شخصی می گفت: مدتی است هر چه به نظرم می رسد برایم اتفاق می افتد؛ مثلا با خود می گویم چند وقت است مریض نشده ام، بلافاصله مریض می شوم. یک بار به ذهنم آمد که مدتی است تصادف نکرده ام؛ ناگهان با ماشین تصادف کردم. این قضیه همواره تکرار می شد و مدت ها بین این حالاتم و اتفاقاتی که می افتاد، گره خورده بود تا این که یک روز به بیابان رفتم و شروع کردم به گریه و مناجات با خداوند متعال که خدایا این چه حالی است که من دارم؟! نمی توانم جلوی این حال را بگیرم، وقتی چیزی به نظرم می رسد، بلافاصله اتفاق می افتد.
به نظرم آمد این حالت به خاطر این است که شکر خدا را نمی کنی. از آن زمان به بعد، ذکرم را فقط شکر الهی قرار دادم. می گفت: خدا را می دیدم که جای من کاسبی می کند، جای من همه کارها را می کند و دنیا خیلی به من اقبال کرد.
واقعاً خوب های ما هم فکر می کنند که باید همیشه از خدا طلبکار باشند و اصلاً به فکر صفات حق تعالی در ارتباط با بنی آدم نمی افتند. لحظه به لحظه فیض از فیّاض صادر می شود و عنایت هست. این فیض به تک تک اشخاص تعلّق می گیرد. هر زمانی به هر دلیلی این فیض منقطع شود، انسان خسران زیادی کرده است. در ابعاد مختلف – چه خلاقیّت حق تعالی، چه نعم الهی و جَلَوات الهی – وقتی رشد معنوی به آن اضافه شد، عبد جایگاهی مخصوص پیدا می کند و مشمولِ «أنعمنا علیه» می شود، نعمت های خاص شامل حالش می شود که این ها بسیار شکر لازم دارد؛ اما بعضی هستند که همه این ها را نادیده می گیرد و به دلیل مسائلی که بیشتر به دنیاطلبی هم برمی گردد، همه چیز را زیر سؤال می برند و می گویند: به من ظلم شده است. خداوند هم [این حالت طلبکاری را] دوست ندارد؛ لذا درها بسته می شود. انسان باید از این باب وارد شود که در حدّ توان، شکر نعمت های الهی را به جا بیاورد:
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم؛[۱]
اگر شاکر باشید، افزونى به شما عطا خواهیم کرد
این آیه صراحتا نشان می دهد که متذکر بودن به نِعَم، محبوب حق تعالی است و خداوند متعال بیشترین و نقدترین اثر را بر آن مترتب کرده است.
اگر یک ذرّه قهاریّت حق تعالی – نستجیر بالله – بر انسان جلوه کند، قابل تحمل نیست. ما با غفلت هایمان خو کرده ایم. جباریّت، قهاریّت، لطیف ترینش عزّت حق تعالی، تجلّی این ها به حسب استعدادهای بشری دارای مراتب است. یکی از دلائلی که حق تعالی انسان کامل را می آفریند این است که خداوند تجلّیات مختلف دارد:
کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْن؛[۲]
او هر روز در کارى است.
خداوند تجلیّات مختلف دارد و اولین گیرنده این تجلیات، انسان کامل است و [این تجلیات است که] امیرالمؤمنین علیه السلام را در نخلستان به حالت غشوه می اندازد.[۳] تجلیات مختلف حق تعالی هست، [اما] گیرنده ای ندارد؛ لذا خداوند فرد اکمل و کامل را خلق کرد برای این که کسی باشد که حس کند و
درک کند. افراد بشر بالأخره ضعیف هستند و در درک حاقّ این مطالب ضعیف ترند، نفوس قوی و کامل می خواهد؛ لذا آن ها [اهل بیت علیهم السلام] می گرفتند.
—————————————————————————
پی نوشت ها :
[۱]. سوره ابراهیم، آیه ۷.
[۲]. سوره الرحمن، آیه ۲۹.
[۳]. ارشاد القلوب دیلمی، ج۱، ص ۱۰۵.
منبع : بنیاد هاد