صبر و شکیبایی از منظر عرفان اسلامی
صبر به (فتح صاد) و (سکون باء) در لغت به معنی «شکیبایی» در نظر گرفته می شود و در اصطلاح، ترک شکایت به غیر خدا از رنج و درد و آلام است، نه به خدا. چنان که خداوند تعالی ایوب(علیه السلام) را به صبری که ورزیده بود، تمجید فرمود: { إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً }[سوره ص(38): آیه 44]؛ پس اگر بنده در رفع خسران ها و ضررها خدای را بخواند، از لحاظ صبر بر او عیب و نقصی نیست.[تعریفات: 115]
به دیگر سخن، صبر بازداشتن و منع کردن نفس است؛ با وجود جزع و اضطراب در باطن، از اظهار شکایت و گله با بیگانه و نامحرم، اما شکایت با آشنا و محرم[منظور ذات باری تعالی است] مذموم نیست.[تسنیم المقربین: 208. «اَلصَّبْرُ حَبْسُ النَّفْسْ عَلَی جَزَعٍ کامِنٍ عَنِ الشَّکوَی»] پس بنده صابر نه تنها شکوه نمی کند؛ بلکه «شکر» نیز می نماید و با خدای خویش راز و نیاز می کند.[منازل السائرین: 195؛ عرفان الحق: 38]
عده ای گفتند که: «صبر نوشیدن جرعه های مرارت است به خرسندی؛ نه به عبوس و ناپسندی. صبر ناقص ترک شکوه است از الم و بلا و صبر کامل استقبال بلا رفتن به کمال رضا».[عرفان الحق: 37]
خواجه نصیرالدین طوسی در باب صبر فرمود: «صبر در لغت حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه و آن منع باطن باشد، از اضطراب و بازداشتن زبان از شکایت و نگاه داشتن اعضاء از حرکات غیر معتاد».[اوصاف الاشراف: 59]
به بیان روشن تر، صبر خودداری از جزع به هنگام رنج و درد و حادثه و بلا است. انسان شکیبا و صبور از امنیت باطن برخوردار است و زبان شکایت از حضرت حق در حضور خلق ندارد و اعضای او چون چشم و زبان و دست و پا از حرکات غیرعادی مصون است.[بحارالأنوار: 68/ 68؛ نهج السعاده: 7/ 283؛ مستدرک سفینة البحار: 6/ 150]
صاحب تفسیر کشف الاسرار در بیان لغت صبر چنین می فرماید:
«در لغت عرب حبس است و مصبوره[هر حیوانی و صاحب روحی که آن را محاصره کنند و سپس هدف قرار دهند و بزنند تا به قتل صبر کشته شود، مصبوره گویند] که مصطفی(صلی الله علیه وآله) از خوردن گوشت او نهی کرده است، آن جانور است که در جاهلیت او را در جایی بیافتند و وی را می زدند، تا مردار گشت؛ هم موقوذه[کتک زدن شدید که منجر به مرگ گردد] است و هم مصبوره. پس معنی{ الصَّابِرِینَ }؛ آن است که گله و نالش فرو خود گیرند و بیرون ندهند. مفسران در باب { الصَّابِرِینَ } فرموده اند:
«اَی عَلَی مَا اَمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَائِضِهِ وَ الصَّابِرِینَ عَلَی دِینهِمْ وَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ»؛ یعنی که بر اطاعت فرمان خداوند و به جای آوردن فرائض و دین شان وبه هرچه به ایشان از رنج ها و مصیبت ها و بی کامی ها رسد، شکیبایانند».[کشف الأسرار: 2/ 46]
برخی عارفان معتقدند که تفاوت لطیفی میان تصبّر و صبر وجود دارد؛ چراکه تصبّر واداشتن نفس بر مکاره مرارات و سختی ها است. یعنی کسی که دارای قدرت صبر نیست، با مجاهده نفس و کوشش فراوان و زحمت، خود را به صبر وادارد. حال آن که صبر حبس نفس است از جزع و خواهش ها بدون تکلف و تصنع. بنابراین آدمی باید بکوشد و خود را به صبر وادارد. چراکه صبر ترک شکایت از غیر خداوند می باشد.[شرح اصطلاحات تصوف: 7/ 93-101؛ همچنین ن.ک: راه روشن: 7/ 153]
و گفته اند صبر آن است که اگر بنده را بلا رسد، ننالد و رضا آن که بنده را اگر بلا رسد، ناخوش نگردد؛ دهنده و ستاننده [بلا] خداوند است، تو را در این میان چه کار؟[شرح اصطلاحات تصوف: 7/ 93]
از جمله نامداران عرصهٔ عرفان، ابوطالب مکی است که در باب صبر چنین می نگارد: «صبر سخت ترین چیز بر نفس و ناگوارترین امر بر طبع است. با آلام و کظم و حلم و تواضع و کتم آمیخته و در آن آداب و حسن خلق فراوان است. حبس نفس بر عبادت و شکیبائی بر قناعت و صنع رزّاق از صبر است. در خبر آمده است که همه مردمان زیان کارند؛ مگر اهل حق و شکیبایان. نیز صبر باعث رفع آزار به خلق شود و آن مقام «عادلان» است و باعث تحمل آزار خلق گردد و آن مقام «محسنین» است و از شکیبائی ها یکی صبر بر انفاق و اعطای اهل حقوق است و این مقام «منفقین» است».[قوت القلوب: 1/ 193-196]
بنابر نظر پاره ای از عرفا صبر انتظار فرج از خداوند متعال است.[تذکرةالاولیاء: 1/ 265؛ شرح تعرّف: 3/ 114؛ ترجمه رساله قشیریه: 279-280] اما برخی دیگر از بزرگان به مرتبه والاتری از صبر اشاره نموده و فرموده اند: «الصَّبْرُ أَنْ تَصْبَرَ فِی الصَّبْرِ». یعنی حقیقت صبر آن است که در صبر هم باید صابر بود؛ نه منتظر فرج. چه انتظار فرج، منافی صبر برصبر است.[مصباح الهدایه: 382] به تعبیری دیگر، صبر آن است که در صبر، صبر کنی؛ یعنی صبر خود نبینی و در بلا صابر باشی و بلا نبینی.[شرح تعرّف: 13؛ ترجمه الحقائق فی محاسن الاخلاق: 291]
اگرچه صبر از معرفت برمی خیزد، اما خود دلیل ضعف معرفت است؛ زیرا نشان می دهد که بی تابی و جزعی در درون هست، ولی انسان صابر خود را نگاه می دارد و آن را بروز نمی دهد. چنان چه صبر از معاصی و صبر بر طاعت نیز از نقصان معرفت حکایت می کند. زیرا اگر معرفت انسان کامل باشد و حقیقت عبادت و گناه برای او روشن گردد، اصلاً جزع درونی ندارد تا به صبر و خودنگه داری نیازمند باشد؛ بلکه اگر دست به گناه بزند و یا طاعتی را ترک کند، یا خوشی و لذتی برایش پیش آید، بی تاب می شود.
قابل ذکر است که حقیقت صبر در نزد مریدان با اهل اسرار تفاوت بسزایی دارد. چه این که نهایت صبر در سلوک آن است که ایشان در مقام صبر بوده و شکایت خدا را به بندگان خدا نبرند. از طرفی معنای شکایت نکردن آن نیست که دعا در کشف بلا ننمایند؛ بلکه نشان بندگی آن است که از خداوند تعالی رفع بلا را بخواهد. زیرا صبوری و عدم دعا در رفع بلا، مقاومت با خداوند متعال و سوء ادب می باشد. از این رو حضرت ایوب(علیه السلام) فرمود: { مَسَّنِی الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ }[سوره ص( 38): آیه 44]؛ و با این حال خداوند متعال فرمود: { إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً }[مصباح الانس (ترجمه و شرح ناییجی): 1/ 555].
ادامه دارد: جزع در کلام عارفان و اولیای الهی
بیشتر بخوانید:
آثار و برکات صبــر در مصیبت/ بخش اول
آثار و برکات صبــر در مصیبت/ بخش دوم
لزوم صبــر و استقامت - در کلام امام(ره)
مشکلات؛ وسیلة امتحان صبــر بندگان
برگرفته شده از کتاب گوهر شکیبایی نوشته استاد حسین انصاریان