اگر تا کربلا رفتی / یوسف رحیمی
اگر تا کربلا رفتی / شاعر : یوسف رحیمی
شب اشک و شب آه و شب غم
شب دلواپسی و حزن و ماتم
میان سینه قلبم بیقرار است
محرم آمده ای دل محرم
سر آمد دوره ي خاموشی من
ببین تاب و تب چاووشی من
رسیده روزهای غربت تو
رسیده وقت مشکی پوشی من
محرّم ماه ایثار است و غیرت
رسیده موسم تجدید بیعت
اگر تا کربلا رفتی دل من
مشو راضی به کمتر از شهادت
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید