ده موضوع تحلیلی از زیارت اربعین حسینی - قسمت چهارم

تعداد کلمات 1758 / زمان تقریبی مطالعه : 5 دقیقه
ده موضوع تحلیلی از زیارت اربعین حسینی - قسمت چهارم
سال روز اربعین سیدالشهداء علیه السلام پس از (1381) سال، توفیق استثنایی برای ارادتمندان آن حضرت است که ساعتی از وقت خود را در موضوع مختص اربعین اختصاص داده و به تفسیر و تدبر پیرامون اربعین و زیارت اربعین بپردازند

ده موضوع تحلیلی از زیارت اربعین حسینی - قسمت چهارم

سال روزاربعین سیدالشهداء علیه السلام پس از (1381) سال، توفیق استثنایی برای ارادتمندان آن حضرت است که ساعتی از وقت خود را در موضوع مختص اربعین اختصاص داده و به تفسیر و تدبر پیرامون اربعین و زیارت اربعین بپردازند، از همین رو در آستانه اربعین حسینی در نظر داریم با ده موضوع تحلیلی از زیارت اربعین در قسمتهای مختلف، مطالبی خدمت مخاطبان عزیز ارائه نماییم : 1- ساخت قبة حسینی در گذر تاریخ، 2- واجب یا مستحب بودن زیارت تربت سیدالشهدا، 3- آداب زیارت، 4- فلسفه زیارت، 5- جاماندگان از زیارت، 6- زمینه های زیارت اربعین، 7- دلایل حضور اهل بیت علیهم السلام دراولین اربعین حسینی، 8- جابر نخستین زائراربعین، 9- پیام های و درس های منازل زیارت اربعین ، 10- پیام ها و درس های پیاده روی اربعین خواهیم پرداخت.  

ده موضوع تحلیلی از زیارت اربعین حسینی - قسمت چهارم

دلایل حضور بازماندگان واقعه عاشورا در اربعین اول

در اینکه آیا اهل‌بیت سیدالشهداء علیهم السلام در اربعین اول از شام به کربلا آمدند؟ دو دیدگاه مختلف در این زمنیه وجود دارد و نمی‌توان دلیل تاریخی و حدیثی روشنی برای هیچ‌ یک از دیدگاه ها یافت، ولی برای دیدگاهی که بر این باور است که اهل بیت علیهم‌السلام در اربعین سال اول آمدند شواهد و قرائن و دلائل قوی وجود دارد، که پذیرفتن آن را امکان پذیر می‌نماید.

دلیل اول: آنچه که تقریبا مورد اتفاق است آن است که سر مبارک امام حسین علیه‌السلام توسط امام سجاد علیه‌السلام به کربلا بازگردانده شد و برخی از محققان تصریح دارند که ۲۰ صفر سر مبارک به بدن سید الشهداءعلیه‌السلام ملحق شد، این گزارش در کتب علما شیعه همچون: {امالی شیخ صدوق ص۲۳۲، روضه الواعظین، ابن فتال نیشابوری ص۲۹۲، بحار مجلسی ج۴۵، ص۲۴۰ رسایل الشریف المرتضی، ج۳ ص، ۱۳۰، اعلام الورای طبرسی ص ۲۵۰، مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب، مثیرالاحزان ابن نماص ۱۰۷ لهوف سید بن طاووس ص۲۲۵} و نیز علمای اهل سنت همچون: {الاثار الباقیه ابوریحان بیرونی ص ۳۳۱، الفتوح ترجمه مستوفی هروی ۹۱۶، التذکره فی امورالموتی، قرطبی، ص۶۶۸، نهایه الارب نویری، ج۲۰، ص۳۰۰، تاریخ حبیب السیر، ص ۶۰، فیضالقدیر، ج۱ص،۲۶۵، تذکره الخواص سبط ابن  جوزی ص۲۶۵} آمده است، پس با توجه به این گزارش تقریبا مورد اتفاق باید نتیجه گرفت که چون اهل‌ بیت علیهم السلام بدون امام سجاد علیه‌السلام به مدینه برنگشتند پس آنان در اربعین اول به همراه امام سجاد علیه‌السلام به کربلا آمدند و پس از زیارت به مدینه بازگشتند.

دلیل دوم: آنچه که بعضی را به انکار اربعین اول کشاند، بُعد مسافت بین کوفه و شام است، که ظاهراً بایست بیست روز از کوفه به شام رفته و به همین مدت برگردند، بنظر می رسد اهل بیت علیهم السلام چه از راه سلطانی، یعنی از کنار دجله ازکوفه به شام رفته باشند، که قریب به ۱۴۵۴ کیلومتر است، چه از راه بادیه مسیر خشکی رفته باشند که ۹۲۳ کیلومتر است و یا از راه عقیلی رفته و کنار فرات باشند که ۱۱۹۰ کیلومتر است، به هیچ وجه نیاز به زمانی به مدت بیست روز ندارد بلکه در زمانی کمتر از آن برای رفت و برگشت کفایت می‌کند، چرا که امام حسین علیه‌السلام از مدینه به مکه که تقریبا ۵۰۰ کیلومتر است، در مدت پنج روز رفته‌اند و مروان بن حکم نیز سپاه صد هزار نفر را درمدت ده روز از شام به کوفه آوردند و آن گونه که شهید قاضی در کتاب تحقیق پیرامون اربعین هفده نمونه آورده اند به مدت پنج روز هم مسیر شام به کوفه امکان رفتن دارد بنابراین از نظر عقلی هیچ بعدی ندارد تا بخواهیم انکار نماییم چرا که اهل بیت علیه‌السلام اول ماه صفر وارد شام شدند و هشت روز در انجام ماندند ولی خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کاخ یزید و خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد اموی در دمشق آن چنان عرصه را بر یزید تنگ کرده بود که تصمیم بر باز گرداندن اهل بیت علیه‌السلام به مدینه را گرفت، زمان دوازده روز برای بازگشت به کربلا کفایت می کند و اهل بیت علیهم السلام بطور طبیعی در همین ظرف زمان به کربلا آمدند.

دلیل سوم: اینکه اهل بیت علیهم السلام در اربعین سال اول آمدند، گزارش تاریخی است، یعنی بر خلاف نظر منکرین که معتقدند گزارش آمدن اربعین سال اول را نخستین بار در قرن هفتم سید بن طاووس  در لهوف آورده و خود در کتاب دیگرش  اقبال از نظرش برگشت در حالی که این چنین نیست این گزارش را ابو ریحان بیرونی در کتاب {الآثار الباقیه ص۳۳۱ و نیز مستوفی هروی در ترجمه الفتوح ص ۹۱۶ ملا حسین کاشفی در روضه الشهدا، ص ۳۹۱ و شیخ بهایی در کتاب توضیح المقاصد، ص۷} آمده است، علاوه بر این، اگر این گزارش در برخی ازمنابع کهن چون تاریخ طبری، ارشاد شیخ مفید، مقتل الحسین خوارزمی، کامل بهایی عمادالدین طبری نیامده، دلیل بر نفی آن نیست، چون راز نپرداخت آنان به این گزارش برای ما روشن نیست.

دلیل چهارم: زیارت اربعین به انشای امام صادق علیه‌السلام برای صفوان‌ جمال که در کامل الزیارات ص۱۷۶ و نیز انشای امام حسن عسکری علیه‌السلام که در مصباح المتهجد شیخ طوسی ص۷۸۷ آمده، بسیار بعید است، این دو زیارت نامه مربوط به زیارت اربعین جابربن عبدالله انصاری باشد، بلکه باید به حادثه مهم تر از از این ارتباط داشته باشد و آن جز آمدن اهل بیت علیهم السلام معنا پیدا نمی کند.

ده موضوع تحلیلی از زیارت اربعین حسینی - قسمت چهارم

جابر نخستين زائر اربعین حسینی

هر چند محققین در اینکه بازماندگان واقعه کربلا و اهل بیت سیدالشهداء (علیهم السلام) در اربعین سال اول به کربلا آمده باشند اختلاف دارند ولی در اینکه جابربن عبد الله انصاری به همراه عطیه بن عوفی کوفی در همان اربعین سال اول به زیارت تربت امام حسین (علیه السلام) آمدند تقریبا اتفاق نظر وجودارد ولی در اینکه جابر کیست؟ که چنین توفیق استثنایی خداوند متعال نصیب وی کرد نمی توان به پاسخ این پرسش رسید مگر آنکه به دونکته مهم توجه کرد:

نکته اول: اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یعنی کسانی که آن حضرت را درک کردند ازنظر کارنامه زندگی به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته اول کسانی اند که ورودی آنها به اسلام مراتب بدتر و زشت تر ازخروجی است وخروجی آنها به مراتب زشت تر و پلید تر از ورودی است. مصداق روشن آن معاویه بن ابی سفیان است چرا که معاویه از آغاز بعثت تا سال هفتم هجرت به مدت بیست سال تا می توانسته‌اند به مقابله رسول خدا برخواستند وهرآنچه که می توانستند برای اینکه اسلام پا نگیرد از اذیت و شکنجه اصحاب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) تا اقدام به ترور حضرت و به راه انداختن جنگ بدر، احد، احزاب و به شهادت رساندن حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) و به دندان گرفتن جگر این شهید کوتاهی نکردند تا اینکه در سال هفتم در فتح مکه چون پیروزی قطعی اسلام و شمشیر سپاه اسلام را بالای سر خود دیدند برای نجات جان خود اظهار به اسلام کردند و با نفاق ویژه خود ایمان آوردند ولی پس از رحلت پیامبر به دلیل همخوانی بودن خلفا با چنین طیف هایی معاویه به متن قدرت حکومت اسلامی راه پیدا کرد و تا خلیفه شدن پیش رفت ولی در مدت بیست سال از خلافت تمام تلاشش این بود زمینه حذف اسلام و نابود کردن نام رسول خدا را فراهم آورد چرا که مطرف بن مغیره می گوید: به معاویه گفتم اکنون که تو سلطه پیدا کردی خوب است بربنی هاشم نیکی کنی. معاویه عصبانی شد و گفت:ابوبکر مُرد نامش فراموش شد.سپس عمربه خلافت رسید اونیز رفت نامش هم از دنیا رفت،عثمان هم ازدنیا رفت نامش هم ازمیان رفت ولی محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) هر روز پنج مرتبه نامش بر مأذنه ها فریاد زده می شود. با این حال چه نامی از ما باقی خواهد ماند ای بی پدر سپس گفت (لاوالله الا دفنا ودفنا) به خدا سوگند چاره ای نیست جز این که نام محمد برای همیشه دفن شود. {مروج الذهب،ج۳،ص۴۵۴}

دسته دوم کسانی اند که ورودی آنها بسیار درخشان ولی خروجی آنان زشت وبسیار ناپسند زبیر نمونه ای ازاین دست از اصحاب است چراکه وی سابقه درخشان دارد برای اینکه اولا: وی دوازدهمین نفر است به پیامبر ایمان آورد. ثانیا: از جمله کسانی است در اکثر غزوات حضور داشت، ثالثا: در تهاجم به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) او کسی بود که در برابر مهاجمان ایستاد، و در آن هنگام سران سقیفه تصمیم گرفتند نبش قبر کرده تا ابی بکر برجنازه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نماز بخواند او بود شمشیر کشید اجازه چنین کاری را به غاصبان نداد ولی با چندین کارنامه درخشان با راه انداختن جنگ جمل خط بطلانی به این کارنامه درخشان کشید وخود دراین جنگ کشته شد.

دسته سوم اصحابی اند که ورودی آنان به اسلام درخشان تر از خروجی وخروجی آنان درخشان تراز ورودی است جابربن عبدالله انصاری یکی از آنان است.

نکته دوم: دلیل بر اینکه جابربن عبدالله انصار کارنامه درخشانی دارد ودر مدت نود سال ازعمر هیچ نقطه سیاهی در زندگیش دیده نمی شود این است که: اولا: درسال سیزدهم بعثت درحالی که ۱۶سال بیشتر نداشت همراه با هفتاد نفر از نخبگان مدینه از جمله پدرش درعقبه منا خدمت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیدند و به پیامبر ایمان آورد و با آن حضرت بیعت کرد.

ثانیا: پس از هجرت پیامبر به مدینه درهیجده غزوه به جز بدر واحد شرکت کرد. ثالثا: جوان بیست و چند ساله آن چنان مورد لطف پیامبر قرار می گیرد که وی را مامور ابلاغ سلام به امام باقر(علیه السلام) می کند و او عمر پر برکت می کند تا امام را درک می‌کند و سلام رسول خدا را به وی می رساند. رابعا: آنچنان خوش توفیق است که خدمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می رسد چشمش به لوح سبزی می افتد که خداوند برسولش نام تمام خلفای بعد از خودش ازامام علی (علیه السلام) تا حضرت بقیه الله العظم ارواحنا له والفدا خبر می دهد در آن نوشته شده است، از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اجازه می گیرد واین حدیث ولایت را روایت می‌کند.

خامسا: آن زمانی که اوج فشار بر شیعیان ومظلومیت امام (علیه السلام) است و جان در معرض خطراست و حکومت اموی سب علی امام (علیه السلام) را سنت کرده اند او کسی است که در کوچه‌های مدینه عصا زنان حرکت کرده از امام علی (علیه السلام) تبلیغ کرده و می گوید: ((علی خیر البشر)) و به دیگران هم می گوید: فرزندانتان را به محبت وی تربیت کنید.

سادسا: پایان عمر اوست چشمش نابینا است ولی باخبر می شود دردانه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) را که خود بارها دیده بود آن حضرت چگونه وی را می بوسید توسط بنی امیه به «قتل صبر» رسید تصمیم استثنایی می گیرد با همان چشمان نابینا به همراه عطیه در اربعین سیدالشهداء به کربلا آمده تربتش را زیارت کرده و کارنامه زندگی خود را مهر کربلا می زند وماندگار تاریخ می شود.

منابع : معجم الکبیرج۲، ص۱.

نگارنده : حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری.

ده موضوع تحلیلی از زیارت اربعین حسینی - قسمت چهارم

ویژه نامه پیشنهادی : اربعین حسینی - ویژه نامه چله اندوه

پدیدآورنده: 
Share