رفتن به محتوای اصلی

چه خبر داری از عالم دیگر، قیصر؟ / علیرضا قزوه

تاریخ انتشار:

چه خبر داری از عالم دیگر، قیصر؟ / شاعر : علیرضا قزوه

گرچه من می شکنم در خود یک سر، قیصر!
مرگ، حق است، تبسم کن و بگذر، قیصر!

مرگ، پایان کبوتر نیست، وقتی بی بال
تا خدا پل زده ای مثل کبوتر، قیصر!

نام تو شهره تر از قاف شده است ای سیمرغ
باز هم پر بگشا در خود، بی پر، قیصر!

مرگ، مرگ است، ولی مرگ تو مرگی دگر است
داغ، داغ است، ولی داغ برادر...قیصر!

راستی مرگ چه جوری است؟ مرا می بینی؟
چه خبر داری از عالم دیگر، قیصر؟

نقدهایت همه غوغا بود غوغا، سید!
شعرهایت همه محشر بود، محشر، قیصر!

جامه ی خاک به تن کردی و یادم آمد
از شب خون، شب آتش، شب سنگر، قیصر!

شعرهای تو همه معنی قرآن بودند
«آیه» ای داری چون سوره ی کوثر، قیصر!

تیغ می چرخد و من سینه زنان می گریم
در دلم هلهله ی حیدر حیدر، قیصر!

پیش تر از من دلتنگ گذشتی، بگذر
ما همه می گذریم آخر از این در، قیصر!*

پدیدآورنده
موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا