سلطه ابلیس بر جانشیان خدا محال است
سلطه ابلیس بر مخلَصین محال است:
سلطه ابلیس بر جانشیان خدا یا همان مخلَصین محال است زیرا خداوند سبحان خودش در سوره مبارکه حجر در خطاب به ابلیس خبر داده که : «إِنَّ عِبادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغاوِینَ؛ تو بر بندگان من سلطه اى ندارى، مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند.»
مطالب مرتبط با سلطه ابلیس :
جایگاه علم و آموزش در قرآن و روایات / بخش اول
جایگاه علم و آموزش در قرآن و روایات / بخش دوم
رمز تسلط شیطان بر انسان
ابلیس بر جانشینان خدا در زمین سلطه اى ندارد (یعنی سلطه ابلیس بر مخلَصین محال است)
خداوند سبحان در سوره حجر، در بیان گفتگوى خود با ابلیس خبر داده که، ابلیس بر بندگان مخلص او سلطه اى ندارد، آن محاوره چنین است:
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ* قالَ ... إِنَّ عِبادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغاوِینَ*
ابلیس گفت: پروردگارا! به خاطر آنکه گمراهم کردى، در زمین براى آنان جلوه ها مى سازم، و همگى را گمراه مى کنم، مگر بندگان مخلصت را. فرمود ... تو بر بندگان من سلطه اى ندارى، مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند.[1]
و در بیان ماجراى یوسف و زلیخا، چگونگى محافظت خدا از مخلصین در برابر وسوسه شیطان را چنین آورده است:
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ کذلِک لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ.
آن زن قصد او کرد، و او نیز- اگر برهان پروردگارش را نمى دید- قصد وى مى نمود! این چنین کردیم تا بدى و فحشاء را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود![2]
ما وصف مذکور یعنى: عصمت و عدم سلطه ابلیس را، در سوره بقره، در آنچه میان خداى سبحان و خلیل او ابراهیم مى گذارد، از شروط امامت مى یابیم، آنجا که فرموده:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. و هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونى امتحان کرد. و او به خوبى از عهده آن بر آمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم.
ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز! خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى رسد![3]
در سوره انبیا آورده است: کسانى را که خداوند پیشوایان مردم قرار داده، آنان مردم را به فرمان خدا هدایت مى کنند: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کنند.[4]
در همان سوره برخى از آنان را نام برده است، مانند: نوح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، ایوب، ذا الکفل، یونس، موسى، هارون، داود، سلیمان، زکریا، یحیى و عیسى علیهم السّلام.
در میان کسانى که خداوند در این سوره آنان را به امامت توصیف فرموده، نبىّ و رسول و وزیر و وصىّ همگى وجود دارد، بنابراین، براى ما آشکار مى شود که خداى تبارک و تعالى چنین شرط فرموده که هر کس را امام قرار مى دهد، نباید ظالم باشد.
خداوند امام را خلیفه خود در زمین شمرده، چنانکه در خطاب به داود علیه السّلام در سوره ص مى فرماید: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ. اى داود! ما تو را جانشین در زمین قرار دادیم.[5]
و در توصیف آدم علیه السّلام براى فرشتگان در سوره بقره فرموده: وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً. و هنگامى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در روى زمین خلیفه قرار مى دهم.[6]
شرح کلمات مباحث سلطه ابلیس
1- اغویتنى، و لاغوینّهم، و الغاوین:
غوى: گمراه شد، غاوى: کسى که غرق در گمراهى است. شیطان لعین از آن رو به خدا مى گوید: اغویتنى: گمراهم کردى، که خداوند پیش از آن لعنتش کرده و فرموده بود: إِنَّ عَلَیک اللَّعْنَةَ إِلى یوْمِ الدِّینِ دورى از رحمت حق تا روز قیامت بر تو باد، و این دورى از رحمت خدا، کیفر نافرمانى و تن زدن او از سجده براى آدم علیه السّلام بود، چنانکه در سوره بقره فرموده: یضِلُّ بِهِ کثِیراً وَ یهْدِی بِهِ کثِیراً وَ ما یضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ؛ خداوند جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مى کند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد![7]
2- لازیننّ لهم: رفتار زشت آنان را نیکو جلوه مى دهم، چنانکه خداى سبحان فرموده: زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُمْ شیطان رفتار آنان را در نظرشان زینت داده است.[8] و فرموده: زُینَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ زشتى هاى اعمالشان براى آنان زیبا شده است.[9]
3- مخلصین: پاکان، کسانى که خداوند آنان را- پس از آنکه خود را وقف خدا کرده و در جانشان محلّى براى غیر خدا نیست- براى خود برگزیده است.
4- ابتلى: امتحان کرد، با خیر و شر و رفاه و سختى، آزمود.
5- بکلمات: مقصود از کلمات در اینجا حوادثى است که خداوند ابراهیم علیه السّلام را با آنها امتحان کرد، مانند: مبتلا شدنش به ستاره پرستان و بت پرستان، و سوزانیده شدن با آتش، و سر بریدن فرزند به دست خود، و امثال آن.
6- فاتمّهنّ: آنها را به احسن وجه انجام داد.
7- جاعلک: جعل در زبان عرب، به معناى: آفرینش، ایجاد، حکم، قانون گذارى، جاى گزین کردن و قرار دادن آمده، که در اینجا همین معناى آخر مراد است، یعنى من تو را امام قرار دادم.
8- اماما: امام یعنى پیشوا و مقتداى مردمان در گفتار و کردار.
9- ظالمین: ظلم نهادن شى ء در غیر جاى خود، و نیز، تجاوز از حق است. ظلم سه گونه است: نخست- ظلم میان انسان و پروردگارش که بزرگترین آن شرک و کفر است، چنانکه در سوره لقمان فرموده: إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ. به راستى که شرک ظلم بزرگى است.[10] و در سوره انعام فرموده: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ. چه کسى ظالم تر است از آنکه آیات خدا را تکذیب مى کند.[11]
دوم- ظلم میان انسان و غیر او، چنانکه در سوره شورى فرموده: إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یظْلِمُونَ النَّاسَ. سلطه و مجازات بر کسانى است که به مردم ظلم مى کنند.[12]
سوم- ظلم انسان بر خویشتن، چنانکه در سوره بقره فرموده: ... وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ و هر کس چنین کند، به خویشتن ظلم کرده است.[13]
و در سوره طلاق فرموده: وَ مَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ و هر که از حدود و مرزهاى الهى خارج شود، مسلما به خویشتن ظلم کرده است.[14]
و ظلم، از هر نوع که باشد، در نهایت ظلم به خویشتن است و به کسى که متصف به ظلم شد، در هر زمان که ظلم کرده باشد، گذشته یا حال، ظالم گویند.
10- همّت به و همّ بها: همّ یعنى تصمیم بر اقدام گرفت، ولى انجام نداد.
11- رأى: دید، دیدن دو گونه است: دیدن با چشم، یعنى نگاه کردن، و دیدن با قلب، یعنى بصیرت و ادراک.
12- برهان: دلیل محکم و حجّت آشکارى که حق و باطل را از هم جدا مى سازد، و آنچه یوسف علیه السّلام دید فوق این تعاریف است.
تأویل آیات پیرامون مباحث حد و حدود سلطه ابلیس
ابلیس به پروردگار عالمیان گفت: پروردگارا! حال که مرا لعنت کردى، و از رحمت خود دورم ساختى، من هم در دنیا رفتارهاى زشت را در دید مردمان زیبا جلوه مى دهم، چنانکه در سوره نحل فرموده:
تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِک فَزَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُمْ. به خدا سوگند، ما به سوى امتهاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم؛ اما شیطان رفتارشان را در نظرشان زیبا جلوه داد.[15]
و در سوره انفال فرموده:
وَ إِذْ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکمُ الْیوْمَ ... و هنگامى که شیطان رفتار مشرکان را در نظرشان زیبا جلوه داد، و گفت: امروز هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد ...[16]
و در سوره نحل فرموده:
... یسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ ... ... به جاى خدا، براى خورشید سجده مى کنند، و شیطان اعمالشان را در نظرشان زیبا جلوه داده، و آنان را از راه راست بازداشته است [17] ...
آرى، شیطان گفت: من کارهاى همه مردمان را در چشم آنان زیبا جلوه مى دهم، مگر بندگان خاصّت را که براى خود برگزیده اى!
و خداوند در جواب او فرمود: تو هیچ گونه تسلطى ندارى مگر بر آنان که پیرویت مى کنند، کسانى که در گمراهى و ضلالت فرو رفته اند.
خداوند از حال بندگان مخلص خود، در ماجراى یوسف و زلیخا، خبر داده و مى فرماید:
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ آن زن قصد یوسف کرد و یوسف هم، اگر برهان پروردگارش را نمى دید، قصد وى مى نمود. و این در خانه اى بود که هیچ انسانى جز یوسف علیه السّلام و زلیخا در آن نبود!
زلیخا که شهبانوى مصر و مالک یوسف بود، تصمیم بر آن داشت تا از یوسف علیه السّلام کام ستاند، و اگر نبود آنکه یوسف علیه السّلام برهان پروردگارش را دید، یا تصمیم به قتل او گرفته بود که این کار بدى بود، یا آنکه تصمیم به فحشا مى گرفت که مقتضاى حال و طبیعت جوانى و عزوبت او بود، و با مالکه جوان خود که او هم در شرایطى مشابه و در اوج رفاه اشرافى مى زیست، در خانه خالى از اغیار، در مى آمیخت، ولى برهان پروردگارش را دید و عفّت ورزید و از گناه و بدى به دور ماند. به راستى که او از کسانى بود که خداوند آنان را براى خود برگزیده و پاکیزه شان گردانیده است.
منبع: عسکرى، مرتضى، عقاید اسلام در قرآن کریم، 3جلد، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر - تهران، چاپ: اول، 1386 ه.ش// ج 1 ؛ ص249 الی 254.
----------------------------------------------
پی نوشتها:
[1] - حجر/ 42- 39.
[2] - یوسف/ 24.
[3] - بقره/ 124.
[4] - انبیا/ 73.
[5] - ص/ 26.
[6] - بقره/ 30.
[7] - بقره/ 26.
[8] - انفال/ 48، نحل/ 24، عنکبوت/ 37.
[9] - توبه/ 37.
[10] - لقمان/ 13.
[11] - انعام/ 157.
[12] - شورى/ 42.
[13] - بقره/ 231.
[14] - طلاق/ 1.
[15] - نحل/ 63.
[16] - انفال/ 48.
[17] - نمل/ 24.
افزودن دیدگاه جدید