همه ى تكاليف و وظائف واجب با نوعى زحمت و دردسر و به تعبير درست تر با مقدارى تلاش و فعاليت مثبت و منفى كه براى روح سهولت گرا و آسان طلب انسان موجب زحمت و دردسر است همراه مى باشد. از واجبات و تكاليف شخصى و رائج همچون نماز و روزه و آنچه به عنوان مقدمه ى لازمى در آنها معتبر است تا واجبات مالى و انفاقات و حج و تا تكاليف و وظائف اجتماعى مهم و واجباتى كه در انجام آن بذل جان و عزيزان و گذشتن از جلوه هاى زندگى شرط است همگى يكسره با خوى بشر كه اگر چه به كار و پيشرفت علاقمند و معتاد است به آسان گزينى و راحت طلبى نيز متمايل است ناسازگار و ناملائم است. اين وضع در همه ى قوانين جهان چه آسمانى و چه بشرى و چه درست و چه نادرست يكسان است. اصولا قانون اگر چه خود براى بشر يك ضرورت اجتناب ناپذير است و از همين جهت هم هست كه مورد قبول وى قرار مى گيرد اما بطور كلى هيچگاه براى وى بطور طبيعى گوارا و مطلوب و شيرين نبوده است. در ميان قوانين عرفى جهان حتى قانون هائى كه نتائج روشن و صريح آن را همه مى دانند و از عواقب تخلفات آن همه آگاهند(مثلا مقررات راهنمايى و رانندگى) نيز از اين كليت بيرون نيست. با اينكه هزاران حادثه ى خونين و ناگوارى كه از تخلف و مسامحه كارى در اين مقررات ناشى مى گردد در مد نظر بيشتر مردم قرار دارد غالبا اتفاق نمى افتد كه سرنشين اتومبيلى از توقف در پشت چراغ خطر يا عدم استفاده از راه نزديكى كه استفاده از آن بجهتى ممنوع اعلام شده ناراحت و متأسف نباشد و بر همين قياس است همه ى قوانين ديگر. تكاليف دين هر چند كه براساس فطرت اصيل انسان پايه گذارى شده يعنى بدون استثناء طبق نيازهاى واقعى وى و در حقيقت وسيله و ابزارى براى نيل به تكامل و تعالى او مى باشد در عمل توأم با بيش يا كم دشوارى و زحمت است.
مثلا نماز... دقائقى از وقت را صرف كردن از كار و مشغله ى لازم يا شبه لازمى دست شستن مقدماتى را به طور حتم تأمين كردن لباس و مكانى داراى شرائط خاص فراهم آوردن و و... همه برخلاف طبع و تمايل نفسانى است. در حال نماز توجه خود را به همين عملى كه بدان مشغول است مخصوص ساختن و دل را در كنار خود حاضر داشتن(حضور قلب) فكر را از هرزه گردى و ذهن را از اشتغال به غير خدا بازداشتن همه واردات خاطر را رد كردن و دريچه ى روح را به روى هر انديشه ى خارجى بستن كه شرط لازم براى كامل شدن و اثربخش بودن نماز است كارى پرمشقت و مستلزم صرف نيرو و مايه گذارى فراوان است. يا روزه... ساعاتى متوالى نخوردن و نياشاميدن و تحمل گرسنگى و تشنگى و مبارزه با هوس خوراكى و بى اعتنائى به انگيزه ى شكم چرانى و انگيزه ى جنسى كارى دشوار و مقاومت طلب است. با وجود توانائى برسد جوع و برخوردارى از لذت خوردن و آشاميدن چيزهاى مطبوع گرسنگى و تشنگى اختيارى را برخود تحميل كردن و شكم خالى و لب خشك را در روز گرم تابستان تا شامگاه بودن محتاج مايه گذارى كافى از اراده و تصميم است. يا حج... رنج سفر و دورى از يار و ديار و سركردن در ميان گروهى ناآشنا و صرف كردن مبالغى مال و عمر كه از لوازم حج است در صورتيكه با انگيزه هاى سودجويانه و سياحت طلبى همراه نباشد يعنى فقط([ حج خانه ى خدا](باشد نيز كارى دشوار است. سخن از امربمعروف و نهى از منكر و جهاد و بيان زحمات و دردسرها و محنت ها و خون دل هائى كه در انجام اين واجبات مفروض و اجتناب ناپذير است زائد و توضيح واضحات به نظر مى رسد. پيدا است كه افشاء كلمه ى حق كه به گوش و مذاق اهل باطل و فساد از هر چيزى ناخوشايندتر و تلخ تر است در برابر پيشواى ستمگرى كه شمشير در دستى دارد و تازيانه در دستى يا حاضر شدن در مصاف گرگان درنده ای كه برق چشم و برق شمشيرشان تا اعماق دل و جان ظاهر بينان نفوذ مى كند يا ايستادگى در مقابل موج فساد و انحراف يك ملت يا يك طبقه يا همه ى بشريت دشوارترين و خطرناكترين و تهديد كننده ترين كارها است. و همينگونه است ديگر واجبات و تكاليف اسلامى همه با دردسرها و محنت ها و زحمت هائى همراه و در عين حال همه بدون استثناء نيز متضمن مفيدترين و لازم ترين مواد لازم براى رستگارى و سعادت بشر است. البته براى آنانكه راه درست را شناخته و لذت پيمودن هر راه دشوارى را براى خاطر خدا و هدف مقدس و عالى انسانيت چشيده اند همه ى اين زحمات گوارا و قابل تحمل است.
همين نماز براى مردان خدا و آنانكه لذت و حلاوت مناجات و ياد خدا را چشيده اندبسى شيرين است. پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله نزديك وقت نماز چنان مشتاق و بيقرار بود كه به بلال مى فرمود :([ارحنا يا بلال](([آهنگ اذان سر كن و دل و روح ما را آسايش بخش](همان جهاد فى سبيل الله كه براى افراد لش عافيت انديش تن پرور چنين سخت و ناگوار است براى بنيه ى روحى سالم و نيرومند كسى همچون اميرالمؤمنين عليه السلام موجب نشاط و زحمات و محنتهايش مايه ى تقويت و پايدارى بيشتر است كه خود آنحضرت در خطبه ای از نهج البلاغه آن حالت روحى شگفت آور را چنين ترسيم مى كند :
ولقد كنامع رسول الله صلى الله عليه وآله نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا لايزيدنا ذلك الا ايمانا و تسليما و مضيا على اللقم و صبر اعلى مضض الالم.
با پيامبر و در ركاب او پدران و پسران و برادران و عموهاى خود را در ميدان جنگ به خاك مى افكنديم و اين حوادث ناگوار جز آنكه بر ايمان و تسليم ما در برابر فرمانهاى خدا مى افزود و سختى ها را براى ما تحمل پذيرتر مى ساخت در روحيه ى ما اثر ديگرى نداشت... ولى بهرحال عموما اين دشوارى و زحمت وجود دارد و براى بنيه هاى ضعيف روحى و آنانكه آمادگى لازم را ندارند تلخى و ناگوارى نيز... اكنون در برابر اين دشوارى و احيانا ناگوارى كه در تكاليف دين هست چه بايد كرد ؟ آيا اكنون كه نماز خواندن مشكل است حضور قلب در حال نماز و به زنجير كشيدن دل هرزه گرد و هر جائى دشوار است روزه جهاد و حج و انفاق و امر به معروف و ديگر تكاليف مهم اجتماعى ملازم با ناراحتى و رنج است ميتوان اين همه را ترك كرد ؟ و به ميل دل هوسران و روح سهولت گرا و آسان طلب خود عمل نمود ؟ در اينجاست كه اسلام بما مى گويد نخير بايد صبر كرد.. صبر بر طاعت... بايد در مقابل آن وسوسه ای كه در حال نماز دل را از سجاده و محراب و مسجد بيرون مى كشد و به صدها مشغله سرگرم مى كند و نماز را از روح و حال خارج مى سازد مقاومت كرد و نماز را كامل و ثمربخش به جاى آورد. بايد صبر كرد يعنى در برابر آن هوس تندى كه در روز گرم ماه رمضان آدمى را به خوردن و لذت بردن وادار مى كند مبارزه كرد. بايد صبر كرد يعنى در صحنه مصاف با دشمن آنجا كه خطر در چهره ى واقعى و جدى خود رخ مى نمايد مرگ سرخ با شتاب به سوى آدمى خيز مى گيرد لذت ها و شيرينى هاىزندگى خاطره ى فرزندان و عزيزان در ذهن و چهره ى محبوبان در چشم مجسم مى شود مشغله هاى مادى و سود جوئى ها هر كدام بنوعى دامن وى را به سوى خود مى كشد و گام را لرزان و اراده را ضعيف مى كند در برابر اين همه مقاومت ورزيد و همه ى مزاحمان پيشروى و پيروزى را از سر راه دور ساخت. بايد صبر كرد. يعنى از برق نگاه تند و خشمبار ستمگرى كه فساد و طغيانش ملتى را به فساد و انحطاط كشانيده و قهر و اعتراض بر او را بر همه كس لازم ساخته هراس به دل راه نداد و طشت رسوائى او را از بام بلند اين وظيفه ى انسانى به زير افكند. بايد صبر كرد... يعنى اغواى شيطان را كه به هزار رنگ و فريب دست سخاء و انفاق آدمى را بسته و با يادآورى نيازهاى فردى و برانگيختن روح سودجوئى و افزون طلبى مادى وى را از انجام تكاليف مالى باز مى دارد و چراغ خانه ى خود را از شمع مسجد اولاتر مى نماياند بى اثر ساخت و به انجام وظائف مالى مبادرت كرد. آرى بايد بر اين اطاعت ها و انجام اين فرمانها صبر كرد يعنى بايد در مقابل انگيزه ها و وسوسه هاى شرارت آفرين و صلاح سوزمقاومت به خرج داد و اين به تناسب عملى كه بر آن بايد صبر كرد معنا و شكلى مخصوص مى گيرد. يكجا مقاومت به پايدارى در ميدان جنگ با دشمن است و يكجا به استقامت در صحنه ى مبارزه با نفس. يكجا به بى اعتنائى به وسوسه ى فقر و پريشانى و همينطور.. پس در همه جا صبر مقاومت است و هيچ جا به معناى تسليم و دست بسته اسير جريان شدن و خفت كشيدن نيست.
صبر بر طاعت در زندگى ائمه(علیهم السلام):
در زيارت ائمه عليهم السلام از جمله ى خصال نمونه ای كه مورد تكيه قرار گرفته صبر است. صبرت و احتسبت يعنى صبر كردى و اين صبر را به حساب خدا و از روى رغبت به پاداش الهى انجام دادى. يعنى كشيدن بار امانت را پذيرفتى و با همه ى دشواريها و زحماتى كه داشت آن را به سر منزل رسانيدى. به راستى قبول مسئوليت هدايت خلق و بيان حقايق مكتوم و مبارزه با ظلم و فساد و طغيان در روزگار ائمه عليهم السلام نيز مانند هميشه كارى بود بسى پرزحمت و محتاج صبر و مقاومت.
يقينا اگر صبر امام عليه السلام بدين معنا مى بود كه از وضع بد زمانه هميشه اندوهگين باشد و بر اسلام و مسلمين دل بسوزاند و در خانه بنشيند و غصه خورى كند ولى هرگز قدمى در راه نابود كردن بديها و تغيير وضع و به جريان صحيح افكندن حركت اجتماعى بر ندارد اين براى آن حضرت چندان افتخار و فضيلتى محسوب نمى شد. اين كارى است كه از همه كس بر مى آيد و البته از مردم ضعيف و بى تعهد بيشتر. فضيلت و افتخارى كه مى تواند و مى شايد در زيارتنامه كه درس آموزنده و فراز برجسته ای از زندگينامه ى آن حضرت است تكرار شود صبر بر طاعت و انجام تكليف است. صبر بر انجام وظيفه ای كه بسى انسانها از تحمل آن عاجز مانده و افتخار آن را نبرده اند.
نظرى به قرآن[1]:
نابجا نيست اگر يادآورى شود كه در ميان دهها آيه ای كه در مورد صبر و صابران در قرآن هست تعدادى در بيان اين نوع صبر است..صبر بر طاعت:
مثلا : ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوامأتين و ان يكن منكم مأه يغلبوا الفا باذن الله.
اگر از شما بيست مرد مقاوم و پايدار باشند بر دويست نفر(دو برابر خود) غلبه مى كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر... در اين آيه صبر چيزى جز مقاومت و پايدارى در برابر انگيزه هاى مزاحم كه سرباز مجاهد را از روبرو شدن با دشمن در صحنه ى نبرد باز مى دارد نيست. و اين معنا در آيه بسى روشن است. صابرانى كه در اين آيه بدانها اشاره شده آن كسانى مى باشند كه نه عربده ها و برق شمشيرها و برق نگاههاى دشمن و چهره ى خشم آلود مرگ و نه ياد ياران و فرزندان و خاطره ى زندگى راحت آنان را از انجام وظيفه ى جهاد و قتال باز نمى داردو در عزم و تصميم آنان بر انجام اطاعت خدا خللى ايجاد نمى كند. آيه ى ديگر :
ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا فانصرنا على القوم الكافرين.
پروردگارا بر ما صبر و مقاومتى فرو ريز و گامهاى ما را استوار گردان و ما را برگروه كافران پيروز كن.
در اين آيه سخن از گروه مؤمنى است كه براى انجام يك واجب رهسپار ميدان پيكار شده و خود را براى مقابله با دشمنى نيرومند آماده ساخته اند. اينان از خدا مى خواهند كه روح مقاومت و پايدارى در برابر موانع را در آنان بدمد و از نتيجه و ثمره ى لذتبخش آن يعنى پيروزى بر دشمن برخوردارشان سازد. معناى صبر در اين آيه نيز كاملا آشكار و منطبق با صبر بر اطاعت است. و از اين قبيل است چندين آيه ى ديگر كه بحث تفصيلى درباره ى آنها در حوزه ى بحث كنونى ما نبود. و موكول به بحث قرآنى مستقل است.
[1] در قرآن بيش از 70 مرتبه اشتقاقات صبر بكار رفته است. استنتاج و استفاده از آن در يك بحث قرآنى مستقل..