مقام شکر ، کمال صبر و شکیبایی
مقام شکر ، کمال صبر و شکیبایی
از منظر عارفان و اولیای الهی، مراتب کمال در انسان به صبر و شکیبایی محدود نخواهد شد؛ بلکه انسان می تواند در طریق قرب الهی به مقامات والاتری نیز نائل شود. از جمله این مقامات، مقام شکر است. در واقع پیوند و ارتباط مقام صبر و شکر تا بدان حد است که در چهار موضع از مصحف شریف مقام صبر و شکر در کنار هم تکرار شده است. چنان که در کلام حضرت حق می خوانیم:
{إِنَّ فِی ذَٰلِك لَآیاتٍ لِکلِّ صَبَّارٍ شَکورٍ}[ابراهیم(14): 5؛ 32؛ بی تردید در این [واقعیت] برای هر شکیبای سپاس گزاری نشانه هایی [از توحید، قدرت و ربوبیت خدا] است]؛ همان گونه که در کلام ائمه معصومین(علیهم السلام)، سرآمد عارفان طریق حق آمده است:
«الْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکرِ».[تحف العقول: 48؛ بحارالأنوار: 74/151، باب 7، حدیث 99]
راغب اصفهانی می گوید: شکر دارای سه مرتبه است: شکر قلبی، شکر زبانی، شکر عملی. شکر قلبی، شناخت نعمت دهنده و نعمت است. شکر زبانی، اعتراف و اقرار به نعمت می باشد و شکر عملی، خرج کردن نعمت و مصرف کردن آن در اموری است که خدا به آن دستور داده است.[المفردات: ماده «شکر»]
در کلام نورانی امام صادق(علیه السلام) درباره صبر شاکران می خوانیم:
«حق آن است که هر صابر، شاکر است و هر شاکر، صابر؛ چراکه معنی شکر، تعظیم منعم است و بازداشتن نفس از عصیان منعم. پس شاکر از آن حیثت که تعظیم منعم کرده، شاکر است و از آن حیثت که منع نفس کرده است از عصیان و خلاف رضای او به عمل نیاورده، صابر است».[مصباح الشریعه (ترجمه و شرح گیلانی): 66] چه سالک به هیچ حالی از احوال، از امری ملایم یا غیرملایم خالی نباشد، پس بر ملایم شکر باید کرد و بر غیرملایم صبر باید نمود. نیز هم چنان که به ازای صبر جزع است، به ازای شکر، کفران است و کفر نوعی از کفران است: {وَ لَئِنْ کفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ}[ابراهیم(14): آیه 7]؛
از این جا معلوم شود که درجه شکر از درجه صبر، عالی تر است و شکر به زبان بود و به دل بود و به تن؛ جامع این مجموع شاکر به تمام و کمال است.[تفسیر حدائق الحقائق: 255] برخی بزرگان معتقدند اصل شکر آن است که آدمی خود را از ادای شکر خدای عاجز داند و آن را هم به او حواله نماید.[معراج السعاده: 598] چون شکر نتوان گذارد؛ الا به دل و زبان و اعضای دیگر، که هر سه نعمت اوست و قدرت بر استعمال هر یکی، نعمت دیگر؛ پس اگر خواهد که بر هر نعمتی شکری گذارد بر این نعمت ها، هم شکری دیگر باید گذارد و سخن دراز گردد و آن بِه که شکر هم چنان باشد، که در اول و انتها به عجز باشد و اعتراف به عجز از شکر، آخر مراتب شکر است. چنان که اعتراف به عجز از ثنا بزرگ ترین ثنا است.[تفسیر حدائق الحقائق: 255] چنان که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند:
«لَا أُحْصِی الثَّنَاءَ عَلَیك أَنْتَ کمَا أَثْنَیتَ عَلَی نَفْسِك وَ فَوْقَ مَا یقُولُ الْقَائِلُونَ»[أوصاف الاشراف: 62؛ مصباح الشریعه: 56؛ بحارالأنوار: 86 / 368، باب 4 حدیث 33]؛ من توانائی شمارش حمد و ثنای تو را ندارم، آن چنان ثنایی که لایق مرتبه توست و برتر از آنی که دیگران می گویند.
از دسـت و زبـان کـه بـرآیـد کـز عهـده شکـرش به در آید
(سعدی شیرازی)
خداوند سبحان به موسی(علیه السلام) وحی فرستاد که:
«یا مُوسَی اشْکرْنِی حَقَّ شُکرِی فَقَالَ یا رَبِّ وَ کیفَ أَشْکرُك حَقَ شُکرِك وَ لَیسَ مِنْ شُکرٍ أَشْکرُك بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی قَالَ یا مُوسَی الْآنَ شَکرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِك مِنِّی»[الکافی: 2/ 98، حدیث 27؛ بحارالأنوار: 13/351، باب11، حدیث41. در روایت مشابهی چنین آمده است: «أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ: اشْکرْنِی حَقَّ شُکرِی فَقَالَ إِلَهِی کیفَ أَشْکرُك حَقَّ شُکرِك وَشُکرِی إِیاك نِعْمَةٌ مِنْك فَقَالَ الآْنَ شَکرْتَنِی حَقَّ شُکرِی». خداوند به داود پیامبر(علیه السلام) وحی فرستاد که مرا سپاس گزاری کن، به طوری که حق نعمت مرا ادا کنی. داود(علیه السلام) عرض کرد: خدایا! چگونه تو را سپاس گزاری کنم، که حق سپاس گزاری تو ادا شود؛ در صورتی که خود آن سپاس گزاری نعمتی از نعمت های تو است، که باز احتیاج به سپاس گزاری دارد. خطاب رسید: به همین کلامت حق سپاس گزاری مرا ادا کردی. زیرا دانستی که این هم از ناحیه من است. (ارشاد القلوب: 1/ 122، باب 36؛ بحارالأنوار: 14/ 40، باب 3، حدیث 25). این نمونه روایات، بیانگر شکر زبانی است و برترین مرتبه شکر ـ یعنی شکر عملی ـ عبارت است از: 1 ـ تحصیل ایمان یقینی. 2 ـ انجام دادن همه کارهای شایسته. 3 ـ به کارگیری حسنات اخلاقی. 4 ـ دوری گزیدن از همه محرمات الهی.]؛ ای موسی! مرا چنان که سزاوار است، شکرگزار. موسی نبی(علیه السلام) عرض کرد: پروردگارا، تو را چگونه، چنان که سزاوار است، شکر گزارم؛ حال آن که هر شکری که تو را نمایم، آن هم نعمتی است که تو به من عطا فرموده ای. خطاب رسید ای موسی، اکنون مرا شکر کردی که دانستی آن شکرگزاری ات هم از من است.
و آن اول کلام اهل بهشت و آخر سخن ایشان حمد و ثنای خداست.[معراج السعاده: 597] از این رو حق تعالی در وصف بهشتیان فرمود: {وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ}[یونس(10): آیه 10]؛
این کلام نورانی امام زین العابدین(علیه السلام) عارف به حق است که در مناجات شاکرین عرضه می دارد:
«فکیفَ لِی بِتَحْصِیلِ الشُّکرِ وَشُکرِی إیاك یفْتَقِرُ الی شُکرٍ»[زاد المعاد: 410؛ بحارالأنوار: 91/ 146، باب 32، حدیث 21]؛ سپاس گزاری تو چگونه برای من امکان پذیر است؛ درحالی که سپاسم نسبت به تو، خود نیازمند سپاسی دیگر است.
و تمام شکر، اعتراف زبان دل است به عجز رسیدن به ادنی مرتبه شکر او؛ چه توفیق شکر هم نعمت تازه ای است که شکری از برای آن واجب است و قدر آن بالاتر از نعمتی است، که به سبب آن توفیق شکر یافته است. پس بر هر شکری، شکری بالاتر از شکر اول بر تو لازم است. و کجا شکر بنده به نعمت خدا می رسد و عمل او مقابل عمل او می شود و حال این که بندهٔ ضعیفی است که هرگز او را هیچ توانایی نیست؛ مگر به واسطهٔ خداوند و خدا از اطاعت بنده بی نیاز است و بر زیاد کردن نعمت توانا و قادر است تا ابد. پس به این طریق، بندهٔ شاکر خدا باش تا امور عجیبه بر تو ظاهر گردد.[معراج السعاده: 598] شاعر دراین باره چه زیبا سروده است:
آن جا که کمال کبریای تو بـود عالم نمی از بحر عطای تو بود
(جامی)
باید خاطرنشان کرد که مقام شکر ، حقیقتی عظیم و عبادتی بزرگ و سبب رفع بلا و باعث زیادتی نعماء است و به این جهت مکرر بدان امر و ترغیب شده است؛ اما اداکننده اش در میان بندگان اندک بوده است. همان گونه که خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید تنها عده کمی از بندگان من شکرگزار هستند. در مصحف شریف می خوانیم:
{ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ }[سبأ(34): آیه 13]؛ و از بندگانم اندکی در مقام سپاس گزاری هستند.
وجود مبارک حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در پایان خطبه شب عاشورا از پیشگاه پروردگار چنین درخواست می فرماید:
«فَاجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکرِینَ»[الإرشاد: 2/ 91؛ بحارالأنوار: 44/ 392، باب 37]؛ پروردگارا! ما را از شکرگزاران قرار ده.
و این از بلندای مرتبه شکر است که کم کسی را عروج بدان دست دهد. هم چنین حق تعالی در کتاب کریم خود فرموده:
{ ما یفْعَلُ اللهُ بِعَذابِکمْ إِنْ شَکرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللهُ شاکراً عَلِیماً }[نساء(4): آیه 147]؛ چه می کند خدا به عذاب شما، اگر شکر او را کنید و ایمان به او آورید و می فرماید: { لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکم }[ابراهیم(14):آیه 7]؛ اگر شکر کنید، نعمت شما را زیاد می کنم.
در شرف و فضیلت آن همین کافی است که یکی از صفات خداوندی است. چنان که فرموده است:{ وَ اللهُ شَکورٌ حَلِیمٌ }[معراج السعاده: 597]؛ روز قیامت نیز منادی کند که:
«فَلْیقُمْ الْحَامِدُونَ لِلّهِ عَلَی کلِّ حَالٍ»،
یعنی برخیزند و به جزای خیر خود برسند آن کسان که ستایش کرده باشند خدای را در جمیع احوال. پس حامدان و شاکران خرامان و شادان به بهشت عنبرسرشت روند.[رسائل فارسی ادهم خلخالی: 1/ 156. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «ینادی مُنادٍ یوْمَ الْقِیامَةِ لَیقُمِ الْحَمّادُونَ، فَیقُومُ زُمْرَةٌ، فَینْصَبُ لَهُمْ لِواءٌ، فَیدْخُلُونَ الْجَنَّةَ. قیل: وَ مَنِ الْحَمّادُونَ؟ فَقال: الَّذینَ یشْکرُونَ اللَّهَ تَعالی عَلی کلِّ حالٍ وَ فی لَفظٍ آخَرَ: الَّذینَ یشْکرُونَ اللَّهَ عَلَی السَّراءِ وَ الضَّرّاءِ». روز قیامت فریادکننده ای فریاد برمی دارد: حمّادون بپا خیزید؛ عده ای برمی خیزند، پس برای آنان پرچمی قرار داده می شود، سپس وارد بهشت می شوند. عرضه داشتند، حمّادون کیانند؟ فرمود: آنان که در هر حالی خدا را شکر کردند. در حدیث دیگری آمده است آنان که در راحت و سختی خدا را شکر کردند. (محجة البیضاء: 7/ 143؛ جامع السعادات: 3/ 192)]
تا آن جا که امامان معصوم (علیهم السلام) می فرمودند: «فَإِذَا نَزَلَ أَمْرُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَضِینَا بِقَضَائِهِ وَ سَلَّمْنَا لِأَمْرِهِ وَ لَیسَ لَنَا أَنْ نَکرَهَ مَا أَحَبَّ اللهُ لَنَا»[من لایحضره الفقیه: 1/ 190، حدیث567؛ وسائل الشیعه: 3 /276، باب 85 ، حدیث3642]؛ هرگاه امر خداوند تحقّق یافت، ما راضی به قضای الهی و تسلیم امر او هستیم و هرگز آن چه را خدا برای ما دوست می دارد، مکروه نمی داریم. این مقام رضا و فوق مقام صبر است.
ادامه دارد...
رجوع به بخش ها و مطالب قبلی:
1. صبر و شکیبایی از منظر عرفان اسلامی
2. جزع در کلام عارفان و اولیای الهی
3. صبر جمیل از منظر عارفان و اولیای الهی
4. اقسام و انواع صبر از منظر عرفان
5. مراتب صبر و شکیبایی از منظر قرآن و عرفان
افزودن دیدگاه جدید