رفتن به محتوای اصلی

29. صبر، راز رسیدن به پاداش

تاریخ انتشار:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1389.07.07 ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

صبر، راز رسیدن به پاداش

وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِیجَابِ الْأَجْرِ،

با توفیق خدای متعال مقداری از خطبه مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها را قرائت کردیم و در حدی که میسر بود توضیحات مختصری عرض کردیم. به این جا رسیدیم که حضرت در ضمن اشاره ای به مهم ترین مباحث معارف اسلامی و نظام ارزشی اسلام، و اشاره به حکمت تشریع آن ها می فرمایند: وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِیجَابِ الْأَجْرِ.

صبر، کلید واژه ای در معارف

واژه هایی که در قرآن و روایات زیاد تکرار و روی آن تأکید می شود نسبتاً محدودند. یکی از آن ها واژه «صبر» است که از واژه های کلیدی در معارف اسلامی است. خدای متعال هم مکرر به پیغمبر اکرم نسبت به صبر تأکید می کند و می فرماید: فاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ،[سوره احقاف، آیه 35] فَاصْبِرْ ...،[سوره طه، آیه 130و سوره روم، آیه 60 و سوره قلم، آیه 48 و ...] و هم در موارد زیادی به عموم مردم با بیانات مختلف سفارش به صبر می کند. در سوره عصر می فرماید: وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. در این سوره، چهار واژه، واژه کلیدی است؛ ایمان، عمل صالح، حق و صبر. روشن است که صبر موضوع مهمی است که در کنار حق، ایمان و عمل صالح ذکر می شود.

صابر منفعل و منظلم نیست

متأسفانه گاهی معانی واژه های قرآنی در عرف ما درست رعایت نمی شود و گویا معنایش تحریف می شود. از جمله همین واژه صبر است که وقتی به کاربردهای آن در آیات و روایات دقت می کنیم می بینیم با آنچه که در ذهن ماست مقداری تفاوت دارد. ما گمان می کنیم صبر یعنی منفعل بودن؛ به تعبیر دیگر یعنی در مقابل پیشامدها عکس العملی نشان ندادن. به کسی می گوییم اهل صبر است که اگر به صورت او سیلی بزنند جوابی ندهد! البته کسی که در برابر مصیبت خیلی جزع و فزع نمی کند، اهل صبر است و این یکی از مصادیق درست صبر است؛ ولی کاربرد صبر خیلی وسیع تر از این و معنای آن پربارتر و غنی تر از این است.

صبر به معنی انظلام و ظلم پذیری نیست. اسلام دوست ندارد که انسان در برابر ظلم منفعل باشد و زود تسلیم شود. در روایتی با سندهای متعدد آمده است: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ؛[الکافی، ج5 ص52] اگر به کسی ظلم شود و در مقام دفاع از خودش و رفع ظلم برآمده، در این راه کشته شد، حکم شهید را دارد.» اسلام دوست ندارد که مسلمان انسانی پست، زبون و منفعل باشد؛ بلکه می خواهد مسلمان در برابر ظلم مقاومت کند و حتی اگر به قیمت کشته شدن هم باشد حقش را بگیرید؛ اما بالاتر از این، دفاع از اسلام، جامعه اسلامی و ارزش های اسلامی است. این تکلیف خیلی بالاتر و مهم تر است.

اقسام سه گانه صبر

خوشبختانه با تفاسیری که در روایات آمده است مقداری جلوی این تحریفات و اشتباهات گرفته می شود. در روایت نبوی معروف آمده است که الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ، وَ صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة؛[وسائل الشیعة، ج 15 ص 238] صبر سه قسم است: یک قسم آن صبر در مصیبت است؛ یعنی وقت برای انسان سختی ها و گرفتاری ها پیش می آید بی تابی نکند و خویشتن دار باشد. قسم دوم، صبر در مقام انجام وظیفه است. صبرِ در این مقام این است که انسان تلاش کند تا وظیفه اش را خوب انجام دهد. قسم دیگر، صبر در مقابل معصیت است؛ یعنی وقتی انگیزه های معصیت در انسان پیدا می شود ـ که غالبا شهوت و غضب است ـ مقاومت کند. در روایات برای صبر این چند قسم را ذکر کرده اند و با این فرمایشات، زمینه ای فراهم می شود تا ما وجه مشترک این ها را بیابیم. قرآن به صورت مطلق می فرماید: «وَ اصْبِر» و در روایات برای صبر سه قسم بیان می شود. حال از کجا بفهمیم که منظور قرآن کریم کدام یک از این مصادیق است؟ البته اگر موارد استعمال صبر را در قرآن بررسی کنیم می توانیم مصادیق این اقسام سه گانه را پیدا کنیم؛ اما اگر معنایی تحلیلی از صبر داشته باشیم که جهت مشترک بین هر سه قسم است مفاد آیات و روایات را بهتر می فهمیم و شاید در مقام عمل هم بی اثر نباشد.

معنای تحلیلی صبر

تحلیلی که می توان داشت این است که انجام کارهای اختیاری ما به مقدماتی نیازمند است. کار اختیاری انسان دست کم به دو عامل احتیاج دارد؛ یکی شناخت و دیگری انگیزه؛ ولی از آن جا که خدای متعال این عالم را طوری آفریده است که ما دائماً در معرض امتحان باشیم، این طور نیست که به محض فهمیدن خوبی کاری فوراً در وجود ما انگیزه آن پیدا شود و آن کار انجام گیرد. اگر این طور بود نه خوب و بد معلوم می شد و نه ارزش اعمال. درست است که ما خوبی کاری را می فهمیم و انگیزه انجام آن را هم پیدا می کنیم، اما ممکن است انگیزه هایی بر ضد آن و یا موانع و مشکلاتی بر سر راه ما وجود داشته باشد. اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم باید این موانع را برطرف کنیم. مثلاً ازدواج، کاری اختیاری است؛ اما این طور نیست که انسان هر وقت تصمیم گرفت فوراً ازدواج کند؛ بلکه برای انجام این کار مقدمات فراوانی نیاز است. پس اگر ما بخواهیم کار صحیحی که موجب کمال و سعادت ما باشد و پشیمانی به بار نیاورد ـ عمده پشیمانی مربوط به جهان ابدی است و پشیمانی دنیا قابل جبران است ـ باید، هم بدانیم که این کار خوب و ارزشمند است، هم بدانیم چگونه می توان آن کار را انجام داد و هم موانع آن را برطرف کنیم. گاهی انسان می داند کاری خوب و مفید است و وسایل انجام آن هم کم وبیش فراهم است؛ اما گاهی موقع عمل موانعی نمی گذارد کار انجام شود. این موانع چند گونه است؛

نوع اول موانع درونی خود انسان است؛ مثلاً گمان می کند اگر این کار را انجام دهد از بعضی لذت ها محروم می شود و یا باید بعضی از رنج ها را تحمل کند. معمولاً وقتی عواطف و احساسات انسان برای کاری مناسب باشد، سریع تصمیم می گیرد؛ اما وقتی احساسات انسان بر ضد تصمیم او باشد مانعی درونی برای انجام کار پیدا می شود.

نوع دوم موانع انسانی بیرونی است؛ مثلاً اطرافیان انسان با مسخره کردن، مانع می شوند که کار خیری را انجام دهد. این مانع از بیرون اثر می گذارد.

نوع سوم مشکلات و پیشامدهایی است که انسان را از انجام کار منصرف می کند. مثلاً بیماری یا حوادثی غیرطبیعی مانع انجام کار می شود.

بنابراین اگر تشخیص دادیم که کاری باید انجام گیرد، باید برای مقابله با این موانع آماده شویم و در مقابل این عوامل درونی، بیرونی و مشکلات مقاومت کنیم. اسم این مقاومت، «صبر» است. عامل درونی گاهی تمایلات شهوانی است و اگر انسان روی این تمایلات پا گذاشت این مصداقی از صبر است.

جهاد، معرکه صبر در طاعت

ما در محاورات معمولاً صبر را به مقاومت در برابر این عوامل نمی دانیم؛ مثلاً اگر کسی با این که خوابش می آمد نیمه شب بیدار شد و فوراً دست و صورتش را شست تا فرصت خواندن نماز شب را از دست ندهد، معمولا این را کسی صبر نمی داند؛ ولی این مصداق صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ است. مصداق روشن این صبر، صبر در مقابل دشمنان در میدان جنگ است. امروز ما در مقابل دشمنانی قرار گرفته ایم که قرآن می گوید: اینان دشمن دینتان هستند؛ وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوكُمْ عَن دِینِكُمْ.[سوره بقره، آیه 217] برخی گمان می کنند این ها فقط نفت ما را می خواهند و اگر منافع اقتصادی شان تأمین شود دیگر مشکل ما حل است. این ناشی از روحیه سازش و بزدلی است که حقیقتش عافیت طلبی است. این افراد می خواهند راحت زندگی کنند و نمی خواهد خود را به خطر بیاندازند. برای توجیه کار خود در مقابل مردم که آن ها را افراد بی غیرت و نمک نشناسی خطاب می کنند می گویند: «شما از سیاست سردر نمی آورید. ما باید با آمریکا سازش کنیم تا خطرها رفع شود!» این ضد صبر است. صبر این است که مردانه بیایستیم. البته باید نقشه و تدبیر داشته باشیم؛ ولی آن جا که فهمیدیم باید کاری را انجام دهیم نباید تنبلی و سستی کنیم. این ها عواملی است که آدم را از انجام تکلیف باز می دارد. فراموش نکنید بحث ما در جایی است که تکلیف ثابت شده باشد، والا بدون هدف و نقشه وارد کار شدن کار معقولی نیست. ولَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُم ؛[سوره نساء، آیه 83] ما باید برای اطاعت امر خدا، پیغمبر و ولی امر آماده باشیم.البته گاهی ممکن است کسانی واقعاً پیش خدا و پیغمبر هم عذر شان مقبول باشد؛ ولی بسیاری از اوقات کسانی که عذر تراشی و بهانه گیری می کنند علتش همان روحیه عافیت طلبی و تنبلی است.

مردم فلسطین و لبنان هم با رهنمودهای حضرت امام رضوان الله علیه به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجاتشان مقاومت است و فرهنگ مقاومت به فرهنگ جدیدی در میان آن ها تبدیل شد که اکنون شعار حزب الله لبنان است. این هم صبر است؛ همان صبری که قرآن می گوید:وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛ یعنی شما برای احقاق حقتان سختی ها را تحمل و مقاومت کنید.

تبلیغ، مصداقی از صبر در طاعت

مصداق دیگر این صبر میدان تبلیغ دین است. وقتی مردمی هستند که محتاج تبلیغ اند و اگر کسی برود و با منطق صحیح و روش خداپسند و عقل پسند برای آن ها دین را تبلیغ کند تأثیر می پذیرند، باید سختی این راه را تحمل کرد و وارد میدان شد. مطمئناً زحمت دارد و گاهی باید گرسنگی، تشنگی، رفتارهای نامناسب و ... را تحمل کرد. سابقاً برای تبلیغ مشکلات عدیده ای بود؛ یعنی واقعاً رفتن به تبلیغ برای عده ای رفتن به جهاد بود. الحمدلله امروز این مشکلات خیلی کم شده است. یکی از آقایان که الآن از مراجع بزرگ قم هستند وقتی جوان بودند ـ البته آن وقت هم در قم مدرس معروفی بودند ـ می گفتند: فصل زمستانی در دهه محرم برای تبلیغ به روستای دورافتاده ای رفتم. ولی هیچ کس حاضر به همکاری نشد و حتی هیچ کس ما را به خانه دعوت نکرد. وضع تبلیغ در زمان قبل از انقلاب در بسیاری از مناطق کشور اسلامی ایران (تنها کشور شیعی عالم) این بود.

میدان های مقاومت

محل این مقاومت همان سه بخشی است که در روایات روی آن ها تأکید شده است:
بخش اول (صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة) مقاومت در مقابل نفس و شیطان است. در این جا باید در مقابل نفس و شیطان به عنوان عوامل درونی و در مقابل انسان های بیرونی که با تهدید و تمسخر، یا با رفاقت و خاطرخواهی به انسان فشار می آورند، به عنوان عوامل انسانی بیرونی مقاومت کرد. در بخش دوم (صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ) انسان باید تنبلی را کنار بگذارد و در مقام انجام تکلیف جدی باشد؛ البته در درجه اول باید تکالیف واجب و در درجه دوم تکالیف مستحب را به صورت الافضل فالافضل رعایت کرد. در بخش سوم (صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ) باید بدانیم که زندگی دنیا بدون سختی نیست. خدا دنیا را به گونه ای آفریده است که توأم با سختی است؛ بالاتر از این خودش هم فرموده است:لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ؛[سوره بلد، آیه 4] کَبَد یعنی رنج؛ یعنی همین سختی ها و مقاومت در مقابل آن ها می شود «مکابدة». یک مادر چه زحمت ها باید بکشد تا نوزادی متولد و بزرگ شود. در حدیثی قدسی آمده است: «إنّی وضعت الرّاحة فی الجنّة و الناس یطلبونه فی الدّنیا فلم یجدوها أبدا؛ من آسایش را در بهشت قرار داده ام؛ ولی مردم در دنیا به دنبالش مى گردند؛ لذا نمى یابند.» ما بی جهت در این جا به دنبال راحتی هستیم. «دار بالبلاء محفوفة؛[نهج البلاغه، خطبه 226] این جا خانه ای است پوشیده از بلا.» تجربه هم نشان می دهد که هیچ کار مهمی بدون سختی به جایی نمی رسد. پس انسان باید به خودش تلقین کند که برای رسیدن به هر مقامی، حتی مقامات دنیوی باید زحمت کشید. نابرده رنج گنج میسر نمی شود. اگر کسانی هم با حقه بازی و کلک چیزی به دست بیاورند دوامی ندارد و به زودی رسوا می شوند و مردم هم از آن ها نفرت پیدا می کنند.

نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست      عاشقی شیوه مردان بلاکش باشد

نکته جالب این است که صبر نه تنها باعث موفقیت در کارهای دنیوی انسان است، بلکه نقشی اساسی در کسب بهترین امور معنوی و کمالات انسانی و تمام امور مربوط به هدف آفرینش انسان دارد. با مروری بر آیات قرآن می فهمیم که شرط کسب هر موفقیتی «صبر» است. در جنگ بدر خدا همان عده پابرهنه را بدون سازوبرگ جنگی بر دشمن پیروز کرد؛ وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ.[سوره آل عمران، آیه 123] بعد خدا به آن ها وعده داد که شما مقاومت کنید اگر کمبودی داشتید ما ملائکه را به کمک شما می فرستیم؛ بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِینَ؛[سوره آل عمران، آیه 125] گمان نکنید فقط ملائکه خدا همین تعداد بودند که شما را یاری کردند. این ها مشکل شما را حل کردند؛ اما اگر صبر و تقوا داشتید و باز کمبودی بود ما تا پنج هزار مَلَک هم به کمک شما خواهیم فرستاد. ولی شرطش «صبر» و «تقوا» است (إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ).

و نیز برای کسب موفقیت های دنیوی به داستان حضرت یوسف [علیه السلام] اشاره می کند و می فرماید: «إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ؛[سوره یوسف، آیه 90] اگر تقوا و صبر و مقاومت داشته باشید خدا اجرتان را ضایع نمی کند.» مقامی که حضرت یوسف به آن رسید به سبب صبری بود که در مقابل گناه داشت. این اجر دنیوی بود و اجر اخروی او هم که تکلیفش روشن است. در چند آیه به این مضمون اشاره شده است که شرط پیروزی هم در دنیا و هم در آخرت، توأم بودن تقوا با صبر است. تقوا یعنی این که انسان این روحیه را داشته باشد که به دنبال فهم وظیفه شرعی اش باشد و بعد از فهم، به آن عمل کند؛ یعنی از خدا، پیغمبر و ولی امر اطاعت کند. بعد هم با توکل بر خدا در مقابل دشمن مقاومت کند.

پیروزی، تنها از جانب اوست

در ادامه آیاتی که به جنگ بدر اشاره فرمود می فرماید: وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَىٰ لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ؛[سوره آل عمران، آیه 126] ما فرشتگان را به یاری شما فرستادیم و شما پیروز شدید؛ اما گمان نکنید فرشتگان شما را پیروز کردند. این برای آرامش قلب شما بود؛ وگرنه، پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حكیم است . چشم مؤمن باید فقط به دست خدا باشد. نباید در انجام وظیفه اش کوتاهی کند و نیز نباید از چیزی بترسد. در این صورت اگر کمبودی باشد خدا از راه دیگر، گرچه با نیروهای غیبی، جبران می کند. اگر نیروی غیبی هم می فرستد نباید گمان کنیم کار به دست آن هاست؛ بلکه اصل پیروزی و یاری به دست اوست. شما چشمتان به دست خدا باشد؛ حتی توکلتان بر ملائکه هم نباشد. اسلام می خواهد چنین مردمی تربیت کند.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا