در دلش گفت:
«اگر فتح این است
شهيدي كه بر خاك مي خفت
چنین در دلش گفت:
«اگر فتح این است
شهيدي كه بر خاك مي خفت
سرانگشت در خون خود مي زد و مي نوشت
آن روز
بگشوده بال و پر
این سبز سرخ کیست؟
این سبز سرخ چیست که می کارید؟
این زن که بود
ز جاده های خطر بوی یال می آید
کسی از آن سوی مرز محال می آید
آغاز شد حماسه ی بی انتهای ما
پیچید در زمانه طنین صدای ما
بیا به خانه ی آلاله ها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
نوشیدن نورِ ناب، کاری است شگفت
این پرسش را جواب، کاری است شگفت
مبادا خویشتن را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
شهیدان را به نوری ناب شوییم
درون چشمه مهتاب شوییم