رفتن به محتوای اصلی

آیت الله سیدمحمد باقر صدر: شهید رابع و اسوه جهاد و اجتهاد

تاریخ انتشار:
در این مقاله مفصل، دیدگاه‌های استاد شهید در خصوص پیکار و جهاد، سنت اجتهاد، مرجعیت دینی و بینش حکومت شرعی به‌طور جامع تحلیل شده‌اند. این مقاله با استناد به آراء و متون معتبر، نقش شهادت و تلاش مبارزه‌آمیز در تحقق دولت اسلامی را مورد بررسی قرار می‌دهد.
آیت الله سیدمحمد باقر صدر: شهید رابع و اسوه جهاد و اجتهاد

اسوه جهاد و شهادت آیت الله سیدمحمد باقر صدر

استاد شهید به خانواده‌های معتبر علمی منتسب بود؛ از جانب پدری، به مرحوم سیداسماعیل صدر و از سوی مادری، به خاندان آل یاسین. همچنین، مرحوم شیخ راضی آل یاسین، نویسنده کتاب "صلح الحسن"، دایی استاد شهید (مرحوم سیدصدرالدین صدر) و از مراجع تأثیرگذار حوزه قم پس از شیخ عبدالکریم حائری محسوب می‌شود. علاوه بر این، سایر برزگانی هم که نسبت‌های نزدیک و دور به استاد شهید داشته و دارند، در انتقال ارزش‌های علمی و فرهنگی ایشان سهم بسزایی داشته‌اند.

استاد شهید در دوران صدر همچون مناره‌ای بلند در جهان اندیشه بدرخشید. او هرگز از نبوغ علمی فریب نخورید و به توکل بر دانش از اصول دیرین تشیع استناد می‌کرد. حتی در برابر بته‌های بی‌بنیاد، هیچ نسیمی نتوانست او را به تسلیم وا دارد. او علاوه بر وابستگی به ابدیت اجتهاد و روحانیت، از این منبع الهام نیرو و روحانیت خویش را می‌گرفت؛ اگرچه این پیوند در گذشته او را پایدار می‌ساخت، اما استواری کامل او بدون توجه به «حال» و «آینده» حاصل نشد، چرا که او نه تنها گذشته را مد نظر داشت بلکه با تکیه بر آن به حالات امروز نگریست و برای فردا طرح و نظری ارائه نمود.

شهید صدر به لطف ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود، نماینده نسلی بود که از دستاوردها و دانش پیشین هیچ گونه شرمی در دل نداشت؛ حتی در مواجهه با نکات عیب‌آلود علوم گذشتگان، خجل نمی‌شد. بلکه باور داشت که دنیای معرفت بی‌کران است و در بسیاری از باورها باید تجدید نظر صورت گیرد. به همین جهت، با اتکا به گذشته و درکی دقیق از حال، امروز را سنجید و برای فردا طرح و نظری ارائه نمود.

پیشنهاد ویژه: ویژه‌نامه آیت‌الله سید محمد باقر صدر (ره)

مقامات روحانی شهید صدر

استاد شهید در عرصه جان و روح، دنیایی گسترده رقم زد. او از آن دسته افراد نبود که تنها بر نبوغ علمی تکیه کند؛ بلکه توانست انرژی و نیروی زندگی را از دانش به عنوان سرمایه خلق بهره ببرد و هیچگاه حجاب روحی بر او ننهاد. از دوران کودکی، وجه خاصی در او موجزد: برق درخشان تقو در جبین او و ذکاوت خدادادی در چشمانش به وضوح دیده می‌شد. راویان زندگی او می‌گویند که در دوران دبستان نیز شهرتی همگانی داشت. هیچ‌کس نمی‌توانست از وجود حس معنوی پنهان و معقول او غافل باشد؛ شاگردان و استادان از منزلت علمی، تقید شرعی و اخلاق نیک او آگاه بودند. جسارت ابراز او در سنین پایین نمایان بود؛ به گونه‌ای که در دوم دبستان به عنوان شاگرد برگزیده مدرسه، در مراسم عزاداری صحن کاظمین قصاید و سخنانی برای عموم تقدیم می‌کرد. گاهی شعرخوانی او به مدت ربع ساعت ادامه می‌داشت و او از حافظه خویش، بی‌وقفه مدد می‌گرفت؛ در حالی که سنی در حدود ۸ تا ۹ سال داشت. [مباحث الأصول – تقریرات آیت الله صدر – سیدکاظم الحائری – نشر مکتب اسلامی – الجزاءالاول من القسم الثانی، ص.۴۱]

این روحیات در میان انسان‌ها نایاب است و نشانه‌ای از قدرت اراده و اتکای نفس به شمار می‌آید؛ استاد شهید از آن دسته بود که مالک چنین خصیصه‌هایی در خود را پرورش داد و از آن بهره برد.

وقتی که تحصیل دانش را به عنوان وظیفه اصلی خود دانست، از تفنن در آن به کلی دوری نمود و نبوغ خویش را به مثابه نیروی محرکه تلقی کرد. شاگردان او روایت می‌کنند که ایشان می‌فرمودند: «به هنگام فراگیری، چون پنج محصل جدی در کنارم داشتم، تمام توانم را به کار می‌گرفتم.» [همان مدرک، ص.۴۷]

این حالات در زندگی انسان نایاب و ارزشمندند؛ بسیاری از افراد گرچه راه جدیت و تلاش را بر می‌گیرند، از تیزهوشی بهره‌ای نمی‌برند؛ ولی آنانی که چنین توانمندی دارند، خود را بر مرکب پیروزی می‌یابند و از بهره‌گیری از آن دریغ نمی‌کنند. شهید صدر در میان دو نعمت تیزهوشی و جدیت توفیق نام داشت.

او ذکاوت و جدیت را همراه با بهره‌گیری از نور ولایت می‌دانست؛ ایشان ایمان داشت که طالب علوم دین کسی است که از این منبع هرگز غفلت نکند. شاگردان او حادثه‌ای را روایت می‌کنند: «در زمان تحصیل، هر روز مدتی را به تشرف در حرم حضرت امیر [علیه‌السلام] اختصاص می‌دادم؛ در آن ساعت به مباحث علمی می‌اندیشیدم و از برکات الهی استمداد جست. مدتی این شیوه را ترک کردم – و کسی از آن آگاه نبود – روزی مادرم در خواب دید که حضرت امیر [علیه‌السلام] چنین می‌فرمایند: ‚به باقر بگو چرا درسی را که پیش ما فرا می‌گرفتی، رها کردی؟‘» [همان مدرک، ص.۴۷]

این واقعه نشان از علقه معنوی عمیق او به مقام ولایت کبری دارد؛ همچنین بازتاب‌دهنده عنایتی است که آن مقام به شاگردانش عطا نموده و آینده تابناک آنان را در خدمت دین رقم زده است.

شهید صدر هرگز لیاقت خدمت و شهادت را از طریق سرمایه تحصیلی به دست نیاورد؛ در گفتار و بیان او سوز و اشتیاق دینی موج می‌زد. او احساس شورایمانی را با عقلانیت همراه ساخت و به همین دلیل حیات او به زندگی طیبه و جاودان بدل گشت. در زندگی شخصی نیز شیوه‌ای قانعانه اتخاذ کرد؛ در روزگار عسرت و مکنت از این رویکرد کوتاهی نکرد. داستان‌های حیرت‌انگیز از زهداستاد حکایت دارند که چنین روحانیتی در زندگی او به اثبات رسیده است؛ چرا که او ایمان داشت که روحانیت و مرجعیت جز در سرشار بودن از قناعت واقعی به جا نمی‌مانند.

تربیت و ارشدی آیت الله سیدمحمد باقر صدر

تربیت و ارشدی آیت الله سیدمحمد باقر صدر

در زمینه تربیت، استاد شهید از ملکاتی بهره می‌برد که هم نوعی از ارشدی و هم محبت را در بر می‌گیرد. او تربیت کودک را تلفیقی از کاردانی و خشونت همراه با ملایمت و ابراز عواطف می‌دانست. در جامعه معمولاً پدر نقش اصلی و مادر نقش تکمیلی دارند؛ اما او همراه با همسرش بر آن شد تا با الگوی متفاوت، تضمین کند فرزندانش جز محبت و مهربانی، هیچ دریافتی نداشته باشند تا بتوانند ارزش‌ها و افکار را به درستی درک کنند. ایشان می‌فرمودند: «به فرزندم تفهیم کردم که اموال موجود – اموالی که معمولاً به مراجع می‌رسد – مال ما نیست؛ از این رو این کودک گاه و بیگاه می‌گفت: پیش پدرم پول زیادی است اما مال او نیست.» [مباحث الأصول – سیدکاظم الحائری – الجزاءالاول من القسم الثانی، ص.۴۸]

این رویکرد تربیتی نادر و خلاقانه، به ویژه برای کسانی که در بالاترین مدارج علمی سر می‌بریم، درس عبرتی است؛ زیرا اشتغال علمی غالباً موجب غفلت از جنبه‌های انسانی و تربیتی می‌شود. استاد شهید در میان مسئولیت‌های علمی، به پرورش نسل آینده نیز توجه ویژه‌ای داشت.

در تربیت شاگردان، او نه تنها به عنوان استاد درس بلکه به عنوان استاد زندگی شناخته می‌شد. رابطه او با شاگردان تنها محدود به انتقال علمی نبود؛ بلکه جاذبه قلبی و ارتباط عاطفی مستحکمی را رقم می‌زد. هنگامی که از شاگردان دور می‌ماند، با کلماتی احساسی از دلتنگی سخن می‌گفت؛ رابطه قلبی استاد متخلق حوزه با شاگردانش همچون پیوندی عمیق و ناب ابراز می‌شد. در یکی از پیام‌های شفاهی که ضبط شده و به شاگردان ابلاغ گردیده بود، ایشان فرموده بودند:

> «سلام بر شما باد دوستان. سلام از پدرتان — که از شما به جسم دور است و به دل نزدیک؛ آن پدری که شما در اعماق جان او زندگی می‌کنید و در تمامی خاطراتش چون تفسیر زنده‌ی گذشته او هستید.» > [همان مدرک، ص.۸۰]

این پیام عاطفی، با بهره‌گیری از کلماتی بلیغ از دنیای پربار قلب او، بار عواطف عمیق را منتقل می‌کرد.

 

آفاق علمی آیت الله سیدمحمد باقر صدر

شهید صدر در حوزه‌های مختلف علمی دانش فراوان اندوخت و منزلتی سترگ کسب کرد. او به کسب دانش‌های رایج در حوزه اکتفا نکرد؛ بلکه همت آن داشت که ضمن اکتساب علوم حوزوی، به دانش‌های نو نیز نگاهی بیندازد و از حاصل آن سود جوید.

مدت زمان تحصیل علوم حوزوی وی بیش از ۱۶ تا ۱۸ سال به طول نرسید [همان مدرک، ص. ۴۴]، اما این مدت را به‌طور عاشقانه صرف تحصیل و آموزش نمود. گویند که روزی به‌طور مداوم ۱۶ ساعت را در تحصیل علم سپری می‌کرد [همان مدرک، ص. ۴۴]؛ چنین شد که اولین دوره تدریس خارج اصول را در سال ۱۳۷۸ به پایان رساند. دوره خارج فقه را در سال ۱۳۸۱، در سن ۲۸ سالگی آغاز کرد و جدیت و نبوغ خود را در طرح نکات نو و بسط مطالب به نمایش گذاشت [همان مدرک، ص. ۴۴].

در زندگی کوتاه خود، شهید صدر آثار تالیفی پرباری به جای گذاشت. این آثار با امتیازات و ویژگی‌های خاصی هم‌قرین هستند و بررسی هر یک از آن‌ها نیازمند نگارشی مستقل است؛ اما نگاهی سریع به گستردگی تالیفی ایشان، از وسعت اطلاع، جامعیت و نبوغ وی حکایت دارد و شوق و اشتیاق فراق از آن شخصیت علمی را افزون می‌سازد.

۱. علم اصول

شهید صدر دارای دو تألیف مستقل در علم اصول است. اولین اثر ایشان، «العالم الجدیدة فی علم الاصول» است که با مقدمه‌ای تاریخی در مورد تحولات علم اصول همراه است. نگاه تاریخی ایشان در تحولات علمی و سایر مباحث، موج می‌زند و این ویژگی، اشراف و وسعت نظری را به همراه دارد که پوشیده از منزلت عارفان تاریخ نیست.

اثر دیگر ایشان مجموعه‌ای از مجلدات تحت عنوان «دروس فی علم الاصول» است که با هدف جایگزینی کتب سطح در این حوزه تألیف شده است. در پیشگفتار این مجموعه، دلایل این کار را برشمرده و راهی تازه در تحول آموزشی حوزه گشوده‌اند. این مجموعه به علاوه تقریراتی است که توسط شاگردان ایشان رقم زده شده و از آن جمله دوره هفت‌جلدی «بحوث فی علم الاصول» است که مجموعه‌ای از آراء اصولی ایشان را در دروس خارج به ثبت می‌رساند. این عقاید حاوی نکاتی بدیع و بحث‌انگیز هستند؛ در بسیاری از مسائل، انتظار و یا ابتکارات نوی از ایشان به چشم می‌خورد. بی‌شک حیات پربار علمی ایشان همواره ادامه می‌یافت و آراء را در سطوح وسیع‌تری از علوم دینی منتشر می‌ساخت؛ از آن میان سود فراوانی حاصل می‌شد و خواهد شد.

۲. فقه

استاد شهید مباحث فقهی خود را در قالب مجلدات چهارگانه تحت عنوان «بحوث فی شرح العروه الوثقی» ارائه کرده‌اند. ایشان در مباحث فقهی به تبویب خاصی معتقد بودند و این ساختار را در کتاب «الفتاوی الواضحه»، که به عنوان رساله عملی ایشان نگاشته شده است، رعایت نمودند.

جهت‌گیری و بررسی انظار فقهی ایشان در این نوشته به تفصیل شرح داده نمی‌شود؛ اما گرایش‌های آخر زندگی ایشان از نوع جهت‌گیری متفاوتی در مباحث فقهی مطلع می‌کند. شاگردان ایشان نقل کرده‌اند که در اوایل اواخر عمر، قصد داشتند در فقه معاملات بحث تطبیقی بین فقه اسلام و حقوق جدید را گشایند و منزلت فقه اسلامی در اداره جامعه نشان داده شود [همان مدرک، ص. ۶۲]. متأسفانه این کار ارزنده، با شهادت ایشان به ثمر نرسید و همچنان نیاز به آن احساس می‌شود.

۳. فلسفه

استاد شهید به فلسفه از دیدگاه تطبیقی نگریست و افکار و عقاید معاصر را بررسی کرد و تقاوت بینش دینی را با تفکرات دیگر به نمایش گذاشت. ایشان از دیرباز به مطالعات فلسفی علاقه‌مند بودند و به ویژه موج افکار نوین گرداوری می‌شد. حتی در زمانی که به‌عنوان محصل حوزه محسوب نمی‌شد و آموزش‌های ابتدایی را گذرانده بودند، رفقای ایشان نقل می‌کنند که برای اولین بار نام‌های «مارکسیسم»، «دیالکتیک» و... را از ایشان شنیده‌اند [همان مدرک، ص. ۳۶]. این اسامی و مصطلحات و افکار، ایشان را مجذوب و مرعوب نساخت؛ بلکه باعث شد که نسبت به مسائل جدید دلبسته نشوند و فقه و اصول را تمام مسأله روزگار نپندارند. به همین جهت، در زمانی که نیاز دیدند، به نگارش کتاب «فلسفتنا» همت گماشتند. در پیشگفتار این کتاب نوشتند:

> «امواجی از افکار غریبان به قلمرو جهان اسلام هجوم آورده‌اند… نزاع و درگیری بین این افکار وارداتی و کیان فکری امت پدید آمده است. در این زمان بایستی اسلام سخن خود را بگوید… این گفتار باید ریشه‌دار، محکم، صریح و روشن باشد و قلمروهای مختلف هستی، زندگی انسان، جامعه، دولت و نظام را در بر گیرد تا امت اسلامی بتواند [کلمه الله] را در این درگیری برافراشته سازد.»

بدین اندیشه، ایشان به میدان مبارزه با افکار وارداتی ملحدانه و مشرکانه برخاستند و سعی داشتند مکتب را در قالب هویت واحد معرفی کنند و برتری آن را در مقابل آراء افراد و مکاتب دیگر به اثبات برسانند. ایشان این گونه کارها را خارج از حوزه مجتهدین نمی‌دانستند؛ بلکه پاسداری از اعتقادات امت اسلامی را بر عهده کارشناسان مجتهدان می‌پنداشتند و خود نیز در این راه بذل جهد نمودند و پیشگام شدند. کسانی که از رواج این کتاب اطلاعاتی دارند می‌دانند که چگونه کتاب «فلسقتنا» موجی طوفان‌زا در جهان اسلامی به وجود آورد و قدرت دین را با بیانی روشن ولی استوار به نمایش گذاشت.

شاگردان ایشان نقل می‌کنند:

> «روزی برای برگزیدگان شاگردان خود سخن می‌گفتیم و میان نکات فرمودند: شیوه‌ای که در [حوزه] مرسوم است و بر فقه و اصول اکتفا می‌کنند، نادرست است. بر شما باد که در بخش‌های مختلف مسائل اسلامی تحقیق کنید. از جمله، به شما امر کردم که به مباحثه کتاب [فلسقتنا] بپردازید. این بحث در منزل من شروع شد… در اولین روز آغاز… استاد شهید در مجلس حاضر شدند و فرمودند: من در این مجلس حاضر شدم و بر آن عقیده دارم که مجلس با فضیلت‌تر از این محفل است که در آن معارف اسلامی مورد بحث قرار می‌گیرد. از این رو میل داشتم که در این مجلس حضور یابم.» > [مباحث الأصول – سیدکاظم الحائری – الجزاءالاول من القسم الثانی، ص. ۴۶]

این تأکیدها و ارشادات بر این باور استوارند که ایشان از شرایط روزگار آگاه بودند و سعی می‌فرمودند اندیشه‌ای را منتقل کنند تا نسلی تربیت شود که نسبت به شرایط حاضر بی‌تفاوت نباشد و مسئولیت خویش را به درستی درک کند.

۴. منطق

استاد شهید در مباحث اصولی مرتبط با منطق اشارات و مباحث شایسته‌ای ارائه نمودند. در میان آثار ایشان، تألیف ارزشمند و مبتکرانه «الأسس المنطقیه للاستقراء» نگاهی نو به مباحث منطقی ارائه می‌دهد. ناقدان اندیشه از مقام و منزلت این تألیف مطلع‌اند [واز آن جمله، رک نشر دانش، شماره ۳، مقاله آقای دکتر سروش پیرامون نقد و معرفی این کتاب].

۵. تدوین مکتب

استاد شهید قصد داشتند دین را در قالب اجزائی مرتبط و غیرمنفصل ترسیم کنند. در مقدمه تألیف «المدرسة الاسلامیه»، ضرورت اعلان مانیفست اسلامی و شیوه اجرای آن را چنین تبیین کردند:

> «باید کوشش شود که اندیشه اسلامی به صورت حلقه‌های زنجیروار در سطح مدارس عنوان گردد و با آن در ارائه رسالت فکری اسلام تشریک مساعی شود.» > [اقتصاد برتر – سیدمحمدباقر صدر – ترجمه علی اکبر سیبویه – نشر میثم – /۱۰]

ایشان از این سلسله تألیف «المدرسة الاسلامیه» دو جزء را به انجام رساندند:
۱.[ الانسان المعاصر والمشکله الاجتماعیه].
۲.[ ماذا تعرف عن الاقتصادالاسلامی ؟].

۶. فلسفه اخلاق

استاد شهید در مباحث اصولی خود به مسئله حسن و قبح عقلی پرداخته و نکات ارزشمندی را بیان داشته‌اند.

تفسیر: در این زمینه، سلسله گفتارهایی از ایشان به جا مانده است که دو مجموعه از آن‌ها منتشر شده است. اولین مجموعه، مجموعه‌ای از چهاردده گفتار است که با عنوان [المدرسة القرآینه] منتشر شده‌است. در آخرین درس این مجموعه، بیانی دل‌انگیز و همراه با شور و احساس وجود دارد که تفاوت محبث الهی میان آنانی که مهر دنیا را در دل می‌پرورند و ابعاد و آثار این دو گونه محبت را به شکلی به نقش و تصویر سپرده‌اند، تا جایی که حاضرین در درس از اشک و ناله مستمعان حکایت دارند.[مباحث الاصول، سیدکاظم الحائری، ۶۹] باقی این سلسله گفتار عمدتاً نگرش به [التاریخ] و جامعه است.

دومین مجموعه تفسیری از گفتار استاد شهید، شامل دو سخنرانی است که با عنوان [المحنة] منتشر شده‌است. در این مجموعه، آمیختگی مباحث علمی و عاطفی جذبه‌ای را ایجاد می‌کند به‌طوری که سنگینی محتوای پیام آن زیر کام احساس قرار می‌گیرد و به سادگی محو نخواهد شد. بیان حماسی استاد شهید گاه و بیگاه موی را بر تن راست می‌کند و شعاعی از بیانی اجداد پاکدامن و شجاع او را رسم می‌سازد؛ آنانی که این مجموعه را با دیده عبرت خوانده‌اند از تایید صدق این سخن نخواهند گریخت.

۷. اقتصاد اسلامی

استاد شهید به نوع معیشت انسان و تفکر اسلام در این زمینه عنایت داشتند. ایشان معتقد نبودند که اسلام معیشت دنیوی را رها کرده است؛ بلکه باور داشتند که اگر زمین جامه آسمانی بپوشد و کار در طبیعت به عنوان عملی دینی و مفهومی عبادی تبدیل شود، انسان به غیب‌گریایی و حرکت‌آفرینی دست می‌یابد.[الاسلام یقودالحیاه، سیدمحمدباقر صدر، نشر وزارت ارشاد، ۴۶]

وی در صدد آن برآمد که در تنظیم این آرمان، برنامه‌ای از دین استخراج کند و نشان دهد. مفصل‌ترین خدمت ایشان در این زمینه تألیف گرانقدری به نام [اقتصادنا] است که از آن روزگار تاکنون برق و درخشش آن مشهود می‌باشد. آراء شجاعانه ایشان در مسائل فقهی و غیر آن درس‌آموز بوده و مباحث تطبیقی ایشان نخستین گام‌ها در جهت ایجاد مکتب مستقل اقتصادی در عصر کنونی به‌شمار می‌روند.

از دیگر تألیف‌های ارجمند ایشان، [البنك الربوي فی الإسلام] است؛ این تألیف نشانگر بینش فقیهی است که به تطبیق دین در عصر نو می‌اندیشد و سعی دارد که نظام پولی را در خارج از نظام رایج ترسیم کند.

افزون بر این دو تألیف مفصل، جزواتی نیز در زمینه مسائل اقتصادی منتشر شده‌اند؛ از جمله می‌توان به [ماذا تعرف عن الاقتصاد الإسلامي؟]، [صوره عن اقتصاد المجتمع الإسلامي] و [خطوط تفصیلیة عن اقتصاد المجتمع الإسلامي] اشاره کرد.

نقل و بررسی آراء اقتصادی شهید، از مباحثی شایسته و ارجمند است که پژوهشگران باید گام‌های اختصاصی ایشان را در این راه آشکار سازند و نکات بدیع و نو را در آفاق آراء اقتصادی ایشان بیابند تا راه را برای حرکات جدید هموار کنند.

۸. تاریخ

استاد شهید تاریخ را تفنن زندگی نمی‌دانستند؛ از این رو، اولین تألیف ایشان در مباحث تاریخی به انجام رسید و به یادگار گذاشتند. کتاب [فدک] را در سن ۱۷ سالگی نگاشتند[مباحث الاصول، سیدکاظم الحائری، ۶۴] و این مسأله تاریخی اعتقادی را به نقد و بحث گذاریدند. در حیات علمی ایشان، علاوه بر بینش تاریخی در مباحث علمی – که در مجموعه آثار و دروس ایشان نمایان است – نوشته‌ها و جزوات مرتبط با این موضوع موجود‌اند. از جمله، مباحثی که در ایام شهادت ائمه [علیهم‌السلام] برای شاگردان ایشان ایراد می‌شد و زندگانی آن بزرگواران را تشریح و توضیح می‌دادند و خط سیر یک‌جهت اهل البیت [علیهم‌السلام] را روشن می‌ساختند.[همان مدرک، ،.۶۶.]

۹. مباحث اعتقادی

در این زمینه می‌توان به مقدمه [التفاوی الواضحه] که با نام [المرسل والرسول والرساله] به‌صورت مستقل منتشر شده است، اشاره کرد. در این نوشته، استاد شهید مسائل اعتقادی توحید، نبوت و پیام نبی را به‌گونه‌ای استوار و روان بیان کرده‌اند.

همچنین، در زمینه مباحث اعتقادی، جزوه مختصری از امام پربار استاد با نام [بحث حول المهدی] نیز منتشر شده است. این نوشته نشان می‌دهد که چگونه اندیشۀ پربار، بیان و سبک نگارش شیوا استاد توانستند مبهمات اعتقادی را به عنوان مسلمات درآورند. این کار همگان نیست؛ زیرا برخی گروه‌ها تنها دانش اعتقادی دارند و از سبک اثبات و ارائه ناتوانند و گروهی توانا در نوشتار و گفتار هستند اما به منبع حکمت راه ندارند. برخورداری از هر دو فضیلت، نعمتی است که جز گروهی اندک از آن بهره‌مند شده‌اند و استاد شهید صدر از برخورداران این هر دو نعمت محسوب می‌شوند.

این گزارش اجمالی از آثار استاد شهید، از یکسو آفاق و ابعاد معلومات ایشان را آشکار می‌سازد و از سوی دیگر، حوزه‌های مختلف مسئولیت علمی که ایشان برای خود قائل بودند را به نمایش می‌گذارد. او از آن دسته نبود که تکلیف را در پیگیری سنت جاریه حوزه محدود کند؛ و نه از آن دسته که علقه خود را از حیات پر سابقه خود منقطع بداند یا از گذشته خود احساس شرم کند. چنین بود که مصداق آیه کریمه شد [واجعلني مباركَاً إن كنتُ ما كنتَ].

هر آن‌جا که بودند و در هر زمینه‌ای که آثار خود را نگاشتند، برکت و خیر از آثارشان جاری گردید و نسل حاضر و آینده از فیوضات و آثار ایشان منتفع شدند. خداوند و خلفای او در زمین از آن کسانی نخواهند گذشت که از استمرار برکت این شجره طیبه مانع شدند و امت اسلامی را از ادامه فیوضات و آثار ایشان محروم ساختند.

تحول و ابتکار شهید صدر

تحول و ابتکار شهید صدر

استاد شهید حفظ باطن را به‌صورت بی‌تغییر قالب ناممکن می‌یافت. ایشان معتقد بودند که در روش آموزش و عرضه دین، مسائل بسیاری وجود دارد که نیازمند تحول‌اند و به همین تلقین، شیوه جدید نگرش و نگارش مکتب را آغاز کردند. در هر مسأله‌ای که سخن می‌گفتند یا نوشتند، همواره بر آن بودند که نقاط کور موجود را بگشایند و زاویه‌های نوینی را رسم سازند. اگر آخرین حرف را نمی‌زدند، سنگ بنای شروع در حرکت می‌گذاشتند؛ امری که ارزشی پربار داشت.

بسیاری از آنانی که قصد گشودن راهی را دارند، از شروع و آغاز می‌ترسند یا نقطه ابتدایی را نمی‌یابند. شهید صدر راه‌های بسیاری را گشود تا آیندگان بر آن گام بردارند. آواز ایشان این بود که سنت پیشینیان، حجاب اندیشه نیست و به همین دلیل شهامت ابراز عقاید را دارا بودند. این شجاعت از جهالت در افکار گذشتگان نشأت نمی‌گرفت؛ بلکه تیزبینی و دقت در قصورها و تقدیس تلاش‌های او را به آن جهت‌گیری می‌کشاند.

صدق دعاوی فوق در آثار متعدد استاد شهید مشهود است. زمانی که در [تفسیر] بحثی را گشودند – و شهادت جانگدازاو، این سلسله را ناتمام گذاشتند – به نقد تفاسیر رائج پرداختند و ضرورت بازگشودن نگرش موضوعی به [قرآن] را تبیین کردند. ایشان بیان داشتند که تفاسیر موجود بر مبنای [تفسیر تجزیه‌ای] نگارش یافته‌اند و این گونه تفسیر، آیات را منقطع و غیرمرتبط می‌نماید؛ اما در تفسیر موضوعی، بایستی موضوع از واقعیت زندگی برگرفته شود و دیدگاه قرآن در چارچوب آن تبیین گردد.

او تکامل تفسیر را به رشد تفسیر موضوعی می‌دانست و باور داشت که تکامل [فقه]، به آن بستگی دارد که سنت و حدیث از قالب نقل احادیث کتب اربعه و غیرآن، به‌صورت ابواب فقهی درآید. به این ترتیب فقیه مسائل مورد ابتلای جامعه خود را می‌نگریست و در جستجوی پاسخ حدیث نسبت به آن مسأله می‌آمد.

شهید صدر می‌فرمودند که این روش در تفسیر باید گسترش یابد. اگر قصد آن است که قرآن رهنمای زندگی شود، مفسران بایستی تلقی قرآن را پیرامون زوایای حیات دریابند و بیان کنند؛ همانگونه که در [فقه] چنین سمت‌گیری تعقیب می‌گردد.

در زمینه بررسی زندگانی معصومان [علیهم‌السلام] نیز، ایشان تحول در نگرش را لازم می‌دانستند. رواج اندیشه‌هایی که به نقش سلبی ائمه تأکید داشتند، ناروا می‌شمردند و آن را تحریف حقیقت و انحراف در مسیر می‌نگاشتند. در این موضوع می‌فرمودند:

«اگر از زندگانی پیشوایان چنین تحلیلی ارائه دهیم که نقش ائمه در مقابله با حکومت فقط جنبه مبارزه منفی را داشته باشد، علاوه بر این که تفکری اشتباه و تحلیلی نادرست است، در عمل برای پیروان خطر بزرگی به بار خواهد آورد. چرا که با چنین تحلیل، از جهت‌گیری پیشوایان برای امت نتیجه می‌شود که هیچگونه وظیفه اجتماعی ندارند و هر امیدی که روزی حکومت را به دست آورند، از دیدگاه ملت محو می‌شود. لذا بر ما واجب است تا این خطای فکری امت اسلامی را زدوده و اصلاح کنیم.» [ر.ک: نقش پیشوایان شیعه در بازسازی جامعه اسلامی، محمدباقر صدر، ترجمه علی اسلامی، /۱۰]

ایشان برای این امر اعتقاد داشتند که دریافت سیر اثباتی ائمه جز به درک حقیقت رسالت عام امامان نامیسر است. شهید صدر مشکل تفسیر آیات مکتوب حق را در این مقام نیز می‌دیدند؛ همانگونه که رویت منقطع کتاب الهی در ره گشایی حیات ناموفق است، آیات ناطق خداوندی نیز باید در راستای یک خط مستقیم مورد نگرش قرار گیرند. نگاه انفرادی به زندگی یک امام این تلقی را ایجاد می‌کند که نوع برخورد ایشان متفاوت بوده و سیاست‌ها گوناگون. اما هنگامی که سیر واحد رویت شود، حرکات سیاسی ائمه [علیهم‌السلام] همچون جزر و مد یک رود خروشان محسوب می‌گردند و در نتیجه شبهه تناقض پدید نمی‌آید.

ایشان می‌فرمودند:

[امامان شیعه را به شکل یک کلی مربوط به هم ملاحظه و درباره آن تحقیق و بررسی می‌کنیم] [همان مدرک، /۰۶]

شهید صدر این نوع تلقی را با باور صحیح از امامت مقرون می‌دانستند و می‌گفتند:

[نفس عقیده به امامت ایشان چنین نقش و حرکتی را ایجاب می‌کند؛ چرا که امامت ماهیت واحدی است که در همه ایشان به‌طور متساوی تحقق یافته و مسئولیت‌ها و شروط آن یکی است] [همان مدرک، /۰۸]

در شیوه آموزش و تدریس و تحصیل متون آموزشی در حوزۀ علم، شهید صدر به تحول و تکامل می‌اندیشیدند. این نکته به‌ویژه در [علم اصول] محسوس‌تر می‌شد. ایشان با امان و اشراف بر آن علم در متون درسی علم اصول، نیازی به تحول و تغییر می‌دیدند. در مقدمه‌ای که بر سلسله "دراسات فی علم الاصول" نگاشته بودند، به تفصیل از این حاجت سخن گفتند؛ ضمن سپاس بی‌کران از منزلت و تلاش مؤلفان کتب درسی علم اصول، از علل احتیاج به این تکامل بحثی مبسوط آورده و از جمله نکات ذیل را برشمرده بودند:

[کتب چهارگانه درسی در علم اصول، معالم، قوانین، رسائل و کفایه آن که حدود بیش از پنجاه سال به منزله کتاب‌های درسی قرار گرفته‌اند، اما مؤلفان آن کتب با این جهت‌گیری آن را ننوشته‌اند... و بین آن کتاب که به‌عنوان کتاب درسی و آموزشی نگاشته می‌شود و آن تألیفی که به قصد ابراز آراء و عقاید مؤلف نوشته می‌گردد، تفاوتی بسیار است] [دراسات فی علم اصول، سیدمحمدباقر صدر، الحلقة الأولى، ص. ۱۳۱۲]

در ادامه نوشتار، استاد شهید از تفاوت‌های بسیار موجود میان دو شیوه سبک نگارش سخن می‌گفتند (و از آنجا فرصت نقل و تفصیل به آن امر نبود). دلیل آن تقریباً نکته‌ای همگانی در کتب آموزشی حوزه است و طلبۀ تکامل شیوه آموزشی در این حوزه نباید از آن غافل شوند.

در حوزه مسائل فقهی نیز، ایشان معتقد بودند که در عرضه آن برای مقلدان باید به تحول و تغییری اندیشیدند و به نگارش [الفتاوی الواضحه] پرداختند. در پیشگفتار این کتاب (که با شهادت ایشان خبر جلداول آن منتشر یافت)، لزوم تکامل در رسائل عملی مجتهدان تأکید گردیده است.

فصلی را با عنوان [الرساله العملیه، اهمیت‌ها و توسعه‌ها] آغاز کردند و در این بخش ملاحظاتی پیرامون رساله‌های عملی موجود بیان نمودند؛ از جمله فرموده‌اند:

  • نکته اول: این رساله‌ها غالباً از شیوه فقهی تقسیم فصول و ابواب تبعیت کرده‌اند. سپس استاد شهید هفت نتیجه در این سمت‌گیری بیان می‌کردند که به نظر ایشان ضعف و نقض روش محسوب می‌شود.

  • نکته دوم: رساله‌های علمی ما که در تحول تاریخی پدید آمده‌اند، کافی و رسا نیستند زیرا شیوه گفتار و نوشتار (لغت) و واژه‌های استفاده‌شده در زندگی تحول یافته‌اند. [التفاوی الواضحه، سیدمحمدباقر صدر، ۱.۱۳]

ایشان همچنین به اختصار از این حقیقت سخن می‌گفتند که زبان نوشتار در زمان‌های گوناگون تحول و تطور می‌یابد و شیوه تألیف باید به گونه‌ای باشد که مخاطبان در فهم نوشته دچار ابهام نشوند. اگر در گذشته اصطلاحات فقهی برای مخاطبان رسائل عملی آشنا بود و با به‌کارگیری الفاظ فنی ابهام ایجاد نمی‌شد، اما اکنون با گسترش آموزش عمومی، رساله‌های عملی مخاطبانی یافته‌اند که با این اصطلاحات نا‌آشنا هستند؛ بنابراین لازم است سبک مورد پسند زمانه در انتقال فروع فقهی به عامه مردم انتخاب و در شیوه کهن تغییری ایجاد شود تا با مذاق امروزی سازگار گردد.

نکته دیگر این است که این رساله‌ها به وقایع تحول‌یافته و متجدد زمانه توجه اندکی داشته‌اند. ایشان در تبیین این نقیصه فرموده‌اند:

«وقایع رو به رشد و متجدد به گونه‌ای مداوم پاسخ شرعی را می‌طلبند. رساله‌های عملی در گذشته احکام مسائل مورد نیاز زمان خود را در برگرفته بودند؛ اما امروزه این نیاز موجود است تا حرکت تاریخی آغاز شده و مسائل متنوع زندگی انسانی را در بر گیرد. احکام شرعی با اینکه ثابت هستند، اما شرایط گوناگون در تطبیق آن تغییراتی ایجاد می‌کنند؛ از این رو رساله عملی که با این تحولات مواجه می‌شود، باید با دیده بصیرت تغییرات را در تشخیص حکم شرعی مورد توجه قرار دهد.» [همان مدرک، ص. ۱۴]

از اینگونه اندیشه‌های تحول‌آفرین در کلمات نوشتاری استاد شهید بسیار است. در آنچه ایشان نگاشت و گفتند، دغدغه نوآوری نمایان بود. او به تطبیق موفق دین با حفظ روح و پیام آن می‌اندیشید و وظیفه خود می‌دانست که روزنه‌های توفیق را بگشاید؛ از آنکسی که در حیات کوتاه خود بهره‌ای اندک یافت، اما با گشودن این طرق زندگی جاودانه یافت. ایشان به محصلان علوم دین نشان دادند که سنت‌گرایی به معنای انجماد بر قالب‌های قدیمی نیست و نوآوری در مسائل نباید به‌هزینه تحقیر حرمت قدیسان و عالمان دین به عمل آید. او بر اهمیت ابتکار و تحول تأکید داشت و تلاش پیشینیان علمی خود را ستود و ارزش ایشان را چشم‌پوشی نکرد؛ و به این ترتیب حرمت سلف صلح را با نقد آراء ایشان قرین ساخت. این شیوه، موفقیت‌آمیز بود و به عنوان درس پویایی به یادگار ماند.

سنت اجتهاد - شهید صدر - سید محمدباقر صدر

سنت اجتهاد

استاد شهید، از تبار مجتهدان بود و میان آنانی که منزلت اجتهاد را بی‌کران می‌دانستند، باور داشتند که پایدار ماندن تشیع به اجتهاد وابسته است. او این مقام را تلاش در فهم دین می‌دانست و پیام دین را چون کتابی از تکوین، اقیانوسی بی‌ساحل تصور می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که غواصان از یافتن شاهوار و مرواریدهای گمشده هرگز مایوس نخواهند شد و از این رو آیندگان همواره بر حاصل گنج گذشتگان افزوده خواهند شد. در نوشته‌ای از این واقعیت چنین سخن گفت:

> «از آنجا که منابع شریعت – تا به امروز – محفوظ مانده‌اند، طبیعی است که حرکت اجتهاد همچنان ادامه یابد؛ همانند تخصص علمی در دریافت و استخراج حکم شرعی از این منابع. در این مسیر، مجتهدان خبره پرورش می‌یابند و اندیشه آن‌ها به‌تدریج ژرف‌تر از اندیشه مجتهدان گذشته خواهد شد. این استمرار کامل ناشی از روان‌شمردن تقلید به یک مجتهد در طول یک قرن یا چند قرن است و از این رو ارتباط مقلد با مجتهد، یک رابطه زنده و مستمر محسوب می‌شود.» > > [همان مدرک، /۰۹]

این درک ژرف، او را به تفکر پیرامون مسئولیت اجتهاد سوق داده و دیدی تاریخی در اختیارش قرار می‌دهد تا فضائل و کاستی‌های روش و حیطه اجتهاد را بیابد. ایشان از مهم‌ترین مسائل، «جد بودن اجتهاد» را به‌عنوان یک مسأله اجتماعی مطرح می‌دانستند و تک‌بعدی شدن آن را با خساراتی همراه می‌دانستند؛ به‌طوری که می‌توان گفت فراموش شدن نیمی از هدف واکتفا کردن به صحنه فردی برای تطبیق زندگی با نظریه اسلام، حتی منجر به ظهور یک سونگری فقه نیز می‌شود. آنچه مشاهده می‌کنیم، این است که اجتهاد به‌صورت مستمر بر این اساس بنا نهاده شده است که در جنبه‌های مسائل فقهی، بیشتر تلاش بر تطبیق فردی و منطق کردن زندگی فرد با نظریه اسلام متمرکز شده، در حالی که در صحنه تطبیق اجتماع با نظریه اسلام، کوشش لازم انجام نمی‌شود و موضوعاتی که زمینه این امر را فراهم می‌سازند، رها می‌گردند. > > [همراه با تحول اجتهاد، سیدمحمدباقر صدر، ترجمه اکبر ثبوت، /۱۱]

شهید صدر معتقد بودند که این انفعال به حوزه «جهان‌بینی فقیه» نیز سرایت می‌کرد و به مرور زمان، فقیهانی پرورش می‌یافتند که در حوزه قانون تنها از دریچه نظام‌های فردی به بررسی قوانین می‌پرداختند و آن‌ها را اعلان می‌کردند. ایشان می‌فرمودند: > «این موضوع‌گیری ذهن فقیه، نه تنها به یک سونگری فقه از جنبه عینی منتج می‌شود، بلکه به تدریج نظر او درباره‌ی خود قانون را به فردگرایی می‌کشاند؛ زیرا اگر جنبه فردی – از تطبیق زندگی بر نظریه اسلام – به ذهن فقیه نفوذ داشته باشد و او به عادت رسیده باشد که دشواری‌های فرد را در نظر گیرد، این امر بر نظریه‌ای که از خود قانون دارد نیز تأثیر می‌گذارد و نهایتاً رنگ فردی به قانون و شریعت می‌بخشد.» > > [همان مدرک، /۱۲]

استاد شهید، اشارات مختصری به عوارض اینگونه تلقیات داشتند. مسلم است که نگاه نیم‌رخ به دین، تصویری جامع و کامل از آن ارائه نمی‌دهد. بینش فردگرایانه ما در نگرش به تاریخ، جامعه و سایر ابعاد، آثاری را به همراه دارد و حوزه فقه نیز از این تأثیر مصون نمی‌ماند. ایشان نمونه‌هایی از این دیدگاه را ارائه می‌دادند؛ از جمله آنچه به نام «حسن احتیاط» در مباحث اصول شهرت یافته است. او معتقد بود که مسائل فردی می‌توانند مبنا قرار گیرند، اما زندگی اجتماعی را نمی‌توان صرفاً بر پایه «احتیاط» استوار ساخت. > > [روحی را که در این فرضیه وجود دارد بنگرید تا دریابید چگونه دیدگاه فردگرایانه درباره شریعت و قانون بر صاحبان آن تسلط یافته؛ زیرا شریعت و قانون وقتی می‌توانند تنها برای فرد دستور صادر کنند، کارآمد می‌شوند. ولی اگر بخواهند برای جامعه قانون‌گذاری کرده و زندگی اجتماع را برنامه‌ریزی کنند، چنین روشی عمل نمی‌کند؛ چرا که فرد یا آن فرد می‌توانند تمامی برنامه‌های خود را بر اساس احتیاط انجام دهند، اما یک واحد مجموع و مرکب که جامعه است، نمی‌تواند روابط اجتماعی، اقتصادی، بازرگانی و سیاسی خود را صرفاً بر پایه‌ی احتیاط بنا سازد]. > > [همان مدرک، .۱۳]

ایشان همچنین عوارض دیگری از بینش فردگرایانه مشاهده می‌کردند؛ به عنوان مثال، برخی مسائل مربوط به زکات، قصاص، جهاد و سایر موضوعات را از مصادیق «ضرر» شمرده و سپس در جستجوی آن بودند تا بین این احکام و قاعده «نفی ضرر» (لاضر و لاضرار فی الاسلام) به نفی تناقض و تعارض بپردازند. شهید صدر می‌فرمودند: > «این اعتراض بر مبنای آن است که اگر با نظریه فردگرایانه به برنامه‌ریزی قانونی بنگریم، ممکن است این احکام را زیان‌آور بشماریم. اما در قانون و شریعتی که فرد را جزئی از جامعه می‌نگرد و مصالح او را به هم پیوند می‌دهد، این احکام به‌عنوان زیان‌بخش قلمداد نمی‌شوند؛ بلکه نبودن قانونی درباره لزوم تاوان، مالیات و سایر موارد است که زیان‌آور اند.» > > [همان مدرک، .۱۴]

ایشان از ابعاد دیگری نیز سخن می‌گفتند؛ به عنوان مثال، سعی بر حل مشکل فرد مسلمان با تبرئه واقعیت‌های خارجی – مانند تلاش در رفع مشکل ربا برای فرد مسلمان بدون توجه به مضرات ربا برای کل جامعه اسلامی – و یا برخورد با نصوص شریعت از زاویه فردی. به عنوان نمونه، در برخی مسائلی که در ارتباط با پیامبر و امام [علیهماالسلام] نقل می‌شود، منصب حکومتی ایشان به فراموشی سپرده شده و به صورت حکم خاص برای مواردی تفسیر می‌شود.

مسلماً آنچه استاد شهید بیان داشته‌اند، بخشی از عوارض غفلت در بنیان اجتماعی دیانت است و ایشان قصد بررسی جامع تمامی موارد را نداشته‌اند. این هشدار نشان می‌دهد که چگونه اجتهاد در معرض دیدگاه‌های متفاوت جهان‌بینی، نتایج گوناگونی به بار می‌آورد و کسانی که گمان می‌کنند حوزه بررسی احکام شرعی مصون از آموزه‌های پیشین است، راه صحیح را نخواهند یافت. داده‌های دینی و اجتماعی ناخودآگاه بر برداشت و حوزه تحقیق تأثیرگذارند. سخن ایشان به این معناست که علاوه بر اجتهاد در فروع، تحقیق و بازنگری در اصول و مبانی نیز ضروری است و این اجتهاد نو می‌تواند به تکامل فهم دین یاری رساند. ایشان معترف بودند که فقاهت شیعی از ژرفنایی ویژه بهره‌مند است، اما معتقد می‌شدند: > > «وقتی هدف محرکه اجتهاد، ابعاد حقیقی خود را بازیابد و هر دو حوزه تطبیق فردی و اجتماعی را در بر گیرد، آثار یک سونگری و یک روی سکه دین که در گذشته وجود داشته، به تدریج از بین می‌رود. محتوای حرکت به کیفیتی خواهد رسید که هم با وسعت دامنه هدف سازگار باشد و هم با مقتضیات خط جهادی که حرکت اجتهاد بر آن انجام می‌شود، یک سونگری از میان می‌رود؛ و امتداد عمودی که بیان‌کننده یک پایگاه والا است، از زمانی که اندیشه علمی به آن رسیده در مسیر خود به امتداد افقی تبدیل می‌شود و تمامی عرصه‌های زندگی را در بر می‌گیرد.» > > [همان مدرک، .۱۷]

بدین گونه، لازم است حرمت اجتهاد را با تکامل آن، مخالف نیافت. بی‌کران دین، زمینه‌های فراوانی را برای تحقیقات نو فراهم آورده و سزا نیست که از دریای رحمت محروم بمانیم و به بهانه احترام گذشتگان، از شیوه مرسوم نقد و بحث غفلت کنیم یا آن را در حدی مختصر و تبصره‌ای محصور نماییم. بدون شک، این مسئولیت بر دوش کسانی است که از ثروت علمی بهره‌مندند و جهل خود را مبنای شهامت در میدان استدلال نمی‌سازند؛ کسانی همچون شهید صدر و آنانی که در پی یافتن راهی بلند به سوی حقیقت هستند.

 

مرجعیت دینی

استاد شهید خط مرجعیت دینی را در استمرار رسالت و امامت می‌یافت. او اساس این تئوری را پایه‌ریزی کرد که حیات اجتماعی بر دو مبنا قرار دارد:
۱. خط خلافت ۲. استمرار شهادت و گواهی (ر.ک: به جزوه «خلافت انسان و گواهی پیامبران» از استاد شهید صدر)

ایشان این تئوری را به‌صورت مشروح تبیین کردند. به باور ایشان، مقام خلافت الهی به انسان واگذار شده و در کنار آن، خط گواهی نیز قرار داده شده تا خلیفه الهی (انسان) از انحراف مصون بماند. استمرار خط شهادت بر عهده پیامبران، امامان و عالمان قرار گرفته است. ایشان به استناد آیه مائده می‌فرمودند: > «خداوند این گواهان را به سه دسته تقسیم کرده می‌فرماید: ما تورات را که مایه نور و هدایت است فرستادیم تا پیامبران بنی اسرائیل، ربانیان و اهل‌باری که نگهبانان کتاب خداوندند، بر طبق آن حکومت کنند و براساس آن گواهی مردم باشند…»

از این رو می‌توان برداشت کرد که گواهی در قرآن بر عهدهٔ چه کسانی است:
۱. پیامبران ۲. امامان و اوصیاء پیامبران (که در حقیقت گسترش پیامبری و استمرار خط نبوت‌اند) ۳. مقام مرجعیت دینی (که در حقیقت امتداد پیشرفته خط پیامبر و امام در امر شهادت و گواهی است) (خلافت انسان و گواهی پیامبران، ترجمه دکتر جمال موسوی، ص. ۲۰)

 

مسئولیت‌های مرجعیت دینی

شهید صدر با پیوند مسئولیت مرجعیت به منصب نبوت و امامت، مسئولیت‌های ویژه‌ای برای این مقام می‌شناختند. ایشان این جایگاه را در چارچوب مبلغ احکام محصور نمی‌دانستند؛ بلکه معتقد بودند که در عصر غیبت، خط شهادت و گواهی بر امت باید محافظت شود. از این رو، ایشان وظایف مرجعیت دینی را به شرح زیر بر آن داشتند:

۱. نشری احکام اسلام در گسترده‌ترین شکل ممکن: به‌گونه‌ای که احکام اسلامی در اعمال مسلمانان و در پرورش دینی ایشان نمایان گردد.

۲. انتخاب شیوه‌ای که مفاهیم گسترده دینی را در باور امت اسلامی جای دهد: از جمله، تبلیغ اینکه اسلام نظامی جامع است و تمامی جوانب حیات را در بر می‌گیرد.

۳. برآوردن نیازهای فکری اسلامی در راه عمل: این امر نیازمند مباحث گسترده پیرامون بخش‌های مختلف زندگی (مانند مسائل اقتصادی، اجتماعی و ...) است تا گفت‌وشنودی مقارنه‌ای بین اسلام و سایر مذاهب اجتماعی شکل گیرد و فقه اسلامی توسعه یابد.

۴. رهبری تلاش‌های اسلامی و نظارت بر فعالیت‌های ورزان مسلمان: تایید شیوه‌های حقیقی آنان و تصحیح خطاهای مرتکب‌شده.

۵. ایجاد مراکز جهانی: به‌گونه‌ای که شخص مرجع، تا افراد سطوح پایین عالمان دین در این مراکز شرکت داشته باشند؛ مراکز مذکور در جستجوی مصالح، اطلاع از حوادث جاری و حفاظت از مصالح فعالیت نمایند.

(مباحث الأصول، سیدکاظم الحائری، ص. ۹۲ با تلخیص و تغییر مختصر)

این حوزه گسترده مسئولیت مرجعیت دینی، بدون تکامل در دستگاه پدیدآورنده و ادامه آن، نامیسر می‌گردد. این حقیقتی است که شهید صدر به تفصیل از آن سخن گفته و پیشنهاداتی در راه پیدایش مرجعیت صالح و رشید ارائه نموده‌اند. آنچه ایشان در میدان آراء آزاد بیان می‌کردند، علاوه بر درایت و تیزبینی شخصی، نگرشی تاریخی به مسائل داشت؛ زیرا کسانی که جهان، جامعه و نهادهای اجتماعی و دینی را در قاب موجود می‌بینند و از پیشینه آن غافل‌اند، به سرعت باور می‌کنند که شیوه‌های موجود ثابت و وحی منزلی هستند و تغییر و تکامل در آن‌ها راهگشا نیست.

در زمینه نهاد مرجعیت نیز مسئله به این گونه می‌نماید. بسیاری از کسانی که تنها با شیوه‌های متعارف آشنا هستند و از گذشته این نهاد بی‌خبرند، تصور می‌کنند که طرح تغییراتی به‌منظور اصلاح در این نهاد، می‌تواند خللی در ارکان آن مقدس ایجاد کند. اما کسانی که مانند شهید صدر به آن می‌اندیشند، دریافته‌اند که این نهاد در عصر غیبت تحولات و تغییراتی را بر اساس شرایط اعصار تجربه کرده است. ایشان حداقل چهار دوره تاریخی برای نهاد مرجعیت برمی‌شمردند:

مراحل تاریخی شکل‌گیری نهاد مرجعیت

مرحله اول: ارتباطات فردی بین مردم و مجتهدان

در این دوره مشکل‌ها پدید می‌آمد و حل آن از دانشوری خواسته می‌شد؛ و پاسخی داده می‌شد. این شیوه از زمان اصحاب ائمه [علیهم‌السلام] تا زمان علامه‌ حلی در جامعه رواج داشته است.

مرحله دوم: ایجاد نهاد مرجعیت

این دوره از زمان نخست مرحوم شهید پدید آمد. ایشان، علمای وکالا را به نقاط مختلف می‌فرستادند تا واسطه اتصال مردم و خودشان باشند. در لبنان و سوریه، وکالا را به‌طور قراردادی تعیین می‌کردند تا زکات و خمس جمع‌آوری کنند. با این حرکت، قدرت متمرکز و پیوسته دینی برای شیعه در تاریخ علمای حوزه برقرار گردید. این امر، از مهم‌ترین علل شهادت آن بزرگ به‌شمار می‌رفت.

مرحله سوم: تمرکز مرجعیت

در این دوره، که به دست مرحوم کاشف الغطاء و معاصرین ایشان شکل گرفت، اگرچه در دوره دوم مرجعیت به‌عنوان یک نهاد ظهور کرده بود، اما همچنان به صورت متمرکز در سطح جهان شیعه ظهور نکرد. در زمان کاشف الغطاء، با ارتقای ارتباطات بین عراق و ایران، امکان تمرکز مرجعیت وسیع‌تر گردید. پیدایش مرجعیت متمرکز به سادگی انجام نیافت؛ بلکه همراه با قربانی‌های فراوان و تلاش‌های سترگ بود.

مرحله چهارم: رهبری امت

این دوره از پنجاه تا شصت سال قبل آغاز می‌شود که مرجعیت شیعی علاوه بر تمرکز، رهبری مبارزات ضداستعماری داخلی و خارجی را بر عهده گرفت. (رجوع شود به «المحنة»، محاضرات حول المفهوم القرآنی المحنة، سیدمحمدباقر صدر، با اختصار و تلخیص)

این بینش تاریخی به آن معناست که نهاد مرجعیت دینی تکامل‌پذیر بوده و از این پس نیز راه گشایش خواهد یافت؛ به شرط آنکه از فروپاشی سیر جاری و سنت ماضی جلوگیری شود و راه را بسته نماند.

 

توصیه‌های استاد شهید صدر در راه تکامل نهاد مرجعیت

استاد شهید در راستای تکامل نهاد مرجعیت، آرائی ارائه نمودند؛ اگرچه بیشترین آن‌ها در شرایطی مطرح شده بود که ایشان نهاد مرجعیت را در رأس حاکمیت نمی‌دیدند و به‌عنوان قوه ناظر یا دوارہ‌ی حاکمیت به آن می‌نگریستند. از این رو پیشنهادها و آراء ایشان مسلم و الزام‌آور اما آخرین آراء نخواهند بود. به نقل از ایشان، چند نکته مهم در این زمینه به‌شرح زیر است:

۱. پیدایش و رشد مرجعیت صالح: نیازمند تحول و تغییر در حوزه مربوطه است تا بتواند با مرجع صالح همکاری و همیاری داشته باشد؛ زیرا اگر این شرایط فراهم نباشد، از مرجع صالح هیچ بهره‌ای حاصل نخواهد شد. تحقق نرسیدن این شرط پیشینی گروهی از علمای صالح را، هرچند از صلاحیت ذاتی برخوردار بودند، در هنگام داشتن مرجعیت از توان ایشان کاسته و آنان را عاجز ساخته است.

۲. ضرورت تشکیل گروه‌هایی برای ایجاد دستگاه اجرائی نهاد مرجعیت: این گروه‌ها شامل موارد زیر هستند:

  • الف: گروه یا گروه‌های تغییر وضعیت درسی حوزه: این گروه موظف است دروس «ما قبل [خارج]» را تنظیم نموده و بر درس‌های خارج بر اشراف باشد؛ همچنین مواد درسی و کتب درسی را مشخص کند تا برنامه آموزشی حوزۀ علما را به سطحی برساند که بتواند نهاد مرجعیت را در تحقق اهداف یاری رساند.

  • ب: گروه انتشارات و تحقیقات علمی: این بخش موظف است حوزه‌های تحقیق را در مباحث مختلف ایجاد کند و بر ادامه حرکت آن گروه نظارت نماید؛ همچنین بر مولدات علمی حوزه نظارت داشته و آن را تقویت کند، اندیشه‌های جهانی مرتبط با مسائل اسلامی را پیگیری کند و زمینه‌های انتشار مجله یا نمونه‌های مشابه را فراهم آورد، علاوه بر جذب عناصر محقق و لایق، حتی در خارج از حوزه همکاری‌های لازم برقرار نماید.

  • ج: گروه یا گروه‌هایی که از وضعیت علما و وکلا در مناطق اطلاع داشته باشند: این بخش نام علما و وکلا در مناطق را ثبت کند، محل زیست، نوع وکالت و شیوه رفتار آن‌ها را بررسی و گزارش اجمالی منظم ارائه نماید.

  • د: گروه ارتباطات: این بخش موظف است نهاد مرجعیت را با مناطقی که هنوز ارتباط منظم با مرکز نهاد مرجعیت ندارند مرتبط سازد؛ آمار مناطق مختلف را در اختیار داشته و درباره امکانات شیوه‌های ارتباطی با این مناطق اندیشه کند. همچنین زمینه‌های ارتباط نهاد مرجعیت با علما و پژوهشگران جهان اسلام را فراهم نماید، ارتباط انتشاراتی برقرار کرده و از فرصت‌هایی همچون ایام حج بهره ببرد.

  • ه: گروه نظارت بر جنبش اسلامی: این گروه موظف است تلاش‌های موجود در جهان اسلام را بشناسد، نصیحت لازم را ادا کرده و در مواقع نیاز یاری رساند.

  • و: گروه مالی: این بخش ثبت و ضبط اموال را بر عهده دارد؛ وکلا و کارشناسان مالی را در مناطق تشکیل داده و کوشش می‌کند اموال بیت‌المال را رشد دهد، همچنین اعطای مخارج لازم برای عملکرد دستگاه مرجعیت را فراهم سازد.

(رجوع شود به «مباحث الأصول»، سیدکاظم الحائری، ص. ۵۹۲)

استاد شهید معترف بودند که ایجاد و پیمودن دستگاه نهاد مرجعیت با این گسترش و وسعت نیازمند گذشت زمان است؛ اما استمرار و ممارست به استعدادها این فرصت را می‌دهد که در صحنه عمل ظهور کنند. به‌طور خلاصه، آراء اصلاحی ایشان در زمینه نهاد مرجعیت افکار و پیشنهاداتی را ارائه می‌دهد که اگرچه به‌صورت مختصر بیان شده‌اند، اما مستلزم نوشته‌ای مستقل و مفصل هستند؛ امیدوارند در موقعیتی دیگر این آراء را به تفصیل بازگو کنند. نوشتن این مختصر به‌منظور جلوگیری از گذشتن از کنار آن و بهره‌برداری از سخنان استاد در زندگانی فکری ایشان بود.

در زندگانی پنجاه ساله شهید صدر، مرجعیت و قدرت آن از دیرباز آشنای بوده و ایشان در تاریخ و زندگی خود از آن قدرت و قداست آثار اندکی ندیده بودند؛ به‌طوری که این تیغ بران‌تر و حصار افراشته این نهاد را به ملکوت رساند تا شیاطین امید رخنه به اندیشه امت را از دل دور سازند. بدون شک توجه به آراء کسانی چون شهید صدر در رشد و تکامل این نهاد بی‌تأثیر نیست؛ و شرایط جدید پس از حیات ایشان مسائل دیگری نیز به وجود آورده‌اند. مجموعه این آراء و احوال باید مورد بررسی قرار گرفته و تغییرات لازم در آن اعمال شود.

 

بینش حکومت

استاد شهید، [دولت] را پدیده‌ای اصیل می‌دانست و معتقد بود که این نهاد را آنبیا و پیام‌های آسمانی ایجاد کرده‌اند. ایشان بر این باور بودند که با برپا شدن دولت، خط مرجعیت نیز به‌طور طبیعی در اقامه حکومت تجلی می‌یابد. به عبارت دیگر، همانگونه که در شرایطی که در [مرجعیت رشیده] بیان داشتند، می‌فرمودند:

> «... خط اندیشه فکری مرجع، از تالیفات و ابحاث ایشان روشن باشد و در جهت ایمان به ضرورت دولت اسلامی و حمایت از آن حرکت کند.» > > (الاسلام يقودالحیاه، سیدمحمدباقر صدر، ۳؛ همان مدرک، ص. ۱۴)

این سخن به این معنی است که مرجعیتی قادر است نظارت بر اعمال را به عهده بگیرد؛ به گونه‌ای که وظیفه خود را استمرار تلاش انبیاء بداند و در رأس آن، تشکیل حکومت را به عنوان یک اصل اساسی باور داشته باشد.

شهید صدر معتقد بودند که جدایی فرد مسلمان از دولت شرعی، منجر به ایجاد شخصیتی مزدوج و ناهمگون می‌شود. حضور در نظام جاهلی و غیرمتشرع موجب دوگانگی روحی فرد می‌شود و این امر تعارضی بین تکالیف شخصی او به عنوان یک مسلمان و شیوه حاکمیت اجتماعی به وجود می‌آورد. ایشان در این زمینه تأکید داشتند که برای پرورش شخصیت وجدانی و یکپارچه در فرد مسلمان، ضرورت استقرار حکومت شرعی و دینی بیش از پیش احساس می‌شود. (همان مدرک، ص. ۱۹۶)

ایشان به‌طور مداوم در پایه‌ریزی اندیشه حکومت اسلامی فعالیت می‌کردند. یکی از شاگردان ایشان نقل کرده است:

> «بخاطر دارم که شهید صدر، جزوه‌ای خطی در اثبات مشروعیت حکومت اسلامی در اختیار من قرار داد و من این رساله را به جمعی از مجتهدان معروف تقدیم نمودم تا این اندیشه تثبیت گردد.» > > (الجهاد السياسي للإمام الشهيد السيد الصدر، صدرالدین قبانچی، ۱۳؛ به نقل از سیدمحمدباقر حکیم)

در بسیاری از آثار ایشان، بینش حکومتی در دین به وضوح نمایان است. از میان موارد مطرح شده می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

  1. انتخاب اجتهاد در حکومت شرعی: در هر زمینه‌ای که اجتهادات مشروع وجود دارد، حکومت شرعی اختیار دارد تا یکی از آن‌ها را بر اساس مصالح اجتماعی و مبنای یقین اجرا کند. (الاسلام يقودالحیاه، سیدمحمدباقر صدر، /۱۲) آشنایان با معضلات تقنینی حکومت از حوزه کاربردی این دیدگاه آگاهی دارند؛ اگرچه برخی بر این باورند که حکومت شرعی تنها محدود به اجرای بی‌قید و شرط رای مجتهد خاص است، اما شهید صدر این تحدید را قبول نمی‌کردند و معتقد بودند که منطقه حکومت به اندازه کافی گسترده است تا در گزینش آراء مجتهدان دخالت کند.

  2. وابستگی حکومت شرعی به «منطقه فراغ»: در مواردی که موضع قطعی (وجوب یا حرمت) مشخص نیست، حکومت شرعی می‌تواند قوانین لازم را وضع کند و اختیارات مردم را محدود سازد؛ شاهید صدر این حوزه دخالت حکومت را «منطقه فراغ» می‌نامیدند. (الاسلام يقودالحیاه، سیدمحمدباقر صدر، /۱۲) بدین ترتیب، حکومت حق دارد مباحات، مستحبات و مکروهات را ممنوع یا لازم اعلام نماید. همچنین ایشان معتقد بودند که حوزه دخالت حکومت در تعیین واجبات و محرّمات باید طبق حوزه وسیع‌تر حضرت امام تنظیم شود تا در فرض مصلحت اجتماعی، یا عملی ممنوعات معین گردد یا موارد لازم اجرا شود.

  3. حق تغییر قوانین متغیر شرعی: حاکم شرعی در حوزه قوانین شرعی که با تغییر شرایط همراه است، حق دخالت و نظردهی دارد. بدین ترتیب می‌تواند قوانینی را لغو کرده و قانون جدیدی مطابق با شرایط امروز وضع نماید. (نهادهای اقتصادی در اسلام، سیدمحمدباقر صدر؛ ترجمه بیات و شوشتری، ۸۶)

پیکار و جهاد - شهید صدر - آیت الله سید محمدباقر صدر

پیکار و جهاد

استاد شهید، اجتهاد و [جهاد] را معارض نمی‌دانستند و از این رو، هرگز اجازه ندادند که اقبال عموم ایشان را به قعود وا دارد و راه خون و شهادت به بهانه رسالت ماندن بدون یاری بگذرد. او به‌درستی ره عذر و توجیه را می‌شناخت و دیگران را نیز از آن برحذر می‌کرد. وی می‌فرمود:

> «با بررسی این عذره‌هایی که قرآن پرده از روی آن‌ها برداشته و بنیادشان را نشان داده است، احساس می‌کنیم بهانه‌های آن روز درست همان بهانه‌های رائج امروز است. این عذرترشی‌ها، در حقیقت و محتوای روحانی خود، هیچگونه تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ در عمق همه بهانه‌ها، یک نوع خودخواهی و خودپسندی نهفته است و دعوت به حرکت انقلابی امروز ما، عینا همان مشکلات و سختی‌های زمان پیامبر [صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم] را دارد.» > > (عمل صالح از دیدگاه قرآن، سیدمحمدباقر صدر، ترجمه دکتر جمال موسوی، /۰۷)

شهید صدر می‌دانستند که این بهانه‌ها، در منافع شخصی جای دارند. دغدغه خودخواهی او، فرد را به فراز تلاش می‌کشاند و عذری از جهاد، به تئوری خاصی بدل می‌شود. ایشان معتقد بودند:

> «در نقاط برجسته شیوه اخلاقی زندگی ما، رعایت مصلحت شخصی نهفته است؛ به جای آنکه روح آمادگی برای قربانی شدن موجود باشد. ما امروز نیاز شدیدی به اخلاق قربانی شدن داریم...» > > (المحنة، شهیدصدر، /۷۲)

او خود در رأس طلایه‌داران [خط تضحیه] بود و همت کامل داشت که این شیوه را ترویج کند. در تحلیل اوضاع موجود می‌گفتند:

> «امت در این زمان درگیر آن چیزی است که مردم در زمان امام حسین [علیه‌السلام] مبتلا بودند، یعنی آن مرض [فقدان اراده]. مردم، حزب بعث و حکام عراق را می‌شناسند و در فسق، طغیان، کفر و ستم آن‌ها تردید ندارند؛ اما از قدرت اراده‌ای خالی هستند که در راه خدا جهاد کنند و بتوانند این گروه کافر را از منصب حکومت ساقط کرده و کابوس این ستم را از خود براند.» > > (مباحث الأصول، سیدکاظم الحائری، /۴۹)

با این تلقین، شهید صدر اوضاع زمانه را می‌نگریستند. ایشان جامعه خویش را نیازمند تزریق اراده می‌دانستند و آن را آب‌سیر حیات‌بخش جوامع مختضر می‌شمردند. از این رو، باور داشتند:

> «بر ما ضروری است که این مرض را معالجه کنیم، تا [اراده] در عروق این ملت مرده بجوشد. شیوه آن، همان راهی است که امام حسین [علیه‌السلام] در زمان فقدان اراده امت خود به کار برد؛ آن راه، فدا کردن [قربانی بزرگ] بود.» > > (مباحث الأصول، سیدکاظم الحائری، /۴۹)

استاد شهید، کوی به کوی به دنبال این اندیشه می‌آمدند که با زمینه‌سازی یک [شهادت کبری] زندگی را به امت خویش بازگردانند. در سالیان زندگی خود، به شیوه‌های مختلف از حرکت اجتماعی مبتنی بر [شهادت] حمایت نمودند؛ حتی به این اندیشه رسیدند که در صورت وجود شرائطی، با گروهی از یاران خود به‌صورت مسلحانه در صحن حضرت امیر [علیه‌السلام] گرد آیند و ندای شورش را برآورند. (همان مدرک، /۵۰) گرچه می‌دانستند که این حرکت از لحاظ مادی و عاقبت آن ابتر می‌ماند و جز [شهادت] پایانی ندارد، اما امیدوار بودند که آینده امت را تأمین کنند و بازماندگان خط فکری ایشان به تلاش برخیزند و ره او را به پایان رسانند. همانگونه که خون حسین [علیه‌السلام]، دولت بنی امیه را بر باد داد، شهادت او نیز حاکمیت اعقاب آن جائران را از میان برداشت.

شهید صدر می‌گفتند: > «من عاشق شهادتم و تصمیم بر آن گرفته‌ام. امت به خون من نیازمند است و جو آن بیدارش نمی‌کند.» > > (الجهاد السياسي، صدرالدین قبانچی، /۶۹ و /۹۲)

تمامی این شیفتگی در زمانی نمایان می‌شد که به ظاهر در اوج مکنت و علقه قلبی مردم بود. اما او فردی از مردان دین به‌شمار می‌آمد و علاقه دینی امت را رهزن دین خود نمی‌ساخت. از این رو، حبس، زجر و شهادت را با جان می‌پذیرفت؛ روزها و ماه‌ها در خانه خود محصور بود، اما سر بر آستان قدرت‌های قاهر نمی‌انداخت؛ در حالی که حتی خودی‌ها نیز وی را سرزنش می‌کردند! در نجف، صدر واگذاشته می‌شد (همان مدرک، /۹۶) و حزب بعث جرات جنایت یافت. او احساس می‌کرد که شهادت استاد، نماد قطب رهبری جامعه مبارز عراق است؛ از این رو دغدغه‌اش این بود که حوزه رهبری سنتی مذهبی تهدید نشود. اما وقتی رخوت آن رهبری ظاهر شد، تردیدها از بین رفت؛ جسدی شکنجه‌شده و زجر دیده شهید صدر و خواهر گرامیش در این اوضاع غربت‌آلود به خاندان خود تسلیم شدند. خداوند پاسدار خون شهیدان است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا