آثار و فوائد صبر

در آخرين بخش از مطالب اين گفتار لازم است از فوائد و اثرات سازنده ى صبر نيز سخنى گفته شود. اگر چه در لابلاى سخنان گذشته اشارتهاى رسائى به اين مطلب شده است ولى براى اطلاع از آثار فردى و اجتماعى صبر بحث نيم گسترده ای ضرور است. گفتنى است كه در اينجا فوائد اخروى صبر يعنى پاداشى كه شخص صابر در مرحله ى ديگر زندگى كه مرحله ى آخرت و قيامت است خواهد برد مورد نظر نيست و البته نبايد از اين غفلت داشت كه آن پاداش ها نيز از برخى از فوائد و پاداش هاى دنيوى صبر انفكاك پذير نمى باشد. 
بلكه فعلا نظر به اثراتى است كه شخص صابر يا جامعه و گروه صابر بطور نقد در همين مرحله از زندگى كه مرحله ى دنيا  است در سايه ى صبر و استقامت به دست خواهد آورد. از كجاى مطلب شروع كنيم و كداميك از فوائد بيشمار صبر را به شمار آوريم؟ در يك جمله و به يك سخن مى توان گفت كه همه چيز : هم دنيا و هم آخرت هم ايدآلهاى انسانى و هم مقاصد پست شرارت آميز و خلاصه هر مقصدى كه براى كسى مطرح است در گرو صبر و پايدارى است. اگر بر اين مطلب استدلالى هم لازم باشد و تجربيات بشر در طول تاريخ ممتد زندگى اش قانع كننده به نظر نيايد اين فرمول قطعى و روشن بسنده است كه : رسيدنبهر هدفى محتاج حركت است و حركت مستلزم صبر و استقامت و هر كس در مدت عمر خود  لااقل در چندين ماجرا درستى اين فرمول را آزموده است.

پايدارى و پيروزى:

اميرالمؤمنين عليه السلام در يكى از كلمات حكمت آموز خود مى فرمايد :([لايعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان])[1] انسان شكيبا و مقاوم هرگز از دست يافتن به مقصد و آرمان خود محروم نخواهد ماند اگر چه پس از گذشت دورانى طولانى باشد. در حديث ديگرى همين مضمون را با اين تعبير بيان مى كند :([من ركب موكب الصبر اهتدى الى ميدان النصر])[2] هر كه بر مركب صبر سوار شود به ميدان پيروزى و نصرت راه خواهد يافت. در هنگامه ى جنگ صفين نيز در خلال خطبه ى مهيجى كه براى دلگرمى و بسيج يارانش ايراد فرمود  چنين گفت :([واستعينوا بالصدق والصبر فان بعدالصبر ينزل عليكم النصر])[3]... به([راستى و پايدارى]) تكيه كنيد چرا كه پس از پايدارى است كه پيروزى بر شما نازل خواهد شد. آيا به راستى صبر و پايدارى موجب آن است كه انسان به هدف نائل آيد؟ اگر اين يك حكم كلى و يك قانون هميشگى و تخلف ناپذير است چرا در طول تاريخ افراد و گروههائى را مى بينيم كه با وجود آنكه در ميدانهاى شرف پايدارى و مقاومت به خرج داده اند به منظور و هدف خود نائل نيامده و با شاهد پيروزى هماغوش نگشته اند؟ در صدر اسلام ماجراهائى همچون ماجراى عاشورا و داستان زيدبن على عليه السلام و توابين و... و در زمانهاى ديگر ماجراهاى مشابه آن كم نيست. پاسخ اين سؤال - كه البته براى بسيارى از مردم مطرح است - با اندكى دقت روشن خواهد شد.

به نظر ما كسانى كه اين شواهد تاريخى يعنى ماجراهاى به ظاهر ناكام و نافرجامى از قبيل : عاشورا قتل زيد و... را ماده ى نقضى در آن قانون كلى(قانون : صبر و ظفر) مى دانند هدف و مقصودى را كه در هر يك از اين حوادث وجود داشته و دست يافتن به آن پيروزى و موفقيت محسوب مى گرديده درست نشناخته اند. اكنون مى پرسيم كه آيا هدف در اين ماجراها و حوادث تاريخى چه بوده است؟ اگر به اين سؤال پاسخ درست داده شود نتيجه روشن نخواهد شد كه آنان در كوشش خود بهيچ وجه دچار ناكامى و شكست نشده اند. مقدمه بياد آوريم كه هدفها از لحاظ ديررس يا زودرس بودن متفاوت اند بعضى در زمانى كوتاه و بعضى ديگر فقط در زمانهاى طولانى قابل تأمين مى باشند : غرس كردن يك نهال و پرداختن و رسيدگى كردن و فراهم آوردن ساير موجبات بارورى همه مقدمات لازمى مى باشد براى برخوردارى از ميوه ى آن نهال. اگر اين مقدمات فراهم شود و در تهيه آن و مبارزه با عوامل بى بارى و بى حاصلى و فساد كوتاهى نشود مسلما ميوه به دست خواهد آمد ولى زمان معين و يكسانى در همه جا وجود ندارد. گاهى ميوه مورد نظر در مدت مثلا يكسال به دست مى آيد ولى گاهى نوع درخت و ميوه ى مورد نظر و وضع طبيعى به صورتى است كه زودتر از ده سال نميتوان اميد و انتظار ثمر داشت. يقينا مقصود نهائى از تربيت نهالى كه پس از ده سال بارور خواهد شد همانا گرفتن ثمره ى دلخواه از آن است ولى هدف از كوششى كه در هر يك از اين ساليان به كار مى رود آن است كه نهال يك گام بسوى بارورى نزديك شود و وقتى يكسال بدون سستى و تنبلى بر باغبان گذشت او مى تواند خشنود و مطمئن باشد كه زحمات يكساله ى او به نتيجه رسيده و نهالش يكسال و يك مرحله به بارورى نزديك شده است.

اگر بيننده ای كه از دور يا نزديك كوشش هاى يك ساله ى باغبان و زحمتكش و صبور را ديده است پس از پايان سال اول چون ميوه ای بر شاخه هاى درخت مشاهده نمى كند از روى نوميدى و بى اعتمادى دستى بر هم سائيده شعر معروف :([بر اثر صبر نوبت ظفر آيد]) را به باد تخطئه بگيرد و به تجربه ى ناقص خود در مورد اين باغبان استدلال نمايد همه كس او را به تنگ نظرى و كم حوصلگى منسوب مى كنند و به يادش مى آورند كه از زحمت و تلاش يكساله بايد نتيجه ى تلاش و كوشش ده سال را انتظار نداشته باشد. نهضت عاشورا و همه ى حوادثى كه در آن خط و با آن جهت گيرى پديد آمد بدون استثناء به هدف و نتيجه ای كه بر چنان حادثه ای مترتب مى توانست شد. نائل آمد.[4]

اين حوادث هر كدام گام موفقى بودند بسوى([نابودكردن قدرتهاى اسلامى و تشكيل جامعه ى آرمانى اسلام]).

بي گمان اگر پس از برداشتن اين گامهاى نخستين همت راهروان بعدى گامهاى بعدى را نيز برمى داشت نتيجه ى نهائى حاصل مى آمد اما انتظار بردن آن نتيجه ای كه مترتب بر مجموع تلاشها و فعاليتهاى چند دوره يا چند نسل مى تواند شد از تلاش افراد يا بعضى از افراد يك نسل انتظارى نابجا و حاكى از پرتوقعى و بى اطلاعى است. در مثال بالا مى توان به آن بيننده ى كم صبر و بى تجربه گفت : آنانكه دشواريهاى باغبانى را پذيرفته و بر سر اين كار ايستاده اند خوب مى دانند كه كار هر روز و هر ساعتشان پيش از آنكه از آن روز و آن ساعت بگذرد نتيجه بخش بوده است و آنان نتيجه ى صبر هر لحظه را بلافاصله پس از آن لحظه به دست آورده اند. دو سال كوشش اين باغبان اگر اين كوشش نباشد ميوه ى اين درخت دو سال ديرتر به دست   مى آيد و شايد اساسا وقت بارورى درخت تلف مى گردد... آيا حقيقت غير از اين است؟ در كنار اين حقيقت حقيقت ديگرى هم وجود دارد : اگر پس از بروز مانعى كه باغبان دلسوز را از ادامه ى كار بار داشته باغبان ديگرى كار او را دنبال نكند و به وظائف سال سوم و چهارم و... نپردازد اين درخت هرگز به برگ و بار نخواهد رسيد. محموله ای كه قرار است 10 قدم راه را طى كند و به مقصدى در ده قدمى برسد پس از طى دو قدم دو مرحله بهدف نهائى نزديك گشته است اگر نفر اول توانست خود بقيه ى قدمها را بردارد يا جانشين او اين اقدام را پس از او متقبل شد اين بار به سر منزل خواهد رسيد و اگر اين وظيفه بوسيله ى نفر اول يا نفر پس از او تعقيب نشود البته هدف نهائى به دست نخواهد آمد ولى هدف نزديك همانكه نتيجه ى صبر در دو قدم نخستين است مسلما عايد گشته است و در اين شكى نيست.

قلع و قمع درختى ريشه دار يا از جا در آوردن صخره ای كوه پيكر مسلما بدون تجهيزات و مته و اره و بازوى نيرومند ممكن نيست ولى اينهمه بدون داشتن صبر نيز كمترين فائده ای نمى بخشد. اگر اولين بازوى نيرومند و صبور اولين مقدمات لازم را انجام داد و بر اثر مانعى بيحركت گشت ديگران كه پس از او قرار است برداشتن اين صخره را متقبل شوند يك گام جلوتراند و يك مرحله به موفقيت نزديكتر. زيدبن على عليه السلام : با قيام خود كه پس از بروز نشانه هاى پيروزى بوسيله ى يك حادثه نافرجام ماند[5] به نتيجه ای كه از همين نخستين گام مى شد انتظار داشت رسيد. قيام و شهادت او پتكى بود بر صخره ى استوار حكومت بنى اميه صخره ای كه براى در هم شكستن و خرد كردنش چندين ضربه ى متوالى لازم بود و هنگامى كه اين ضربه با ضربات بعدى همراه گشت آن صخره ى سياه كه بر دوش امت مسلمان سنگينى مى كرد و آنان را به ستوه آورده بود درهم فرو ريخت.

گويا بهمين واقعيت اشاره مى كند حديثى كه شهادت حسين بن على عليه السلام را عامل سقوط حكومت سفيانى و شهادت زيد بن على عليه السلام را عامل سقوط حكومت مروانى معرفى مى فرمايد.[6]

 

[1] نهج البلاغه.
[2] نهج البلاغه.
[3] كامل ابن اثير ج 3 ص 298.
[4] بحث درباره ى هدف نهضت عاشورا در بحثى مستقل از همين سلسله. دو سال اين درخت را به بارورى نزديك مى سازد.
[5] در اثناى مبارزه تيرى بر پيشانى اش نشست و از پايش افكند. يقينا اگر نخستين ضربه نمى بود ضربات بعدى نيز به آن نتيجه نمى رسيد يا هرگز چنين ضرباتى وجود نمى يافت.
[6] متن حديث و آدرس آن عجاله در نظر نيست. علاقمندان كتاب بحارالانوار جلد 11 و 12 قديم را جستجو كنند.

Share