خداوند در قرآن کریم می فرماید:
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجید؛[۱]
طبیعتاً بین کلمات قرآنی و معانیشان ارتباط زیادی است.
امام باقر علیه السلام در روایتی می فرمایند:
(ق) جَبَلٌ مُحِیطٌ بِالدُّنْیَا مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ فَخُضْرَهُ السَّمَاءِ مِنْ ذَلِکَ الْجَبَلِ؛ [۲]
«قاف»کوهى است گرد دنیا از زمرد سبز؛ و سبزى آسمان، از آن است.
ما چون از علوم حقیقی هیچ بهره ای نداریم، گاهی حتی از روایات وارده در تفاسیرِ آیات یا کلمات قرآنی، بهره ای نمی بریم؛ مثلا در مورد روایتی که ذکر شد، کسی که خیلی کار کرده و مطالعه کرده می گوید: این ها طبق نجوم قدیم بوده و صحتش معلوم نیست و روایاتش هم ضعیف است؛ در حالی که یک باب و دریچه ای هست که اگر آن باب باز شود، انسان می بیند که همه آن ها درست است. در طول تاریخ، افراد بسیاری سرشاخه های علوم را به افکار خشک خودشان کشانده اند و با نگرش مادی، روایات را بلاتکلیف کرده اند. این توجیه های غلط در طول روزگار، راه های ما را بسیار دور کرده است.
بنا بر این بوده است که یک مسیر توحیدی پایه گذاری گردد که بشر با عالم غیب، مربوط شود. اصل، باطن عالم است. دیدگاه باید دیدگاه حقیقی، نورانی و باطنی باشد که تا قیامت، مسائل را آسان می کند؛ ولی بعضی ها نگرش را نگرش مادی قرار داده اند و مردم را به سمت خود می کشانند که [در نتیجه] جز اضطراب، چیزی تولید نمی شود.
علمایی که واقعاً نظرشان این بوده که تفسیر آیات، فقط روایات را می خواهد، خیلی تفسیر کاملی است؛ اگر در را نبندیم و نگرش و تفاسیرمان را مادی نکنیم؛ ولی [باید بدانیم که] نمی گذارند این معانی نصیب غیرمطهّر شود:
لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛[۳]
جز پاکان به آن دست نیابند.
چون حقایق قرآنی باید برای روح، منصوص و ملموس باشد و همین اتفاق هم می افتد؛ ولی چشم مادی ما توان نگرش را ندارد. به گونه ای این مطالب به هم پیوند و گره خورده است که اگر طهارت نباشد، امکان دستیابی به آن ها نیست. علما و بزرگانی در سابق بوده اند که توان علمی شان بالا بوده و ریاضت کشیده بودند؛ اما قدرت بیان نداشتند؛ به همین خاطر بوده که صدمه می خورده اند. خود اهل بیت علیهم السلام بسیار لطیف از کنار کار رد شده اند. این همه روایات از اهل بیت علیهم السلام نقل شده است، یک سرّی که دست همه افتاده باشد نیست. مگر روایات کم است؟! دوازده امام همه پُر از اسرار و ابزار آیات قرآنی هستند. این همه جلسات چهارهزار نفری – با کم و زیاد – از شاگردان داشته اند؛ ولی به گونه ای قضیه را مکتوم نگه می داشتند.
بعد از شهادت امام رضا علیه السلام امام جواد علیه السلام در مدینه بر منبر رفتند و فرمودند:
اگر بخواهم ـ به تعبیر من ـ ساختار علوم را تغییر بدهم و مطلبی بگویم که ابواب جدیدی در علوم باز کند، می توانم و بعد دستشان را روی لب های مبارکشان گذاشتند و به خودشان فرمودند:
یَا مُحَمَّدُ، اصْمُتْ کَمَا صَمَتَ آبَاؤُکَ؛[۴]
ای محمد، سکوت کن، همان طوری که پدرانت سکوت کردند.
قرآن مثل ماشین حساب سربسته ای است که اگر کسی عدد دو را بشناسد و بعد علامت جمع را بزند و عدد دو را بزند، بعد دکمه مساوی را بزند، جواب چهار می دهد، به هر کسی که بتواند این کار را بکند، همین جواب را می دهد.
زمان مرحوم نائینی رحمه الله علیه در نجف، مجموعه ای از علما بودند که درس تفسیر ملا فتح علی می رفتند. ایشان یک ماه هر شب آیه «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمان»[۵] را می خواند و تفسیری می گفت که غیر از تفسیر شب قبل بود و با روایات و آیات تطابق داشت. هر شب معنای شب قبل را پشت سر می گذاشت و مطلب جدید بود و کسی از فضلای حاضر هم نمی توانست حرفی بزند. ایشان سی شب تفسیر آن آیه را گفت تا این که ماه مبارک رمضان تمام شد. اگر ادامه پیدا می کرد باز هم برای تفسیر جا داشت.[۶]
——————————————————————————————-
پی نوشت :
[۱]. سوره ق، آیه ۱.
[۲]. البرهان، ج۵، ص۱۲۶.
[۳]. سوره واقعه، آیه ۷۹.
[۴]. دلائل الإمامه، ص۳۸۴.
[۵]. سوره حجرات، آیه ۷.
[۶]. حقایق الاصول، ج ۱، ص ۹۵.
منبع : بنیاد هاد