بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا / امید مهدی نژاد
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا / شاعر : امید مهدی نژاد
در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا
می روم وادی به وادی رو به سوی کربلا
می روم افتان و خیزان، از دل بن بست ها
جاده ای پیدا کنم تا جست و جوی کربلا
تشنگی می بارد از ابر سترون، می روم
تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا
ترسم این بیراهه ها با خویش مشغولم کنند
«بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
من نمی دانم کی ام یا از کجایم، هر چه هست
آبرو می آورم از خاک کوی کربلا
مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر»ی
خواهم اکنون تا شوم لبیک گوی کربلا
بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم
باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا
در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید