رفت تا دامنش از گَرد زمین پاک بماند / قیصر امین پور
رفت تا دامنش از گَرد زمین پاک بماند / شاعر : قیصر امین پور
رفت تا دامنش از گَرد زمین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
از دل برکه ی شب سر زد و تابید به خورشید
تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند
دل و دامان شب آنگونه ز سوز دم او سوخت
که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند
خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت
تا که در خاک رگ و ریشه ی این تاک بماند
هر چه دیدیم از این چشم، همه نقش بر آب است
نیست نقشی که در آیینه ی ادراک بماند
جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدیم
که در این همهمه ی گنبد افلاک بماند*
*از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند(حافظ)
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید