کار دشواریست دزدی زحمت بسیار دارد / شاعر : سعید بیابانکی
هرکسي در خانه اش اصوات ناهنجار دارد،
بي گمان همسايه ي بالايي اش گيتار دارد
يک نفر را مي شناسم روز و شب مشغول کار است
کار دشواري ست دزدي زحمت بسيار دارد
مي تواند وام هاي گُنده و سنگين بگيرد
گرچه او ضامن ندارد، ليک ضامن دار دارد
کارمندي که حقوقش از رئيسش بيشتر شد،
بي گمان او از مديرش «اين هوا» آمار دارد
دائماً بالا و پايين مي شود بازار، امّا
دکّه ي آدم فروشي روز و شب بازار دارد
چارپايانش چه حالي مي کنند آنجا يقيناً
جنگل دوري که آدم هاي آدم خوار دارد
بي گمان اخبار مي بيند، فقط هم «بيست و سي» را
هر که روي پشت بام خانه اش رادار دارد
عين پطرس، هُل نده انگشت خود را هر کجا هي!
بعضي از سوراخ ها، زنبور دارد، مار دارد
خاک بر سر مي شوم وقتي بيايد آن ضعيفه
زلزله وقتي بيايد، با خودش آوار دارد
شک ندارم نام آن يارو که مي آيد، جواد است
چون که شلوار خز و پيراهن گُل دار دارد!
گاه دلّاکي شما را مي برد با زور، حمّام
«چرخ بازيگر، از اين بازيچه ها بسيار دارد!»