رفتن به محتوای اصلی

خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد / علیرضا قزوه

تاریخ انتشار:

خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد / شاعر : علیرضا قزوه

ای مرگ! دیر کردی و طاقت تمام شد
ای زخم! مرهمی؛ که جراحت تمام شد

دنیا حکایتی شد و بعد از هزار سال
یک شب به ما رسید و حکایت تمام شد

می­خواستم برای دلم گریه سر کنم
نشکست قلب و ذکر مصیبت تمام شد

گفتم: «دریغ و وااسفا!» خنده کرد مرگ
یعنی: «چه جای گریه؟ ندامت تمام شد!»

می­خواستم شهیدِ شهادت شوم، نشد
پنداشتم که دورِ شهادت تمام شد

از رستخیزِ واقعه روحم گذر نکرد
خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد

پدیدآورنده
موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا