اسم این مرد شاه داماد است / سعید بیابانکی
اسم این مرد شاه داماد است / شاعر : سعید بیابانکی
دورها یک درشکه می بینم
یک درشکه، چقدر هم زیباست
نرم و آهسته می شود نزدیک
مقصدش خانه ی قدیمی ماست
خانه ی ما که هشتی اش امشب
مثل دامان شب، چراغان است
خانه ی ما که امشب از شادی
پشت بامش ستاره باران است
نرم نرمک درشکه می آید
می رسد رو به روی خانه ی ما
طول این کوچه های تنها را
بوده در جستجوی خانه ی ما
لحظه ای بعد کوچه می بیند
قامتی را که مثل شمشاد است
یک نفر با اشاره می گوید:
«اسم این مرد، شاه داماد است»
آفتابی به مهربانی عشق
خفته در آسمان چشمانش
قصه می گوید از محبت او
لهجه ی نرم تر ز بارانش
در نگاه صمیمی اش جاری ست
تابش چلچراغ خوشبختی
امشب این مرد خوب خواهد برد
خواهرم را به باغ خوشبختی
مادم می دهد به خواهر من
یک سبد آفتاب و آیینه
امشب امشب عجب تماشایی ست
اشک و قرآن و آب و آیینه!
لحظه ای بعد در شلوغی ها
خواهرم را دگر نمی بینم
می شود دور و از درشکه ی او
سایه ای بیشتر نمی بینم
امشب آغاز می شود غزلی
مطلعش پای بوسی خوبان
امشب اما شبی تماشایی ست
شب خوب عروسی خوبان
افزودن دیدگاه جدید