عشقای داغ کوچه و برزن به خدا یه قرون نمی ارزن / شاعر : سعید بیابانکی
عشقای داغ کوچه و برزن
به خدا یه قرون نمی ارزن
سرخ و سبزند و آبی و زردن
شبا داغ اند، صُب که شد سردن
نمی دونی که دل دادن به کیا
ارزونن عین گوشی نوکیا
ارتباطاتشون که سیاره
شاید اینم یه جورایی کاره
پُرن از سوژه های تکراری
عین دوربین فیلمبرداری
می برن از تموم ملت دل
عین خطّای رُند ایرانسل
ارزون و خوشگل اند و نامحدود
خط می دن با اشاره ای زود زود
گوشی یاشون چه قد خوش آوازه
صفرشون هم که بسته نیس، بازه
همه شون آب و رنگ و تبلیغات
دل ما هم خسی توی میقات
خوشگلی نه که آب و رنگه همه ش
دلاشون هم یه تیکه سنگه همه ش
یار هر کی سرش تو آخورتر
پیرنش تازه تر، جیبش پُرتر
هی می چرخن توی خیابونا
می زنن داد، آی مسلمونا!
عشقای فست فودی و یه شبه
بخشی ازواجبات مستحبه
عمریه غوطه می خوریم تو کف
دلبرا هم شدن یه بار مصرف
چی شدی یار دل سپرده ی من!
که بودی سفت کشته مرده ی من
چی شد او زنبیل پر از موزت
قربون آب و رنگ ویندوزت
با کی داری دوباره چت می کنی
برو گم شو، بکپ، غلط می کنی
هر چی تازه ش قشنگه الا عشق
دلای ما رو تازه کن، یا عشق!
بنویسین با خط نستعلیق
هر چی تازه ش می چسبه غیر رفیق
عشقای داغ کوچه و برزن
به خدا یه قرون نمی ارزن