مؤلفه های حسینی شدن و حسینی ماندن
در این نوشتار قصد داریم پیرامون قیام سیدالشهداء علیه السلام در مورد اینکه «چرا عده ی کمی دعوت امام حسین علیه السلام را لبیک گفتند؟» و همچنین «چه عواملی باعث می شوند تا در لشکر دشمن قرار بگیریم؟» بحث کنیم. با مؤلفه های حسینی شدن و حسینی ماندن در کلام حجت الاسلام شرافتی با ما همراه باشید.
با کمی سیر در تاریخ عاشورای سال ۶۱ هجری قمری مشاهده می کنیم از خیل کثیر امت اسلامی و افرادی که خود را مسلمان می دانستند، تنها عده کمی خود را متصل به امام زمان خویش کردند و به یاری او شتافتند و به فیض سعادت نائل شدند. اباعبدالله الحسین علیه السلام از آغاز حرکت و قیام آغوش خویش را باز کردند و از افراد مختلف حتی با عقائد گوناگون دعوت می کنند تا به او بپیوندند این را می توان در نامه به عبیدالله بن حر تا دعوت از زهیر بن قین و وهب نصرانی یا عمرو بن قیس مشاهده کرد.
البته از بین این دعوت ها تنها جناب وهب و زهیر پاسخ مثبت به امام دادند و او را یاری کردند، در این میان حتی امام حسین علیه السلام در روز عاشورا نیز دست از دعوت به هدایت بر نداشتند و از آغاز جنگ تا لحظاتی قبل از شهادت به نوعی که لشکریان بشنوند اقدام به دعوت کرده است. در تاریخ ذکر شده که امام در آغاز نبرد فرمودند «آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع کننده اى نیست که از حریم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دفاع کند؟». حال سوال اینجاست که چرا تنها عده کمی به این دعوت های متعدد پاسخ مثبت دادند؟، چه مانع هایی باعث عدم اجابت، ولی خدا شد؟ و عوامل یزیدی شدن یا یزیدی ماندن چیست؟
در پاسخ به سوال فوق باید گفت یک عامل ریشه ای این مسئله عدم وجود ایمان حقیقی و کامل است. ایمانی که تمام دلبستگی های مادی و دنیوی را کنار بزند تا فرد بتواند مسیر حمایت از حجت خدا را انتخاب کرده و به یاری او بشتابد حتی اگر آخر کارش به شهادت ختم شود. اتفاقاً امام حسین علیه السلام نیز از همان ابتدا دنبال چنین افرادی بود. حضرت در لحظات ترک مکه مکرمه اینگونه اعلام داشتند «هر کس می خواهد جانش را در راه ما تقدیم کند و در لقای خداوند وطن گزیند، با ما همراه شود».
در نتیجه کسی که دست از جان شسته و اهل ایثار و فداکاری نیست، نمی تواند حسینی شود. از طرف دیگر می بینیم عموم مردم که از جمله یزیدیان شمرده می شوند دچار دنیا زدگی هستند، امام حسین علیه السلام نیز مردم آن زمان را اینگونه معرفی می کنند که آن ها عبد دنیا هستند و یک دینداری حداقلی دارند در حد زبانی و حرفی و اگر دچار امتحان شوند دینداران خیلی کم هستند.
دیگر عامل یزیدی ماندن مردمان زمان اباعبدالله علیه السلام عدم شناخت مقام امام است. اهل معرفت به مقام امام و امام شناسان خود را به هر طریقی بود به امام رساندند. حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه از این دست هستند. با آنکه در کوفه بودند و تهدیدات و تطمیع های ابن زیاد را می دیدند، اما خود را رساندند، چون اهمیت یاری امام را درک کرده بودند.
در طرف مقابل ابن حر بیرون از کوفه است و امکان یاری امام حسین علیه السلام را دارد امام هم شخصا از او استمداد می طلبد و حتی گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را برایش یادآوری می کند که فرمودند: «هر کس فریاد استغاثه اهل بیت مرا بشنود و به یاریشان نشتابد خداوند وى را به رو در آتش دوزخ اندازد»؛ ولی با این حال باز یاری امام را رها کرد؛ زیرا معرفت به مقام امام ندارد و دغدغه و مسئولیت امام را در هدایت و سعادت بشریت قبول نکرده است.
علت دیگر انتخاب و همراهی با یزید عدم درک درست خطر گناهان کوچک و بزرگ است. اینکه افراد در ارتکاب گناه جرأت پیدا کرده باشند و بی محابا اقدام به گناه آلوده شوند، کم کم و قدم قدم چشم ها و گوش های آن ها کارایی خود را در شناخت حقیقت از دست می دهد و توفیق همراهی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خویش را از دست می دهند.
در احادیث داریم که هر گناهی یک نقطه سیاه و تاریک در دل ایجاد می کند و با فراگیر شدن ارتکاب معاصی، قلب سخت شده و دیگر تحت تأثیر حرف، نگاه و نفس امام هم قرار نگرفته و حتی اقدام به جنگ و قتل امام زمان خویش هم می نماید. در طرف مقابل اگر افراد برکات زندگی معصومانه و در سایه تقوا را مطلع باشند به هیچ قیمتی حاضر نمی شوند خویش را به سیاهی و تباهی گناهان آلوده سازند.
امام حسین علیه السلام در حدیثی نکته مهم در همراهی شیعیان با خویش را تبعیت بر شمرده و تا اینکه فرد در اعمال و رفتار خویش تابع آن ها نباشد شیعه و حتی دوست ایشان هم شمرده نمی شود، فرمودند: «شِیعَتُنَا وَ هُمْ مَوَالِینَا وَ هُمْ مِنَّا وَ لِذَلِکَ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی»؛ شیعیان ما که دوستان ما هستند از ما شمرده می شوند همچنانکه حضرت ابراهیم بیان کرده که هرکس از من تبعیت کند از من است.
در اهمیت زندگی در سایه تقوا همین بس که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «کُلُّ تَقِیٍّ وَ نَقِیٍّ آلی»؛ یعنی هر فرد متقی و پرهیزگار از آل و خاندان من است؛ بنابراین زندگی همراه با تقوا سبب همراهی با امام زمان علیه السلام است و ترک آن خطر دشمنی با ایشان را دارد در نتیجه با شناخت کامل عوامل ترک امام از طرف مردمان آن روزگار باید خود را از خطر ترک یاری امام زمان خویش حفظ کنیم، خطری که خسران کامل است و نابودی دنیا و آخرت ما را تهدید می کند.