عدم عصمت ولی فقیه و قائل به مطلقه بودن ولایت فقیه
عدم عصمت ولی فقیه و قائل به مطلقه بودن ولایت فقیه
ولایت مطلقه فقیه یک اصطلاح فقهی است که به حوزه اعمال ولایت و کسانی که تحت ولایت قرار دارند نظر دارد و محدودیت در این زمینه را انکار می کند. به عبارت دیگر این اصطلاح بیان می کند که، دامنه ولایت فقیه، محدود به عده خاصی مانند دیوانگان، سفیهان و ... و تصرفات او محدود به اموری مانند (قضاوت و فتوا) نیست، بلکه همه افراد و همه احکام را در بر می گیرد.
نصب ولی فقیه به چه صورتی است و با توجه به عدم عصمت ولی فقیه چگونه قائل به مطلقه بودن ولایت فقیه هستیم؟
نصب الهی ولی فقیه نصب عام است، یعنی هر فقیهی که عادل زمانشناس و دارای توان کافی در مدیریت کلان اجتماعی باشد از سوی خداوند منصوب است لیکن نقش مجلس خبرگان کشف و تشخیص فردی است که این خصوصیات را دارد. همچنین اگر ولی فقیه شرایط لازم را از دست داد از ولایت معزول است. یکی از وظایف مجلس خبرگان کنترل رهبری و بررسی این مسئله است که آیا رهبر موجود شرایط لازم را همچنان دارا است یا این که فاقد برخی از آنها شده است. بنابراین نصب و عزل الهی به نحو ثبوتی است ولی نقش مجلس خبرگان اثباتی و کشفی است. به عبارت دیگر خبرگان که ترکیبی از فقهای عادل می باشند به وکالت از مردم عملیات کارشناسی را انجام میدهند و ولی امر را شناسایی میکنند. این از نظر اسلامی کاملا مقبول است زیرا رجوع به خبره در تعیین مصداق میباشد و مشمول آیه (فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون) است.
مقصود از (ولایت مطلقه فقیه) آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست. بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه ای برخلاف آنها انجام شود ولی فقیه می تواند به آن کار اقدام نماید. به عنوان مثال در فقه اسلامی تخریب مسجد حرام می باشد. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان کشی حاجت افتاد چه باید کرد؟ یک رویکرد (نظریه مخالف ولایت مطلقه) آن است که تا زمانی که تخریب مسجد به حد ضرورت نرسد یعنی چنان کارد به استخوان نرسیده که هیچ راه حل دیگری جز تخریب آن نباشد نمی توان آن را تخریب نمود.
رویکرد دیگر (دیدگاه ولایت مطلقه) آن است که: شارع مقدس به ولی امر اجازه داده است که در صورت مصلحت هم دست به این کار بزند و لازم نیست آن قدر صبر کند که برای جامعه مشکلات عدیده ای پدید آید و مسئله را به حد ضرورت و حکم ثانوی برساند. حضرت امام پس از ذکر مثال فوق می فرماید: اگر بخواهیم در این گونه امور دایره ولایت را به احکام ثانوی محصور کنیم هرگز نمی توانیم تمدن داشته باشیم. و همواره جامعه اسلامی گرفتار رکود درماندگی و عقب افتادگی خواهد بود.
از اینجا روشن می شود که ولایت مطلقه مطلق به معنای عام نیست بلکه از جهاتی مقید است و قید آن (مصالح اهم اجتماعی) می باشند و او فراتر از آنها ولایتی ندارد.
ولایت مطلقه به معنایی که گفته شد نیازمند عصمت نیست، زیرا مقصود از ولایت در اینجا (ولایت اعتباری) است و ربطی به مقامات تکوینی ائمه اطهار علیهم السلام که متکی بر عصمت است ندارد. مسئله امکان خطا درست است ولی از آن گریزی نیست زیرا اگر اختیارات لازم از ولی فقیه گرفته شود مصالح اجتماعی مسلیمن بر زمین خواهد ماند. افزون بر آن ساز و کارهایی برای رساندن خطاها به حداقل ممکن در نظام اسلامی وجود دارد که نیازمند بحث تفصیلی است. لزوم اطاعت از ولی فقیه در احکام حکومتی و اجتماعی است و این تا زمانی است که کفایت او پابرجاست و برخلاف حق و عدل و مصلحت جامعه حکم نمی راند.
* برای آگاهی بیشتر ر.ک: ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی*
افزودن دیدگاه جدید