مسافر زمانم خستگی ابدیت جانم را فرسوده منتظر پیوستن و رسیدنم اما غبار نسیان جلوی دیدم را گرفته و باز منتظر...و چقدر این چرخه ادامه دارد!!!
مسافر زمانم خستگی ابدیت جانم را فرسوده منتظر پیوستن و رسیدنم اما غبار نسیان جلوی دیدم را گرفته و باز منتظر...و چقدر این چرخه ادامه دارد!!!