دولت خانوادگی به تو چه ؟ / سعید بیابانکی

انجمن‌ها: 

دولت خانوادگی به تو چه ؟ / شاعر : سعید بیابانکی

خواهران و برادران عزیز!
همه اهل کتاب و اهل تمیز

سال تحصیلی جدید آمد
خوشتان شد دوباره عید آمد

باز هم فصل برگ ریزان شد
کیفتان کوک بود، میزان شد

ای عزیز دل برادر، هان!
خواهر محترم، برادر جان!

یا به تزویر، یا به زر، یا زور
رد شدی فاتحانه از کنکور

پای درس معلمی وراج
هاج ماندی و واج و خواندی گاج

مثل آینده ات بلاتکلیف
سال ها با مدرّسان شریف

اسم آن سومی بگم چی بود؟
یادم آمد، بگم؟ قلم چی بود

رفتی و آمدی و تست زدی
گاه و بیگاه تیپ و ژست زدی

چقدر پول بربری دادی
آزمون سراسری دادی

عاقبت آمدی به دانشگاه
با تو ام، لااله الا الله!

حیف آن چشم های خوشگل نیست
شأن تو برتر از اراذل نیست؟

گرچه سرشار از بخاری تو
به سیاست چه کار داری تو؟

وصف مردانِ با صفت به تو چه؟
.....................................

تو به درسَت بچسب، بیکاری؟
نکند حال درد سر داری؟

نظری کن دمی به پرونده ت
تر نزن بیخودی به آینده ت

حاکمان بس که دوستت دارند
چار دورت پلیس می کارند

تا اراذل اذیتت نکنند
چوب لای چرخ مشیتت نکنند

به تو چه، حاکمان اوپل دارند
خودروی آخرین مدل دارند

به تو چه دردمان دوا نشده است
یا تقلب شده است یا نشده است

به تو چه وام مفتی و قرضی
از حساب ذخیره ی ارزی

مملکت باجناق سالاری است؟
شهر غرق فساد و بیکاری است؟

خامی و بی ارادگی به تو چه؟
دولت خانوادگی به تو چه؟

تو به درست بچسب و آدم باش
نرو هر شب اراذل و اوباش

خط نکش سبز و سرخ بر دیفال
برو مشتق بگیر و انتگرال

گر که تنبل بمانی و نادان
می برندت به خدمت رادان

کسب دانش وظیفه ی فضلاست
حق مردم، وظیفه ی وکلاست

روز و شب آن همه وکیل زرنگ
که به مجلس نشسته اند قشنگ

خادمان خدوم ایران اند
کارشان را درست می دانند

به خدا خورد و خواب کی دارند؟
جمعه ها هم تربچه می کارند

شغلشان نیز حفظ قانون است
دلشان هم ز رنج ما خون است

خودمانیم، زندگی سخت است
اهل دانش همیشه بدبخت است

تو به درست بچسب، خوشگل من
درس و مشق شماست مشکل من

حال کن، زن بگیر، عاشق شو
بعد هم یک مدیر لایق شو

مو بچسبان و ژل بزن چپ و راست
در سیاست نیا، خدا با ماست

دوره ی شاه را که یادت هست
زاغ و روباه را که یادت هست

زاغکی قالب پنیری دید
به دهن برگرفت و زود پرید

بچه مثبت که باشی و نادان
نبود چون تو در صف مرغان

ما پَرَت می دهیم تا بپری
در رقابت هم فقط ببری

بروی خارج و شوی دکتر
توامان جیب و آستینت پر

بشوی یک شبه نماینده
نشوی از حقیر شرمنده

چشم دل بازکن که جان بینی
بروی خارج و جهان بینی

آخر شعر من چنین باشد
دَرَکه بهتر از اوین باشد!

 

پدیدآورنده: 
Share