هلال ماه رجب می دمد و دل های مؤمن بهارانه هوای نیایش می کنند و به استقبال مناجات عارفانه برمی خیزند. استقبال از نیایش های عارفانه، از سلوک در طریق اللّه، استقبال از عید مبعث، از شور و غوغای هستی در تولد ناب ترین دین الهی! استقبال از سیزدهم رجب، مسعودترین شب و روز در عالم آفرینش. شبِ هیجان های نورانی کهکشان ها و شب آسمانی ترین تبلور خاک از دل کعبه! و اما روزِ جاری ترین لحظات شکفته در نبض خاک! تبسم نخستین آفتاب عدالت از دل ابرهای تیره ناباوری! نوید نامی برای تمام فصل های سبز!
نامی برای تمام مشکل ها !ترنّمی به زیبایی آسمانی ترین نغمه ها! چه آرام و چه محکم! چه عارفانه و چه عاشقانه! یاعلی علیه السلام یا علی گفتن، و دست بیعت با خدا دادن! استقبال از شادی و غم، اندوه و نشاط ؛ شادی، در دل دادگی به اعتکاف، به مبعث، به علی علی گفتن و در التجا بردن بر آستان جواد علیه السلام!... و غم، همراه شدن با خاطرات اسارت، با کربلا، کوفه و شام با زینب علیهاالسلام! با غریبانه های سرد و غم بار کاظمین، با سیاه چال های آکنده از نیایش موسوی! رفتن تا زلال اشک های عزا، غریب و غریبانه، غریبانه و غریب! ...
... هلال ماه رجب می دمد و مؤمنان به نیایش با پروردگار دل می سپارند.
اللهم یا ذَّالمِنَنِ السابِغَةِ وَ الْآلِاءِ الوازِعَةِ والرحمة الواسعه...
الهی، ای صاحب نعمت های جاری:
ای درون پرور برون آرای
وی خرد بخش بی خرد بخشای
خالق و رازق زمین و زمان
حافظ و ناصر مکین و مکان
همه از صنع تو مکان و مکین
همه در امر تو زمان و زمین
آتش و آب و باد و خاک سکون
همه در امر قدرتت بی چون
در دهان هر زبان که گردان است
از ثنای تو اندر جان است
نام های بزرگ محترمت
رهبر جود و نعمت و کرمت
هر یکی زان به حاجتی منسوب
لیک نامحرمان از آن محجوب
یا رب از فضل و رحمت، این دل و جان
محرمِ دیدِ نام خود گردان
کفر و دین هر دو در رهت پویان
وحده لا شریک له گویان
حی و قیوم و عالِم و قادر
رازق خلق و قاهر و غافر
فاعل جنبش است و تسکین است
وحده لا شریک له این است
برتر از وهم و عقل و حس و قیاس
چیست جز خاطر خدای شناس
هرزه داند روانِ بیننده
آفرین جز به آفریننده
آنکه داند ز خاک تن کردن
باد را دفتر سخن کردن
واهب العقل و ملهم الالباب
منشیء النفس و مبدع الاسباب
اختیار آفرینِ نیک و بد اوست
باعث نفس و مبدع خرد اوست
او ز ناچیز، چیز کرد تو را
خوار بودی، عزیز کرد تو را
هیچ دل را به کنه او ره نیست
عقل و جان از کمالش آگه نیست
به خودش کس شناختْ نتوانست
ذات او هم بدو توان دانست
عقل ما رهنمای هستی اوست
هست ها زیر پای هستی اوست[1]
هلال ماه رجب می دمد و دل های مؤمن، غرق در ترنم: یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ... ، به سلوک عارفانه اعتکاف می پیوندند. اعتکاف؛ بریدن از خودی ها و پیوستن به خدا! بریدن از فضای محدود نفس و دل سپردن به بیکرانه لایتناهی معرفت! سفر از خاک تا افلاک! سفر از تحیر به یقین! هلال ماه رجب می دمد و دل های مؤمن، دل به نجوای دل انگیز دعای حضرت سجاد علیه السلام می سپارند که گویی تازه ترین زمزمه جاری آسمان است که مشام جان ها را می نوازد:
یا مَنْ یَمْلِکُ حَوائِجَ السّائِلین و یَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتین. چه حاجتی به پروردگار بردن از اینکه بنده ایم و نیازمند کرم مولا!مولایی که نه تنها صاحب، بلکه آفریدگار ماست. آفریدگار آنچه ما را بدان ممتاز ساخته است! آنچه ما را نعمت زیستن عطا کرده است. هلال ماه رجب می دمد و آرزومندانِ وصال حضرت دوست، لبیک گویان، جان فشان و دست افشان، در حرم آسمان به طواف می پردازند؛ در هوایی که از هر گونه رنگ، از هر گونه تکلف به دور است! خوشا رجب و خوشا رجبیون!
پی نوشت:
[1] از سنایی غزنوی