زن و خانواده از چند چشم انداز

زن و خانواده از چند چشم انداز

اشاره

زن و خانواده از چند چشم انداز

زیر فصل ها

خانواده، سنگ بنای جامعه

جایگاه والدین و ارتباط آنان با فرزندان

پیوند خانواده و دین

دعوت به ازدواج ساده و تأمین آرامش در خانواده

پی آمدهای زندگی مجردی

اهمیت آموزش در خانواده

راهکارهای موفقیت آمیز همسران در برقراری روابط

گسترش و تعمیق اخلاق اسلامی در خانواده

تبیین روابط و مناسبات خانوادگی صحیح

صمیمیت و احترام در خانواده

نقش مادران در تربیت دینی فرزندان

به فرزندانمان بیاموزیم

اهمیت تفریحات سالم در خانواده

اهمیت و نقش شادی در خانواده

نقش رسانه ها در هویت فرزندان

توجه به سبک زندگی اسلامی ایرانی و نقد سبک زندگی غربی

آسیب های خزان زندگی

خانواده، اینترنت، الگوپذیری و توطئه نظام سلطه

 

خانواده، سنگ بنای جامعه

خانواده محل تحقق غرایز محبت، عشق و نوع دوستی است.

خانواده، نهادی مقدس است که می تواند بهترین مکان برای آسایش و آرامش جسم و روان آدمی باشد.

خانواده، سنگ بنای جامعه و سازمان نظام یافته اجتماعی است که در همه جوامع ارزش و اهمیت بسیاری دارد.

خانواده، نخستین و پایدارترین نهاد انسانی و بخشی کوچک و مؤثر از جامعه است که عناصر آن بر یک دیگر اثرگذارند.

خانواده، مهم ترین نهاد در هر جامعه است؛ نهادی که پایه های فرهنگ جامعه در آنجا شکل می گیرد.

خانواده از محوری ترین نهادهای اجتماعی بشری و هسته نخستین تشکیل جامعه به شمار می رود.

خانواده یعنی محیطی امن و دوست داشتنی؛ جایی برای سپردن دردها و غصه ها به فراموشی زمان.

خانواده جایی است که فرزندان، این آینده سازان جامعه می آموزند که یک دلی و هم یاری، رمز شکوفایی هر گروه و نهاد و جامعه ای است.

خانواده، ارزشمندترین جایگاه تربیتی را دارد، به گونه ای که مراقبت ها و حمایت های اولیه در خانواده شکل می گیرد و اساسی ترین نیازها با یاری این نهاد مهم برطرف می شود.

زندگی خانوادگی، پدیده ای جهانی است و از قدیمی ترین و در عین حال، بادوام ترین نهادهای انسانی به شمار می رود.

آیا می دانید هر بحرانی که اجتماع را فرا گیرد، خانواده نیز از آن اثر می گیرد و در مقابل، هرگاه خانواده گرفتار تزلزل و کاستی شود، آینده جامعه نیز به خطر می افتد؟

اگر بنیان اخلاقی و معنوی خانواده، استوار باشد، بحران های احتمالی جامعه کاهش می یابد؟

با توجه به کارکردهای خانواده می توان گفت نقش خانواده در حیات اجتماعی انسان ها، انکارناپذیر است.

آیا می دانید استواری روابط خانوادگی، در بهبود روابط اجتماعی و کاهش مشکلات جامعه نقش مؤثر و مثبتی دارد؟

آیا می دانید برای تحقق جامعه ای پویا و معنوی، پیش از هر چیز باید خانواده ای سالم و معنوی داشته باشیم؟

اجتماع سالم در گروی خانواده های سالم است.

خانواده معتدل و سالم می تواند افرادی را تربیت کند که در آینده وارد اجتماع شوند و سرمنشأ بیشترین تعاملات و ارتباطات مختلف باشند.

اعضای خانواده همانند قطعات پازل، در کنار یک دیگر و در رابطه ای تنگاتنگ می توانند تصویری کامل و زیبا را بیافرینند.

ص: 45

در بین اعضای خانواده خوش بخت، حس مسئولیت وجود دارد؛ زیرا اعضا به گفت وگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند.

در خانواده خوش بخت، افراد به یک دیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوءاستفاده نمی کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی زندگی خود می دانند.

اعضای خانواده خوش بخت از سلیقه ها و عقاید یک دیگر آگاهند و به آن احترام می گذارند.

اعضای خانواده خوش بخت، خواسته های طبیعی شان را بدون نگرانی یا خشونت نشان می دهند.

اعضای خانواده خوش بخت به حریم یک دیگر احترام می گذارند و از حدود خود فراتر نمی روند.

اعضای خانواده خوش بخت، نگران سلامت روحی و جسمی یک دیگر هستند و از هم مراقبت می کنند.

اعضای خانواده خوش بخت، در بیشتر وقت ها لحظات خوشی را که با یک دیگر بوده اند، مرور می کنند، دنبال خاطرات تلخ نیستند و دوست دارند همیشه در فضایی شاد زندگی کنند.

صرفه جویی و پس انداز کردن جزو برنامه های اقتصادی خانواده های خوش بخت است.

اعضای خانواده خوش بخت، برای رشد یک دیگر می کوشند و زمینه پیشرفت خانواده را فراهم می کنند.

هیچ کس در خانواده خوش بخت، خود را برتر از دیگری و قدرتمند نمی بیند.

همه اعضای خانواده خوش بخت احساس می کنند برنده و موفق و امیدوارند.

ص: 46

افراد در خانواده خوش بخت، علاقه، عشق، محبت، صفا و یک دلی خود را در رفتار و گفتار به یک دیگر ابراز می کنند.

افراد در خانواده خوش بخت، از یک دیگر انتظار بی جا و توقع نامناسب ندارند.

زن و مرد خانواده خوش بخت، در برابر درخواست های هم برخوردی مثبت و منطقی دارند.

در خانواده خوش بخت، زن و مرد در کنار یک دیگرند، نه رو در رو و رقیب یک دیگر. آنها رفیق هم هستند و از خود واکنش منفی نشان نمی دهند.

خانواده های خوش بخت می کوشند بچه های خوب و سعادتمندی تربیت کنند و به جامعه تحویل دهند.

حضور خداوند متعال در رابطه بین زوجین مسلمان، پر رنگ است.

اساس تفاهم در خانواده، داشتن روحیه تواضع است.

احترام و محبت به خانواده حاکمیت می بخشد.

همان گونه که به خانه و لباس و فرش و چینش وسایل اهمیت می دهیم، باید برای آراستگی، آرامش و چینش تربیتی نظام خانواده اهمیت قائل شویم.

آرامش مادر در خانواده، زمینه ساز تربیت درست فرزندان است. اگر مادری از نظر عاطفی آسیب ببیند، دل مردگی و سبب تضعیف تربیت فرزندان و مدیریت خانه می شود.

والدین می توانند برای پرورش استعدادهای فرزندان، محیطی آرام و دوست داشتنی فراهم کنند.

اگر کودکان ما در خانه آسایش نداشته باشند، بدون شک، بیرون از خانواده دنبال آن خواهند بود. که در این صورت، امنیت و سلامت آنان به خطر می افتد.

کودک، رفتار و کردار والدین را در ناخودآگاه ذهن خود ضبط می کند و در آینده آنها را به کار خواهد بست.

پدران و مادرانی که به فردای فرزندان خود اهمیت می دهند و از کودکی در اندیشه آموزش، فراغت و سرگرمی های مفید آنها هستند، فرزندانشان کمتر در جامعه آسیب می بینند.

اگر رنگ امروز آبی است، مدیون نقاشی خوب پدران و مادران ماست و اگر خاکستری، باز هم نتیجه نقاشی آنهاست. ما، پدران و مادران امروز، فردای جامعه را چگونه نقاشی می کنیم و چه چیز به فرزندانمان می آموزیم؟

هر چه امروز داریم، یادگار دیروز است. ما برای فردای فرزندانمان چه یادگاری به جا می گذاریم؟

خانواده در نظام ارزشی اسلام، منزلت و قداست خاصی دارد و زنان در خانواده، مدیریت داخلی این واحد کوچک اجتماعی را برعهده دارند.

زن علاوه بر وجهه انسانی خویش و نیز نقش اجتماعی اش در جامعه، در خانواده نیز نقش و مسئولیت هایی دارد که تربیت صحیح فرزند و پاسداری از کانون گرم خانواده از مهم ترین این نقش هاست.

ایجاد سکون و آرامش همسران در کنار یک دیگر، یکی از اهداف مهم ازدواج است.

وجود صفا، یک رنگی و صمیمیت در خانواده، نشانه توفیق ازدواج در رسیدن به هدف اصلی تر است و نشان می دهد زن و مرد هر دو به وظایف خود عمل می کنند.

با توجه به عواطف بسیار زنان، آنان در تأمین بهداشت روانی خانواده نقش چشم گیری دارند. خداوند در قرآن می فرماید: «از نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش پیدا کنید و میان شما مودّت و رحمت برقرار ساخت».

زن می تواند همسر خسته و ناامیدش را در برابر مشکلات، امیدوار سازد یا دست کم سنگِ صبور او باشد.

تربیت و تعلیم و پرورش انسان یکی از وظایف زنان است که سعادت فردی آنان را تضمین می کند.

زن در جامعه اسلامی، محور و کانون اصلی تشکیل خانواده است.

زنان، مهم ترین نهاد اجتماعی را که محلی برای پرورش نسل بشر است، شکل می دهند. در بیان مکرر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان، علی و ائمه علیهم السلام ، این رسالت به عنوان جهاد زنان تعریف شده است که به تنهایی با همه فعالیت های اجتماعی، سیاسی و جهاد مردان در راه خدا برابری می کند.

خداوند به حرمت نقش مادری و به حکمت نیازمندی هایی که این نقش برای اثر گذاشتن روی فرزندان دارد، از هیچ چیز دریغ نفرموده و به زن دو قابلیت عظیم داده است: یکی، قدرت تحول و دیگری، قدرت تحمل.

خداوند متعال، کلام مادر را اثرگذار کرده و چون او از درِ عاطفه که درِ باز قلب انسان هاست، وارد می شود، کلام و کردارش بسیار اثرگذار است.

امروز روان شناسی مدرن این نکته را تأیید کرده که پژواک صدای مادر در روح و جان فرزندان اثرگذار است.

تربیت صحیح فرزند یا انسان سازی از کارکردهای اساسی خانواده است و این امر مهم از مادر ساخته است.

مهم ترین نقش زن، حضور در خانه و ایجاد کانونی محبت آمیز برای تربیت فرزندان و حتی شوهران است.

اگر زنان شاغل نمی توانند به وظایف اصلی شان در خانه برسند و فرزندانشان را تربیت کنند و نیازهای مشروع مرد را برآورده سازند، در حقیقت، کارشان ارزشمند تلقی نمی شود.

ص: 49

مقام معظم رهبری می فرماید: «اسلام در باب خانواده و جایگاه زن در خانواده، نظر خیلی روشنی دارد: «المرأه سیّده بیتها؛ بزرگ خانه، زن خانه است» این جمله از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

زن در خانواده، جایگاه ویژه ای دارد و ائمه علیهم السلام در گفتارهای گوناگونی در این باره فرموده اند: «المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه».

حضور در خانواده که اولین و مهم ترین پایگاه اجتماعی به شمار می آید، برای زنان از کار در بیرون بسیار مهم تر است!

قابلیت هایی که خداوند در وجود زنان به امانت نهاده است، با برخی مشاغل امروز سنخیت ندارد.

خوب است فرزندان دست بوسی پدر و مادر و قدرشناسی از آنها را از یاد نبرند و با احترام عملی به والدین، به فرزندان خود نیز اخلاق پسندیده را بیاموزند.

دید و بازدید و سراغ گرفتن از خویشاوندان و بستگان، یکی از آموزه های زیبای دین ماست. چه زیباست اگر همواره این آموزه را به یاد داشته و در مناسبت های خاص و روزهای عادی به این سنت پای بند باشیم.

تجمل گرایی یکی از دردناک ترین پدیده های زندگی مدرن و یکی از دلایل به تأخیر افتادن ازدواج و در نهایت، ایجاد مشکلات مختلف فردی و اجتماعی است.

یادمان باشد تجمل گرایی از دوره کودکی در ذهن فرزندانمان شکل نگیرد.

ساده زیستی فقط در گذشته های دور راه گشا نبوده است، بلکه حتی در دنیای مدرن امروز هم می تواند راه گشا باشد.

 

جایگاه والدین و ارتباط آنان با فرزندان

وقتی بهشت زیر پای مادران است، وقتی نگاه محبت آمیز به والدین عبادت محسوب می شود، وقتی احسان و نیکی به پدر و مادر، عمر را افزایش می دهد، چرا از این موضوع غفلت کنیم؟

ارج نهادن به والدین نشانه کوچکی از درک و هوشمندی و عاطفه و قدرشناسی در مقابل تمام زحماتی است که پدر و مادر از پیش از ولادت فرزندان تا دوران رشد و شکوفایی و به اصطلاح «سرانجام گرفتن» و حتی پس از آن، با آنها درگیر بوده اند.

خیلی باید مراقب باشیم، مبادا عملی از ما سر بزند که سبب دل آزردگی و دل شکستگی والدین شود.

هرگز نباید سلامتی جسمی و شادابی و نشاط روحی والدین را کم اهمیت دانست. باید همواره آنها را در میان کانون گرم خانواده جای داد تا هرگز احساس تنهایی نکنند و غمگین و آزرده خاطر نباشند.

بر پایه روایات دینی، احسان به والدین، سبب طولانی شدن عمر، همنشینی با نیکان در آخرت و همچنین موجب مغفرت الهی می شود.

کودکان، نعمت هایی هستند که خداوند به پدر و مادر ارزانی داشته است و به نیازمندی های آنان باید در محیط خانواده پاسخ گفته شود. شادی، یکی از این نیازهاست.

چیزی که کودکان بیشتر به آن احتیاج دارند، داشتن خانواده ای مهرورز و هماهنگ و شادمان است.

دوره کودکی، چنان زود و تند می گذرد که ما چیزی از آن درنمی یابیم. باید آن سال ها را برای بچه هایمان، شاد، مهرآمیز و ایمن کنیم.

یادمان باشد: شاد زیستن در کنار همدیگر، بسیار اهمیت دارد.

باید هر عضوی از خانواده، خود را در شمار گروهی حس کند که برای نشاط و صمیمیت و حمایت از خانواده گام برمی دارد.

محبت به کودک سبب دریافت پاداش های معنوی می شود.

محبت به کودک سبب تقویت اعتماد به نفس کودک می شود.

محبت به کودک سبب پیش گیری از ناسازگاری کودک می شود.

محبت به کودک سبب تقویت احساس بالندگی و رشد کودک می شود.

با هر بار لبخند زدن پدر و مادر به فرزند، فرزند درمی یابد که به او اهمیت می دهند. بدین ترتیب، کودک در دوره خردسالی، اعتماد به نفس می یابد.

باید هفته ای یک بار همه اعضای خانواده دور هم جمع شوند تا درباره مسائل مختلف و برنامه های گوناگون گفت وگو کنند و امکان صحبت کردن، گوش دادن و به توافق رسیدن برای همگان فراهم آید.

تعطیلی آخر هفته، فرصت مناسبی برای هم دلی و استفاده از برنامه های خانواده و ارج نهادن به نظرهای فرزندان است.

بهتر است در روزهای تعطیل، چه در خانه و چه بیرون از خانه، محیطی شاداب و سرزنده، برای فرزندانمان فراهم آوریم.

یکی از بهترین هدایایی که پدر و مادر می توانند به فرزندانشان بدهند، امکان شاد زیستن و شاد بودن آنهاست.

برای شاد بودن، به ثروت و دارایی فراوان نیازی نیست، بلکه می توان با ساده ترین و پیش افتاده ترین وسایل و امکانات نیز کودکان را شاد کرد.

بچه هایی که بتوانند احساسات و عواطف شاد درونشان را بشناسند، می توانند آن را در سراسر زندگی خود حفظ کنند.

شادی کودکان سبب تقویت روحیه، انگیزه، عزت نفس و پایداری آنها می شود.

خندیدن شما در کنار خانواده بر روح زندگی تان اثر فراوانی می گذارد و از بسیاری از فشارهای روانی خانواده می کاهد.

یادمان باشد کودکان موفق، کودکان شادند و کودکان شاد، کودکان موفقند.

همه اعضای خانواده به زمانی برای تخلیه بار هیجانی، زنگ تفریح و لحظه های شادی بخش نیاز دارند.

وقتی فرزندتان در انجام کاری موفق شده و توانسته است به هدفش برسد، با گفتن جمله هایی که شادی شما را از این پیروزی نشان دهد، او را تشویق کنید.

خانواده، محیطی برای یافتن و بارور کردن سرمایه وجودی و استعداد فرزندان است.

وقتی اشتیاق فرزندتان را برای همکاری بپذیرید و نشان دهید تحت تأثیر محبت های او قرار گرفته اید، موجب شادی و افزایش اعتماد به نفس او خواهید شد.

دوست داشتن و ابراز عشق و محبت زن و مرد به یک دیگر باعث گرمی بیشتر کانون خانواده و شادی خواهد شد.

اگر می خواهید زندگی شیرین و آرامی داشته باشید، از زندگی تان لذت ببرید و در زندگی تان، کام روا و شادمان باشید.

پدر و مادر در ساختار خانواده جایگاهی خاص دارند. آنها با توجه به موقعیتشان در محیط خانواده، نقش هایی متفاوت و مکمل را ایفا می کنند.

در جاهایی، حضور مادر، پررنگ تر و در مواردی، حضور پدر اثرگذارتر است. آنها می توانند به طور مشترک بر مناسبات خانوادگی اثر بگذارند.

پدر و مادر عضو یک تیم هستند؛ نه رقیب تربیتی.

پدر، نماد اقتدار در خانواده است و در تربیت روحی و روانی فرزندان نقش مهمی دارد.

رابطه پدر با هر یک از فرزندانش اهمیت خاصی دارد.

پدر می تواند راهنمای فکری خوبی برای پسر باشد. او می تواند پسر را برای ایفای نقش های مردانه، تربیت کند.

بر پایه تحقیقات انجام شده، پسرها از سه سالگی می کوشند رفتارشان شبیه پدرشان باشد. پسر به محبت پدر و احساس تفاهم با او نیازمند است.

پدران باید از تمایل پسران برای تقلید از آنها در شیوه راه رفتن یا لباس پوشیدن و صحبت کردن استقبال کنند. نباید این تقلیدها را نکوهش کرد.

تقلید از گفتار و رفتار پدر می تواند به یادگیری ارزش ها و سنت های اجتماعی بینجامد.

بهترین رابطه بین پدر و فرزند پسر، بر رابطه پایه دوستی و صمیمیت است.

ارتباط نزدیک و صمیمی پسر با پدر و حمایت های فکری او سبب می شود فرزند پسر احساس کند از پشتوانه ای محکم برخوردار است. البته نباید در این حمایت ها افراط شود.

رابطه پدران با دختران نیز اهمیت خاصی دارد. دختر مرد آرمانی اش را به کمک پدرش شناسایی می کند.

یادمان باشد! رفتار پدر با مادر، در نگاه دختر به زندگی مشترک در آینده نقش مهمی دارد.

دخترانی که رفتار احترام آمیز پدر با مادر را در خانه می بینند، از ازدواج و آینده خود، تصویری مثبت در ذهن خواهند داشت.

پدران می توانند راهنمای فکری خوبی برای فرزندان دختر خود باشند.

اگر پدر به دخترش محبت کند، او را دوست بدارد و به صورت آشکار این دوستی را نشان دهد، به رشد عاطفی دخترش کمک می کند.

برخی پژوهش ها نشان داده است که کم رنگ شدن روابط عاطفی میان پدر و دختر سبب می شود که او این محبت را بیرون از خانه جست وجو کند. این امر، زمینه را برای بسیاری از انحراف ها فراهم می کند.

مادر گنج یاب است و می تواند سرمایه های واقعی را در وجود فرزندانش بیابد.

مادر، مؤثرترین عامل تربیت و تأمین کننده سلامت روحی، روانی و جسمانی فرزندان است.

توجه نظام تربیتی و حقوقی اسلام به مادران، نشانه نقش اساسی مادران در تربیت فرزندان است.

محبت مادر به فرزند چنان اثرگذار است که هیچ چیزی نمی تواند جای آن را بگیرد.

نوازش مادر یکی از غذاهای روحی کودک است و مادر باید به اندازه لازم، فرزندش را از این غذای روحی بهره مند سازد.

مادران در زمینه تربیت دختران، از کارکردهای اثرگذار تربیتی برخوردارند. روان شناسان معتقدند پرورش صفاتی از قبیل اعتماد به نفس، عزت مندی و خودباوری و بر عهده مادرانی کارآمد و فهیم است.

مادر از نظر روانی و عاطفی، سرشار از محبت است و توان بالایی در ابراز احساسات و عواطف دارد. حال اگر از این توان، درست استفاده شود، در تحکیم پیوند خانوادگی و چگونگی شکل گیری روابط اجتماعی فرزندان، نقش سازنده ای خواهد داشت.

مادر در تلطیف احساسات فرزند به ویژه فرزند پسر، نقش مهمی دارد. گاهی تند خویی ها و پرخاشگری های پسران، در مکالمه ای ساده و آرام بخش با مادران فرو می نشیند.

مادران به دلیل عواطف قوی، به شِکوه ها و مشکلات فرزندان، بهتر توجه می کنند و رازدارانی امین در خانواده هستند.

مادران می توانند در زمینه الگو دهی به دختران، بسیار اثرگذار و جهت دهنده باشند؛ البته به شرطی که در ایجاد رابطه محبت آمیز با آنها موفق شده باشند.

جایگاه ارزشمند والدین در پیشگاه خداوند، خواه ناخواه، آدمی را به تواضع دربرابر این موهبت های الهی و رعایت ادب و احترام و نیکی به آنان وا می دارد.

انسان تیزهوش و نکته سنج کسی است که خود را در رودخانه پرسرعت نیایش والدین بیندازد.

در ادیان الهی، نیکی به والدین یکی از دستورهای ثابت و تغییرناپذیر است. اسلام، آخرین و کامل ترین آیین الهی است که در این مسئله تأکید فراوانی دارد.

به اندازه ای نیکی به والدین در فرهنگ قرآن اهمیت دارد که خداوند بی درنگ پس از مهم ترین دستور خود به بشر، فرمان به ارج نهادن به جایگاه والدین را صادر کرده است.

والدین در دستگاه الهی جایگاهی ارزشمند دارند و خداوند برای مقام و منزلت پدر و مادر اهمیت ویژه ای قائل شده است.

شایسته است چنان دل والدین را به دست آوریم که دعای خیرشان به صورت خودجوش از اعماق قلبشان، شامل حالمان شود و عاقبت خیر را برایمان تضمین کند.

در مواقع سختی و درماندگی، یکی از بهترین مسیرها برای رهایی از گرفتاری های روزمره، دعای والدین است.

نَفَس مادر و دعای خیر او در عرش الهی، چیزی از دعای پدر در حق فرزندانش کم ندارد و اگر بیش از آن نباشد، دست کم همان گیرایی و کارآیی را خواهد داشت.

نَفَس مادر و دعای خیر او در عرش الهی، چیزی از دعای پدر در حق فرزندانش کم ندارد و اگر بیش از آن نباشد، دست کم همان گیرایی و کارآیی را خواهد داشت.

رضایت والدین باعث گشایش روزی، افزایش عمر و دفع مرگ های بد می شود.

اگر پدر و مادر از انسان راضی باشند، نخستین هدیه ای که نصیب شخص می شود، رضایت خداست و در مرحله بعد، رضایت والدین نقش و تأثیر مثبت و سازنده ای در زندگی دنیوی خواهد گذاشت.

استاد شهید مطهری به فرزندش فرمود: «گاهی که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم که یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوان به والدین خود، به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده ام، چون تا آنجا که توانایی ام اجازه می داده از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک کرده ام».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «دعایی که پدر برای فرزند کند، همانند دعایی است که پیامبری برای امت خود نماید».(1)

1- ابوالقاسم پاییزه، نهج الفصاحه، ص482.

 

پیوند خانواده و دین

ازدواج از اوامر خداوند است. هر عملی را که حضرت حق بپذیرد، اهمیت و فضیلت فوق العاد ه ای دارد.

تشکیل خانواده و ازدواج امر فوق العاده محبوبی است و هیچ سازمانی نزد خدا محبوب تر از آن معرفی نشده است.

ارزش ازدواج به ا ندازه ای است که سبب می شود عبادت فرد متأهل از فضیلت بیشتری نسبت به فرد مجرد برخوردار باشد.

اگر فرد مجرد شب ها به نماز و روزها به روزه مشغول باشد، باز هم اعمالش نمی تواند در فضیلت با دو رکعت نماز شخص متأهل برابری کند.

همسرانی که پیام «لتسکنوا الیها» را درک کرده اند، غم خوار یک دیگرند و بدون حضور دیگری زندگی شیرین و گرمی ندارند.

خداوند، پیش از تشکیل خانواده، میان زن و مرد محبتی ایجاد می کند که بدون آن هرگز آرامش نمی یابند و چون ازدواج می کنند، گویا گمشده ای را یافته اند که سال ها در پی آن بوده اند.

همواره زنان ایرانی در طول تاریخ، سرآمد زنان عالم بوده و به مدد پشتوانه فرهنگ غنی اسلامی ایرانی خود، پیوسته با ویژگیهای متعالی چون پاسداری از حریم حجاب و عفاف، وفاداری، پایبندی به خانواده، عشق به همسر و فرزندان، فداکاری و گذشت شناخته شده اند.

«خداوند بین شما [زنان و مردان] محبتی خاص قرار داده و شما را به یک دیگر مهربان کرده است. همانا در این امر نشانه هایی است برای آنانی که تفکر کنند».(1)

در منابع دینی، آموزه ها و دستورالعمل های اخلاقی برای رشد در جنبه های فردی و اجتماعی و مادی و معنوی زندگی خانوادگی بیان شده است.

در تعالیم اسلام، روی محبت و مهرورزی و عدالت در توجه به فرزندان، بازی کردن با کودکان، وفا به وعده ای که به آنان می دهیم، توجه به نظافت و تمیزی بچه ها تأکید شده است.

برای آنکه پدر و مادر الگو و آموزگار خوبی باشند، بهتر است به همراه فرزندان و دیگر اعضای خانواده، به صورت دسته جمعی فریضه نماز را به جا آورند.

فرزند، گوهری نفیس است که در «صدف خانواده» رشد می کند و در سایه تربیت و تأدیب پدر و مادر، گوهری قیمتی می شود.

بردباری، راست گویی، تکریم، احترام متقابل، مدارا با یک دیگر، دل سوزی و مهربانی و مثبت اندیشی و خوش بینی، از مهم ترین آموزه ها و رفتارهای اخلاقی هستند که بر کارآمدی خانواده تأثیر مستقیم دارند.

اگر نگاهمان به همسر و زندگی، نگاهی عمیق و واقع بینانه و نگرشمان به ازدواج و روابط زناشویی، نگرش الهی و انسانی، مبتنی بر احترام و گذشت و عشق و ایثار باشد، خواهیم دید که طعم شیرین و لذت بخش زندگی، سال ها در دل و جانمان ماندگار خواهد شد.

به راستی، اگر ما برای خدا و با توکل بر خدا و بنا بر دستورهای او زندگی کنیم، خوش بخت نخواهیم بود؟

1- ابوالفتوح رازی، تفسیر روضه الجنان و روح البیان، ج15، ص250.

بیایید برای خدا زندگی کنیم، نه برای خواست مردم، میل فامیل و دستورها و خواسته های نابه جای بچه ها و دوستانمان.

توجه نکردن به دستورهای اخلاق اسلامی در شکل دهی رفتار و تعامل با دیگر اعضای خانواده موجب ناکارآمدی آن می شود.

بر اساس منابع دینی، عمل به دستورالعمل های اخلاق اسلامی بر استحکام نظام خانواده می افزاید و کارآمدی آن را تضمین می کند.

برخورداری اعضای خانواده از فضایل اخلاقی و عمل به آنها سبب نجات در قیامت می شود و زندگی دنیا نیز بدون آن سامان نمی یابد و کارآمدی خانواده به عنوان کانون تعلیم و تربیت، بدون کسب و رعایت مسائل اخلاقی تأمین نخواهد شد.

اخلاق، بهترین ضامن اجرایی قوانین و مقررات در کانون خانواده است و کارآمدی آن را تضمین می کند.

خانواده، بهترین محیط برای آموزش آموزه های اخلاق به فرزندان است.

از پیامبر روایت شده است که فرمود: «اگر مردی بدخُلقی همسرش را تحمل کند، پاداش صبر او مثل پاداش ایوب پیامبر است. همچنین اگر زنی بدرفتاری مردش را تحمل کند، خداوند همان ثوابی را که بر آسیه، همسر فرعون داد، به او نیز خواهد داد».(1)

باورها و ارزش هایی چون ایمان به حضور فعال خداوند در متن زندگی، دعا، محبت اهل بیت علیهم السلام ، مدارا، گذشت، وفاداری، عفت، قناعت، تلاش، هم گرایی، حفظ روابط رحمی، احترام به بزرگ تر ها همواره مهمترین نقش را در استحکام، شادکامی و کارآیی خانواده داشتهاند.

1- ابوالفتوح رازی، تفسیر روضه الجنان و روح البیان، ج100، ص247.

یکی از راه های تقویت خوش بینی در زندگی، ایمان و استفاده درست از لحظه هاست.

فردی که کسب رضایت برای دیگران برای او مهم تر از رضایت خودش باشد، از نظر عاطفی، رشدیافته است و بر مشکلات غلبه می کند و به سوی مقصد پیش می تازد.

از آنجا که خانواده، واحد بنیادین جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامه ریزی های مربوط باید در برای آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق دینی باشد.

خانواده می تواند منبعی الهام بخش از انرژی مؤثر باشد که در جنبه فردی، انسان هایی دین دار، با نشاط، سخت کوش و آرمان طلب پرورش دهد.

مذهب، مهم ترین عامل در ایجاد پای بندی به خانواده و رضایت از ازدواج است.

زندگی خانوادگی مسلمانی که بر پایه سنت و مذهب بنا شده است، به آسانی متزلزل نمی شود.

تسلیم اراده خداوند شدن در زندگی، یعنی کسب آرامش و اعتماد.

خانواده دارای ساختار دین مدار، در برابر تهاجم ها و خطرها دوام بیشتری دارد.

جامعه ای بی نقص است که والدین در آن، فرزندان خود را بر اساس باور دینی تربیت کنند.

دین از جنبه های مختلف به انسان ها کمک می کند تا با فشارهای روانی زندگی بهتر کنار بیایند.

آموزه های دینی موجب کنترل وکاهش اضطراب و افسردگی می شود.

ایمان، بهترین سرمایه زندگی است.

خانواده بدون دین همچون جسمی بدون روح است.

دین داری، زندگی را در مجموعه هستی مطلوب می کند.

دین دار زیستن، مسئولیت پذیری را افزایش می دهد.

چیزی که عامل تحرک و نشاط در خانواده است، نگاه دینی به زندگی است.

داشتن خانواده مطلوب و ایده آل از دست آوردهای دین محور بودن است.

یکی از مهم ترین کارکردهای دین، هدف بخشیدن به زندگی خانوادگی است.

دین همانند قطب نمای کشتی در دریای پرتلاطم زندگی، راه و جهت را به اعضای خانواده نشان می دهد.

نیاز به عشق و جاودانگی، نیازی است که پاسخش در زندگی دین مدارانه نهفته است.

بیایید باورهای کودکان انعطاف پذیرمان را در قالب زیبای دین شکل دهیم.

کودک در چارچوب نورانی دین داری، به رشد و بالندگی حقیقی می رسد.

با تربیت دین مدارانه، حقوق متقابل رعایت می شود.

احترام به والدین و بزرگ داشت آنان ثمره تربیت دینی فرزندان است.

امر به نیکوکاری به والدین، پس از پای بندی به مفاهیم اعتقادی، دلیل پایدار بودن خانواده های دین مدار است.

خانواده دین دار، کوچک ترین عضو تشکیل دهنده جامعه است و در اعتلای آن نقش به سزایی دارد.

اگر والدین در نقش مربیانی دین مدار، فرزندانی متعهد تربیت کنند، کمال مطلوب حاصل خواهد شد.

توجه والدین به تربیت کودکان، احترام به ایشان را در کهن سالی به همراه خواهد داشت.

در اسلام، حقوق والدین و فرزندان به طور متقابل تعریف شده است.

در گوش های کودکت، لالایی محبت به خدا را زمزمه کن تا او در پیری، دستانت را با یاد خدا نوازش کند.

بیایید در پرتوی دین داری، زندگی زیبا و خوشایندی را برای خود و جامعه بسازیم.

اسلام هیچ گاه اجازه پرخاش گری فرزندان را به والدین نداده است.

اگر بینش فرزندانمان بر اساس اصول قرآن باشد، هیچ گاه شاهد پرخاش کردن و بی احترامی به والدین نخواهیم بود.

اگر خانواده ای به خواست دین گردن نهد، می تواند در برابر قوانین اجتماعی، مطیع باشد؛ زیرا اسلام، احترام متقابل را از انسان ها درخواست می کند.

والدین از راه انتقال ارزش های دینی به فرزندان، آنان را به سوی کمال هدایت می کنند.

فرزندانی که با اهداف دینی تربیت می شوند، به کمال مطلوب بشریت بسیار نزدیک ترند.

خانواده در پرتوی دین همچون رنگین کمانی درخشان در پرتوی خورشید است.

میزان مذهبی بودن والدین، نیرومندترین عامل اجتماعیِ پیش بینی کننده میزان مذهبی بودن فرد است.

رابطه بین سبک تربیتی والدین با نگرش فرد به خدا قابل توجه است.

تجربه های دوران کودکی با والدین می تواند بر چگونگی پذیرش تربیت دینی اثر به سزایی داشته باشد.

تربیت دینی فرزندان نیازمند محیطی گرم و صمیمی است.

وقتی والدین مذهبی، فرزندانشان را در یک راستا تربیت کنند، فرزند، عقاید آنان را راحت تر می پذیرد.

والدین مذهبی، مهم ترین عامل در جامعه پذیری دینی فرزندان است.

تربیت فرزندان بر فطرت الهی ایشان، یعنی تربیت صحیح جامعه اسلامی.

دانشی مفید خواهد بود که در پرتوی دین به نوجوان آموزش داده شود.

تکریم کودکان، یکی از روش های تربیت در اسلام است.

احسان در برابر بدی ها، آموزه ای دینی برای داشتن روحیه ای قوی است.

برای داشتن فرزندانی متعهدتر، از سخت گیری های نابه جا بپرهیزیم.

پرهیز از سخت گیری های نابه جا در تربیت دینی فرزندان، ایشان را افرادی متعهد بار خواهد آورد.

تربیت در پرتوی دین باوری، جوانی با روحیه خودباور خواهد ساخت.

دین باوری و خودباوری باعث تهذیب نفس و جلوگیری از هلاکت خواهد شد.

بیایید با تربیت اسلامی، فطرت پاک و معصومانه کودکان را شکوفا کنیم.

برای داشتن فرزندی دین دار باید تربیت او را از قبل از ازدواجمان با انتخاب همسری مناسب شروع کنیم.

فرزندان در پرتوی تعالیم دینی، از آرامش روانی بالاتری برخوردار خواهند بود.

مکتب حیات بخش اسلام، معیارهای انسجام بخشی برای انتخاب همسر شایسته معرفی می کند.

نگرش اسلام به ازدواج، ایجاد مودّت و رحمت است.

تعمیق آموزه های دینی در کودکان و نوجوانان، آنان را از آسیب های اجتماعی و اخلاقی مصون می دارد.

بسیاری از شرارت های افراد به دلیل نداشتن تربیت دینی است.

وقتی درخت پر ثمر تربیت به بار می نشیند که نظریه های تربیتی در قالب شیوه های صحیح دینی اجرا شود.

الگوبخشی، محبت و تشویق، بهترین راه درونی کردن آموزه های دینی است.

کودکان قصه را دوست دارند و قرآن نیز بر این پایه نکات تربیتی را بیان می کند.

تأمین نیازهای معنوی کودکان نسبت به نیازهای مادی آنان در اولویت قرار دارد.

کسانی که به تربیت صحیح فرزندان خود اهتمام نشان نمی دهند، باید منتظر پی آمدهای ناخوشایند این بی توجهی باشند.

یکی از دلایل مهم آسیب های فردی و اجتماعی، بی توجهی و غفلت در تربیت دینی در دوره کودکی است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «هر چه زودتر معارف اسلامی را به فرزندانتان بیاموزید، پیش از آنکه منافقان با آموزه های انحرافی بر شما سبقت بگیرند».(1)

با تربیت صحیح اسلامی می توان ریشه صفات پسندیده را در فرد و جامعه قوی و مستحکم کرد.

وقتی محور تربیت، اسلام باشد، مسلماً فرزندان از آسیب های اجتماعی و اخلاقی در امان خواهند بود.

وقتی شالوده خانه محکم باشد، قوی ترین زلزله ها هم آن را ویران نخواهد کرد. شالوده خانواده را با دین مستحکم کنیم.

در خانواده دین مدار، تابش خورشید محبت، روح انسان ها را تغذیه می کند.

خانواده دین مدار، نظم، اخلاق و پیشرفت را از دین وام گرفته است.

نتیجه تشویق در امور دینی، احساس رضایت و گسترش اعمال دینی است.

مربیان دین مدار، بهترین محرک برای قدم گذاشتن در راه هایی هستند که به رشد و سعادت می رسند.

والدین و مربیان می توانند الگوهای دینی را به راحتی به ذهن کودکان منتقل کنند.

1- کافی، ج6، ص47.

والدین بهترین الگوها برای انتقال مفاهیم دینی به فرزندان هستند.

اگر دوست دارید فرزندی نمازخوان داشته باشید، خودتان پیش گام باشید.

والدین پیش از توصیه به ارزش های دینی باید خود در این زمینه پیش تاز باشند.

در آموزش عملی، الگوهای دینی بسیار محسوس تر از گفتار های دینی است.

محبت، پایه اصلی دین و رمز ماندگاری خانواده است.

محبت یکی از آموزه های دینی است که اطاعت آور است و سبب هم سانی فرزند و والدین می شود.

خانواده ای می تواند آموزه های دینی را به درستی به فرزند خود منتقل کند که توانسته باشد محبت و توجه کودک خود را جلب کند.

اگر در خانواده به دستورهای دین عمل شود، جامعه پویایی خود را باز خواهد یافت.

خانواده ای که دستورالعمل زندگی را فقط از دین می گیرد، منسجم تر از خانواده ای است که رونوشتی از هزار دستورالعمل رنگارنگ است.

اجرای درست دستورهای دینی در خانواده، ضامن بقا و ماندگاری محبت در آن خانواده است.

عفت و پاک دامنی، یکی از معیارهای انتخاب همسر از نگاه اسلام است.

مردان و زنان جامعه اسلامی به عفت و پاک دامنی فراخوانده شده اند.

ازدواجی موفق خواهد بود که با امر الهی مطابق باشد.

اسلام در انتخاب همسر، زیبایی ظاهری را نادیده نگرفته است.

انسان، زیبادوست و زیباخواه و اسلام، زیبایی آفرین است و خانواده زیبا، خانواده ای است که به دستورهای اسلام پای بند باشد.

در تلاطم این زندگی سهمگین، خانواده خود را بر کشتی دین سوار کنیم تا از آفات ایمن بمانند.

مادرم، شیوه صحیح دعا و خواستن را به من بیاموز.

کودکان با فطرتی پاک در پی یافتن ایده آل های فطری شان هستند.

افزایش قدرت ایمان خانواده موجب مقاومت در برابر مشکلات می شود.

قصه گویی یکی از راه هایی است که مفاهیم دینی و بینش مذهبی را در کودکان نهادینه می کند.

کودک با شنیدن قصه، احساس نزدیکی بیشتری با الگوهای مذهبی می کند.

والدین باید با مطالعه درباره مسایل دینی، پاسخ گویان مناسبی برای کودکانشان باشند.

دین، روش زندگی بر اساس آموزه های الهی و وحیانی است.

دین با تمام نیازمندی های زندگی بشری مطابق است.

از آنجا که دین منبعی وحیانی دارد، پاسخ گوی تمام نیازهای فطری انسان است.

ایثار و شهادت در فرهنگ دینی باعث افتخار و مایه بروز جوان مردی هاست.

انحراف فطرت پاک معناگرای جوانان به سمت راه های نادرست، از آسیب های جدی دین گرایی است.

همه باید تلاش کنیم تا از ورود بدعت ها به دین و محافل مذهبی جلوگیری شود.

ایجاد امید و نشاط در اجتماع در پناه فرهنگ دینی از ضرورت های جامعه امروز است.

چرا با بی توجهی به تحکیم مبانی دینی، جوانان را در برابر شبهه ها و الگوآفرینی های غلط رها کنیم؟

در اخلاق اسلامی، نشاط و امیدواری از جایگاه خاصی برخوردار است.

وقتی به این باور رسیدی که خدایی هست، دیگر بیمی در دل باقی نمی ماند.

 

دعوت به ازدواج ساده و تأمین آرامش در خانواده

بهترین ازدواج، یعنی: آسان ترین ازدواج (خیر النکاح ایسره).

امام باقر علیه السلام از پیامبر روایت می کند که فرمود: «هیچ بنایی در اسلام بنیاد نهاده نشده است که نزد خداوند بزرگ، محبوب تر از ازدواج باشد».(1)

ازدواج آسان یکی از راه های تأمین سلامت فکری جامعه است.

برای رسیدن به شعار «ازدواج آسان» باید مردم باور کنند که می توان ساده زیست.

ازدواج آسان، رمز بقای جامعه است.

وقتی همه به ازدواج پر هزینه می اندیشند، بیاییم هنر متفاوت بودن را در ازدواج کم هزینه خرج کنیم!

ازدواج آسان بدون همت تک تک افراد جامعه ممکن نیست.

ازدواج، پیوندی آسمانی و پاک است. آن را به مادیات آلوده نکنیم.

ازدواج ساده وآسان به مراتب پایدارتر از ازدواج تجملاتی و پرخرج است.

اگر ازدواج، جدی گرفته شود، بسیاری از دغدغه های فکری و روحی افراد از بین خواهد رفت.

1- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص382.

دخترم! در تعیین مهریه به کم اکتفا کن؛ زیرا رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «بهترین زنان امت من، کسانی هستند که مهریه شان کمتر باشد».(1)

دخترم! مهریه سنگین و سرسام آور، آبرو و اعتبار نمی آورد.

تشریفات و تجمل گرایی، همانند تارهای عنکبوتی است که هر چه بیشتر باشد، بیشتر انسان را گرفتار می کند.

درست است که وضع زندگی عوض شده و سطح معیشت بالا آمده، اما معیارها و ارزش های اسلامی انسانی، هرگز عوض نشده است و نخواهد شد؛ یعنی اسراف نکردن، ساده گرفتن، چشم و هم چشمی نکردن و باطل بودن خرافات و تشریفات، همیشه به حال خود باقی است.

به قدر توانتان جهیزیه تهیه و به ضرورت بسنده کنید! آیا می دانید در بیشتر مواقع، 30 درصد جهیزیه ها جزو لوازم زندگی است و 70 درصد اضافی و تشریفاتی است.

دست کم شما یک قدم مثبت بردارید و به پیشرفت مدگرایی های افراطی و تجمل گرایی ها کمک نکنید!

اگر ما تشریفات پیچیده ازدواج و امور زندگی را حذف کنیم و آن را بدون آرایش با توافق همدیگر انجام دهیم، نه تنها مانع تحصیل نیست، بلکه برای ادامه تحصیل و پیشرفت در زندگی کمک خوبی خواهد بود.

جهیزیه بخشش و عطیه است، نه اسباب چشم و هم چشمی و طلب کاری داماد.

همان طور که در ابتدا زندگی را با جلد کلام الله مجید شروع می کنیم، در سایه معارف قرآنی هم آن را ادامه دهیم.

به راستی! قرآن چه قدر در زندگی ما حضور دارد و آیا نباید تهیه جهیزیه هم مبتنی بر دستورهای قرآنی باشد؟

1- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 252.

تجمل گرایی، چشم و هم چشمی، افراط و تفریط و منت گذاری، از آسیب های تهیه جهیزیه است.

باید برای ازدواج آسان، به موقع و موفق جوانان، فرهنگ سازی شود.

باید فضایی در جامعه مهیا شود که جوانان به آسانی ازدواج کنند و از این امر مقدس استقبال کنند.

باید با بهره مندی از احکام و ارزش های اسلامی نسبت به ازدواج اقدام کرد تا مهم ترین دغدغه خانواده ها برطرف شود.

سعادت خانواده ای نوپا در گروی رهایی از تعلقات دنیایی است و این رهایی سبب ازدواج آسان و موفق می شود.

ازدواج، حقیقتی الهی و طبیعی و آسان کننده بسیاری از مشکلات و عاملی برای تداوم پاکی جوانان و حفظ عفت و تقوا آنان است.

ما بر اساس چشم و هم چشمی ها، محاسبه های نادرست و گرفتاری در چنگال عادت های کورکورانه، تیشه به ریشه ازدواج آسان زده ایم.

یادمان باشد گل های یاس (فرزندان فاطمه علیها السلام ) در خانه ای گِلی پرورش یافتند.

تصمیم بگیریم و طرحی نو بنا نهیم؛ طرحی که بر اساس واقعیت ها و مفاهیم اصلی زندگی باشد و ازدواج آسان، اصلی ترین طرح ماست.

ازدواج در گردابی از رسوم و تشریفات غیر ضروری محو شده است. برای بازیابی آن به یاری تک تک افراد جامعه نیاز است.

در خانه ای کوچک و با وسایلی ساده می توان زندگی عاشقانه ای را بنا نهاد و عمری در حسرت زندگی مجلل تنها نماند.

باید بر اساس قرآن و فرهنگ توکل به خدا، ازدواج را در جامعه ترویج کنیم.

جوانان ما بر اساس وعده های خداوند در قرآن و توکل به خدا باید خانواده تشکیل دهند و به سوی ازدواج آسان تشویق شوند.

ازدواج های مجلل و پر تشریفات، مهریه های سنگین و مراسم پرخرج، بر دوام و پایداری زندگی اثری ندارند.

وقتی شروع زندگی با توکل و رضایت خداوند باشد؛ حتماً سرانجام آن، احساس رضایت طرفین و سعادت آنهاست.

وقتی زندگی مشترک با اسراف و گناهان دیگر آغاز می شود، زمینه ناخشنودی صاحب نعمت ها را فراهم می آورد.

اسراف در مخارج ازدواج، هم عاملی برای تأخیر در ازدواج و هم بدهکار شدن مرد است که از رضایت در ازدواج می کاهد.

خداوند با دستور به آسان گرفتن ازدواج، وعده داده است که با ازدواج، برکت شامل حال جوانان می شود.

آیا داشتن یک شب به یادماندنی، به سال ها پرداخت قسط و وام می ارزد؟

متأسفانه امروزه بعضی ازدواج ها به یادماندنی تر هستند؛ زیرا داماد تا سال ها با پرداخت اقساط وام ازدواج خود به یاد خرج های بیهوده عروسی می افتد.

زندگی مشترک، سفر بلندمدت است. همه توشه ها را در همان اول کار مصرف نکنیم!

بسیاری از جوانانی که در گرداب رسوم دست و پاگیر و تجملاتی افتاده اند، حتی خرج برگزاری مراسمی ساده را ندارند.

در مراسم ازدواج، مخارج غیر ضروری بسیار است که با حذف آنها می توان مراسمی آبرومند برگزار کرد.

اگر مخارج غیر ضروری مراسم عروسی را کنار بگذاریم؛ خیلی از جوان ها به ازدواج رغبت بیشتری نشان می دهند.

اگر مخارج غیر ضروری مراسم عروسی نبود؛ جوان ها راحت تر ازدواج می کردند.

مخارج غیر ضروری ازدواج به زندگی آینده جوانان لطمه می زند و به خانواده آنها فشار می آورد.

یکی از کارکردهای ازدواج موفق، رسیدن به آرامش است. قسط و وام ازدواج این کارکرد را کم رنگ می کند.

ازدواج آسان، معروفی است که در جامعه به منکر تبدیل شده است.

همه درباره گسترش ازدواج آسان وظیفه دارند.

مراسم ازدواج را بدون صرف هزینه های هنگفت و با پررنگ کردن جنبه های فرهنگی و شادی بخش می توان به یادماندنی کرد.

چرا فکر می کنیم بدون گناه و مخارج سنگین نمی توان جشن پر نشاط و خاطره انگیزی برگزار کرد؟

مهریه عامل خوبی برای خوش بختی نیست. چه بسیار زنانی که با وجود مهریه بالا برای متارکه راهی دادگاه شده اند.

مهریه، هدیه ای به عنوان صداقت مرد در ازدواج است. بنابراین، مهریه باید به مقداری باشد که مرد بتواند آن را بپردازد.

اگر کسی فکر می کند با مهریه زیاد می تواند پای بندی مرد را بیشتر کند، سخت در اشتباه است.

مهریه یکی از دستورهای پرمغز و دوراندیشانه اسلام است که متأسفانه از مقصود اصلی خود، منحرف و بهانه ای برای تفاخر شده است.

یادمان باشد مهریه نباید بر اساس تحصیلات، سطح مالی خانواده دختر یا زیبایی دختر، افزایش یا کاهش یابد.

متعارف شدن مهریه سنگین در جامعه، دلهره عجیبی از ازدواج در دل جوانان به وجود آورده است.

سهل گیری درباره برگزاری مراسم ازدواج، مهریه، جهیزیه و دیگر مخارج باعث روی آوردن بهنگام جوانان به ازدواج می شود.

رسوم دست و پاگیر و تهیه مسکن و شغل، سد راه ازدواج است که جوان باید آنها را پشت سر بگذارد.

مراسم ازدواج تجملی را طبقات مرفه جامعه بنا می نهند و طبقات متوسط هم به تبع آنها درگیر قیودی می شوند که ازدواج را برای جوانان مشکل می کند.

طبقه مرفه مراسم مجلل برگزار و طبقه متوسط برای هم سان سازی، خود را گرفتار قیودی می کند که از پس آن بر نمی آیند.

طبقه متوسط جامعه با رونوشت برداری از تشریفات غیر ضروری خانواده های مرفه، ازدواج را برای جوانان خود سخت می کنند.

شاید ثروتمندان بتوانند برای مراسم ازدواج، پول های کلان خرج کنند، اما نباید به هر شکلی از آنان تقلید کرد.

برای تقبل هزینه های مراسم ازدواج، به طبقه اقتصادی خود توجه کنیم و به اندازه وسع خودمان لقمه برداریم.

هیچ گاه مراسم ازدواج تاجران و کارمندان همانند نیست. بیهوده به انتظار چنین مراسمی، دوران طلایی زندگی را در تنهایی نگذرانیم.

به جای تقلید کورکورانه، در برگزاری مراسم ازدواج به شیوه خانواده خودمان رفتار کنیم.

چشم و هم چشمی های کورکوارانه و تجمل گرایی موجب افزایش سن ازدواج و پی آمدهای جبران ناپذیر اجتماعی و روانی می شود.

باید زمینه ای فراهم شود تا افراد بتوانند هنگام گذراندن تحصیلات و خدمت سربازی، ازدواج کنند.

بسیاری از آداب و رسوم تشریفاتی، شیرینی مجلس زیبای عروسی را به تلخ کامی بدل می کنند و بین خانواده ها اختلاف می اندازند.

وقتی می توان با مهریه ای اندک؛ جهیزیه ای ساده و مراسمی کم خرج، صاحب آرامشی جاودانه شد، چرا جوانان را محروم می کنیم؟

چرا از جوان انتظار داریم شرایط اقتصادی ما را که پس از سال ها کار و تلاش به آن رسیده ایم، در همان ابتدای جوانی داشته باشد؟

وقتی از پسر انتظار داریم در ابتدای راه، خودروی شخصی، خانه و نقدینگی داشته باشد، مجبور می شود فکر ازدواج را از سر بیرون کند.

شما در هر سطحی از موقعیت اقتصادی باشید، افرادی بالاتر از شما هم هستند. قناعت به داشته ها باعث شروع زندگی آرام بخشی می شود.

خانواده ها با تبعیت از رسوم اضافی و تجمل گرایی، بیهوده هزینه های مراسم ازدواج را بالا می برند.

در مثلث زوجین، خانواده، جامعه، زوجین مهم ترین نقش را در برگزاری ازدواج آسان دارند.

اگر زن به مراسم ازدواج ساده رضایت بدهد، از هزینه های اضافی که روی زندگی خودش اثر می گذارد، جلوگیری می کند.

برگزاری مراسم ازدواج دسته جمعی مثل ازدواج دانشجویان، یکی از راه های برگزاری ازدواج آسان است.

جشن های گروهی می تواند از سوی هر نهادی برگزار شود و سبب تخفیف در هزینه های ازدواج شود.

شاید برق تاج گران قیمت عروس از یادها برود، اما برق لبخند محبت آمیز او هنگام خوش آمدگویی در ذهن ها جاودانه می ماند.

شاید برگزاری ازدواج آسان مشکلات جوانان را حل نکند، اما کمی از دغدغه های شروع زندگی می کاهد.

گاهی می توان به جای هزینه ای که صرف برپایی مراسم ازدواج می شود، سرمایه ای برای آینده تهیه کرد.

مراسم پرخرج، زخمی بر دل جوانان است، در حالی که آن هزینه هدر رفته آن می تواند التیام زخم های بدهکاری ها و قسط ها باشد.

هر هزار تومانی که در مراسم عروسی خرج می کنید و متوجه نیستید، قطره ای از کوزه سرمایه شماست که می تواند روزی جبران بی آبی باشد.

چرا با چانه زدن بر سر مهریه؛ ارزش عمر و جوانی و احساسات دختر خود را به اندازه سکه های بی روح پایین می آوریم؟

شاید ماشین گل زده در خاطر کسی نماند، اما شادی های ساده یک مجلس عروسی در خاطر همه می ماند.

فیلم بردار خاطره ها را ثبت می کند، ولی فقط با خوش رویی بدون خرج می توان مراسمی خاطره ساز داشت.

بلندپروازی در زمینه مادیات باعث گریزان شدن جوانان از پذیرش مسئولیت در زندگی مشترک است.

شروع زندگی ساده موجب خشنودی خدا و سرازیر شدن برکت الهی به آن زندگی می شود.

پیش از اینکه به گرفتن مهریه برای ضمانت زندگی دخترتان فکر کنید، او را برای ایجاد رابطه محبت آمیز با همسرش تربیت کنید.

اگر شیوه همسرداری و ایجاد محبت در خانواده را به دختر خود آموزش دهید، نیازی نیست برای تضمین زندگی اش، مهریه زیاد درخواست کنید.

به دختر خود، شیوه همسرداری و اداره خانواده را یاد بدهید تا برای تضمین زندگی اش به مهریه زیاد نیاز نداشته باشد.

بهترین تضمین برای خوش بخت شدن دختر، اخلاق نیکوی او و شیوه صحیح همسرداری اوست؛ نه مهریه گزاف.

دختری که پرتوقع و بدون انعطاف باشد؛ خوش بختی زندگی خانوادگی اش تضمینی ندارد، چه با مهریه بالا و چه بدون مهریه.

ازدواج، تجارت یا معامله نیست که جنبه های مادی آن بر جنبه های معنوی غلبه کند.

ازدواج، خرید عمری آرامش و عشق در برابر تقدیم احساسات خود است، نه معامله ای در حیطه مهریه، جهیزیه و هدیه.

هر چه تشریفات ازدواج کمتر شود، جنبه معنوی این پیوند تقویت و آرامش بیشتری بر دل و جان دو طرف حاکم می شود.

مرد، صداقت خود را با اعطای مهریه نشان می دهد که هدیه ای به زن است. اگر پرداخت این مهریه در توان او نباشد، صداقتش مخدوش می شود.

مهریه، هدیه ای است که مرد به زن، در حد توان خودش اعطا می کند، نه پولی که باید بابت خرید زن بپردازد.

زندگی و روحیه دو انسان بسیار ارزشمندتر از آن است که با قیمت مهریه یا جهیزیه یا هزینه مراسم ازدواج سنجیده شود.

مردی که دلی پر محبت و اراده ای قوی داشته باشد، حتی اگر نتواند بهترین خانه و مراسم عروسی را تدارک ببیند، باز هم ارزشمند است.

دل پر محبت و اراده قوی، دارایی جوان است که به مراتب بیش از بهترین خانه و خودرو سبب خوش بختی دختر ما می شود.

در ازدواج، چیزی که اتفاق می افتد، پیوندی آسمانی است، نه معامله و خرید و فروشی زمینی.

با ازدواج، پیوند دو روح رخ می دهد و این رویداد با هیچ ملاک زمینی و تجاری قابل ارزیابی نیست.

کسی که بلد باشد محبت کند، می تواند زندگی خانوادگی اش را حفظ کند، چه مهریه بالا داشته باشد و چه نداشته باشد.

وقتی کسی برای تضمین زندگی مهریه بالا طلب می کند، معلوم است برای ماندن و مبارزه با سختی ها آماده نیست.

مهریه سنگین برای دوام زندگی یا بازگشت آبروی زوجین، بی اثر است.

مگر خانواده ای دو نفره چه قدر وسیله نیاز دارد که باید برای خرید آن، زیر بار قرض و وام برود؟

سرمایه ای که در مراسم مجلل عروسی هدر می رود، فقط صرف خودنمایی و پر کردن چشم مردم می شود.

مراسم مجلل عروسی، قصه هزار و یک شبی است که در یک شب برگزار می شود و هزار شب، بدهی اش برجا می ماند.

حلقه، نمادی برای پیوند دو قلب است، نه نمادی برای نشان دادن جیب پر از پول.

حلقه، نشان دهنده ایجاد عشق بین دو فرد است. برای نشان دادن عشق، به سکه و پول نیازی نیست.

لزومی ندارد برای خرید لباس به مشهورترین مغازه شهر مراجعه کنیم. گاهی همان لباس را با قیمت بهتری می توان در جای دیگر تهیه کرد.

برای صرفه جویی در هزینه های ازدواج گاه می شود فقط در انتخاب مغازه ای که از آن خرید می کنیم، دقت کنیم.

گاهی همان اجناسی را که در مغازه های مشهور وجود دارد، می توانیم در مغازه های دیگر به قیمت مناسب تر تهیه کنیم.

شما برای خودتان اسراف می کنید، اما به تعداد چشم هایی که مراسم ازدواج شما را می بینند، فرهنگ سازی کرده اید.

مراسم ازدواج، مهم ترین واقعه زندگی هر شخص است. با صرفه جویی در هزینه های آن و مدیریت بودجه می توان شروع بهتری داشت.

گاهی نمی توان مراسم عروسی را برگزار نکرد، اما می توان عاقلانه آن را مدیریت کرد که به اقتصاد خانواده آسیب نرسد.

تا وقتی برای زندگی، خرج های مهم تری دارید، بیهوده خرج کردن برای تجملات مراسم عروسی، از عقل به دور است.

این طور نیست که مراسم عروسی یا باید مجلل باشد یا از خیر آن بگذریم. می توان مجلسی آبرومند با خرج کمتری برگزار کرد.

گاهی با هزینه شب عروسی می توان خانه ای را رهن و زندگی مشترک را به راحتی آغاز کرد.

چرا فرهنگ جامعه ما به سمتی رفته است که خانواده ای متوسط برای جشنی، چند برابر بضاعت خود خرج می کند و زیر بار قسط می رود؟

کسانی که فقط به ظواهر اهمیت می دهند و مراسم ازدواج آن چنانی برگزار می کنند؛ برای بقای زندگی هیچ تضمینی ندارند.

مادیات همه چیز را تحت تأثیر خود قرار داده و فرهنگ انسانی ما برای شروع یک زندگی آرام بخش ضعیف شده است.

جهیزیه، بخشش و عطیه ای است که خانواده داماد باید از دریافت آن خوشحال باشد و داماد نیز سپاس گزار خانواده عروس. قطعاً دامادی که متخلق به اخلاق اسلامی باشد، خود را مدیون این لطف و محبت می داند و درصدد جبران لطف خانواده همسرش خواهد بود.

هر قدر سن ازدواج بالاتر برود، دردسرها، دغدغه ها و مشکلات جامعه بیشتر خواهد شد.

برای داشتن جامعه سالم باید خانواده سالم داشت و برای داشتن خانواده سالم باید ازدواج سالم داشت و ازدواج سالم، همان پیوند آسمانی و مقدسی است که بر پایه مهربانی باشد، نه مادیات.

عشق و علاقه و دوست داشتن، فقط برای آغاز زندگی مشترک نیست. برای همیشه، همدیگر را دوست بداریم.

زندگی بدون عشق ممکن نیست. بی جهت امتحان نکنیم و عاشق باشیم.

شرایطی که در آن فرد بتواند محبت و عشق خود را به جنس مخالف ابراز کند، چیزی غیر از ازدواج نیست.

تنها ازدواج است که عاشقان را به هم پیوند می دهد و محبت کردن به یک دیگر را مجاز می شمارد.

با ازدواج، امکان مناسبی برای انسان ها برای بروز عواطفشان فراهم می شود.

عواطف، ارزشمندتر از آن است که در محیطی غیر از کانون گرم خانواده، به هدر بروند.

سکه محبت خود را در باتلاق هرزگی نیندازیم، بلکه در قلک دل دختر کوچکمان و قلب مهربان همسرمان پس انداز کنیم.

مطلوب تر این است که عشق، نتیجه و پی آمد ازدواج باشد، نه عامل و مقدمه ازدواج.

عشقی که نتیجه و پی آمد ازدواج باشد، بسیار مطلوب تر از عشقی است که عامل و مقدمه ازدواج باشد.

عشقی که بر پایه ازدواج شکل می گیرد، بسیار پایدارتر از ازدواجی است که بر پایه عشق شکل می گیرد.

دریافت عشق و محبت، هزینه ای دارد که باید بپردازیم و آن به عهده گرفتن مسئولیت زندگی دو نفره است.

اگر نمی توانی مسئولیت زندگی مشترک را به عهده بگیری، بهتر است رنج تنهایی را تحمل کنی.

اگر زندگی سرشار از عشق را طلب می کنید که به روح شما تازگی ببخشد، باید روحیه رفاه طلبی خود را قربانی کنید.

اگر از زندگی عشق را طلب می کنید، زندگی هم از شما مسئولیت پذیری می طلبد.

روابط ویژه زوجین، تسکین دهنده ناآرامی ها و کشش های متعارض دوران جوانی است.

در سایه محبت و عطوفت متقابل بین همسران، آرامش برای هر دو حاصل می شود که در کاهش نگرانی ها بسیار مؤثر است.

در سایه محبت و عطوفت بین زوجین، برای هر دو آرامشی حاصل می شود که نگرانی ها و آشفتگی ها را از بین می برد.

گرمای محبت و عطوفت، یخ بندان نگرانی را در بین همسران از بین می برد.

هرگز برای قدردانی از همسرتان، منتظر کار مهم، بزرگ و خاصی از جانب او نباشید. کارهای کوچک و به ظاهر عادی و بی اهمیت او نیز می تواند راهی باشد تا شما به او بفهمانید قدرش را می دانید و به تلاش او برای خوشحال کردنتان ارج می نهید.

بزرگ ترین دارایی زندگی، سپاس گزاری و بدترین و سخت ترین چیز، ناسپاسی است.

زنان دوست دارند دوستشان بدارند، ولی مردان نیاز دارند تحسین شوند.

با تشویق، تحسین و قدردانی از شوهرتان، او را سرحال و زنده نگه دارید. هر کس که روحیه دیگران را تقویت کند، روحیه خودش تقویت می شود.

وقتی همسرت با تو در حال گفت وگوست یا با تو درددل می کند، مشغول هر کاری هستی، از آن دست بکش.

ازدواج خوب این نیست که بهترین نفر را انتخاب کرده باشید، بلکه این است که خود، بهترین همسر باشید.

برای اینکه بهترین باشید، ابتدا باید خود را بشناسید و از توانایی ها و نیز خواسته ها و وظایف خود آگاه باشید و برای خودتان احترام قائل باشید.

انسانی که خود را دوست نداشته باشد، نمی تواند دیگران را دوست بدارد و به آنها عشق بورزد. اگر خودتان را دوست نداشته باشید، همسرتان نیز شما را کاملاً دوست نخواهد داشت.

نشاط و سرزندگی زن، به محبت مرد وابسته است.

زن، عشق و احساساتش را با کلمات بیان می کند و نیاز دارد با شنیدن کلمات، عشق و احساسات را از دیگران دریافت کند.

زن، به نرمش و کلمات محبت آمیز نیاز دارد، ولی مردان با رفتار و عمل، عشق و احساسات خود را بیان می کنند.

نیاز عاطفی زن، این است که جمله «دوستت دارم» را بارها از زبان همسرش بشنود و از این راه، به آرامش روحی و اعتماد به نفس دست یابد.

یکی از خصوصیات مردان، این است که کمتر احساسات و عواطف خود را بروز می دهند. بنابراین، در ابراز محبت خود به همسرشان، کمی با مشکل مواجه می شوند. اگر مردان به تفاوت های موجود بین زن و مرد توجه داشته باشند و بدانند با کمی ابراز محبت، به گرمای زندگی خود می افزایند، با کمی تلاش، احساسات خود را بروز خواهند داد.

گاهی عشق پس از ازدواج پدید می آید و گاهی پیش از آن. پس نگران نباش و زندگی ات را با مهربانی شروع کن.

برای پایداری رابطه ای عاطفی باید از نگاهمان شروع کنیم. عاشقانه نگاه کنیم، عاشقانه حرف بزنیم و عاشقانه بشنویم.

هر چه آدم ها سالم تر باشند، حس تقدیرشان در زندگی مشترک فزون تر است.

ازدواجی که به تشکیل کانون محبت و عاطفه نینجامد، شاید از نظر عرفی و قانونی صحیح باشد، اما از نظر عقلی مطلوب نیست.

ازدواج آسان، یعنی فقط دوست داشتن، نه در پی زرق و برق بودن و چشم و هم چشمی کودکانه ای که از همان ابتدا تلخ کامی را به همراه دارد.

محل ابراز محبت و مودّت، کانون گرم خانواده است.

یکی از اهداف ازدواج، روابط گرم و تعاملات میان افراد است که می تواند موجب رشد و پیشرفت افراد و در نهایت جامعه شود.

ازدواج فقط برطرف کننده نیازهای جسمی انسان ها نیست، بلکه به رفع نیازهای روحی، روانی و معنوی انسان ها نیز توجه دارد.

سلامت فکری جامعه در گروی داشتن خانواده های سالم، اقتصاد پویا و مدیریت صحیح است.

آرامش در خانواده، با مهربانی اعضای خانواده پدید می آید.

اگر خانواده، اعضای خود را از نظر محبت تأمین کند، جامعه نیز از محبت لبریز می شود.

از دیدگاه اسلام، آرامش روانی حاصل از ازدواج و مهر و مودّت بین زن و شوهر، از نشانه های الهی به شمار می آید.

بدون صداقت، وفاداری و اعتماد، درخت محبت بین زوجین بارور نمی شود.

صداقت، وفاداری و اعتماد، ارکان اصلی شکل گیری محبت خالصانه بین زن و شوهر است.

شخصی که از ایمان و اخلاق تهی باشد، نمی تواند محبت به خانواده را به خوبی در دلش بپروراند.

مهم ترین کارکردی که خانواده موفق دارد، ارضای نیازهای عاطفی اعضای خانواده است.

هر فردی باید احساس کند افراد دوستش دارند و برای او احترام قائل هستند و او را همان طور که هست، می پسندند و می پذیرند.

خانواده، پایگاه اساسی تشکیل حس اعتماد به خود و احساس امنیت روانی عاطفی هر انسانی است.

کودکی که با شادی و آرامش پرورش یابد، فرصت دارد به زندگی امیدوار شود و دیدگاه مثبت و مفیدی نسبت به دنیای خود داشته باشد.

کودکی که در آغاز زندگی، شادی و آرامش را تجربه کرده باشد، می تواند به زندگی از دریچه امید و موفقیت نگاه کند.

طبیعی ترین شکل خانواده این است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند.

سلام دادن به جمع خانواده، به ویژه سلام دادن زن و شوهر به یک دیگر، نشاط آور و شادی بخش است.

زن ایرانی به دلیل گوهر ایمان که در وجودش نهادینه شده است، در انقلاب، مشارکت و با حضور خود، مردان را به قیام تشویق کرد. از این رو، یکی از پایههای اساسی پیروزی انقلاب به شمار آمد.

برای دست یافتن به وضعیت مطلوب در زمینه روابط زن و مرد در کانون خانواده، نهادها باید در برنامه ریزی منسجم و هماهنگ، جوانان کشور را پیش از رسیدن به سن ازدواج، با حقوق و مسئولیتهای خانوادگیشان آشنا کنند و آموزههای اسلامی موجود در این زمینه را به آنها آموزش دهند تا اخلاق و ارزشهای اسلامی در کانون خانواده رعایت شوند.

آنچه به زندگی خانوادگی معنا میبخشد، مودّت و رحمتی است که خالق هستی در میان زن و مرد قرار داده است.(1)

اگر مرد و زن (پدر و مادر) روش زندگی عاشقانه را یاد بگیرند، خوش بختی بچه هایشان تا حد زیادی تضمین می شود.

خانواده می تواند با جامعه پذیر کردن درستِ اعضای خود، به تقویت هم بستگی عمومی و حس غم خواری کمک کند و امنیت اجتماعی را اعتلا بخشد و خواسته های نسل نو را مدیریت کند.

خانواده می تواند در بُعد سیاسی با پرورش نسل مشارکت پذیر، به نظام سیاسی کشور اقتدار بخشد و در تعاملی دو سویه، نظام را کنترل و هدایت کند.

هر خانواده می تواند با اصلاح فرهنگ تولید، توزیع و مصرف و نهادینه ساختن روحیه کار و تلاش، اقتدار اقتصادی کشور را تضمین کند.

1- نک: روم: 21.

 

پی آمدهای زندگی مجردی

کسی که در کودکی، مسئولیت پذیر نباشد، نمی تواند در جوانی اداره خانواده را به عهده بگیرد.

وقتی حس مسئولیت پذیری کودکان تقویت نشود، نمی توان انتظار داشت مسئولیت خانواده را به عهده بگیرد.

کودکان بی مسئولیت امروز، جوانان تنهای فردا خواهند بود.

این تفکر اشتباه است که با تجرد می توان جلوی مشکلات معیشتی را گرفت.

نمی توان مشکلات مالی را فقط ناشی از تأهل دانست.

یادمان باشد محدود شدن آزادهای تجرد پس از ازدواج، توافق است، نه تحمیل.

با تجرد؛ مشکلات مالی شما حل نمی شود، فقط مشکلات روحی به آن اضافه می شود.

فرد مجرد بیش از فرد متأهل، گرفتار آسیب های اجتماعی می شود.

با تجرد درِ آسیب های اجتماعی و افسردگی های روانی را به روی خود می گشایید.

درست است که تعهد به دنبال تأهل است، اما همه آزادی های دوران تجرد، شیرین و ماندگار نیستند.

فرد متأهل دچار محدودیت می شود، اما در عوض به شیرینی ماندگار زندگی دست می یابد.

از دست دادن برخی آزادی ها در قبال به دست آوردن آرامشی حاصل از عشق ماندگار، بسیار زیباست.

افراد مجرد بیشتر از متأهلان در خطر بزهکاری و انجام اعمال خلاف هستند.

برای اینکه بتوانیم جامعه خود را از بزهکاری نجات دهیم، بهتر است زمینه ازدواج جوانان را فراهم کنیم.

اگر هزینه ای که صرف بازپروری بزهکاران می کنیم، صرف تأمین ازدواج و شغل جوانان کنیم، زودتر به نتیجه می رسیم.

چون تأهل ارزشمند است، بسیاری از صاحب خانه ها و صاحبان کار، فقط افراد متأهل را می پذیرند.

مرد مجردی که به تأمین آسایش کسی متعهد نیست، چگونه می تواند به موجر خود اطمینان دهد که آسایش او را به هم نمی زند؟

به جوانان مسئولیت پذیری را بیاموزیم، قبل از آنکه اعتیاد و بزهکاری آنها را در بند کشد.

مجردهایی که وقت اضافه ای دارند، هر لحظه احتمال دارد آن را در جایی که بایسته نیست، صرف کنند.

وقتی خودمان خانواده تشکیل می دهیم، تمام ایده هایی که به صورت تئوری شناخته بودیم، در زندگی اجرا می کنیم.

بر اساس آمار موفقیت در بین متأهلان، تأهل، میزان موفقیت افراد را بالا می برد.

نگریستن به جهان با دو چشم بسیار زیباتر، آسان تر از نگریستن با یک چشم است.

پرنده بلندپرواز، شکوه پروازش را مدیون همکاری هر دو بالش است.

بیایید با ازدواج، عشق را نثار کسی کنیم که لیاقت دریافتش را دارد.

عشق ورزیدن به جنس مخالف، وقتی تعهدی در قبال تو ندارد، همانند هدر دادن منابع یافت ناشدنی است.

مهرورزی ات را جایی خرج کن که محبت و عشق پایداری دریافت کنی.

اگر احساسات را در چارچوبی امن به نام خانواده ابراز کنیم، جامعه دست خوش هیجان های کاذب نخواهد شد.

جامعه آرام تر، در پرتوی تخلیه هیجان هایی منطقی تر.

مجرد، یعنی خواستن، دوست داشتن و نیافتن آنچه می خواهی. متأهل، یعنی خواستن، عشق ورزیدن و یافتن آنچه آرامش زاست.

عشقی که بر پایه ایی سست نهاده شود، هیچ گاه به پایداری عشقی نیست که در تأهل ایجاد می شود.

پایداری لبخندی که همسر بر چهره می نشاند، بسیار بیشتر از لذت هوسی است که دوست برایت به ارمغان می آورد.

هیچ گاه جامعه بر پایه های لرزان بنیان های غیر متأهلی پایدار نمی ماند.

تجرد، پایه های لرزان اجتماع است و سبب سقوط ارزش ها می شود.

کدام واژه بیشتر به شما آرامش می دهد؛ همسری فداکار یا دوستی صمیمی؟

دوست هر قدر هم صمیمی باشد، باز هم همسری فداکار نیست و تعهد به ماندن ندارد.

کدام پیمان بدون رنگ خدا پایدار و موفق می ماند؟ تأهل، پیمانی است که رنگ خدایی دارد.

نداشتن تصمیم قطعی برای انتخاب شریکی مناسب، آینده را مبهم و جوانان را سردرگم می کند.

یکی از پی آمدهای عادت به زندگی مجردی، عادت به خودمحوری و تحمل نکردن شخص دیگر و نپذیرفتن مسئولیت زندگی است.

آمارهای امروز نشان می دهد پسران بیش از دختران در خانه های مجردی زندگی می کنند.

آیا می دانید تغییر نگرش جوانان به زندگی باعث شده ازدواج، اولویت هفتم یا هشتم زندگی آنان باشد؟

زندگی مجردی باعث تعارض و بحران های اجتماعی خواهد شد.

جوانی که مهارت های لازم زندگی را فرا نگرفته است، نمی تواند به سوی هدف اصلی زندگی که ازدواج و به کمال رسیدن است، گام بردارد.

تجرد از عوارض زندگی مدرن است.

استرس و ناامنی روانی و اجتماعی سبب کاهش تحمل افراد می شود و به رشد زندگی مجردی کمک می کند.

فردگرایی وتجرد در کشور ما قدمت ندارد.

فردگرایی و تجرد در جامعه ما پدیده ای نوظهور و برخاسته از فرهنگ اشتباه مدرنیته است.

زندگی مجردی، ژستی غربی در جامعه شرقی است.

اگر جوانی مجبور به زندگی مجردی شد، باید برای این نوع زندگی، آموزش ها و مهارت های صحیح را دریافت کرده باشد.

اگر ضرورتی برای زندگی مجردی پیش آمد، نباید عمر این نوع زندگی طولانی باشد و جوان باید هر چه زودتر به آغوش خانواده بازگردد.

از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، پذیرش زندگی مجردی مطلوب فطرت فرد نیست.

انحرافات موجود در زندگی مجردی موجب مشکلات روحی جوان می شود.

اگر آرامش و احترام در محیط خانه، جوان را در برگیرد، هیچ گاه او را به سوی زندگی مجردی سوق نمی دهد.

هنگامی که کودک اتاق شخصی اش را بر حضور در کنار خانواده ترجیح می دهد، مشکلات آرام آرام نمود پیدا می کنند.

بیایید کمی بیندیشیم و ببینیم چرا جوانان زندگی مجردی را انتخاب می کنند؟

کسی که طعم شیرین زندگی در خانواده ای متعادل و اجتماعی را چشیده باشد، از طعم تلخ تنهایی و تجرد بی زار است.

توانایی های جوانان در اداره خانواده را برجسته کنیم تا جوانان راحت تر بتوانند مسئولیت خانواده را به عهده بگیرند.

زیستن در خانواده ای فعال و شاد، جوان را از گرایش به تنهازیستی باز می دارد.

سال های طلایی، عمر جوانی است و روزهای طلایی، روزهای شروع آرامش و عشق ورزی و ازدواج است.

پناه بردن به زندگی مجردی، سختی های زندگی را کاهش نمی دهد، بلکه امید به آینده بهتر را کاهش می دهد.

اگر مهارت کافی برای برقراری ارتباط داشته باشیم، دلهره ها برای پذیرش تأهل کاهش می یابد.

کسی که همدمی مناسب برای تنهایی خود دارد، به مراتب آسایش بیشتری را تجربه می کند، نسبت به کسی که به تنهایی ها پناه می برد.

فرد متأهل بانشاط، بیش از مجردی که روح خسته ای دارد، برای جامعه کارآیی دارد.

برطرف کردن مشکلات مجردان بسیار سخت تر از مشکلات متأهلان است.

مجردها و متأهل ها، هر یک سختی های خاص دوران خود را دارند، اما سختی های زندگی متأهلان حل شدنی است.

اگر به مشکلات زندگی متأهلان و مجردها بنگریم، می بینیم مشکلات مجردها سخت تر حل می شوند.

هر انسانی مشکلات خاص خودش را دارد، اما وقتی همسری همدل در کنارت باشد، راحت تر با مشکلات کنار می آیی.

برخلاف تجرد، تأهل می تواند شادی را به زندگی شما هدیه کند.

اجتماع و خانواده، در افزایش تمایل به زندگی مجردی نقش به سزایی دارد.

درصد تأهل یا تجرد جوانان جامعه بر پویایی اجتماع اثر مستقیمی خواهد داشت.

برخی جوانان متأهل با بازگو کردن خوش بختی های خود می توانند مشوّق خوبی برای جوانان مجرد باشند.

دل، گوهر گران بهایی است. با پیوندی متعالی با گوهری دیگر بهای آن را افزون کنیم.

گوهر خرد و منطق در متأهل ها، خودنمایی بیشتری دارد تا مجردها.

جوان مجرد همچون غنچه ای است که با ازدواج کردن می شکفد.

افرادی که تجربه سال ها تنها زیستن را دارند، مزایای با هم بودن را تأیید می کنند.

مدیریت زندگی با همه مشکلاتش، بیشتر نیازمند حمایت سازمان ها و نهادهاست.

اگر در زندگی مجردی افراط شود، بی شک، به ناهنجاری های اجتماعی دامن می زند.

طولانی شدن زندگی مجردی، صدمات جبران ناپذیری بر روان فرد وارد می سازد.

در کنار خانواده بودن، در رسیدن به موفقیت تأثیر چشم گیری دارد.

بهترین مأمن برای ابراز احساسات درونی، آغوش گرم خانواده است.

در اجتماع امروز، خطرهای زیادی، جوان مجرد را تهدید می کند.

خانه های مجردی؛ کعبه آمال یا کلبه ویران؟

جوانان افسرده و بی نشاط بیشتر به انتخاب زندگی مجردی تمایل نشان می دهند.

برای اینکه جوان بتواند مسئولیت زندگی اش را به عهده بگیرد، به حمایت اجتماع هم نیاز دارد.

جوانی که در برابر یک فرد متعهد نباشد، آیا می تواند در برابر جامعه متعهد بماند؟

مشکلات معیشتی بیشترین درصد علت تمایل به زندگی مجردی را به خود اختصاص داده است.

اگر خواهان جامعه سالمی هستیم، باید به خوبی از متأهلان حمایت کنیم.

بی میلی برای بازگشت به خانه پس از پایان تحصیلات، در موارد بسیاری باعث پیدایش خانه های مجردی شده است.

اگر جوان آموزش های لازم را دیده باشد، می تواند از زندگی مجردی موقت خود تجربه های مفیدی به دست آورد.

لذتی که انسان هنگام حل مشکلات در کنار همسرش می برد، هیچ گاه در دوستی های مجردی کسب نمی کند.

اگر جامعه به سمت پذیرش زندگی مجردی پیش رود، اهدافش از تعالی نزول خواهد کرد.

اگر در جامعه، اولویت با متأهلان باشد، گرایش به برگزیدن زندگی مجردی کاهش خواهد یافت.

شادی حقیقی در تقسیم کردن زیبایی آن با شریک زندگی است.

فرد متأهل، اهدافی طلایی تر و واقعی تر از فرد مجرد دارد.

تلاش های مردان متأهل برای پایداری قوانین زندگی موجب پایداری جامعه می شود.

بهار تأهل را به بهار عمر خود، یعنی جوانی گره بزنیم و از آثار آن بهره مند شویم.

به جوانانی که در بهار عمر هستند، کمک کنیم تا به بهار تأهل هم برسند و زندگی شان باطراوت شود.

تأهل کسب آسودگی در کنار عشقی پایدار است.

مجرد بودن به معنای آزاد زیستن نیست. جوان مجرد همان اندازه که در بند عشق و تعهد نیست. دربند هوس و سردرگمی است.

با ازدواج، فکر از درگیری رهایی می یابد.

فرد مجرد هنگام بروز مشکلات، هم فکری صمیمی نمی یابد.

وقتی همسری دل سوز کنارت باشد، هنگام مشکلات خود را تنها و بی یاور نمی بینی.

یکی از دلایل تجرد؛ بی زاری از جنس مخالف و داشتن شکست در روابط بی دوام قبلی با جنس مخالف است.

ازدواج، بهترین راه برای در امان ماندن از بسیاری از انحراف ها است.

هیچ گاه تأهل، تعهد نسبت به دوستان و خانواده را کم رنگ نمی کند.

ازدواج می تواند انگیزه های تحصیل و یافتن حرفه بهتر را در فرد تقویت کند.

شکست دیگران در ازدواج، تجربه هایی مفید برای بنای ازدواج صحیح است؛ نه گریز از آن.

برای ازدواج یاری خداوند را در باورت بگنجان.

شخص مجرد تا ازدواج نکند، هیچ گاه طعم شیرین عشق متقابل را نمی چشد.

تأهل، گرفتاری نیست، بلکه رهایی از مشغله های ذهنی آزاردهنده است.

آیا می دانید بیشتر افراد موفق، موفقیت هایشان را مدیون همسرانشان هستند؟

اعتقاد نداشتن به عشق، فرد را به مجرد ماندن تشویق می کند.

هیچ مجردی نمی تواند خود را از انحراف در امان بداند.

جوانی که دل در گروی محبت دلی دارد، امیدوارتر از جوانی است که دلش را تنها می بیند.

آفت اصلی زندگی مجردی، کاهش عواطف و احساسات است.

گاهی هدف ها آن قدر کوچک می شوند که تنها در قالب تنهایی می گنجند. با ازدواج، اهدافمان را بزرگ کنیم!

 

اهمیت آموزش در خانواده

برای آنکه فرزند ما حرفمان را بپذیرد، با او دوست باشیم و او را به انجام کاری مجبور نکنیم.

با مشورت دادن به کودک، هم به او می آموزیم که ما همیشه در کنارش هستیم و هم از دغدغه هایمان می کاهیم.

چشم و گوش فرزندان چون آیینه ای است که هر چیزی در آن منعکس می شود و مادر می تواند با رفتار خود، خصلت هایی مانند امانت، صداقت، وفای به عهد و حق جویی را در فرزند احیا کند یا آنها را از بین ببرد.

فرزندان با دیدن رفتار پدر و مادر، هنگام شرکت در نماز جماعت و دیدن فیلم ها و پوسترهای مربوط به نماز، به طور غریزی از آنان تقلید و اعمال و حرکاتشان را تکرار می کنند.

«ای پیامبر! اهلت را به برپایی نماز فراخوان و در این امر پایداری و صبوری پیشه کن.» (طه: 132) تشویق فرزندان به نماز، به پیامبر اختصاص ندارد. همه والدین نسبت به فرزندان خود مسئولند و باید در تربیت آنها کوشا باشند.

وقتی فرزند در خانه است، مسائل را از والدین می آموزد و وقتی در مدرسه است، از مربیان و معلمان. بنابراین، وظیفه مربیان و والدین در آموختن ارزش های اسلامی به فرزندان، بیش از دیگران است.

والدین می توانند بعد از پایان هر نماز، به گونه ای که فرزندانشان می شنوند، آنان را با ذکر نام، دعا کنند و از خداوند برای آنان، عزت در دنیا و پاداش اخروی بخواهند. این امر، علاقه فرزند را به نماز بیشتر خواهد کرد.

اوقات فراغت کودکان و نوجوانان می تواند پر از جنب و جوش باشد. آنها را به کلاس و درس محدود نکنیم.

برای اوقات فراغت فرزندانمان، به شکل درست و اصولی برنامه ریزی کنیم.

اوقات فراغت، اوقات دوست داشتنی کودک است. آن را با بداخلاقی به کام فرزندمان تلخ نکنیم.

برای پر کردن اوقات فراغت فرزندانمان، با کارشناسان مشورت کنیم.

اوقات فراغت، زمانی برای استراحت ذهن و تن فرزندان و آمادگی آنها برای شروع تلاشی دوباره در زمینه آموزش است.

با فرزندان خود رفیق باشیم تا آنها به ما اطمینان کنند.

خانواده ای موفق است که مهارت های مختلف را به فرزندش می آموزد: مهارت دوست داشتن، مهارت مفید بودن، مهارت خوبی کردن.

مهارت های فنی را در دوره های مختلف به فرزندانمان بیاموزیم.

اوقات فراغت فرزندانمان می تواند زمان یادگیری مهارت های مختلف فنی و فکری و جسمی برای آنها باشد.

مهارت های مختلف در زندگی، راه گشای ما هستند. پس تا دیر نشده، مهارت های لازم را بیاموزیم و به کودکانمان یاد بدهیم.

با رفاقت و دوستی آنچه را می پسندیم و می خواهیم، به آسانی به کودکانمان یاد می دهیم.

پدر و مادری که با فرزندش رفیق است، آغوش امن خانواده را برای کودکش ایمن می کند.

هیچ وقت برای رفاقت با فرزندان دیر نیست. فرزند ما شاید همین امروز منتظر لبخند مهربانمان باشد.

خانواده ای که مدیریت اقتصادی را به فرزند خود می آموزد، اقتصاد سالم و پویای آینده جامعه را رقم خواهد زد.

با خریدن قلک کوچکی برای فرزندمان، به او می آموزیم چگونه داشته هایش را پس انداز کند؛ زیرا قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.

خرید به اندازه نیاز باعث می شود مواد غذایی خانه ما همیشه تازه باشد و فرزندانمان برای نکته های مهم اقتصادی خانواده ارزش قائل شوند.

در زندگی شهری، امکانات رفاهی بیشتری هست، اما زندگی در این محیط، قواعد و قوانینی دارد. ما چه قدر قوانین شهرنشینی را می شناسیم و چقدر این قوانین را به فرزندانمان آموزش داده ایم؟

صحبت کردن با تلفن در مترو، اتوبوس و مکان های عمومی سبب آلودگی صوتی می شود و تجاوز به حقوق دیگران است.

به فرزندانمان بیاموزیم در مترو، اتوبوس، تاکسی یا دیگر مکان های عمومی، بلند صحبت نکنند؛ زیرا بی احترامی به حقوق دیگران است.

به فرزندانمان بیاموزیم از خریدهای بی جا و غیر ضروری بپرهیزند. با این شیوه می توانیم مدیریت اقتصاد خانواده را به آنها آموزش دهیم.

با مهربانی کردن به همسرمان، دوست داشتن را به فرزندمان بیاموزیم.

آموزش عملی د ستورهای اخلاقی پسند ید ه به کود ک و بازد اشتن او از کارهای ناپسند، د ر رشد اخلاقی کود ک اهمیت فراوانی دارد.

به فرزندانمان بیاموزیم شاید کسی در همین نزدیکی به نگاه مهربان ما نیازمند است.

یادمان باشد به فرزندانمان بیاموزیم: زمانی مهربانی ماندگار است که بی چشم داشت و بی منت باشد.

برخی پدران و مادران به فرزندان خود لبخند می آموزند. به این بیندیشیم که ما به فرزندانمان چه آموخته ایم؟

خواستن، برنامه ریزی و تلاش، سه رکن اساسی رسیدن به هدف است. آنها را به کودکانمان بیاموزیم.

 

راهکارهای موفقیت آمیز همسران در برقراری روابط

همسر خود را یار و همراه موافق خود بدانید، نه زیردست خود.

در خانواده سالم هیچ کس در فکر قدرت طلبی و اثبات برتری خود نیست. همه به یک اندازه در شیرین شدن زندگی سهم دارند.

اگر احساس موفق بودن، برنده بودن و امید داشتن، بین اعضای خانواده تقسیم شود، دورنمای روشنی برای زندگی دارد.

اعضای خانواده سالم در کنار هم احساس امنیت و آرامش می کنند، نه احساس ترس، اضطراب، تنش یا درگیری.

همسران خوش بخت، علاقه، عشق و محبت خود را نسبت به هم ابراز می کنند، هم در رفتار و هم در گفتار.

داشتن توقع بی جا از همسر، آفت زندگی زناشویی موفق است.

وقتی در خانواده مشکلی پیش می آید، بهترین کار، یافتن راه حل آن است؛ نه یافتن مقصر و گناه کار.

اندیشه زن و مرد باید رساندن دیگری به آرامش و راحتی باشد تا مایه آرامش آنها باشد.

زن و شوهر، به خاطر همدیگر زندگی می کنند؛ نه دیگران. زندگی آنها به خاطر بچه ها یا ترس از طلاق و حرف مردم نیست.

جذابیت زندگی به این است که هر روز بتوانیم به دنیای اختصاصی همسرمان نزدیک تر شویم.

یاد بگیریم با درخواست های منطقی همسرمان، برخورد صحیح و منطقی داشته باشیم.

زن و مرد در کنار یک دیگر هستند، نه رودررو و رقیب یک دیگر. آنها رفیق هم هستند.

خانواده های خوش بخت تلاش دارند بچه های خوب و خوش بختی به جامعه تحویل دهند.

نسبت به همسر خود، نگرشی مطلوب و متعالی داشته باشید. او را امانت الهی برشمارید و این ودیعه الهی را قدر بدانید.

به همسر خود احترام بگذارید و با وی محترمانه صحبت کنید و در ارتباط با او، از عواطف سرشار و محبت بسیار دریغ نورزید.

حقوق متقابل خود و همسرتان را بشناسید و در ایفای حقوق وی بکوشید.

محبت، پیوندی دو طرفه است و اظهار محبت و ابراز آن بنیان زناشویی را استوار می سازد.

قفل بسیاری از مشکلات خانوادگی با کلید محبت گشوده می شود.

فقط یک راه، برای گشودن قفل های زنگارگرفته قلب دیگران است و آن، استفاده از شاه کلید محبت است.

اگر می خواهید مهر و عطوفت در خانواده پایدار باشد، همسر خود را با القاب نیکو خطاب کنید.

ارتباط کلامی مهرآمیز، روابط میان زن و شوهر را تقویت می کند و در برآورده شدن خواسته های طرفین نقش به سزایی دارد.

همسر خود را فردی باارزش و برخوردار از کرامت انسانی بدانید.

همسر خود را فردی مستعد کمال، پیشرفت و تحول بپندارید.

به پیشرفت و ترقی و رشد شخصیت همسرتان علاقه مند باشید و زمینه را برای تحقق این امر فراهم کنید.

از راه ایجاد زمینه پیشرفت برای همسرتان، کانون خانواده را از زوال و فرسایش تدریجی مصون سازید و عرصه زندگی را برای نوآوری ها بگشایید.

با خرید هدیه در مناسبت های مختلف، محبت خود را به صورت عملی به همسرتان نشان دهید.

ستایش از نکات مثبت اخلاق همسرتان، در ایجاد فضایی گرم و صمیمی و سرشار از اطمینان در خانواده، اثر به سزایی دارد.

فهرست کردن قابلیت ها و صفات مثبت همسرتان، یادآوری آنها را در زمان های مقتضی آسان تر می کند.

به موارد مثبت وجود و شخصیت همسر خود، توجه و مرتب به این قابلیت ها اشاره کنید.

به جنبه های مشترک فکری و روحی خود و همسرتان توجه و آنها را تقویت کنید.

به گونه ای عمل کنید که به تدریج خصایص مثبت و سازنده افراد خانواده افزایش یابد.

هنگام گفت وگو با همسرتان، به دقت به حرف او توجه کنید و اجازه دهید، حرفش را به طور کامل بیان کند.

باور کنید همسرتان انسانی منحصر به فرد است و ویژگی های مثبت و منفی دارد. برای همین، از مقایسه او با دیگران به شدت بپرهیزید.

همسرتان را با گذشته اش مقایسه و تغییرات رفتاری و پیشرفت فکری و اخلاقی وی را تحسین کنید.

سعی کنید حالات و روحیات همسرتان را بشناسید و از آرزوها و علایق وی فهرستی تهیه کنید و از انتظارات او آگاه شوید.

باور کنید هر کلمه و گفتار شما، در بردارنده بار عاطفی و روانی است که بر همسرتان اثر مثبت و منفی دارد.

سعی کنید از زبان نرم همراه با احترام و محبت با همسرتان استفاده کنید. هرگز از کلمات توهین آمیز و ملالت آور استفاده نکنید.

رمز خوش بختی و توفیق بسیاری از خانواده ها، صادق بودن آنها و بهره گیری از این صفت برجسته انسانی است.

به مدیریت کانون خانواده اهمیت دهید و سعی کنید در تصمیم گیری و هدایت زندگی، هماهنگ باشید.

در برخورد با مسایل زندگی، با همسرتان سیاستی هماهنگ داشته باشید.

برای بقا، تداوم و رشد خانواده و دست یابی به خوش بختی، مصلحت زندگی را بر منفعت شخصی خود ترجیح دهید.

از لجاجت و رقابت ناسالم با همسرتان پرهیز کنید و جای آن را به یک دلی، یک رنگی، صمیمیت و رفاقت بدهید.

یکی از مهم ترین عوامل تزلزل در بنای خانواده و آغاز نابسامانی و مشکلات خانوادگی، لج بازی همسران است.

 

سعی کنید همسرتان را آن گونه که هست، بپذیرید و روابط خود را بر پایه دوستی و محبت تنظیم کنید.

به اصل مشارکت در زندگی خانوادگی معتقد باشید و همه کارها را خودتان انجام ندهید، بلکه از همسر و فرزندانتان کمک بگیرید.

اگر به هر دلیلی نمی توانید در کار خانه به همسرتان کمک کنید، حداقل ارزش کار او را نادیده نگیرید.

زوجین باید کلام حق و منطق صحیح را از جانب هر کدام از طرفین که باشد، بپذیرند.

برای تعادل در زندگی و کام یابی هر چه بیشتر، خوش خلق و گشاده رو باشید و سعی کنید گرد و غبار افسردگی را از چهره همسرتان بزدایید.

هرگز اجازه ندهید افکار مأیوس کننده و منفی بر وجود اعضای خانواده شما سایه افکند و ریشه های شادکامی و شادابی شما را از بین ببرد.

نارسایی ها و رنج های گذشته تان با همسرتان را فراموش کنید و به آینده ای روشن بیندیشید.

سعی کنید از تجربه ها و خاطره های تلخ زندگی دیگران عبرت بگیرید و از تجربه های خانواده های موفق بهره ببرید.

برای جلوگیری از تزلزل خانواده و آسیب های احتمالی، توقع ها و انتظارات شما از همسرتان باید با امکانات و توان مندهای وی متناسب باشد.

باید سطح توقع های شما از همسرتان به اندازه سطح توانایی و دارایی او باشد.

خانواده های بسیاری به خاطر چشم و هم چشمی، نشاط و شیرینی زندگی را از دست داده اند. بیایید این آفت را از زندگی هایمان دور کنیم.

گذشت و عفو نسبت به اشتباه های کوچک، آرامش بزرگی به زندگی شما هدیه می کند.

عیب همسرتان را به رخ او نکشید و عیب پوشی را سرلوحه مناسبات با او قرار دهید.

سعی کنید اسرار و رازهای درونی خانواده را نزد دیگران بازگو نکنید و از این طریق، اعتماد همسرتان را به خود جلب کنید.

اگر می خواهید همسرتان نظریه های شما را بپذیرد، با لحن آمرانه سخن نگویید، بلکه نظرتان را به عنوان پیشنهاد مطرح کنید.

برای گفتن انتقاد که تلخ است، ابتدا کام همسرتان را با بیان ویژگی های مثبتش شیرین کنید تا سخن شما اثرگذار باشد.

با مطالعه کتاب های مختلف و شرکت در مجالس مذهبی، اخلاقی و علمی، به رشد خانواده تان کمک کنید.

با تقویت اعتماد به نفس و بهره گیری از تجربه های ارزنده دیگران، خود و افراد خانواده تان را برای برخورد منطقی با مشکلات زندگی آماده سازید.

سعی کنید با تفکر در زندگی خانواده های موفق و رمز توفیق آنان، اطلاعات خود، همسر و فرزندانتان را افزایش دهید.

در گفت وگو با همسرتان، آرامش خود را حفظ کنید. سعی کنید عصبانی نشوید و در صورت پدید آمدن این حالت، بحث را ادامه ندهید.

هنگامی که عصبانی هستید، به این گفتار حضرت علی علیه السلام توجه کنید: «به هنگام خشم، نه تنبیه، نه دستور و نه تصمیم».

سعی کنید نگرانی ها و افکار منفی محیط کارتان را به خانه تان منتقل نکنید و آرامش اعضای خانواده تان خانه را به هم نزنید.

مردان و زنانی از هنر، علم و تجربه مدیریت برخوردارند که از فرصت های به دست آمده در زندگی، حداکثر استفاده را می کنند.

در زندگی خوش بین باشید و با این نگرش، سلامت عواطف و نشاط زندگی خود را تضمین کنید.

با داشتن برنامه و التزام به اجرای آنها می توانید مشکلات زندگی خود را کاهش دهید و از قوای حیاتی خود و دیگر اعضای خانواده به خوبی استفاده کنید.

در تمام مراحل زندگی و در زندگی خانوادگی، خداوند را در نظر بگیرید و در گفتار و رفتار با همسرتان و دیگر اعضای خانواده، نیت خود را خالص گردانید.

 

گسترش و تعمیق اخلاق اسلامی در خانواده

خانواده هایی که آرزو دارند فرزندان صالح، راست گو، معتقد و اهل نماز و عبادت داشته باشند، باید خود چنین باشند.

وقتی خانواده ای اهل نماز باشد، نونهالان چنین خانواده ای، نیاموخته، اهل نمازند.

عشق، کلید تربیت دینی است. باید کسب فضایل اخلاقی به واسطه عشق به خداوند حاصل شود.

تربیت و آموزش، انتقال اطلاعات نیست، بلکه تغییر در جهان بینی است.

اگر تربیت دینی و مذهبی خانواده ای، اساسی و ریشه ای باشد، فرد تربیت شده می تواند در برابر تندبادهای مختلف فرهنگی و اجتماعی مقاومت کند.

پرورش روحیه مذهبی مناسب، ابتدا از خانه شروع می شود و خانواده در انتقال فرهنگ دینی، نقش مهمی دارد.

پاک سازی محیط خانه از بدآموز ی های رفتاری و اخلاقی و الگوآفرینی های شایسته، از مسئولیت های جدی والدین است.

عبادت، پاسخی به عالی ترین نیازهای معنوی است. پس اگر با جلب رضایت قلبی ارائه شود، احساس خوش آیندی را در کودکان بر می انگیزد.

عواطف و احساسات، مهم ترین نقش را در تکوین، رشد و پرورش شخصیت جوان و نوجوان دارند.

در کانون خانواده، گرایش دینی افراد تقویت می شود و خمیرمایه شخصیت مذهبی در آنان رشد می یابد.

رفتارهای انسان بر اساس یاد گیری است. اولین و مهم ترین پایگاه یاد گیری نیز کانون خانواد ه است.

خانه و خانواد ه پایه های اجتماعی شد ن و ساختار شخصیت کود ک را بنیان می گذارند.

تربیت صحیح، اولین و اساسی ترین پایه سعاد ت فرد ی و اجتماعی کود ک است.

باید محیط زندگی آرام باشد تا خانواد ه بتواند با د قت، صبر، آگاهی و عشق د ر تربیت کود کان بکوشد.

میزان سلامت جسمانی و روانی کودک، به روابط خانواده با وی بستگی دارد.

کودکانی که در سنین اولیه، از نظر عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمی شوند، به انواع مشکلات مبتلا می شوند.

سلامت خانواده، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که می تواند محیط خانواده را سالم تر سازد، بسیار اهمیت دارد

خانواده باید از سلامت روانی و اجتماعی و تعادل شخصیتی والدین برخوردار باشد تا نسلی کارآمد و سالم تربیت کند.

افراد پلی بین خانواده و اجتماع هستند. بدین معنی که ویژگی هایی روانی اجتماعی خانواده را به اجتماع منتقل می کنند.

خداوند، صبر را عامل افزایش توانایی و نیروی مقابله با سختی ها می داند. هفتاد آیه درباره مورد صبر و آثار آن در زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی از سوی خداوند متعال نازل شده است.

قرآن برای صبر، این فضیلت اخلاقی و عملی اهمیت فراوانی قائل است و آن را عصاره همه فضیلت ها و خمیرمایه سعادت ها و ابزار رسیدن به خوش بختی می داند. اگر خانواده صبر نداشته باشد و به آن عمل نکند، هرگز به خوش بختی نخواهد رسید و کارآمد نخواهد بود.

حضرت علی علیه السلام ، صبر در کارها را به منزله سر برای بدن می داند و می فرماید: «همچنان که اگر سر از بدن جدا شود، بدن فاسد می شود، هرگاه صبر نیز در کارها نباشد، کارها تباه می گردد».(1)

در صورتی که اعضای خانواده از مهار خویش ناتوان باشند و در برابر مشکلات برد بار نباشند، خانواده به شدت آسیب می بیند و نه تنها نیاز فرد برآورده نمی شود، بلکه برای دیگران نیز مشکل ساز می شود.

فشار روانی، اولین نتیجه بی صبری در برابر فشارهاست.

فرد صبور می تواند در برابر حوادث، موفقیت و کارآمدی خانواده را حفظ کند، در حالی که واکنش فوری و بدون اندیشه در برابر رفتارهای نامناسب دیگران سبب پشیمانی می شود.

فرزندانی که در خانواده های بی صبر و عجول پرورش یافته اند، در اجتماع نیز دچار مشکل می شوند؛ زیرا همیشه و در همه جا شرایط فراهم نیست که خواسته های آنها برآورده شود.

1- کافی، ج9، ص90، ح2.

کودکی که صبر ندارد، می پندارد هر چه می خواهد، فوری در اختیارش قرار می گیرد، اما وقتی به خواسته هایش نرسد، در برابر دیگر واکنش های نامطلوب از خود واکنش نشان می دهد و این امر در بسیاری از موارد موجب دردسر برای فرد و خانواده اش می شود.

صبر، کارآمدی خانواده را تضمین و کار آمدی جامعه انسانی را تأمین می کند.

اینکه خداوند می فرماید صبر عامل پیروزی مجاهدان است، تنها ثمره صبر منحصر به جبهه جنگ و مجاهدان نیست، بلکه در همه عرصه های زندگی، انسان به بردباری پایداری نیاز دارد تا به پیروزی برسد. پیروزی در خانواده بدین معناست که انسان با تشکیل خانواده کارآمد، به کمال و بالندگی برسد.

بر اساس آموزه های قرآنی و روایی، راستی و راست گویی در کارآمدی همه بخش های زندگی انسان مؤثر است و توجه به این آثار، انگیزه انسان برای گرایش و عمل به این فضیلت بزرگ اخلاقی را افزایش می دهد.

صداقت در گفتار و کردار، انسان را محبوب دل ها و مورد اعتماد اعضای خانواده خود و جامعه انسانی می گرداند.

افراد صادق و درست کار در زندگی مشترک، آرامش روانی و احساس ایمنی دارند؛ زیرا چیزی جز آنچه می نمایند، نیستند تا از فاش شدن چهره پنهان خود نگران باشند.

وقتی فرد بداند محبوب دیگران نیست، خود را تنها و بی یار و یاور می داند و نمی تواند استعداد هایش را شکوفا سازد و در راه رسیدن به کمال قدم بردارد. این احساس غریزی در زن و مردی که با هم تشکیل خانواده داده اند و از «من» بیرون آمده و به «ما» رسیده اند، بیشتر احساس می شود.

زن و مرد انتظار دارند طرف مقابل، او را از صمیم قلب دوست داشته باشد و علاقه مندی و محبتی، دو طرفه برقرار شود. در این میان، زن که موجودی عاطفی و کانون محبت است، بیشتر به محبت همسرش نیاز دارد.

زندگی زن، به عشق و علاقه وابسته است و هر چه محبوب تر باشد، شاداب تر خواهد بود و برای به دست آوردن محبوبیت بیشتر می کوشد، اما اگر احساس کند محبوب همسرش نیست، خود را شکست خورده می پندارد.

محبت دوطرفه، زن و مرد را به زندگی دل گرم و کانون خانواده را استوار می سازد.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: «بهترین زنان شما، زن هایی هستند که دارای عشق و محبت باشند.»(1) در مورد مردها می فرماید: «هر کس از دوستان ما باشد، به همسرش بیشتر اظهار محبت می کند و نیز هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به همسرش محبت بیشتر می کند».(2)

در خانواده ای که مهر و محبت وجود دارد و زوجین با آرامش، آسایش و علاقه مندی به یک دیگر در آن زندگی می کنند، با توان مندی بیشتری می توانند به تربیت فرزندانشان بپردازند.

وقتی فرزند در کانون پر از محبت و عاطفه پرورش یابد، روح او نیز آرام است و بهتر رشد می کند و با الگو گیری از والدین خود، در آینده همسری مهربان و کارآمد خواهد بود و خانواده ای کارآمد نیز تشکیل خواهد داد.

آنچه سبب ناکارآمدی خانواده و طلاق عاطفی می شود، نبود یا کمبود محبت بین اعضای آن است.

1- بحارالانوار، ج103، ص235.

2- بحارالانوار، ج103، ص235.

وقتی محبت نباشد، اعضای خانواده به خانه و یک دیگر دل بستگی ندارند و از نظر روانی جدا از یک دیگر زندگی می کنند.

محبت، مانند قانون جاذبه زمین است. همان طور که این جهان، از اتم تا کهکشان ها بر اساس قانون جاذبه پابرجاست، خانه و خانواده نیز بر اساس قانون محبت استوار می شود.

همان گونه که اگر یک لحظه قانون جاذبه از بین برود، نظم به هم می خورد، اگر در خانه نیز محبت نباشد، آن خانه نابود می شود.

اگر محبت در خانواده نباشد و اعضای آن نیاز خود را به محبت ارضا نکنند، هیچ یک از اعضا نمی توانند وظایفشان را انجام دهند و در نتیجه، کارآمدی خانواده از بین می رود.

همان گونه که اجزای ساختمان بدون ملاط به هم نمی چسبد و ساختمان پابرجا نمی شود، نظام خانواده نیز چنین است و ملاط آن محبت و رحمت است.

مرد یا زنی که کمبود محبت داشته باشد، برای تأمین سعادت و رفاه خانواده اش نمی کوشد و انرژی خود را صرف اموری می کند که ممکن است زمینه ساز ناهنجاری و فساد در خانواده و جامعه شود.

یکی از اموری که سبب کارآمدی می شود، اعتماد متقابل زوجین و وفاداری نسبت به یک دیگر است و زمانی که محبت در کار نباشد، احساس وفاداری و اعتماد تحقق نمی یابد.

باید توجه داشت که محبت و دوستی قلبی کافی نیست، بلکه باید این محبت در رفتار ها هم دیده شود.

افرادی که در سیره و رفتار خانوادگی خویش، تکریم و احترام به حقوق اعضای خانواده را روش و منش خویش قرار داده اند و از خانواده ای کارآمد و بالنده برخوردارند.

رعایت احترام متقابل، سبب استحکام روابط و نزدیکی و مودّت بین همسران می شود.

در منابع دینی، رعایت احترام زن به وسیله مرد، جزو حقوق اوست.(1) همچنین اگر زنی به همسرش احترام نگذارد، لعنت می شود.(2)

در خانواده ای که رفتارهای اعضای خانواده احترام آمیز باشد، روابط صمیمانه خواهد بود.

روابط صمیمی، مانع بروز بسیاری از ناهنجاری ها و نابسامانی ها می شود. چنین خانواده ای، بانشاط و علاقه به اداره زندگی خود می پردازد. بدین ترتیب زمینه شکوفایی استعدادها و بالندگی اعضا و کارآمدی آنان فراهم می شود.

احساس حقارت در اعضای خانواده، زمینه ساز ناکارآمدی و مانعی بر سر راه بالندگی و کمال است. امام علی علیه السلام می فرماید: «انسانی که حقارت نفس پیدا کرده، دیگر انتظار خیر از او نمی رود. کسانی که نفسشان پست و خوار باشد، به خیرشان امیدی نداشته باش».(3)

مدارا با دیگر انسان ها نیز در پرتوی توجه به تکریم آنان معنا می یابد. امیر مؤمنان، علی علیه السلام در وصف مدارای پیامبر فرموده است: «پیامبر همیشه (و با همه افراد) خوش رو و خوش خوی بود و خشونت و درشت خویی در رفتارهای ایشان مشاهده نمی شد».(4)

1- بحارالانوار، ج71، ص4.

2- بحارالانوار، ج100، ص253.

3- بحارالانوار، ج103، ص237.

4- مکارم اخلاق، ص14.

امام علی علیه السلام ، مدارا را سرلوحه برنامه های عملی و سیره خانوادگی و اجتماعی خویش قرار داده بود و می فرمود: «کسی که در امور خویش، سیره مدارا و سبک رفق و ملایمت و نرمی را پیش گیرد، به آنچه از دیگران انتظار دارد، خواهد رسید».(1)

یادمان باشد: مهربانی و دل سوزی مخصوص کودکان نیست، بلکه بزرگ ترها نیز به آن نیازمندند و از دریافت آن لذت می برند و موجب شادکامی و امید به حال و آینده می شود و در نهایت، زمینه ساز رشد، بالندگی و کمال زندگی مشترک خواهد بود.

اعضای خانواده کارآمد در پرتوی خوش بینی به خداوند، به یک دیگر نیز خوش بین هستند و با رویکردی مثبت و سازنده به دیگر اعضا می نگرند و در برخورد با آنان تمایل دارند به افکار، عملکرد ها و رفتارها از دریچه خوش بینی بنگرند.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «گمان نیکو به افراد، از بهترین خصایص و بزرگ ترین نعمت های خداوند متعال است».(2)

مهر و محبت نسبت به یک دیگر، یکی از ارکان زندگی مشترک و عوامل کارآمدی خانواده است.

آن گاه که اعضای خانواده و به ویژه زوجین با در پیش گرفتن شیوه ای مثبت و سازنده و با خوش بینی با یک دیگر ارتباط برقرار سازند، کانون خانواده، سالم و کارآمد خواهد بود.

زن و شوهری که دنبال زندگی شیرین و لذت بخش هستند، به همسر خود با دید مثبت و خوش بینانه می نگرند، جنبه های مثبت یک دیگر را در نظر می گیرند و با نادیده گرفتن عیوب یک دیگر، پیوسته زندگی و رفتارها را زیبا می بینند.

1- کافی، ج2، ص130.

2- غررالحکم و دررالکلم، ح4834.

 

تبیین روابط و مناسبات خانوادگی صحیح

اعضای خانواده سالم، در هر کاری با هم گفت وگو و به صورت منطقی با هم مشورت می کنند.

اعضای خانواده سالم به یک دیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوءاستفاده نمی کنند.

هم دلی، هم کاری، هم فکری، و هماهنگی، ضامن بقای خانواده خوش بخت است.

برای با هم بودن از هر فرصتی استفاده کنیم، چه در خانه چه بیرون از خانه؛ چه در مهمانی چه در مطب دکتر. با هم بودن متضمن علاقه بیشتر است.

گفت وگو درباره مسائل مختلف، بهترین راه برای رسیدن به تفاهم و هم دلی است.

حتی جزئیات زندگی هم می تواند سبب رونق علاقه بین زن و شوهر شود، وقتی در مورد آنها به تفاهم می رسند.

اگر می خواهی به همسرت بها بدهی، سلیقه او را بشناس. درباره مسائلی که به آن علاقه دارد، اظهار نظر و او را تأیید کن.

وقتی اختلافی در خانه به وجود می آید، کشیدن آن به بیرون از خانه از کم خردی است.

اگر همسرت بتواند بدون نگرانی نیازهای اولیه اش را به تو بیان کند، نشان دهنده موفقیت تو در ایجاد خانواده ای سالم است.

در خانواده سالم، حریم ها حفظ می شود و هیچ کس به حریم دیگری آسیب نمی رساند.

زیباترین لحظات زندگی وقتی است که ببینی شریک زندگی ات نگران سلامت جسم و روح توست و برای راحتی تو می کوشد.

یادآوری خاطرات شیرین زندگی، کام زندگی را شیرین می کند. پس خاطرات تلخ را از زندگی خود دور کنیم.

برای اقوام و همسایه ها ارزش قائل باشیم و اجازه بدهیم با حضورشان، شور و نشاط را به خانه ما ارمغان بیاورند.

همسران باید از امور مالی یک دیگر باخبر باشند و با هم برای رسیدن به اقتصادی پایدار بکوشند؛ زیرا این امر به تنهایی میسر نیست.

یکی از راه های استحکام بخشیدن به بنیان خانواده، استفاده از عبارت های عاطفی و دلنشین است.

در خانواده ای که مرد و زن با عبارت های زیبا یک دیگر را صدا کنند، افزون بر اینکه به فرزندان چگونه سخن گفتن را می آموزند، در قلب یک دیگر جایگاه ویژه ای خواهند یافت.

اگر می خواهید به کمال برسید، زمینه های پیشرفت همسرتان را فراهم کنید تا با کمک هم به جایگاهی که لایق آن هستید برسید.

وقتی در زندگی مشترک، اختلاف نظر یا سوءتفاهمی شکل می گیرد، به جای سرزنش کردن یک دیگر و تفسیر نادرست، به شناسایی مسئله، علت یابی و سرانجام راه یابی آن بپردازید.

یادمان باشد: گاهی سوءتفاهم کوچکی مانند گلوله برفی، به تدریج به بهمن بزرگی تبدیل می شود و بنیاد زندگی زناشویی را نابود می کند.

لازمه ایجاد، حفظ و استمرار روابط زناشویی، داشتن تعهد، وفاداری، اعتقاد، انصاف، پذیرش متقابل، سعه صدر متقابل، تفاهم متقابل و اعتماد متقابل است.

با رعایت همه اصول زندگی نسبت به همسرتان احساس مسئولیت داشته باشید و در خانواده فضایی سرشار از امنیت روانی و عاطفی ایجاد کنید.

گفت وگوی بین همسران، نقش سوپاپ اطمینان را دارد که می تواند رابطه آنها را از خشم های ابراز نشده حفظ کند.

حفظ ارتباط کلامی می تواند دو همسر را به هم نزدیک تر کند.

گفت وگو درباره مسائل جزئی زندگی، به خوش بختی خانواده کمک می کند.

کلیات زندگی را در نظر بگیریم، اما درباره جزئیات هم با همسرمان گفت وگو کنیم.

درباره ترس ها و نگرانی هایتان با همسرتان گفت وگو کنید تا آنها دچار قضاوت یک جانبه نشوند.

وقتی درباره کلیات با همسرتان صحبت می کنید، حس خوبی دارید، اما از صحبت درباره جزئیات نباید غافل باشید.

صحبت درباره دلواپسی هایتان سبب می شود همسرتان شریک دلواپسی شما و تحمل آن آسان تر باشد.

گفت وگوی بسیار همسران با یک دیگر به ایجاد تفاهم بین آنها کمک می کند.

وقتی همسر شما بداند دقیقاً چه برنامه ای دارید، می توانید مثل یک هم تیمی روی او حساب کنید.

اگر دوست دارید برای رسیدن به اهداف و گذشتن از موانع از یاری همسرتان برخوردار باشید، باید با او گفت وگو کنید.

گفت وگو با همسرتان درباره آرمان ها و موانع سبب یاری همسرتان برای رسیدن شما به این اهداف است.

وقتی به همسرتان گفتید، چه مکان ها و هدایایی را دوست می دارید، به او امکان شاد کردنتان را داده اید.

اگر از همسرتان دلخورید، بهتر است بی پرده، دلیل دلخوری خود را بیان کنید و از کنایه زدن و کلی گویی بپرهیزید.

لزومی ندارد غرولند کنید. کافی است دوستانه به همسرتان بگویید که دقیقاً از چه چیزی دلخورید.

یادتان باشد اگر مبهم و غیر مستقیم با همسرتان صحبت کنید، او نمی تواند متوجه منظور اصلی شما شود.

صحبت مبهم و غیر مستقیم با همسر یعنی؛ ایجاد فاصله و اضطراب.

یادتان باشد اگر همسرتان بخواهد بحران رابطه را حل کند، باید از دلیل اصلی مشکل باخبر باشد، نه از پی آمدهای آن.

آیا می دانید انتقاد و سرزنش در درگیری لفظی خانوادگی سبب بروز حالت دفاعی در طرف مقابل می شود؟

تعیین محدودیت زمانی در بحث کلامی در خانواده سبب پیشرفت اصولی بحث می شود.

خشم بخشی از هیجان است. گاهی نمی توان جلوی فوران آن را گرفت، اما می توان آن را مهار کرد.

به همسرتان اطمینان بدهید که عصبانیت سبب کاهش محبت شما به او نشده است.

اگر هنگام بحث با همسرتان از کوره در نروید، می توانید بحثی آرام و نتیجه بخش را تجربه کنید.

وقتی قصد بحث کردن با همسرتان را دارید، در زمان حال باقی بمانید و اجازه ندهید کینه های گذشته محور بحث شوند.

متعهد شوید به شیوه ای منصفانه با همسر خود بحث کنید تا این بحث پایه عشق شما را محکم تر کند.

هرگز اجازه ندهید همسرتان احساس کند زندگی مشترک، یعنی محدود و بازداشته شدن از هر کار معقولی.

با همسر خود چنان رفتار کن که در عین آزادی عمل، پای بند کاشانه خود باشد.

آیا می دانید اگر نتوانید احساس علاقه تان را به همسرتان نشان دهید، ممکن است او احساس ناامنی عاطفی کند؟

یادتان باشد اگر تمام هویت خود را در محبت همسر جست وجو کنید، اعتماد به نفس خود را از بین می برید.

شعله محبت را بین خود و همسرتان روشن نگه دارید تا گرمابخش زندگی تان باشد.

با محبت، زندگیِ بی روحِ خانواده را رنگ آمیزی کنید.

ابراز عشق و محبت به همسر؛ یعنی ایجاد شور و نشاط زندگی.

مهارت در گذر از چالش های زندگی؛ یعنی رسیدن به یک زندگی آرام و زیبا.

برای داشتن زندگی آرام و محبت آمیز، محبت کافی نیست. باید مهارت حل بحران را داشته باشیم.

در آغاز زندگی همه چیز آرام و عاشقانه به نظر می آید، اما باید یاد بگیریم چگونه ناآرامی ها را نیز عاشقانه از سر بگذرانیم.

آیا می دانید صداقت و راست گویی، اصلی ترین ویژگی رابطه سالم در دوره عقد است؟

صداقت در زندگی مشترک؛ یعنی عشق عمیق تر و محبت پایدارتر.

بسیاری از اختلافاتی که در زمان نامزدی نادیده گرفته می شوند، پس از عروسی عمیق تر می شوند.

یادتان باشد با بازگو کردن اسرار زندگی خود برای دیگران، دیگر اسراری برایتان باقی نمی ماند.

صداقت در زندگی؛ یعنی جلب اعتماد همسر.

بهتر است زوج های جوان را تشویق کنیم تا مسئولیت زندگی را به عهده بگیرند.

رابطه عاطفی زن و شوهر، سرچشمه همه عاطفه هاست.

رابطه زن و شوهر به قدمت خلقت آدم و به قداست متعالی ترین ارزش هاست.

زن، مرادش را در حُسن رابطه با شوهر می یابد و مرد آرامشش را در گروی وجود زن می داند.

ارتباط زن و مرد، به گستره همه عصرها و برکت تمام نسل هاست.

رابطه زن و شوهر، جلوه ای از برترین هنر زندگی و کامل ترین شکل ارتباط انسانی است.

زن و شوهر اندیشه ای هم سو، گامی هماهنگ و هدفی مشترک دارند.

نگاه بدون چشم پدید نمی آید و چشم بدون نگاه خاصیتی ندارد. رابطه بین زن و شوهر، چنین رابطه ای است.

زن و شوهر مانند انگشتر و نگین، هریک سبب ارزشمند شدن وجود دیگری است.

چشمه، یعنی آب و گواراترین آب از چشمه می جوشد. محبت بین زن و شوهر باید مانند آب و چشمه، مکمل هم باشد.

زن و مرد با ازدواج، صاحب گران بهاترین، پوشاننده ترین، راحت ترین، گرم ترین و بادوام ترین تن پوش ها می شوند.

وقتی زیباترین رابطه بین زن و شوهر رخ می دهد که هر یک می کوشد حامی عاطفی دیگری باشند.

ضعف ها و نارسایی های همسرتان را به نزدیکان خود هم نگویید.

همسران تن پوش یک دیگرند؛ یعنی ضعف های او را می پوشانند و زیبایی های او را آشکار می سازند.

تواناترین همسران کسانی هستند که بتوانند هر روز به زندگی خود نشاط و تنوع بیشتری ببخشند.

هر روز با جلوه ای زیباتر از روز نخست آشنایی، مقابل همسر خود ظاهر شوید.

گیراترین نگاه و پرجاذبه ترین رفتارتان را نصیب همسرتان کنید.

هیچ کس از آغاز زندگی، مهارت های زندگی مشترک را بلد نیست. این مهارت ها به آموزش و کسب تجربه نیاز دارد.

انسان ها از نافذترین جاذبه های حیاتی بهره مندند و تنها بستر مشروع و مطلوب تبلور این جاذبه ها، در ارتباط با همسر است.

زن و شوهر موفق، جز با زبان محبت با هم سخن نمی گویند.

سخن زرین و خوشایند، در خانواده فضایی سرشار از آرامش و نشاط ایجاد می کند.

در خانواده ای متعادل، تنبیه، تهدید، تحقیر و تخریب شخصیت وجود ندارد.

ابراز محبت در زندگی؛ یعنی سلامت خانواده.

محبت مثل عطر است، فقط وقتی اثر دارد که از آن استفاده شود.

تا وقتی محبت خود را به همسرتان نشان نداده اید، هر فاصله ای که ایجاد شود، باید خودتان را مقصر بدانید.

دروغ و بدزبانی، تندخویی و ناسپاسی، هریک به تنهایی برای زندگی سالم آفتی جدی است.

اگر زندگی بادوام و مطلوب می خواهید، هم دلی و همراهی با همسر را فراموش نکنید.

خودمحوری در زندگی مشترک، معنایی ندارد.

همواره از خزانه دل خود، به همسرتان عشق زرین ببخشید تا او داراترین فرد زمین باشد.

گاه گفتار محبت آمیز، شفابخش دردها و رنج های روحی همسر شماست.

نشان دادن عشقی که در دل دارید، همسرتان را نسبت به شما عاشق تر می کند.

گاه محبتی ساده و صمیمی، دردهای شدید روحی را نابود می کند.

بی خرج ترین درمان برای شدیدترین بیماری های روحی، ابراز عشق و محبت با زبانی رساست.

نتیجه ناسپاسی و قدرنشناسی، بی اعتنایی و سرد شدن همسر نسبت به زندگی است.

همیشه به زحمت و تلاش همسرتان بنگرید، نه به نتیجه ای که به دست می آورد.

یادتان باشد مرد کم درآمدِ فعال، بهتر از مردی است که از راه های نامشروع، پول زیادی به دست می آورد.

وقتی خانواده، قدردان تلاش پدر خانواده برای امرار معاش باشد، مرد بر تلاش خود می افزاید.

یاد بگیریم از همسرمان برای زحماتش قدردانی کنیم.

گاهی حتی حضور همسر، قابل قدردانی است.

قدر همسر خود را بدانیم که مایه آرامش زندگی ماست.

دروغ، آفت رابطه سالم در زندگی مشترک است.

بیایید به همسرمان دروغ نگوییم تا از فرزندان خود دروغ نشنویم.

وقتی از کسی دعوت می کنیم در زندگی با ما شریک شود، دیگر خودخواهی و خودپسندی بی معناست.

ازدواج، یعنی آرامش، یک رنگی و هم دلی.

خودمحوری در زندگی مشترک، از آنِ کسانی است که حقیقت ازدواج را درک نکرده اند.

بردباری و خویشتن داری، چاشنی ازدواجی شیرین است.

رابطه با خانواده همسر، نه تنها اثر ناخوشایندی در زندگی ندارد، بلکه محبت به آنها سبب تحکیم زندگی ما می شود.

به خانواده همسر خود محبت کن تا محبت عمیق همسرت را ببینی.

همان طور که همسر را جان خود می دانی، خانواده اش را مانند خانواده خودت بدان.

خانواده همسران جوان باید بدانند فرزندانشان نمی توانند به اندازه دوران تجرد در اختیار آنان باشند.

همسران جوان را به خاطر تقسیم کردن اوقات خود بین همسر و والدین سرزنش نکنیم.

زن و شوهر فهیم، تمام تلاش خود را برای جلب رضایت همسرش به کار می گیرد.

شادی را در دل همسر خود بارور کنید تا به ثمر نشیند و زندگی شادی برای شما بسازد.

قهر و ستیزه های خانوادگی، بیش از اینکه شما را به مقصود برساند، آسایش را از شما می گیرد.

هیچ کس با بدخلقی به خواسته اش نمی رسد.

بدخلقی؛ یعنی ندیدن زیبایی های زندگی.

بداخلاق و بددل نباشید، اگر زندگی را زیبا می خواهید.

زندگی باغی است که با عشق باقی است.

در زندگی مشغول دل باش، نه دل مشغول.

در زندگی اگر فرهاد باشی، همه دنیا برایت شیرین است.

کفویت زن و شوهر سبب هماهنگی و هم دلی در تمام امور زندگی می شود.

بهشت در نزدیکی کسانی است که رایحه عشق و محبت را در خانه خود جاری می کنند.

بزرگ ترین ثروتی که مرد می تواند برای خانواده اش خرج کند، محبت و عشق عمیقی است که به آنها هدیه می دهد.

زندگی به روی افراد دلیری که شادی را از لابه لای غم ها می یابند، لبخند می زند.

محبتی را که در گلدان دل همسرت می کاری، به مراقبت نیاز دارد تا پژمرده نشود.

محبتی که به فرزند خود ابراز می کنید، باید کاملاً منطقی و اصولی باشد و سبب لوس شدن فرزندتان نشود.

هرگز به بهانه رسیدگی به فرزند، محبت کردن به همسر را فراموش نکنید.

فرزند مانند میوه ای بر درخت زندگی شماست. روزی که فرزند به سراغ بخت خود برود، باز هم شمایید و درخت زندگی.

فرزند، میوه درخت زندگی شماست. اگر قدر و ارزش درخت را ندانید، فرزند را به خوبی به ثمر نخواهید رساند.

درخت زندگی را با محبت پاس دارید تا فرزندان چون میوه ای شیرین بر آن جلوه گر شوند.

غرق کردن فرزند در رفاه و برآوردن خواسته های بی حد و حصر او به سود وی نیست.

کودکی که چنان تحت حمایت والدین باشد که گویی در شیشه زندگی می کند، بیرون از شیشه به سرعت خواهد پژمرد.

کمک کنیم فرزندانمان درختی تناور شوند، نه پیچکی که برای ادامه حیات به محبت افراطی ما محتاج باشند.

اگر از رنگ محبت که زیباترین رنگ تابلو آفرینش است، زیاد استفاده شود، تابلویی نامناسب می سازد.

میزان موفقیت والدین در تربیت فرزندان، به میزان اطلاعات آنها در این باره بستگی دارد.

هیچ گاه خرید اسباب بازی یا کم کردن محدودیت ها را جای گزین محبت منطقی به فرزند نکنید.

با این تصور که کودک در مقابل ابراز محبت لوس می شود، او را از این حق طبیعی محروم نکنیم.

تنها چیزی که باعث لوس شدن فرزندان شما می شود، جای گزین کردن چیزهای دیگر به جای محبت به آنان است.

محبت تعامل دو طرفه است که هم به سود والدین و هم به نفع کودکان است.

یادمان باشد رعایت بسیاری از شئون اسلامی در دید و بازدیدهای خانوادگی موجب دوام خانواده و حفظ حریم زندگی مشترک است.

آیا در مهمانی های خانوادگی به اندازه وسواسمان در نوع پذیرایی، به پوشش مناسبمان و حفظ حریم اهمیت می دهیم؟

 

صمیمیت و احترام در خانواده

وقتی خانواده، یک دل و یک رنگ است که همه با هم دوست و صمیمی باشند، نه یک خانواده در قالب اتاق هایی که درهایشان همیشه بسته است.

کودکان از والدین می آموزند. آنها چون لوح سفیدی هستند که خوبی ها و بدی ها رویشان حک می شوند و این پدر ها و مادرها هستند که به آنها یاد می دهند، خوب باشند یا بد.

وجود صمیمیت در خانواده، مهمترین عامل احساس رضایت زن و شوهر از زندگی زناشویی است.

بدون وجود صمیمیت، همسران از زندگی در کنار یک دیگر، احساس لذت نمی کنند و هر لحظه احتمال اختلاف و مشاجره، خانواده را تهدید می کند.

زن و شوهری که با هم صمیمی هستند، احساس می کنند به هم تعلق دارند و برای هم ساخته شده اند.

برای آنکه به همسرمان احترام بگذاریم، نخست باید روحیات و خواسته های او را در نظر بگیریم. دنیای او را درک کنیم و بفهمیم کدام رفتار ما را نماد احترام می شمرد.

دنیای مردان، استدلالی و دنیای زنان، احساسی است. راز صمیمیت میان این دو، درک یک دیگر است. بنابراین، پذیرش دنیای متفاوت همسران روشی برای احترام به یک دیگر است.

مردان هنگام سختی و فشار دوست دارند به درون خود بروند و مشکلات را در عالم ذهن خود حل کنند، اما وقتی زنان دچار مشکل می شوند، دوست دارند حرف بزنند. در واقع آنان با حرف زدن صمیمی می شوند. پس فرصت به آنان برای حرف زدن، نشانه احترام به آنان است.

زنان هنگام گرفتاری دوست دارند علاوه بر حرف زدن، شنونده فعالی داشته باشند. مردان نیز دوست دارند کسی خلوت آنها را به هم نزند. گوش کردن به سخن زنان و راحت گذاردن مردان در خلوتگاه ذهنی شان، احترام متقابل به شمار می آید.

زنان به خاطر برخورداری از دنیای احساسی شدید به خود حق می دهند در مواردی اظهار ناراحتی کنند. مردان باید این حالت آنان را تحمل کنند. این یکی از رازهای صمیمیت است.

مردان نمی توانند در یک زمان هم حرف بزنند، هم احساس کنند و هم بیندیشند، ولی زنان می توانند. به همین جهت، یکی از راه های احترام به زنان، فرصت سخن گفتن برای تحقق احساس و فکر است.

مردان چون نیازمند اعتماد، تحسین، تأیید و تشویق هستند، اگر خانم ها به گونه ای رفتار کنند که آنان احساس کنند همسرانشان به آنها اعتماد دارند، آنها را می پذیرند. در کارهای کوچک نیز از آنان تشکر و آنان را تشویق می کنند و بر این باورند که محترم هستند.

مردان به دنبال آزادی و استقلال هستند. همسران آنها نباید با حربه هایی که در زندگی زناشویی در اختیار دارند، مردان را زیر سلطه خود درآورند و

آنان را به مهره ای بی خاصیت در مدیریت و تدبیر منزل تبدیل کنند. بنابراین، احترام به آنها در دادن حق تصمیم گیری و نظارت به آنان تحقق می یابد.

گاهی مردان و زنان با فاصله گرفتن موقت از همدیگر، به روابط مرده خود شوک وارد می کنند و آن را حیات تازه می بخشند. به جاست که گاهی دوری های یک دیگر را تحمل کنید تا قدر نزدیکی را بدانید.

زن نیز مانند مرد، خود را دوست می دارد و به حفظ شخصیتش علاقه مند است.

زن دوست دارد محترم و گرامی باشد. او از تحقیر و توهین می رنجد و اگر به او احترام گذاشته شود، احساس شخصیت می کند و به کار و زندگی، دل گرم می شود.

آقای محترم! حتماً همسرت از شما انتظار دارد که بیش از دیگران به وی احترام بگذاری. البته چنین انتظاری، حق اوست؛ زیرا تو را شریک زندگی و بهترین یار خویش می شمارد.

خانم محترم! همسرت شبانه روز برای آسایش تو و فرزندانت زحمت می کشد. آیا حق ندارد انتظار داشته باشد که وجودش را غنیمت شماری و به وی احترام بگذاری؟

یادتان باشد احترام به همسر شما را کوچک نمی کند، بلکه حق شناسی، صفا و مودّت شما را به اثبات می رساند.

در خانه، فضایی خلق کنید که همه به این باور برسند: بدون هم بودن ممکن نیست و همه به یک دیگر نیاز دارند.

باید همه اعضای خانواده حس پذیرش نظریه ها و باورهای یک دیگر را داشته باشند.

تعامل و صمیمیت، کمک بزرگی برای بهتر کردن شرایط خانه است.

با مشورت، مقرراتی وضع کنید؛ مقرراتی که همه جنبه های موفقیت در نظر گرفته شده باشد.

والدین، به گونه ای روز خود را برنامه ریزی کنند که در آن علاوه بر کار، زمانی را هم به بودن در کنار کودکان اختصاص داده باشند.

شب ها دست کم یک ساعت را برای گفت وگو با هم در نظر بگیرید. در این زمان، درباره اتفاقاتی که در طول روز برایتان رخ داده است و تصمیمات جدیدی که گرفته اید، سخن بگویید تا از نظریات دیگران نیز بهره مند شوید.

به علایق، نظریه ها، استعدادها و توانایی های هر یک از اعضای خانواده احترام بگذارید، حتی فرزند کوچولویی که ممکن است در نگاه بعضی ها چندان جدی گرفته نشود.

گمان نکنید همه باید هم سلیقه باشید. به خاطر بسپارید گوناگونی سلیقه ها می تواند به موفقیت خانواده کمک کند، البته به شرطی که با گفت وگو و نظرسنجی، به بهترین تصمیمی برسید که همه آن را قبول دارند.

باید برای گرم شدن کانون خانواده، حس امنیت و آرامش را در خانه برقرار سازید.

به خاطر بسپاریم: در کانون گرم خانواده، جایی برای دعوا، بحث و جدل نیست.

پدر و مادر عزیز! شادی و نشاط را از ارکان اصلی خانه بدانید.

نظم داشته باشید. زمان مشخصی را برای خوابیدن، غذا خوردن، مهمانی رفتن و تماشای تلویزیون در نظر بگیرید.

به یک دیگر عشق بورزید و هنگام بروز اختلاف، ملایم باشید و با هم گفت وگو کنید.

محبت کردن زن و شوهر به یک دیگر، جلوی ایجاد کدورت میان آنان را می گیرد و صمیمیت را صد چندان می کند. فضای خانه باید مملو از ابراز محبت های کلامی و غیر کلامی زن و شوهر به یک دیگر باشد.

هدیه دادن، یکی از راه های ایجاد صمیمیت در زندگی به یک دیگر است.

از نشانه ها و عوامل افزایش صمیمیت این است که زن و شوهر برای خواسته ها و تمایلات همسر، بیش از خواسته و میل خود ارزش قائل شوند و بکوشند تا حد امکان، به خواسته همسرشان عمل کنند.

صمیمیت یعنی ورود عاطفی، احساسی و فکری به زندگی یک دیگر و این یعنی ارتباط و احساس نزدیکی به هم در عمیق ترین سطح ممکن و در همه حوزه های زندگی.

زن و شوهر به یک دیگر احترام بگذارند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «من اتخذ زوجه فلیکرمها؛ کسی که همسر اختیار می کند، باید او را احترام کند».

صحبت مؤدبانه، سلام کردن به یک دیگر و استقبال و بدرقه همسر، از مصادیق احترام گذاشتن همسران به یک دیگر است.

پذیرش همسر آن گونه که هست، با همه عیب ها و ایرادهایش، دوستی و محبت طرف مقابل را بر می انگیزد و فضای خانه را پر از صمیمیت می سازد.

در خانواده که کانون انس و الفت است و بر اساس محبت بنا شده است، زن و شوهر باید از خطاها و بدی های یک دیگر بگذرند و آنها را نادیده بگیرند. تنها در این صورت است که می توانند در فضایی صمیمی و آکنده از محبت زندگی کنند.

آیا می دانید احترام گذاشتن به والدین همسر و برخورد نیک با آنها، تا چه حد در جلب محبت همسر و افزایش صمیمیت میان آنها مؤثر است؟

وقتی محیط خانواده امن و پر از آرامش باشد، همه اتفاق های خوب و بد، جور دیگری نمایان می شود. پدر عاقلانه تر تصمیم می گیرد، مادر بادرایت تر عمل می کند و فرزندان بهتر و بیشتر می آموزند.

پدرها و مادرها با قبول مسئولیت به دنیا آوردن فرزند یا فرزندان می پذیرند، پدر و مادر باشند و آنها را طوری تربیت کنند که جامعه با افتخار آنها را بپذیرد.

پدران زحمت کش می کوشند خانواده شان در رفاه باشند و مادران دل سوزانه می کوشند تا فرزندانشان بهترین ها را داشته ها باشند، بدون اینکه خواستار قدردانی باشند.

مهربانی مادر و زحمت های پدر با هیچ چیز در دنیا قابل مقایسه نیست، اگر ما فرزندان قدر این دنیای با ارزش را بدانیم.

بوسیدن دست های پدر، پس از سال ها تلاش، تنها کاری است که از عهده ما فرزندان بر می آید. آن را دریغ نکنیم!

باور کنیم بعد از گذراندن عمری که تمامش با گذشت و فداکاری برای به ثمر رساندن فرزندان به انتها رسیده، انصاف نیست پدرها و مادرهای پیرمان را تنها بگذاریم.

از کودکی، احترام گذاشتن به بزرگ ترها، به ویژه پدر و مادر را به کودکانمان بیاموزیم تا در آینده، گرفتار بی محبتی آنها نشویم.

قدیمی ها می گویند هر چه از این دست بدهیم، از آن دست پس می گیریم. به پدر و مادرمان نیکی کنیم تا فرزندانمان به ما نیکی کنند.

همه پدرها و مادرها برای فرزندانشان، بهترین ها را خواستارند. فرزندان هم باید بیاموزند که در مقابل خود و دیگران، مسئولیت هایی دارند.

 

نقش مادران در تربیت دینی فرزندان

مادر کسی است که می تواند شور و شوق فطری کودک را نسبت به زیبایی های دین پرورش دهد.

مادر با پرورش دینی کودک خود می تواند فضایل اخلاقی را در او به ملکات اخلاقی مبدل سازد و تا آخر عمر او را بیمه کند.

تربیت دینی به نسبت دیگر جنبه های تربیت مانند تربیت جسمانی، ذهنی و اخلاقی، ظرافت و دقت بیشتری می طلبد.

مادر برای شروع تربیت دینی فرزند خویش ابتدا باید رابطه نظم طبیعت را با وجود خدا روشن کند تا قضیه برای کودک ملموس شود.

مادر کسی است که ابتدا اندیشیدن را به فرزند خود می آموزد تا کودک بیاموزد چگونه درباره دین بیندیشد.

باید به کودک آموخت که تصور خداوند در هر حالت و هر شکل، باید همراه با تقدیس و تکریم باشد.

یکی از راه هایی که کودک می تواند به وسیله آن دارای عاداتی نیک و رفتاری پسندیده شود، داشتن الگوی مناسب در خانواده است.

کودکان از سال های نخستین زندگی خود از راه الگوپذیری به یادگیری می پردازند و اولین الگویی که می بینند، مادر است.

والدین که عامل اصلی تربیت کودک هستند، مهم ترین نقش را در پرورش دینی وی ایفا می کنند. آنها از یک سو، عامل وراثتند و از سوی دیگر، عامل محیط.

دامان والدین، نخستین مدرسه برای کودک است که در آن، همت های بلند، ارزش های عالی، خلق و خوی نیکو یا به عکس، بدی ها، کج خلقی ها و انزواطلبی ها را می آموزد.

علاقه کودک به پدر و مادر سبب می شود تا به همانندسازی با ایشان همت گمارد. به همین جهت، رفتار والدین در تربیت فرزندان نقشی اساسی خواهد داشت.

برای اینکه الگوپذیری کودک از والدین در خانواده به نحو احسن صورت گیرد، مهم ترین عامل یکی بودن کردار و گفتار در خانواده است.

مادر اولین کسی است که در دل بدون نقش کودک، نقش دلخواهش را نقاشی می کند.

دل کودکان همچون موم است و در ابتدا به وسیله ایده ها و آرمان های مادر شکل می گیرد.

اگر مادر در زمین خالی ذهن کودک، بذر بی دینی بپاشد و باعث گمراهی او شود، خود او نیز در این بدبختی سهیم خواهد بود.

والدینی که اهل دین باشند، به راحتی مبانی دین را به فرزند خود منتقل می کنند و کودکانشان به نصیحت نیازی ندارند.

مادر، اولین مربی کودک است و آموزه هایش اصولی ترین بنیاد تربیتی کودک.

خانواده هایی که آرزو دارند فرزندان صالح، راست گو، معتقد و اهل نماز و عبادت داشته باشند، باید خود چنین باشند.

والدین باید از غریزه تقلید، بهره ببرند و تربیت دینی را از این راه آغاز کنند.

والدین نمی توانند تنها با توسل به گفتار، کودکان خود را به رفتار نیک دعوت کنند، مگر آنکه با رفتار و عمل، گفتار خود را تأیید کنند.

عشق، کلید تربیت دینی است. کسب فضایل اخلاقی به واسطه عشق به خداوند حاصل شود.

والدین عزیز! رفتاری را که از فرزندان خود انتظار دارید، به طور مشخص بیان کنید و به طور دقیق به فرزندانتان بگویید از او چه انتظاری دارید.

میزان آگاهی خود را از توانایی ها و محدودیت های سنی کودکان افزایش دهید تا به اشتباه، انتظار یک فرد بالغ را از یک کودک نداشته باشید.

بپذیرید که فرزندتان باید اشتباه های زیادی بکنند تا بتوانند رفتار صحیح را بیاموزند.

به فرزندانتان فرصت دهید و خطاهای او را نوعی تجربه و فرصت برای یادگیری تلقی کنید. بدین ترتیب، با سر زدن کوچک ترین اشتباه، فرزندتان را تنبیه نکنید.

اگر از فرزندتان رفتاری ناشایست سر زد، بی آنکه با او برخورد کنید، سر او داد نزنید، ولی قاطع باشید. تأخیر در برخورد مناسب با کودک باعث می شود که او رفتار نادرست خود را فراموش کند و نیازی به اصلاح آن احساس نکند.

توقع نداشته باشید کودکان تحت فرمان شما باشند. بعضی از آنها آرام هستند و بعضی دیگر، سرکش و نافرمان.

اگر با خواسته فرزندتان مخالفت می کنید، فقط به طور لفظی مخالفت نکنید، بلکه پی گیر باشید تا کودک دریابد شما کاملاً جدی و قاطع هستید.

به فرزندتان بیاموزید هر عملی نتیجه ای دارد. به او بگویید: «اگر به این رفتار ناشایست خود ادامه بدهی، از فلان امتیاز محروم خواهی شد.» این بهترین تنبیه است.

بسیاری از والدین گمان می کنند مجازات همیشه باید با داد و فریاد یا تنبیه فیزیکی همراه باشد، در حالی که محروم کردن فرزند از چیزی که دوست دارد، بهترین تنبیه است.

فراموش نکنید که برای همه کودکان یک نوع تنبیه کارآیی ندارد. بنابراین، با توجه به شناخت روحیات فرزند خود، فرهنگ خانواده و شرایط موجود، در این زمینه، خلاقیت و ابتکار داشته باشید.

هیچ گاه فرزندتان را کتک نزنید، فریاد نکشید و از روی خشم و نفرت و با چهره ای عصبانی با او برخورد نکنید؛ زیرا کودکان در همه حال به عشق و محبت شما نیاز دارند، حتی در مواقعی که عملی ناپسند مرتکب می شوند.

هرگز به فرزندتان توهین نکنید و مخالفت خود را با صدای آرام ابراز کنید.

قاطع سخن بگویید، حتی اگر مردد هستید و دلتان نمی آید او را از کار مورد علاقه اش منع کنید؛ زیرا کودکان نیاز دارند باور کنند شما کنترل امور را از دست نداده اید و به اندازه کافی قدرتمند هستید.

مجازات هایی تعیین کنید که بتوانید زود هم آنها را اجرا کنید؛ زیرا باید دقیقاً در خاطر کودک بماند که به چه دلیل مجازات می شود.

از فرزندتان انتظارهای غیر واقع بینانه نداشته باشید. آیا باید از کودکی خجالتی توقع داشته باشید که فوراً به غریبه ها سلام کند؟ به او فرصت دهید که کم کم با دیگران آشنا شود.

فراموش نکنید با سر زدن هرگونه خطایی از جانب فرزندتان، نباید زود خشمگین شوید و درصدد تعیین مجازاتی برای او باشید.

اگر با کوچک ترین اشتباه فرزندتان، زود او را مجازات کنید، فرزندتان اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و در سنین بالاتر این مشکل برای او بیشتر می شود و خود را در حل مشکلاتش ناتوان می بیند.

بهتر است درباره کارهایی که می خواهید انجام دهید، به فرزندتان توضیح دهید تا به مسائل واقع بینانه توجه کند.

حتماً به فرزندتان نشان دهید که او را دوست دارید.

سعی کنید با رفتارهایی مثل گوش دادن، در آغوش گرفتن، تحسین کردن و مانع شدن از انجام کارهای خطرناک، دوست داشتن خود را به فرزندانتان ابراز کنید.

سعی کنید هنگامی که فرزندتان حضور دارد، با دیگران درباره روش های مختلف تربیتی بحث نکنید.

آوای ملکوتی قرآن و نوای دل نشین اذکار نماز، حتی در دوران بارداری مادر موجب جنب و جوش و شکوفایی گرایش و احساسات دینی در کودک می شود.

زنان، دست در دست مردان می توانند نسل هایی را پرورش دهند که وجودشان مالامال از عشق الهی است و در راه جلب رضایت او قدم برمی دارند.

برای هیچ زنی، از این بالاتر موفقیتی وجود ندارد که بتواند قلب خانواده اش باشد و زیبایی، غنا، حیات، تکامل، مهربانی و لذت را هدیه کند.

وظیفه زنان در بیرون از خانه نباید نقش آنها را در کانون خانواده تضعیف سازد. حفظ بنیاد خانواده، مسئولیت اصلی و اولیه زنان است.

روابط موفق و فرهنگ سالم در خانواده بر اساس مطالبه حقوق بنا نمی شود، بلکه شالوده ای بر پایه گردن نهادن در برابر حقوق دارد.

زندگی و روابط اجتماعی مانند جریان عبور و مرور، با شناخت حقوق و عمل به آن بهتر انجام می شود.

میراث فرهنگی پرباری که در پاک دامنی وجود دارد، محتوایی مطلوب برای زن بودن عرضه می کند و به جنگ بین دو جنس پایان می دهد.

نقطه تمرکز زن مسلمان، خانواده اوست؛ آشیانه ای که فرزندانش در آن به دنیا می آیند و بالنده می شوند. او سازنده این آشیانه و ستونی است که نگه دارنده زندگی معنوی خانواده است. او از فرزندان پرستاری و آنها را تربیت می کند و برای همسر خود، حامی و پناهگاه است.

یکی از کارکردهای اساسی خانواده، انتقال باورها، ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده در یک جامعه به نسلهای دیگر است.

از آن جایی که انتقال ارزش های اخلاقی، به مادرها و خانواده ها بستگی دارد، هرگاه تغییرات اجتماعی، کودک را از مراقبت مادر محروم کنند، خطر از هم گسیختگی فرهنگی، جامعه را تهدید خواهد کرد.

کاهش میزان ازدواج رسمی، افزایش طلاق، سیر صعودی خانواده های تک والدینی و خانوادههای بدون فرزند و خشونت علیه زنان، از مظاهر مختلف بحران خانواده در دنیای غرب است.

در پروژه همسانسازی فرهنگی، به موضوع زن و خانواده توجه ویژه ای شده است و تغییر چارچوب های مذهبی و سنتی حاکم بر نهاد خانواده، پیش درآمد تغییر دیگر مناسبات اجتماعی به شمار میآید.

زنان هر قومی در شکل گیری تاریخ، تمدن و فرهنگ آن قوم، جایگاه به سزایی دارند و نقش آنان در زوال یا ماندگاری تمدن ها بر کسی پوشیده نیست.

توقع زن نسبت به زندگی و تلقی او از زندگی مطلوب می تواند موجب تحرک و پویایی مردان در راه کسب معاش و تلاش آنان برای تأمین شرافت مندانه زندگی شود.

نقش حساس مادران در شکل گیری الگوی شخصیتی فرزندان می تواند سبب رشد و تربیت فرزندان شایسته، بااراده، به دور از آلودگی و علاقه مند به سرنوشت قوم و ملت خویش شود.

احکام و آداب شرعی حاکم بر خانواده و روابط زن و مرد در جوامع اسلامی در طول قرن های متمادی، از یک سو، مانع گسترش فساد و تباهی و بی بند و باری و از سوی دیگر، موجب تحکیم بنیان خانواده در این جوامع شده است.

در بسیاری از جوامع اسلامی، خانواده از جایگاه شایسته ای برخوردار است؛ زیرا نقش و کارکرد خود را در حوزههای مختلف به ویژه در انتقال باورها، ارزش ها و هنجارهای اسلامی به نسلهای بعد به خوبی ایفا میکند.

خانواده، یعنی پدر، مادر، خواهر، برادر. خانواده، یعنی یک دلی، با هم بودن و مهربان بودن.

خانواده، یعنی نزدیکی دل ها و در کنار هم بودن. با هم خندیدن و با هم فراز و نشیب های زندگی را تجربه کردن.

دست هایمان را به دست هم بدهیم و یکی باشیم. این یک دلی و یک رنگی، به ما می آموزد که خانواده یعنی عشق و محبت.

خانواده، عشق بی دریغ مادر و محبت پدر است.

برای یاد گرفتن محبت باید کنار سفره ای نشست که در آن، مادر، عشق را تقسیم می کند.

در خانه ای که کودکانش مهربانی را بیاموزند، می شود محبت را در آن یافت.

وقتی همه اعضای خانواده می آموزند در همه فراز و فرود های زندگی پشتیبان و همراه یک دیگر باشند، آن وقت هیچ کس طعم تنهایی را نمی چشد.

زندگی همچون دریایی زیبا و آرام است که گاهی توفانی می شود و این کشتی خانواده است که می تواند با کمک اعضای خود به سلامت به ساحل آرامش برسد.

با عشق ورزیدن به خود و خانواده مان می توانیم محیط امن و آرامی به وجود آوریم که از لحظه لحظه آن احساس خوش بختی کنیم.

مشکلات خانواده، مختص پدر، مادر یا یکی از فرزندان نیست. هر خانواده ای باید در پی حل مشکلات برآید.

خانواده یک دل، حسادت ها و بخل ها را کنار می گذارند تا با هم رنگی و هم دلی، مهربانی و صمیمیت را در بین خود تقسیم کنند.

ما به عنوان مادر یا پدر، مسئولیم خوب زیستن را به کودکانمان بیاموزیم و آنها حق دارند از این موهبت برخوردار باشند، اگر ما پدر یا مادر مسئولیت پذیر باشیم.

وقتی خانه پر از آبی آرامش است، وقتی آکنده از مهر مادرانه و صفای پدرانه است، بچه ها بهتر می توانند الفبای دوستی و مهربانی را بیاموزند.

پدران و مادران موظفند به خاطر مسئولیتی که پذیرفته اند، آرامش را به کودکانشان هدیه دهند. بچه ها، هدیه های خداوند هستند که پاک و معصوم به دنیا پا می گذارند.

هر نهالی برای رشد به آب و نور نیاز دارد. بچه ها نهال های خانواده هستند که با محبت مادر و عشق پدر، سرسبز و شکوفا می شوند.

کودکان نیاز های خود را از خانواده و از پدر و مادر دریافت می کنند و این مسئولیت سنگین به عهده پدران و مادران است که با تربیت مناسب، راه درست زندگی را به آنها بیاموزند.

استعدادهای فرزندان ما، شکوفه هایی است که اگر خوب آبیاری شوند، رشد می کنند و به میوه تبدیل می شوند.

پدران و مادران سخت کوش و با اعتقادات درست، راحت تر و مطمئن تر می توانند به تربیت کودکانی بپردازند که شیفته یاد گیری هستند.

 

به فرزندانمان بیاموزیم

والدین و تربیت فرزندان مسئولیت پذیر در قبال جامعه و آموزش ساده زیستی به آنان.

فرزندان، سرمایه های معنوی و ثروت های ارزشمند زندگی ما هستند.

پدرها و مادرها، کودکانی را تربیت می کنند که در آینده، فردی از اجتماع به شمار آیند، با مسئولیت هایی که اگر از عهده آن برنیایند، کوتاهی والدین را به رخ می کشد.

یادتان باشد اگر امروز بند کفش فرزندتان را ببندید، فردا باید قرض هایش را بپردازید!

پدری و مادری یک شغل است. پس به مهارت هایی بیندیشیم که سبب ارتقای شغلی ما می شود.

پرورش فرزندانی شایسته که در قبال جامعه و دیگران احساس همکاری و مسئولیت داشته باشند، وظیفه مهمی است که از آغاز تولد به عهده پدر و مادر است.

پرورش کودکانی پرتوقع که خواستار هرگونه فداکاری از طرف پدر و مادر هستند، در آینده، جامعه ای مصرفی را می سازد.

هر کودکی که به دنیا می آید، در قبال جامعه اش، مسئول است و این مسئولیت به تدریج به وسیله والدین به کودکان آموخته می شود.

اگر کودکان نتوانند درک کنند که خانواده شان از نظر اقتصادی چه وضعی دارند، این به عهده پدران و مادران است که با شرح حال خود، آنها را واقع بین با رآورند، نه آنکه زیر بار ظواهر و دروغ، از آنها فردی ظاهر بین بسازند.

وقتی بین اعضای خانواده صمیمیت برقرار باشد، در برابر مسائل اقتصادی، همه با هم تصمیم می گیرند. بنابراین، فرزندان هم می توانند وضع اقتصادی خانواده را درک کنند و توقعاتشان با اقتصاد خانواده، هماهنگ باشد.

پس انداز کردن و به اندازه مصرف کردن، اگر به صورت یک فرهنگ درست به کودکان آموزش داده شود، کودکان به جای مصرفی بار آمدن یاد می گیرند از آنچه دارند، چگونه استفاده کنند.

پدران و مادران با زحمت فراوان می کوشند فرزندانشان در رفاه و آسایش زندگی کنند، اما نباید با نقابی دروغین، فقط به آنان یاد داد که مصرف گرا باشند.

ما می کوشیم تا زندگی پر از رفاه و آرامشی داشته باشیم، نه اینکه هر قدر تلاشمان بیشتر شود، حسرت مان هم افزایش یابد.

کودکان، تجمل گرایی را از والدینشان می آموزند و این ظاهربینی آنها را به سوی پوچی هدایت می کند، نه معنا گرایی.

هر پدر و مادری می تواند به کودکش بیاموزد که بیشتر از آنچه ظواهر مهم باشد، اخلاقیات اهمیت دارد. به این ترتیب، نسلی که رشد می کند، بیشتر از آنچه به دنبال مصرف گرایی باشد، یاد می گیرد چگونه بسازد.

پدران و مادرانی که با زحمت و تلاش برای فرزندانشان رفاه را فراهم می کنند، لذت بیشتری می برند تا کسانی که یک شبه ثروتی به دست می آورند که در آن هویت فرزندانشان گم می شود.

هیچ ثروتی نمی تواند با دل خوشی برابری کند. پس به جای حرص زدن برای لقمه ای چرب تر، کمی بیشتر به فکر آرامش خانواده مان باشیم.

ساده زیستن به معنای فقیر بودن نیست، بلکه با ساده زیستی یاد می گیریم از هر آنچه داریم، لذت ببریم و برای بیشتر داشتن کمتر حرص بزنیم.

آنچه خانواده آرزویش را دارد، در کنار هم بودن و صمیمیت است، نه جدال با همدیگر و ناسازگاری!

اگر پذیرفته ایم، مسئولیت فرزندانمان به عهده ماست، پس باید بپذیریم که ما مسئول روزی حلال و حرام آنان هم هستیم.

درآمد حلال داشتن باید بزرگ ترین دغدغه هر پدر و مادری باشد؛ زیرا کودکان با همین لقمه ها رشد می کنند و جامعه فردا را شکل می دهند.

ساده زیستی به ما و فرزندانمان یاد می دهد که بیشتر دوست داشته باشیم و کم توقع تر باشیم. وقتی قرار است زندگی جدیدی شروع شود، این دوست داشتن است که حرف اول را می زند.

وقتی یک شروع ساده، اما صمیمی و محکم داریم، یعنی قرار است در همه فرازها و فرود های زندگی با هم باشیم و حرکت کنیم و هیچ وقت ناامید نشویم.

وضعیت اقتصادی ما شاید آن چیزی نباشد که آرزویش را داشتیم، ولی با مدیریتی صحیح می توانیم به تدریج به تمام خواسته هایمان برسیم. کمی صبر می خواهد و البته تلاش.

همیشه مدیریت اقتصادی موفق می تواند در نقش یک پدر یا مادر، زندگی را به گونه ای پیش ببرد که همه در آن احساس آرامش کنند.

گاهی بلندپروازی های ما می تواند از همان ابتدا، زندگی مان را به سمتی پیش ببرد که خود ما هم از عهده پیش بردن آن برنیاییم.

هر خانواده ای بنا بر اصول اعتقاداتی خود، کودکانش را نیز تربیت می کند. بنابراین، کودکان از همان ابتدا با اصول و اخلاقیات خانوادگی آشنا می شوند.

اگر خواهان کودکانی با حجب و حیا هستیم و می خواهیم آنها از هر گونه بی بند و باری عاری باشند، باید محیط خانواده ای سالم داشته باشیم.

این پدران و مادران هستند که با رفتار خود و نوع پوشش و اعتقاداتی که دارند، کودکان خود را متین یا بی قید و بند، بار می آورند.

اگر مسئولیت پدر و مادر شدن بر عهده ماست، پس باید در برابر شیوه رفتار و پوشش فرزندانمان هم مسؤل باشیم تا در آینده شرمنده نوع تربیت خود نباشیم.

خانواده هایی که بر اصل و ریشه خود پای بندند، کمتر به دنبال ظواهری می گردند تا به وسیله آن، خود را بزرگ جلوه دهند.

تکیه بر ظواهر فقط ما را از آنچه هستیم، دور می کند و از ما و خانواده مان، فردی ظاهربین می سازد.

نیازهای خانواده فقط لباس و پوشاک نیست. خانواده منسجم بیشتر از آنچه به ظواهر توجه کند، به باطن و اخلاقیات توجه دارد.

ظاهربینی فرزندان، آنها را وامی دارد که هر چه بیشتر به سمت کالاهای وارداتی کشیده شوند که تنها جذابیتشان نامشان است و این یعنی پشت کردن به ارزش هایی که ما به عنوان یک ایرانی از دست می دهیم.

ساده زیستی، آرامش را به خانه ما هدیه می دهد.

راحتی و آسایش روحی در گروی زندگی ساده و آسان به وجود می آید.

زندگی آراسته، ولی ساده، دل نشین تر از زندگانی پرزرق و برق، ولی آشفته است.

ساده زیستی مستلزم ریاضت و به زحمت انداختن جسم نیست.

تجمل گرایی، استراحت و لذت بردن از زندگی را از انسان سلب می کند.

خواسته های انسان که تمام شدنی نیست پس پایانی برای تجمل گرایی نمی توان در نظر گرفت.

خانواده های تجمل گرا در هیچ مرحله ایی از زندگی خود، راضی نیستند.

یکی از آثار ساده زیستی، کام یابی و توفیق در زندگی است.

آیا می دانید ساده زیستی نوعی سرمایه گذاری است؟

به کودکانمان بیاموزیم: برای رسیدن به خوش بختی، بهترین زاد و توشه، سبک بالی است.

کوه نورد قله های سعادت، هیچ گاه بار سنگین تجمل گرایی را با خود حمل نمی کند.

قناعت، چشم ها و دل ها را مملو از بی نیازی می کند.

ساده زیستی عاقلانه، جلال و جبروت کاذب را خرد می کند.

دست یابی به کارهای بزرگ، نتیجه قدرتی است که ساده زیستی به نفس می دهد.

در زندگی وابسته مباش تا وارسته گردی.

زندگی پرتجمل با آزادی و آزادگی سازگاری ندارد.

وابستگی به دنیا، انسان را برده و مطیع خود می گرداند.

تجمل گرایی، آزادی عمل را در بند می کشد.

آنچه با روحیه ساده زیستی سازگاری ندارد تجمل گرایی است.

تجمل گرایی و ناز پروری برای خانواده تباهی آور است.

هر چه خانواده در ناز ونعمت بیشتری غرق شود، به همان میزان ضعیف خواهد شد.

قهقهه های مستانه ثروتمندان بی درد، تیری بر قلب نیازمندان دردمند است.

آیا می دانید گرایش به اشراف گری، آرام آرام صورت می گیرد؟

با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزش های انسانی و اسلامی را حفظ کرد.

آیا می دانید بسیاری از خرج های زندگی بر اساس میل ها و نیازهای واقعی صورت نمی گیرد؟

یکی از نتایج تجمل گرایی، ابتلا به اسراف و زیاده روی است.

یکی از آثار تجمل گرایی، متروک شدن سنت های الهی و آداب اسلامی است.

دوری از ساده زیستی؛ یعنی به تأخیر افتادن بسیاری از ازدواج ها.

با رو آوردن به ساده زیستی می توان اسباب ازدواج بسیاری از جوانان را فراهم کرد.

کم رنگ شدن روابط عاطفی از پی آمدهای نازیبای تجمل گرایی است.

یکی از مهم ترین عوامل دوری خانواده ها از یک دیگر، تکلف و تجمل گرایی است.

قناعت، راهی ساده برای رسیدن به خوش بختی است.

یکی از راه های اصلاح نفس، قناعت آگاهانه است.

قناعت، راهی به سوی بی نیازی.

قناعت، راه درمان طمع است.

پاک دامنی ره آورد قناعت است.

یکی از نشانه های انسان سعادتمند، قناعت در زندگی است.

آسوده ترین خانواده ها، قانع ترین ایشان است.

قناعت در زندگی، راه رسیدن به خوش بختی است.

خوش ترین زندگی را کسی دارد که به صفت قناعت آراسته گردد.

حریص هرچند همه امکانات زندگی را داشته باشد، باز هم فقیر است.

اگر حرص و طمع در خانواده ریشه دواند، هیچ ثروتی او را قانع نخواهد کرد.

هرگاه حرص و آز از در خانه ای وارد شد قناعت از در دیگر خانه بیرون می رود.

برخورداری از قناعت در زندگی، زمینه تحقق سعادت واقعی خانواده را فراهم می کند.

تا دیو طمع از خانه ای رخت برنبندد، فرشته قناعت آشکار نمی شود.

از جمله اموری که باعث اصلاح روابط در خانواده ها می گردد، قناعت و دوری از تکلف است.

پرهیز از اسراف و دوری از ریخت و پاش در زندگی، از نشانه های خوش بختی است.

اگر به کم های خویش قانع باشیم، از منت های زیاد بی نیاز خواهیم بود.

خانواده بلندطبع را اندکی از مال دنیا قانع می کند.

طمع در جمع آوری مال، اعتقاد و تکیه به خدا را کم می کند.

یکی از عوامل حفظ سلامت خانواده، آراستگی به قناعت است.

راضی بودن به حد ضرورت در تأمین نیازهای زندگی از عوامل پاک دامنی است.

هر کس در زندگی به کم بسنده کند، به آسایش و راحتی دست می یابد.

از مهم ترین عوامل تهدید دین و اعتقادات خانواده، نداشتن نگرش مناسب به ثروت است.

دل های آهنین هم جذب زندگی های ساده و پرصفا می شوند.

ساده زیستی در زندگی به معنای تحمل فقر و هلاکت نیست.

زدودن پیرایه هایی همچون تجملات و هزینه های گزاف، راه رسیدن به ساده زیستی در خانواده ها را هموار می کند.

ساده زیستی خانواده با داشتن روحیه قناعت به وجود خواهد آمد.

قناعت در زندگی را با تنبلی و سستی اشتباه نگیریم.

به بهانه ساده زیستی، فراموشی پاکیزگی، امری نارواست.

قناعت در زندگی و ساده زیستی از نشانه های مؤمنان است.

ساده زیستی محبوب خداوند است.

زندگی خانواده های قانع و ساده، آرام و شاد است.

ساده زیست همیشه سبک بار در حرکت به سوی سعادت است.

ملاک ساده زیستی در هر عصر، مردمان همان عصرند.

قناعت در زندگی، بال پرواز بلندهمتان است.

با قناعت در زندگی، حس رضایت مندی خانواده تقویت می شود.

وقتی به قسمت و نصیب خود خشنود باشی، قناعت پیشه ات می گردد.

تأثیر قناعت، ایجاد آرامش در زندگی است.

یکی از راه های رسیدن به کام یابی خانواده، بهره مندی از حس قناعت است.

خانواده های ساده زیست، به اندک مالی از دنیا قناعت می کنند.

ساده زیستی، تجلی عملی دل کندن از زرق و برق فریبنده زندگی و مظاهر آن است.

قناعت مالی باعث آرامش روانی خانواده می شود.

قناعت در خانواده انسان را نسبت به مسائلی که در زندگی از آنها بهره مند نیست، آرام می کند.

قناعت در زندگی، به معنای محرومیت از نعمت های دنیوی نیست.

قناعت در زندگی، هنر خانواده های اصیل ایرانی است.

در اسلام، تجمل گرایی افراطی که از آن به تجمل پرستی تعبیر شده و مردود است، محروم کردن خود از زیبایی های پاک و حلال مانند لباس زیبا و مناسب و زیبایی های طبیعت، پسندیده نیست.

پرهیز از اسراف یکی از اهداف پسندیده خانواده های قناعت محور است.

متأسفانه گاهی به اشتباه، تجمل گرایی جزو ارزش های خانواده ها به شمار می آید.

بها دادن به تجمل گرایی و اسراف به علت ناآگاهی افراد از خطرات این امر است.

ساده زیستی پاسخ صحیح انسان های دانا به ناپایداری زندگی دنیاست.

تجمل گرایی حاکی از دل بستگی به دنیاست که با ساده زیستی در تضاد است.

ترویج مصرف گرایی، خطر روی آوردن به زندگی تجملاتی را افزایش می دهد.

تجمل گرایی، مردابی است که نفس انسان را از قله ساده زیستی به قعر خویش می کشاند.

قناعت عدم دل بستگی به مظاهر دنیا و رهایی از تجملات.

برای رسیدن به قناعت، باید از دل بستگی به دنیا دور شویم.

ساده زیستی از نگاه اسلام، ساده زیستی عزت مند است و منافاتی در ساده زیستی و پیرایش ظاهر نیست.

ساده زیستی از نظر اسلام، ارزشی معنوی است.

زندگی اسراف گرانه علاوه بر اینکه روح عاطفی و انسانی خانواده را از بین می برد، انسان را نیز از درد و مشکلات دیگران بی خبر می سازد.

قرآن، میانه روی را الگوی مصرف و عامل پایداری خانواده و جامعه معرفی می کند.

یکی از تدابیر مهم اسلام برای تأمین زندگی و جلوگیری از فقر، قناعت و ساده زیستی است.

قناعت، مایه آرامش روحی است و کسی که آن را سرلوحه زندگی خود قرار می دهد، از فقر و بدبختی نجات می یابد و شرافت و عزت اجتماعی و رضایت و خشنودی الهی را به دست می آورد.

اگر قرآن به مؤمنین صالح، وعده خوش بختی و حیات طیبه داده، طبق فرمایش امام علی علیه السلام ، مراد از آن، قناعت در زندگی است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله بهترین فرد از امت اسلامی را کسی می داند که صرفه جویی پیشه کند و به روزی حلال قانع باشد و بدترین فرد از امت اسلامی را کسی دانسته که حریص باشد.

توجه به اعتدال و صرفه جویی در هزینه های زندگی، مایه بقا و توانایی مالی در زندگی و حافظ مناعت و شخصیت انسانی آدمی است.

درآمد زندگی همچون چشمه آبی است که در بستر رود به جریان می افتد که اگر مهار نشود، هر اندازه که متراکم و انبوه هم باشد یا به هدر می رود یا به دریا می ریزد. اگر در جای مناسبی سد شود، با برنامه ریزی صحیح می توان از آن در زمینه های مختلف به صورت بهینه استفاده کرد.

اندازه گیری در مخارج نسبت به درآمد بر اساس ضرورت ها و پس انداز مقداری از مازاد مصرف، بنیان خانواده را تا حد زیادی در مقابله با خطرات، محافظت خواهد کرد.

اسراف بر هم زننده تعادل و موازنه بین دخل و خرج و نیز نابودکننده توانایی مالی زندگی و ضایع سازی ثروت و امکانات حیات است.

قناعت، عامل عزت، بی نیازی، خودکفایی، آرامش روحی و رضایت ابدی است.

صرفه جویی و قناعت، گنجی تمام نشدنی است.

زندگی شیرین، با مدیریت اقتصادی و برنامه ریزی هزینه ها.

برنامه ریزی هنگام افزایش درآمدهای خانواده، از افزایش بی رویه هزینه ها جلوگیری می کند.

در مدیریت صحیح اقتصاد خانواده به ویژه در خرید و مصرف کالاها و خدمات، داشتن تصویری روشن از کالاهایی که جای گزین شدنی هستند، ضرورت دارد.

وقتی مدیریت هزینه زندگی صحیح است که همه اعضای خانواده، در تصمیم گیری مشارکت داشته باشند.

از کودکی باید نحوه هزینه کردن و مدیریت صحیح را به فرزندانمان آموزش دهیم.

هزینه های زندگی باید اولویت بندی شوند. برای حوادث غیر مترقبه هم باید پیش بینی هایی داشته باشیم.

با مدیریت مشارکتی هزینه ها، خانواده ای فعال و بانشاط خواهیم داشت.

توجه به الگوهای دینی، مطالعه زندگی ائمه و توجه به قناعت و ترویج فرهنگ شکرگزاری در زندگی، آرامش را به خانه ها برمی گرداند.

ساده زیستی در کلام معصومین جایگاه خاصی دارد.

پیشوایان دین با حفظ اصل ساده زیستی، مقتضیات زمان خویش را نیز در نظر می گرفتند.

کودکان خانواده های ساده زیست، روحیه قوی و سازگاری دارند.

فلسفه ساده زیستی، هم دردی با محرومان است.

خانواده آموزش عملی ایثار را در قالب ساده زیستی به کودکان منتقل می کند.

فقط انسان های بزرگ به قله ساده زیستی راه یافته اند.

اگر لذت ترک لذت بدانی، دگر لذت نفس را لذت نخوانی.

ساده زیستی به معنی گوشه گیری و تنبلی و بی تحرکی نیست.

ساده زیستی، توصیه به فقر و استضعاف نیست.

فقر، نداشتن و ساده زیستی، نخواستن در عین تمکن است.

زیبایی خانواده ساده زیست، گذشت از سر اقتدار است.

کودکان ساده زیست امروز، مدیران مقتدر فردا خواهند بود.

هیچ آفت و خطری برای خانواده بالاتر از توجه به رفاه کاذب و حرکت در مسیر انحرافی دنیادوستی نیست.

ساده زیستی با نحوه نگرش انسان به دنیا ارتباطی مستقیم دارد.

کسی که دنیا را همه چیز و نهایت آمال خویش می بیند، نمی تواند ساده زیست باشد.

مظاهر قناعت و ساده زیستی در خانواده های با اعتماد به نفس بالا بیشتر نمود دارد.

توجه به منزلت والای انسانی موجب تقویت ساده زیستی و قناعت می شود.

 

اهمیت تفریحات سالم در خانواده

یکی از اموری که موجب ایجاد تحول و پویایی در خانواده می شود، توجه به تفریح و سفر است.

یادمان باشد تفریح و سفر، رفتاری معنوی است.

تفریحی درست است که کمترین انرژی را از خانواده بگیرد و بیشترین نشاط را فراهم آورد.

با تفریحات سالم، خستگی های ناشی از روزمرگی و فعالیت مداوم را از بین ببریم و خانواده را شاد کنیم.

آیا می دانید تفریح خانوادگی باعث افزایش روحیه تلاش و نشاط کودکانمان می شود؟

تفریح به خانواده این امکان را می دهد که پس از کار و فعالیت های مداوم، فشارهای روحی و روانی را از خود دور کند.

سفر آثار بسیاری دارد و اسلام نیز بر آن تأکید کرده است. توجه به نشانه های الهی و تدبّر در فرجام اقوام و ملت های گوناگون، از جمله فوایدی است که به فرموده قرآن، با سفر کردن نصیب انسان می شود.

یکی از فواید سفر و گردش همراه با اعضای خانواده، رشد و بالندگی فکر است.

افراد در سفر و گردش خانوادگی، با شگفتی ها، افکار و رسوم اقوام گوناگون آشنا می شوند، سخت کوشی آنان را می بینند و یاد می گیرند چگونه برای بهتر زیستن بکوشند.

تفریحات سالم، با ایجاد فرصتی برای استراحت ذهن و جسم، عزم افراد را برای آغاز زندگی تازه به ویژه پس از خستگی و یک نواختی، استوارتر می کند.

تفریح سالم در کنار اعضای خانواده می تواند در افزایش کمّی و کیفی شغلی و بهره وری عمر کمک کند.

تفریح سالم، هراس و اضطراب را از اشخاص دور می کند و به جای آن آرامش می بخشد و به انسان می آموزد چگونه در برابر سختی ها بایستد.

اگر به جنبه های اجتماعی و فرهنگی سفر توجه کنید، علاوه بر عبرت گیری و جنبه های پندآموزی و معنوی، فرزندانمان با باورها و سنت های گوناگون آشنا خواهند شد.

فرزندان ما در تفریحات سالم، با برنامه ریزی و افزایش مشارکت و تقسیم کار آشنا می شوند و مدیریت زمان و تدبیر مالی را بهتر فرامی گیرند.

فاصله یکی از معضلات زندگی شهرنشینی است، اما این ما هستیم که با برنامه ریزی صحیح می توانیم به گونه ای برنامه هایمان را تنظیم کنیم که همه آشنایان و دوستانمان سهمی در زندگی مان داشته باشند. سفر و تفریح با آنان یکی از پیشنهادهای ماست!

شهرنشینی امتیازهای خاص خودش را دارد، اما امروزه معنایش با دود و شلوغی و دردسر یکی شده است. با این حال، سفر می تواند ما را از این شلوغی ها نجات دهد.

تفریح سالم، یکی از راه های دور شدن از کسالت و روزمرگی های زندگی است.

برخلاف تصور بسیاری از مردم، تفریح و سرگرمی کار بیهوده ای نیست و برای رهایی از خستگی و کسالت کار و زندگی، هر کسی گه گاه به تفریح و سرگرمی نیاز دارد.

تفریحات سالم، فرصتی برای آرامش و تجدید قوا و تأمین نشاط خانواده است.

در تفریحات سالم خانوادگی، جاده و کوه و پارک و استراحت گاه را هم خانه خودمان بدانیم و آن را آلوده نکنیم.

با یک نواخت زندگی کردن باعث خستگی و بی حوصلگی کل خانواده می شویم. یک خانواده در کنار تمام ارزش ها به شادی و تفریح هم نیاز دارد.

گذراندن بعدازظهری شاد در تفرج گاهی، ایده جالبی برای تغییر روحیه اعضای خانواده است.

اگر قرار است سفر خانوادگی داشته باشیم، قبل از اینکه مسیر سفر را انتخاب کنیم به این بیندیشیم که چرا به سفر می رویم و هدفمان از این سفر چیست؟

سفر اگر چه زمانی برای استراحت و گذراندن اوقات فراغت است، اما می شود از همان ابتدای سفر به دنبال هدفی عالی بود.

تفریحات سالم گروهی، رابطه خانواده ها را عمیق تر و گسترده تر می سازد.

خانواده ما به جز پدر و مادر و فرزندان، به خانواده بزرگ تری که رابطه های گسترده تری مثل عمو و دایی و خاله و عمه را می سازد، نیز ختم می شود. این رابطه های فامیلی به زندگی ما و تعاملاتی که با آنها داریم، شکل زیبایی می دهد.

زندگی های پر از کار، به زنگ تفریح، گردش فامیلی و سفری کوتاه و مهمانی ساده ای نیاز دارد که بهانه های خوبی برای دور هم جمع شدن است.

باید میان کار و تفریح تعادل برقرار کرد و سفر، بهترین راه تفریحی است که روحیه را متعادل می کند.

بسیاری از بدخلقی ها و بهانه جویی ها در محیط خانواده ناشی از زندگی یک نواخت و کسل کننده و بدون تفریح است.

چند روز استراحت مطلق، دور بودن از محیط کار و دغدغه های خسته کننده زندگی، خانواده را برای شروع کار آماده می کند.

این باور را تغییر دهید که سفر باید حتماً به شهرهای دور باشد.

این اندیشه که مسافرت به جیب پر از پول نیاز دارد، سبب می شود راه های ساده این تفریح را هم بر خود ببندیم.

برای بهره بردن از سفری شیرین و روحیه بخش، لزومی ندارد کیلومترها راه بپیمایید تا به دیدنی ترین مکان های جهان بروید. از جاذبه هایی که در نزدیکی شماست، غافل نمانید. هزینه کمتری می طلبد و به اندازه سفرهای دور زندگی شما را متنوع می کند.

جاذبه هایی که در نزدیکی شماست، با هزینه کمتر به اندازه یک مسافرت طولانی، زندگی شما را متنوع می کند.

بازدید از جاذبه های نزدیک شهر شما، هزینه کمتری می طلبد، اما تمام مزایای سفری طولانی را دارد.

گاهی با پیمودن مسافتی کوتاه به همراه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها می توان به منطقه ای مانند آب گرم طبیعی سفر کرد.

بیشتر از اینکه مقاصد دور و سفرهای پرهزینه در بهبود روحیه و کسب تجارب جذاب کارآیی داشته باشد، ذات سفر مهم است.

فرقی نمی کند به سفری دور بروید یا به اردوی یک روزه در نزدیکی شهر خودتان؛ چون ذات سفر روحیه را بهبود می بخشد.

این ذات تفریحات سالم است که می تواند روحیه شما را بهبود بخشد و تجربه های شما را افزایش دهد، نه هزینه هایی که صرف سفر می شود.

اکوسیستم، تاریخ، طبیعت اطراف شهر شما و صدها جاذبه دیگر که از آن بی خبرید، می تواند برای فرزندان شما جذاب باشد.

مطمئن باشید حتی سفر کوتاه یک روزه هم می تواند روحیه شما و فرزندانتان را شاد کند و برای ماه ها کار و فعالیت، آماده تر باشید.

سفر گروهی، لذت سفر را دوچندان می کند و در کاهش هزینه ها مؤثر است.

برای لذت بردن از سفر لازم نیست به مقصد رسیده باشید. ابتدای سفر، شروع تفریح شماست.

در طول سفر می توانید درباره هر چیزی اطلاعات به دست آورید و به کودکان خود منتقل کنید تا به تجربه هایتان افزوده شود.

تفریح سالم، فرصت خوبی است که وقت بیشتری را به فرزندان و خانواده خود اختصاص دهیم و با آنان صمیمی تر شویم.

در سفر، صحبت درباره نحوه مراقبت از محیط زیست، آداب و رسوم مردم محلی و هر چیز دیگری، بهانه خوبی برای صمیمی تر شدن است.

حتی چند ساعت دور شدن از فضای روزمره زندگی باعث شاداب تر و بانشاط تر شدن روحیه خانواده خواهد شد.

بهتر است در سفر بیشتر از آنکه به فکر شام و ناهار و امور روزمره باشیم، در پی دیدن و یادگیری و کسب تجربه های جدید باشیم.

آرامش در سفر، بهترین هدیه ای است که ممکن است نصیبتان شود. خود را مستحق دریافت این هدیه بدانید.

در سفر، هر چه انعطاف بیشتری داشته باشید و اصول ارتباط و معاشرت را مراعات کنید، بیشتر می توانید استفاده ببرید.

با دلی گشاده و با ظرفیت و صبری زیاد در سفر، گذشت کردن را یاد می گیریم.

سفر، اکسیر عجیبی دارد که انسان ها را به هم نزدیک می کند و محبت اعضای خانواده را تداوم می دهد.

طبیعت، ما را به چالش می کشاند و از ما همکاری می طلبد و این همکاری، اعضای خانواده را به هم نزدیک می کند.

در دورانی که زندگی ماشینی به افسردگی و استرس های انسان ها کمک می کند، مسافرت به روحیه ما نشاط ببخشد.

دیدن سرزمین های مختلف، کوه ها، صحراها، دریاها و حیوانات و گیاهان متنوع، قلب هر بیننده ای را متوجه خداوند می سازد.

با سفر در طبیعت می توان در آیات الهی تدبر کرد، خدا را بهتر شناخت و از چشمه گوارای خداشناسی جرعه ای نوشید.

سفر از زندگی در محیط های بسته و گرفتار شدن در تعصب های قومی جلوگیری می کند و موجب آشنایی با فرهنگ و رسوم دیگر می شود.

در مسافرت، تحرک بدن بیشتر است. از تأثیر این تحرک بر روح و روان و دیگر اندام ها نباید چشم پوشی کرد.

بسیاری از صفات انسان در سفر بروز می کند و ممکن است انسان در وطن از آن غافل باشد. این گونه سفر باعث شناخت بیشتر می شود.

نقاط قوت یا ضعف همسر خود را در سفر بهتر بشناسید؛ زیرا در سفر، توانایی ها و صبر افراد سنجیده می شود.

واقع شدن در موقعیتی که عادی نیست، به مهارت های غیر معمول نیاز دارد که این مهارت ها فقط در سفر بروز می کند.

سفر و تفریحات سالم، استعدادهای ناب کودکان در منطبق شدن با محیط زیست را شکوفا می کند.

کودکان با تجسس و کشف دنیای طبیعت، اولین گام های خود را در شناخت دنیای اطراف، با طراوت و سلامت بر می دارند.

با برنامه ریزی مناسب و فراهم کردن شرایط سفر و گردش در طبیعت، نشاط را به خانه ببریم!

ذات انسان خواهان تنوع است و بهترین تنوعی که دنیا به انسان ارزانی می دارد، امکان سفر و یک جا نماندن است.

گردش دسته جمعی و خانوادگی باعث می شود از چهاردیواری خانه یا محل کار دور شوید و بیشتر از هوای تازه و سالم لذت ببرید.

در سفری کوهستانی باید از اکسیژن تازه نهایت استفاده را ببرید. عمیق نفس بکشید و شاد باشید.

گردش و سفر، فرصت باارزشی است برای استراحت، تمرکز اعصاب و چشیدن لذت همراهی با تمام اعضای خانواده.

تنها سفر کردن در اسلام ناپسند است. با خانواده بودن، مهم ترین دل خوشی برای سفری خاطره انگیز و تفریحی نشاط آور است.

آیا می دانید درتفریح سالم خانوادگی است که می توانید میزان گشاده دستی و سخاوت خود را به فرزندان و دیگر هم سفرانتان نشان بدهید؟

خوش خلقی و تواضع و ادب در سفر باعث می شود این تفریح به کام خانواده ات، شیرین و به یاد ماندنی شود.

افراد گشاده رو و خوش خلق با بردباری، سختی های سفر را به کام همراهان خود لذت بخش و شیرین می کنند.

وقتی در سفر با خانواده ات مشورت می کنی، در واقع، همه برای بهتر شدن سفر تصمیم می گیرند و در مورد تصمیم خود مسئولند.

مشورت در سفر باعث می شود همه هم سفران به یک اندازه نسبت به خوب یا بد شدن سفر مسئول باشند.

در سفر باستانی تمام تصاویر خشک و بی روحی که در کتاب های تاریخ خوانده ایم، به صورت زنده و گویا می بینیم و درس می گیریم.

گاه سختی هایی که در سفر می کشیم، باعث می شوند سختی های زندگی یک نواخت ما رنگ ببازند.

وقتی با چندین نفر هم سفر می شوید، بهترین راه جلوگیری از اسراف، این است که همه در خرج کردن سهیم باشند.

اسلام، سفر را فرصتی برای پرورش روح و تربیت معرفی می کند.

صله رحم به ویژه دیدار از پدر و مادر چنان ارزشی دارد که سختی های سفر در مقابل آن رنگ می بازند.

شایسته است برای دیدار با اقوام به ویژه والدین، هر گونه سختی سفر را تحمل کنیم.

برای دیدار با خویشان و والدین، شاید به سفری سخت نیاز باشد، اما این دیدار، سختی ها را شیرین می کند.

مگر چند سال زندگی خواهیم کرد که با هم بودن ها را به بهانه دور بودن از هم نادیده بگیریم!

اگر می خواهید حق دیگر مسافران بر طبیعت را تضییع نکنید، باید در پاکیزه نگه داشتن مکان های عمومی کوشا باشید.

با برنامه ریزی می توانید سفری خاطره انگیز و بدون دغدغه برای خود رقم بزنید.

در سفر برای فرزندان خود سرگرمی هایی تدارک ببینید که خسته نشوند و از مسافرت لذت بیشتری ببرند.

در مسافرت، کارها را به صورتی تقسیم کنید که همه اعضای خانواده، در انجام کارها مشارکت داشته باشند و فقط یک نفر خسته نشود.

در مسافرت، کارها را به گونه ای تقسیم کنید که همه افراد خانواده، به یک اندازه از لذت و تفریح برخوردار شوند و سختی کار برای همه باشد.

اگر شما با خوش خلقی به تقسیم کار بپردازید، فرزندان نوجوان شما هم با همان روحیه در کارها مشارکت خواهند داشت.

اگر بدون برنامه ریزی سفر کنید، در چرخه عذاب آور سلیقه های گوناگون اعضای خانواده گرفتار خواهید شد.

در سفر با وجود برنامه ریزی، در پذیرفتن نظر دیگران، انعطاف پذیر باشید و نظر دیگران را در صورت مفید بودن بپذیرید.

پیش از سفر، درباره برنامه ها و ممنوعیت های سفر به بچه ها توضیح بدهید تا در طول سفر بهانه نگیرند.

یادمان باشد: مهم نیست سفر به کجا و با چه وسیله ای باشد. مهم این است که همه از این سفر، خاطره خوبی داشته باشند.

در زندگی ماشینی که پدران به سختی یک ساعت در روز، فرزند خود را می بینند، سفر می تواند غنیمت خوبی به حساب آید.

وقتی هر یک از اعضای خانواده، خودش، مسئول آماده کردن وسایل سفر خود باشد، دیگر گلایه ای از مادر خانواده نخواهند داشت.

به بچه ها کاغذ، خودکار و مداد رنگی (رنگ های شاد) بدهید تا در سفر، خاطرات خود را بنویسند یا نقاشی کنند.

سفرهایی که بر مبنای طبیعت گردی است، به هماهنگی و همکاری تمام اعضای خانواده نیاز دارد.

در سفر به طبیعت، انتخاب مدیری که با در نظر گرفتن سلایق همه، حرف اول و آخر را بزند، از ضروریات سفری خوب است.

نکات ایمنی را قبل از سفر، به همه به ویژه به کودکان که آسیب پذیرترند، گوشزد کنید.

وقتی نکته های علمی درباره طبیعت را به کودک خود یاد بدهیم، جذابیت مسافرت برای او بیشتر خواهد شد.

شما خانواده محترم! وقتی زباله هایتان را در طبیعت رها می کنید، انتظار دارید چه کسی دامن زیبای طبیعت را از این گرفتاری نجات دهد؟

معمولاً در طبیعت، نظارت شهرداری و جمع آوری زباله ها وجود ندارد. پس بهتر است به همراه دیگر افراد خانواده، از ریختن زباله خودداری کنیم.

چرا باید شما و خانواده تان از مواهب طبیعی که سرزمین ایران به رایگان در اختیار فرزندان خود نهاده است، بی نصیب بماند؟

جنگل نوردی و کوه نوردی، ورزش است و به روان شما و خانواده تان آرامش می بخشد.

کودکی که کوله پشتی حاوی خوراکی ها، اسباب بازی ها و وسایل مورد نیاز سفرش را آماده کند، احساس استقلال را تجربه خواهد کرد.

شیرینی سفر را با مطرح کردن مشکلات زندگی تلخ نکنیم!

یادمان باشد فرزندانمان در سفر، درس مبارزه با مشکلات را بهتر می آموزند.

محدودیت های مالی به هیچ وجه دلیل مناسبی برای سفر نرفتن نیست.

هر کس می تواند با برنامه ریزی با کم ترین هزینه، نهایت لذت و استفاده را از سفر خود ببرد.

فراموش نکنیم ارزش سفر به این است که بی دغدغه گرد هم آییم و چه نیکوست اگر بزرگ ترهای خانواده هم همراهمان باشند.

انسان همیشه دارای سلامتی و انرژی جوانی نیست که برای بهره مندی از مواهب سفر، امروز و فردا کند.

خاطرات خانوادگی سفر خود را با نوشتن ماندگار کنید.

یادمان باشد در سفر، کودکان، دنیای خود را کشف می کنند و با وضعیت جدید زندگی آشنا می شوند.

اگر می خواهید تعاملات زندگی خود را با خانواده افزایش دهید، از همه امکانات سفر استفاده کنید.

سفر باعث پخته شدن افکار و تجدید قوای افراد برای از سرگیری زندگی سالم است.

 

اهمیت و نقش شادی در خانواده

خانواده، اولین و بادوام ترین عامل در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان و زمینه ساز رشد عقلانی، اخلاقی، اجتماعی و جسمانی، عاطفی و فراهم کننده شادی آنان است.

فرزندان ما در کانون خانواده، رشد می کنند و صفات مثبت و منفی را یاد می گیرند و راه و رسم زندگی را با تقلید از اعمال ما (والدین) می آموزند. پس چه خوب است که ما در خانواده محیطی فراهم کنیم که آکنده از صفا و صمیمیت، شادی و نشاط، مهر و عطوفت، تفریحات مناسب و گردش های به موقع باشد.

هدف ما از تشکیل خانواده، رسیدن به شادی است؛ زیرا شادی دل ها را به هم نزدیک می کند و ترس، بدگمانی و تردید را از ما دور می کند و نیروهای ما را افزایش می دهد و سلامت ما را تضمین و به ما کمک می کند تا تصمیم آگاهانه تری بگیریم.

به طور کلی، خانواده شاد، جامعه ای شاد و بانشاط و لبریز از صلح و صفا می سازد.

شادی، احساس مثبت است. پس با ایجاد فضای شاد در خانواده، از زندگی لذت ببریم و نسبت به همه چیز احساس خوبی داشته باشیم!

شادی در خانه، یعنی آرامش خاطر و رضایت باطن است.

شادی، حاکم بودن فضای سالم بر زندگی و روح خانه و خانواده است.

شادی، امری فردی است و به باورهای انسان بستگی دارد؛ زیرا شادی، احساس است، نه رفتار.

اگر افکار مثبت داشته باشیم، زندگی مان شاد خواهد بود و اگر افکار منفی و ناراحت کننده داشته باشیم، غم و اندوه بر فضای زندگی مان سایه خواهد افکند.

یکی از راه های شاد بودن، خشنودی به قضا و قدر الهی است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «اگر به مقدّرات الهی راضی شدید، زندگی شما شیرین و گوارا می شود».(1)

انسان های مثبت اندیش، اندوه را ارمغان آسمانی می دانند و معتقدند درون هر سختی و مصیبتی، حکمتی هست، چنان که خداوند در قرآن سوره الشرح، آیه 5 و 6 می فرماید: «پس با هر سختی، البته آسانی هست و با هر آسانی، سختی است».

امام صادق علیه السلام می فرماید: «نشاط و شادی در پرتوی راضی بودن به رضای خداوند و یقین به دست می آید و اندوه و غم در شک و ناخشنودی به مقدّرات الهی حاصل می شود».(2)

انسان شاد، انسانی است که موفقیت یا شکست در هر کاری را خواست خدا می داند و در ابتدای هر امری می گوید؛ خدایا با نام و یاد تو و با توکل بر قدرت تو هر کاری را آغاز می کنم.

رمز شادی در زندگی این است که همواره به جنبه های مثبت زندگی دیگران توجه کنیم و خوش بین باشیم.

1- غررالحکم و دررالکلم، ج3، ص66.

2- بحارالانوار، ج71، ص195.

مهربانی و اظهار محبت های کوچک بسیار اهمیت دارند و خانواده را به کانونی گرم و شاد و صمیمی و باطراوت تبدیل می کند.

امام علی علیه السلام می فرماید: «در همه حال با همسرت مدارا کن و با او معاشرت نیکو داشته باش تا زندگی ات گوارا و بانشاط باشد».(1)

یکی از عوامل ایجاد شادی در خانواده، گشاده رویی و خوش رویی است.

یادمان باشد خوش رویی کینه ها را می زداید، انسان ها را به همدیگر نزدیک می کند، دل ها را به هم پیوند می دهد، فضای حاکم بر خانواده را شاداب و باطراوت می کند.

یادمان باشد خوش رویی باعث ارتباط عمیق و عاطفی در بین افراد خانواده و موجب تداوم و استواری محبت و دوستی در زندگی می شود.

آیا می دانید یکی از راه های شادی، کنار آمدن با مشکلات و رضامندی از مقدّرات الهی است؟

آیا می دانید شادی بی معیار در خانواده، زمینه ساز شادی های کاذب و رفتارهای ناهنجار می شود.

آیا می دانید اگر خانواده، شاد نباشد، تحملِ بودن در کنار اعضای خانواده دشوار خواهد بود؟

یادمان باشد خانواده های شاد، در ارتباط های اجتماعی توان مندترند.

یادمان باشد خانواده های شاد، فرزندانشان از عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند.

خانواده بانشاط، محیط صمیمی تری را برای تربیت فرزندان فراهم می آورد.

خانواده بانشاط، زمینه مبتلا شدن به بیماری های روحی فرزندان و ناهنجاری های اجتماعی را محدود می کند.

1- مکارم الاخلاق، ص218.

محبوبیت، مقبولیت و موفقیت در زندگی را با ایجاد شادی و طراوت فراهم کنیم.

یادمان باشد یکی از دلایل ناملایمات روانی در خانواده، کمبود شادی آفرینی است.

والدینی که نتواند در ایجاد و گسترش شادی در خانواده توفیق یابند، در تربیت نسلی بانشاط توفیق حاصل نخواهند کرد.

بی تردید، فراهم کردن زمینه شادی معنوی در بالندگی و رشد اخلاقی فرزندانمان اثر بیشتری خواهد داشت.

یکی از راه های ایجاد شادی معنوی، حضور خانواده در مکان های زیارتی و توجه به مفاهیم نیایش هاست.

آیا می دانید دستگیری از افراد ناتوان و نیازمند، یکی از راه های آموزش نشاط معنوی به کودکانمان است.

آیا می دانید شرکت در برنامه های فرهنگی و مراسم عمومی می تواند عاملی برای ایجاد شادی خانواده ما باشد.

خانواده های بی نشاط، زندگی را بر خود و اطرافیانشان سخت و طاقت فرسا می کنند.

اگر در خانواده، شادی، جایگاه خود را نیابد، به جای روحیه شاد و فعال، روحیه سرخوردگی و افسردگی بر افراد حاکم می شود.

یکی از را ه های کاهش تعارض ها و فشارهای روانی در خانواده، فراهم کردن زمینه شوخی و نشاط است.

در خانواده شاد، روابط، آسان، راحت و بی تکلف صورت می گیرد.

خنده و شوخی، دلهره و عصبانیت را از فضای خانه دور می کند.

شادی و نشاط در محیط خانواده سبب می شود فضای تفاهم و هم دلی در خانواده حاکم شود.

اگر هدف فرزندپروری، ارتقای سطح سلامتی کودکانمان است، پس لازم است برای شاد بودنشان بکوشیم.

ورزش گروهی در خانواده و شرکت در همایش پیاده روی و کوه نوردی، به نشاط خانواده ما کمک می کند.

انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هرگز داشتن مال و اموال، نشانه خوش بختی و بی نوایی و فقر، نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود، ثروتمندان باید شادترین و فقیران، بدبخت ترین افراد باشند، در حالی که همیشه چنین نیست.

تمام شورها، شوق ها و لذایذ بهشت زندگی، منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت، خود را به این بهشت می رسانند.

زندگی موهبتی است که به ما ارزانی شده است و تا وقتی امید هست، زندگی هست. پس بکوشیم شاد باشیم.

ما می توانیم نومیدی را به امید، شکست را به پیروزی و اشک را به خنده تبدیل کنیم، به شرطی که به زندگی و شگفتی های آن، به لذت ها، ناامیدی ها، تلاش ها، رنج ها و دردها، «بله» بگوییم.

اگر بکوشیم کلماتی مانند «بله»، «امکان دارد»، «همیشه»، «امیدوارم» و «می توانم» را در فرهنگ لغات خود و اعضای خانواده وارد کنیم، آن گاه شاهد تجلی شادی ها خواهیم بود.

ما می توانیم همه پدیده های شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آنها را برای خود خلق کنیم. فقط کافی است تصمیم به تغییر بگیریم.

اگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق زندگی کنیم، معنا و مفهوم حیات و شاد زیستن را بهتر درک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد.

بهشت در نزدیکی ماست، ولی فقط برای کسانی متجلی می شود که دلشان ناب و بی غش باشد. این افراد دلیر و امیدوار زندگی می کنند تا همیشه شاد باشند و از زندگی بهره مند شوند.

آیا دقت کردید وقتی احساس خوبی درباره خودتان دارید، دیگران بهتر از همیشه به نظر می رسند؟ جهان بازتاب و رفتار خود ماست. وقتی از خودمان بی زاریم، از همه بی زاریم و وقتی به همین که هستیم، عشق می ورزیم، جهان در نظرمان دوست داشتنی است.

یادمان باشد شاد بودن می تواند یکی از بزرگ ترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.

بهتر است افکار شاد و سالم داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده مان را بپذیریم.

افراد خانواده را دوست بداریم و بدانیم یکی از کلیدهای شادی و خرسندی، تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و از لحظه بهترین چیزی بسازیم که آن، شادی است.

لازمه شاد زیستن، جست وجوی زیبایی ها و خوبی هاست. همه چیز در دست ماست. با خوبی هایمان در زندگی مشترک، شادی را در اختیار بگیریم.

شادی در خانواده سبب نگرشی خوش بینانه به زندگی و امید به آینده می شود.

خانواده هایی که از شادی در زندگی کمتر بهره می برند، کمتر می توانند با سختی ها و گرفتاری های زندگی کنار بیایند.

آیا می دانید هنگامی که شادی از خانواده رخت ببندد، ناامیدی به آسانی وارد زندگی می شود؟

یادمان باشد کودکانمان به شادی در محیط خانواده نیاز دارند.

توفیق بیشتر در تربیت کودکان، با ایجاد فضای شادی و نشاط در خانه میسر خواهد شد.

فضای باطراوت زندگی، با لبخند و شوخی های مناسب والدین زیباتر می شود.

پدر و مادر عزیز! شادی معنوی را به عنوان پایدارترین شادی به کودکانتان بیاموزید!

بزرگی می گوید: «قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید».

ما هرگز نمی دانیم که در آینده چه شادی ها، ثروت ها و نعمت هایی در انتظارمان است. پس لحظه حال را غنیمت بدانیم، شاد زندگی کنیم و نهایت استفاده را از زندگی ببریم.

راز شاد زیستن، انجام دادن آن چیزی نیست که دوست داریم؛ دوست داشتن آن چیزی است که انجام می دهیم.

خانواده هایی که روحیه شاد دارند، قادرند توانایی های فرزندانشان را افزایش دهند.

کودکی که شادی را درک نمی کند، خود به خود به سوی افسردگی کشیده می شود.

یکی از راه های شاد کردن فرزندانمان، دیدار پدربزرگ و مادربزرگ است.

با دعوت پدربزرگ و مادربزرگان، خانه هایمان را پر شور و نشاط کنیم.

خانواده پر شور، کمتر در معرض آسیب های روانی قرار می گیرد.

به فرزندانمان بیاموزیم: بهترین شادی، شادیِ اطاعت از فرمان های خداست.

به فرزندانمان بیاموزیم: شوخی نامناسب و خندیدن به دیگران شادی نیست.

به فرزندانمان بیاموزیم: شاد کردن دیگران، محبوب ترین اعمال در پیشگاه خداست.

 

نقش رسانه ها در هویت فرزندان

یادمان باشد: نوجوانان از گذرگاه ارتباط با افراد و ایده های مختلف؛ رفتارها را تقلید می کنند و سپس به پذیرش الگو اقدام می کنند.

وسایل ارتباط جمعی در جهان معاصر اولین و مهم ترین تأثیر را در یادگیری و سپس الگوپذیری انسان دارند.

با توجه به زمان زیادی که افراد صرف استفاده از رسانه ها می کنند؛ نمی توان نقش الگوسازی آنها را کوچک شمرد.

امروزه تلویزیون به عنوان پر مخاطب ترین رسانه، سهم عمده ای در اثرگذاری بر فرهنگ و روح و روان جمعی دارد.

یادمان باشد: روحیه ماجراجویی و خشونت کودکان با تماشای فیلم های خشن، بیدار می شود و آنان را به سوی عوامل ضد اجتماعی سوق می دهد.

تأثیر فیلم های بدآموز بر افراد به نسبت تربیت خانوادگی، آموخته های دینی و تجربه های خود فرد، متفاوت است.

آگاهی از نقش رسانه ها در الگوسازی از تأثیرات منفی رسانه های مهاجم جلوگیری می کند و باعث فرهنگ سازی مثبت می شود.

امروزه انسان ها در معرض نهادهای رسانه ای متولد می شوند، می اندیشند و رفتارهای خود را بر اساس الگوهای رسانه ای سامان می دهند.

رسانه ها از راه ارائه هنجارهای خاص اجتماعی، به افراد تلقین می کنند که رفتارِ ارائه شده در رسانه ها، رفتار «مناسب اجتماعی» است.

رسانه ها در کنار نهادهای دیگری که طرز تفکر جامعه را می سازند، نقش عمده ای ایفا می کنند.

یکی از کارکردهای منفی رسانه های مهاجم در فرآیند هویت یابی، ارائه الگوهای ناسالم در رسانه هاست.

رسالت رسانه های خودی، نهادینه کردن «فرهنگ خودی» در جامعه و ارائه الگوهای هویتی سالم به جوانان و نوجوانان است.

رسانه های بیگانه سعی در یکسان سازی هویت فرهنگی و تضعیف هویت ملی جامعه ما را دارند. رسانه های خودی باید از فرهنگ ملی پاسداری کنند.

هر قدر رسانه های خودی در جهت ارائه الگوهای هویتی ملی به جوانان بکوشند، خطر تهاجم رسانه های بیگانه کمتر می شود.

بیشتر خانواده ها از اثرگذاری ظریف و تدریجی ماهواره ها بر اخلاق و فرهنگ فرزندان خود بی خبرند.

کتاب و مطبوعات می تواند در دانش افزایی خانواده ها نقش مؤثری ایفا کند و زمینه تربیت فرهنگی را فراهم آورد.

نوجوان از راه همانندسازی با بزرگ ترها و چهره های درخشان علمی، ورزشی، تاریخی و مذهبی یاد می گیرد که چگونه رفتار کند.

یکی از علل ناهنجاری های اجتماعی و بزه کاری نوجوانان، الگوبرداری نادرست است.

با اینکه معمولاً از اثرگذاری رسانه ها بر زندگی خود آگاه نمی شویم، اما این تأثیر شکل دهنده بخش عمده ای از زندگی ماست.

بیشتر کودکان و زنان از مخاطبان ویژه برنامه های مختلف تلویزیونی و تحت تأثیر فرهنگ رسانه هستند.

بیشتر خانواده ها سبک زندگی، نحوه پوشش، رفتار و مصرف خود را با توجه به الگوهای رسانه ای تنظیم می کنند.

رسانه ها و ابزارهای انتقال دهنده فرهنگ و فرهنگ سازان می توانند موجب تغییر سلیقه و تغییر الگوی مصرف شوند.

بزرگ ترها برای سرگرمی تلویزیون تماشا می کنند. اما کودکان ضمن طلب سرگرمی؛ تلویزیون تماشا می کنند تا جهان را بشناسند.

تبلیغات شبکه های ماهواره ای روی شخصیت کودکان، باورها و اعمال آنان به شدت اثر می گذارد.

در گذشته، الگوی کودکان، دستاورد فکری نسل پیشین آنها بود، اما کارکرد خانواده، با وجود رسانه ها بسیار کم رنگ شده است.

یادمان باشد کودک برای منطبق شدن با جهان، به کمک والدینش نیاز دارد. وقتی والدین وقت ندارند؛ آنها دست به دامان تلویزیون می شوند.

یادمان باشد کودکان بین جهان و جهان رسانه ای تفاوتی قائل نمی شوند و به تلویزیون به عنوان دریچه ای به جهان بزرگ ترها می نگرند.

دیدگاه هر رسانه تا حدودی جهت دهنده تربیت کودکان در آن فرهنگ است.

الگوی اولیه تربیت هر کودکی خواه ناخواه متاثر از دیدگاه فرهنگی رسانه است.

کودک با تماشای برنامه ها، خصوصیات اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی و دیگر گرایش ها و نگرش ها را می آموزد و در این زمینه ها از آنها تقلید می کند.

تماشای برنامه های ماهواره و تلویزیون در شخصیت و رفتارهای اجتماعی کودکان اثر فراوانی دارند.

وقتی برای آرام شدن کودکمان، ماهواره یا بازی های نامناسب رایانه ای برایش تهیه می کنیم، در اصل، گام های اولیه تربیت را به تلویزیون سپرده ایم.

مادر و پدر عزیز! وقتی از محتوای برنامه ای بی خبرید، چرا کودک معصوم خود را با آن برنامه مشغول می کنید؟

روا نیست فقط به بهانه ساکت کردن بچه ها، روح آنان را به برنامه هایی بیالاییم که خود از محتوای آنها بی خبریم.

ماهواره و اینترنت، مانع اصلی برای انتقال فرهنگ و روحیه مدنی به صورت سالم و سازنده است.

اغلب نوآموزانی که با سازوکار تصویری تلویزیون خو گرفته اند، نمی توانند افکار خود را برای خواندن کتاب متمرکز کنند.

بازی های نامناسب رایانه ای، دیواره های حائل میان جهان کودک و دنیای بزرگ سال را از میان برداشته است.

امروزه رسانه ها در زمینه چگونگی تربیت کودکان، اصول خانه داری و آموزش های عمومی زندگی، اطلاعات خوبی ارائه می کنند.

رسانه ها، انبوه اطلاعات شغلی و تخصصی را در اختیار افراد قرار می دهند و باعث وابسته شدن افراد به رسانه ها می شوند.

رسانه ها با بیان عقیده جمعی می توانند عقیده فردی افراد را در جهت اهداف خود تغییر دهند.

کیفیت روابط کودک با خانواده و گروه هم سالان خود تعیین کننده میزان استفاده کودک از تلویزیون است.

اگر روابط اجتماعی کودک رضایت بخش نباشد، احتمال دارد به خیال پردازی حاصل از برنامه های تخیلی روی آورد.

باید به پدر و مادر آموزش داد که از فرزندانشان بخواهند برنامه های تلویزیونی را با اتفاقات واقعی مقایسه کنند.

 

توجه به سبک زندگی اسلامی ایرانی و نقد سبک زندگی غربی

اسلام، کامل ترین مکتب زندگی و زیباترین سبک زندگی را که مطابق با خواست فطری بشر است، مطرح و برای جزئیات زندگی فردی و اجتماعی دستورالعمل ارائه کرده است.

سبک زندگی نمایان گر نگاه فرد به زندگی، جهان و ارزش های مورد قبول اوست.

سبک زندگی، نماد هویت افراد جامعه است که همه جنبه های زندگی آنان را دربرمی گیرد.

سبک زندگی شامل بسیاری از رفتارهای فردی مانند شیوه پوشش، تنوع غذایی، نوع خودرو، سبک معماری خانه، میزان و تنوع مصرف، انواع سرگرمی و نیز رفتارهای اجتماعی مانند عادات و رسوم، شیوه برخورد و سخن گفتن، شیوه برپایی مراسم و جشن ها و بسیاری از موارد دیگر می شود.

اسلام، زندگی مشترک را دارای فضیلت قدسی می داند، بر خلاف برخی مکاتب که به ازدواج با نظری کراهت آمیز و سطحی می نگرند.

خانواده به سبک اسلامی، خانوادهای است که هر یک از اعضای آن، حقوق، مسئولیتها و جایگاه خود را به خوبی میشناسند و آن را به طور کامل پاس میدارند.

جهان بینی اسلامی و نوع نگاهی که ما به هستی و انسان داریم، ما را در رسیدن به زندگی معناگرایانه و متعالی کمک می کند.

شعاع فکری اسلام، فراتر از این جهان است. مرگ، پایان زندگی نیست، بلکه زندگی جاودانه متأثر از این جهان است.

شعاع دید نظام غربی، ماده است. انسان در محدوده زمانی مشخص، زندگی می کند و با مرگ نابود می شود و هیچ بهره ای جز این زمان از زندگی خود نخواهد برد.

وقتی اعتقاد داریم جهانی دیگر هم هست، بسیاری از رنج ها را می توانیم تحمل کنیم.

زن، در جامعه اسلامی جایگاه مهمی دارد، بر خلاف جامعه غرب که بنیان خانواده در آن رو به انحلال است و از زنان سوء استفاده می شود.

زن ها در جامعه اسلامی هرگز به عنوان شیء بزک کرده شناخته نشده اند، بلکه خداوند، زن را در تکمیل اندیشه مرد و پرورش مردان اندیشه ورز خلق کرده است.

زندگی به سبک اسلامی و ایرانی به ما می آموزد باید متعادل بود.

در زندگی غربی، اضطراب، افسردگی، اختلالات روانی و خودکشی زیاد است، چون غربی ها پشتوانه فکری متعالی ندارند.

بسیاری از اندیشمندان معتقدند اساس سبک زندگی غربی بر مبنای تفکر مادی و مصرف گرایی پایه ریزی شده است. این تفکر از راه فیلم، سایت های اینترنتی، بازی های رایانه ای، تبلیغات تلویزیونی و ماهواره ای، فروشگاه ها و روش های تبلیغاتی به فکر و ذهن مخاطبان جامعه القا می شود.

مکتب غنی اسلام، سخنان و دستورالعمل های فراوانی را در ساحت سبک زندگی مطلوب ارائه کرده است.

ساکنان غرب از نظر فرهنگی، آداب و رسوم، دین و مذهب و تفکر، تفاوت فاحشی با ایرانیان دارند.

در خانواده های غربی، گذشت و حسن تفاهم دیده نمی شود؛ اما این دو اصل، رکن خانواده ایرانی است.

خانواده ایرانی نمی تواند آزادی بی حد و حصر غربی را بپذیرد.

زندگی بر محور «ما» زیباتر و پر معناتر است، اما غربی ها ترجیح می دهند بر محور «من» زندگی کنند.

قدمت سبک و فرهنگ زندگی شرقی باعث ایجاد رفتارهای شایسته در ایرانیان می شود.

غرب، مأمن خودمحوری و شرق، خاستگاه هم نوع پروری است.

کسی که در ایران، در مهد دوستی و محبت پرورش یابد، بر خلاف غربیان برای سعادت خانواده اش می کوشد.

خوش بخت کردن اعضای خانواده لذتی است که فقط شرقی ها مفهوم آن را می دانند.

داشتن مادرانی پرعاطفه و دل سوز، موهبتی است که بیشتر غربی ها از آن محرومند.

وقتی کنار هم خوش بختی را تجربه می کنیم، با خودم می اندیشم: غربی ها در تنهایی چه خوش بختی های کم وسعتی دارند.

گاهی بعضی از رفتارهای شایسته شرقی ها در غرب ضد ارزش تلقی می شود.

در شرق، ارزش ها، سبک زندگی افراد را تعیین می کنند، اما در غرب، سبک زندگی بر اساس طبقات دسته بندی می شود.

هنر شرقی ها گذر از دیدگاه مادی گرانه غربی ها و رسیدن به حقیقت زندگی است.

غربی ها زندگی را از دید نظام سرمایه داری نگاه می کنند و برای آنها ارزشی بیش از این ندارد.

جمع گرایی از مزیت های زندگی به سبک ایرانی است، برخلاف فردی گرایی در غرب.

پرداختن و غرق شدن در مظاهر زندگی، دست آورد پذیرفتن سبک زندگی غربی است.

تقلید کورکورانه از غرب، سبک زیستن جامعه ما را از بزرگ سال محور به سمت کودک محور سوق می دهد.

فرهنگ کودک سالار غرب سبب گسترش ارزش های لذت جویانه و مصرف گرایانه می شود.

متأسفانه، بیشتر رفتارهای ما به صورت ناخواسته از سبک زندگی غربی اثر پذیرفته است.

تقلید از تبلیغات غربیان باعث سرعت فرآیند مصرف گرایی و ایجاد نیازهای کاذب می شود.

چشم وهم چشمی، سبکی غریب و ره آوردی نامناسب با اصول و موازین دین از غرب برای شرق است.

در تفکر غرب زندگی خوب؛ یعنی خرید و مصرف!

یکی از آثار مخرب مصرف گرایی غربی، جمود و بی نشاطی جامعه است.

یکی از اهداف شبکه های ماهواره ای، تبلیغ و ترویج سبک های خاص زندگی غربی است.

گسترش پوشش های غربی در جامعه؛ یعنی تزلزل بنیان خانواده.

زیر پا نهادن ارزش هایی که جامعه ما را می سازد، در غرب امری آسان است.

هیچ گاه فرهنگ غربی، خود را بر اساس واقعیت هایش نشان نمی دهد.

آنچه از فرهنگ غرب می بینیم، واقعیت آن نیست. تبلیغات زیبای آن است.

پذیرفتن آزادی به سبک غرب؛ یعنی شکستن محدوده تعیین شده قوانین اسلامی.

چارچوب عفاف و حجاب در سبک زندگی غرب جایگاهی ندارد.

حرکت غرب به سمت دوستی های خارج از چارچوب ازدواج، حرکتی رو به انحطاط است.

ما ازدواج را فرهنگ می دانیم و غرب، تجربه ای برای آزمودن آن.

پذیرش زندگی به سبک غربی؛ یعنی بدپوششی و استفاده ابزاری از زن و تزلزل بنیان خانواده.

حرکت به سمت زندگی عمیق در جامعه ما مطلوب است، در حالی که در غرب سطحی نگری جا افتاده است.

غرب با روش جنگ نرم در پی تخریب سنت و فرهنگ و سبک زندگی ایرانی اسلامی است.

هیچ گاه سبک زندگی غربیان به اندازه سبک زندگی ما دلن نشین و زیبا نیست.

غرب سبک زندگی اش را بر پایه های اومانیسم و لیبرالیسم بنا نهاده است.

باید بپذیریم غرب، کام یابی ما مسلمانان را نمی خواهد. پوشش نامناسب زنان در جوامع غربی و تبلیغات غربی ها در این جهت، سبک و نوع پوشش زنان ایرانی را تهدید می کند.

تقویت باورهای دینی بر سبک زندگی ما تأثیر چشم گیرتری نسبت به سبک زندگی غربیان داشته است.

رشد و بالندگی در سبک زندگی ما خانواده های اصیل ایرانی، ستاره ای درخشان و دست یافتنی است.

انسان در غرب به کدام سمت حرکت می کند؟

زیستن به سبک غربی، انسان شرقی را سردرگم خواهد کرد.

زندگی در خانواده ایرانی؛ یعنی باورپذیری نقش ایمان و تعهد و محبت.

فرهنگ اصیل اسلام تنها در چارچوب نظام خانواده ایرانی می تواند خودش را به شایستگی به جهانیان نشان دهد.

اروپایی که با نظم و نظام به توسعه صنعتی رسیده، با دور شدن از فرهنگ و معنویت در سراشیبی سقوط افتاده است.

مراقب باشیم جامعه ما تحت تأثیر فرهنگ غرب، فرهنگ باشکوه خود را فراموش نکند.

جامعه سالم، با دیگر جوامع و غرب تبادل فرهنگ دارد، اما سبک زندگی و منش رفتاری خود را تغییر نمی دهد.

جوان به اقتضای دوره جوانی، طالب آزادی، زیبایی و شادی است و این مقولات را غرب به شیوه ای زیبا مقابل چشمان جوانان ما نمایش می دهد.

دردناک است که غرب به اتکای فن آوری برتر و اقتصاد نیرومند خود بتواند فرهنگش را بر کشورهای دیگر تحمیل کند.

غرب که در سراشیبی زوال ارزش هاست، خود را منجی بشر، مدافع حقوق انسان ها و حافظ کرامات انسانی معرفی می کند.

غرب حوزه جغرافیایی خاصی ندارد. هر فضایی که بتواند ضد ارزش های کشور ما را به صورت ارزش نشان دهد، فرهنگی مهاجم است.

فرهنگ غرب بر اساس برنامه ریزی های عده ای خاص بر ما تحمیل نمی شود، بلکه حاصل سودجویی های افرادی است که برای رسیدن به پول به هر ترفندی، حتی ویران کردن نظام خانواده کشورهای اسلامی دست می زنند.

ما بر این باور بزرگ شده ایم که مشکل هم نوع ما مشکل ماست، در حالی که در فرهنگ غرب، مشکل هر کسی فقط مربوط به خود اوست.

در دیدگاه لیبرالی غربی، ملاک خوب یا بد بودن هر چیزی، مقدار سود یا زیان مادی است که برای شخص دارد.

در سبک زندگی الهی بر خلاف غرب، سعادت جسم و روح هر دو ملاک است، آن هم نه برای تنها خود شخص، بلکه برای بشریت.

انسان های خودمحوری که اسیر فرهنگ غرب شده اند، سعادت روح را فراموش کرده اند و ماهیت وجود خود را نیز نمی توانند به سامان برسانند.

حواسمان باشد نکند جامعه ما آرام آرام به سمت فرهنگی پیش برود که نه تنها سلامت و رفاه جامعه را تأمین نمی کند، بلکه سبب مادی گرایی و بر هم خوردن انسجام جامعه می شود.

رقابت برای زندگی به سبک غربی و اثرپذیری از فرهنگ غرب، به چه قیمت؟

یادمان باشد با پناه آوردن به فرهنگ مادی گرایانه غرب، دانسته یا نادانسته، به فرهنگ عمیقی که موجب سعادت جامعه ایرانی است، ضربه می زنیم.

در تفکر ایرانی، افراد حاضرند جان خود را به خطر بیاندازند، اما به هم نوعشان آسیبی نرسد، در حالی که این بینش در فرهنگ غربی جایی ندارد.

در فرهنگ ایرانی، نیازهای جسم تا حدی برآورده می شود که به سلوک روح آسیب نرساند. در فرهنگ غربی، سلوک روح تا جایی است که به نیاز جسم خدشه وارد نشود.

خانواده در فرهنگ اسلامی، برای جلوگیری از گناه و ابراز محبت و اجرای خواست خداوند تشکیل می شود و در غرب فقط برای فرار از تنهایی.

شکل گیری خانواده به طور متعالی یکی از اصول سلوک و سبک زندگی اسلامی است.

در غرب بر اساس اصل رقابت، انسان در حدی پیش روی می کند که می تواند حقوق جهان را برای پیشرفت خود ندیده بگیرد.

در سبک زندگی اسلامی بر خلاف غربی، هیچ کس بر اساس آموزه های دینی، رقیب دیگری نیست و وحدت و اخوت و مهربانی، حرف اول را می زند.

غمگین بودن از غم دیگران و شاد بودن با شادی دیگران، به جامعه اسلامی آرامش می بخشد. این را فرهنگ های غربی نمی توانند درک کنند.

در جوامع اسلامی، فضایل به طور خودکار بر اساس آموزه های دینی شکل می گیرند. در مکتب غربی باید فضایل را بر اساس منفعت طلبی به نسل خود آموزش دهند.

شاید فست فودها و غذاهای آماده طعم خوبی داشته باشند؛ اما غربی ها هم می دانند غذایی که یک مادر شرقی با حوصله برای خانواده اش می پزد، طعم عشق می دهد.

انسانی که خود را موجودی مادی می داند که با مرگ فنا می شود، برنامه های زندگی اش با انسانی که خود را باقی و در انتظار معاد می داند، تفاوت دارد.

تفاوت سبک زندگی غربی و اسلامی، به اندازه تفاوت دیدگاه مرگ ابدی و حیات جاودان است.

انسان شرقی به امید پاداش اخروی می تواند رنج ها را تحمل کند، اما انسان غربی که مادی گراست با کوچک ترین ناملایمتی به ستوه می آمد و از زندگی سیر می شود.

انسان غربی اگر اعتقاد به خدای توانایی داشت که به صبر او پاداش می داد، به راحتی به خودکشی یا افسردگی رو نمی آورد.

اعتقاد به جهان آخرت تفاوت عمده ای در باورها، اخلاقیات و سبک زندگی ایجاد می کند و وجه تمایز زندگی غرب با زندگی مسلمانان در همین است.

غربی ها پشتوانه فکری متعالی ندارند. بنابراین، در زندگی به هر مسئله ای فقط با چشم ظاهربین خود نگاه می کنند.

زندگی در حیطه ای که فقط به اشیاء اهمیت می دهد، ذهن را به سمت جمود می کشاند. فرهنگ غرب همین را می خواهد.

آیا می دانید امروزه سبک زندگی غربی، با چه سرعتی از راه رسانه ها، انیمیشن ها و حتی بازی های رسانه ای، در حال تزریق به کشورهای در حال توسعه است؟

در سبک زندگی غربی، لذت گرایی و شوق فراوان به خرید و مصرف از جایگاه ویژه ای برخوردار است.

ما باید سبک زندگی خود را بر اساس انگاره های دین خود تنظیم کنیم، نه بر اساس فرهنگی که با روحیات ما متناسب نیست.

مقولاتی که در فیلم های غربی به عنوان ارزش نمایش داده می شود، حتی در جوامع خود آنان ارزشی ندارد، اما بیننده ایرانی بدون آگاهی از آنها پیروی می کند.

بیایید دست به دست هم دهیم و به دور از جانب داری های کورکورانه، نگذاریم هر فرهنگ آلوده و ضد ارزشی وارد زندگیمان شود.

سبک های زندگی مجموعه ای از طرز تلقی ها، ارزش ها، شیوه های رفتار، حالت ها و سلیقه ها در هر چیزی را در بر می گیرد.

یادمان باشد غرب، مصرف گرایی را بین خانواده های ایرانی ترویج می کند تا بتواند کالاهایش را بفروشد.

ما معتقدیم دین اسلام با ارزش ها و آرمان های متعالی خود، بیش از فرهنگ غربی قابلیت جهانی شدن دارد.

غرب به دنبال جهانی کردن فرهنگ و اقتصاد و مسائل محیط زیست خویش است.

زندگی انسان های غربی، با آنچه ما به عنوان سبک ایشان می شناسیم، تفاوت دارد.

جهانی خواهی غرب اقتضا می کند که حکومت خود را بر دیگر جوامع مستحکم کند.

چرا ما بیش از آنکه به شناسایی غرب بپردازیم، غرب زده شده ایم؟

باید در فضای مدرنیته غرب، هویت ذاتی خود را احیا کنیم.

در تمدن مدرنیته بستری ساخته می شود که انسان ابزارساز، هویت خودش را در تغییر طبیعت پیدا می کند.

انسان غربی فقط احساس می کند که به مقصدش رسیده است.

شناخت زندگی به سبک غرب و پی آمدهای این نوع زندگی ما را از سقوط در «ازخودبیگانگی» نگه می دارد و به بازگشت به خویشتن فرا می خواند.

برای شناخت غرب باید آن را در جایگاه واقعی و طبیعی خود مطالعه کنیم.

اگر تمدن غرب را تمدنی عام برای همه بشریت بدانیم به خطا رفته ایم.

از منظر جامعه شناختی، غرب و فرهنگ غربی، محصول وضعیت اجتماعی آن است.

غرب هیچ گاه تنها تمدن مطرح در بین دیگر تمدن ها نیست.

زندگی کورکورانه به سبک غرب؛ یعنی بحران خانواده و فاصله بین اعضای خانه.

پی آمدهای زندگی به سبک غربی را در بین خانواده های اصیل و با فرهنگ ایرانی جدی بگیریم!

افرادی که بیشتر در معرض تبلیغات غربی قرار دارند، به استفاده از واژه های بیگانه تمایل بیشتری دارند.

نتیجه قبول محض نظریه غربیان، یعنی گرفتاری در دام غرب.

خانواده ایرانی، یعنی زندگی در سایه محبت و مهربانی و هم دلی.

زندگی به سبک الگوهای غربی؛ یعنی پذیرش ویران شدن نظام خانواده به هر قیمتی.

 

آسیب های خزان زندگی

گاهی شاخه های زندگی در مقابل توفان حوادث مقاومت نمی کند و شکسته می شود و طلاق اتفاقی است که در برخی از خانواده ها، شاخه های شکسته ای را باقی می گذارد که کودکان بیشترین آسیب را از این توفان می برند.

وقتی رشته تسبیح گسسته می شود، مهره ها سرگردان و بی پناه می شوند. طلاق هم با خانواده ها چنین می کند.

وقتی آشیانه نابود شود، جوجه های کوچک، اسیر مار می شوند. با طلاق آشیانه فرزندانمان را نابود نکنیم.

کاسه بلورین آب زلال در دست خانواده و منجلاب انحرافات اجتماعی زیر پای خانواده. با طلاق این کاسه بلورین را نشکنیم.

وقتی قرار است شرکتی منحل شود، رئیس تمام اعضا را توجیه می کند. چرا هنگام طلاق کودکانمان را نادیده می گیریم؟

طلاق، دنیای ناشناخته ای است. اگر کودکان ما مجبورند به این دنیا گام بگذارند، آنها را آماده کنیم.

پدر و مادر، قبل از جدایی، حرف های آخر مرا هم گوش کنید. من هم عضوی از خانواده بودم.

کودکان دلبندمان را با موجی از نگرانی و سردرگمی، وارد دنیای ناشناخته طلاق نکنیم.

اگر سلامت و شادی فرزندمان را می خواهیم، پس از طلاق، در حضور او از همسر سابق خود بد نگوییم.

کودکان برای داشتن زندگی سعادتمند، هم به پدر نیاز دارند و هم به مادر. آنان را تنها نگذاریم.

برای جلوگیری از طلاقی ناعاقلانه باید عاقلانه ازدواج کرد.

ازدواج کردن آسان است، اما داشتن ازدواجی موفق و پایدار به دقت و گذشت زیادی نیاز دارد.

اگر می خواهید ازدواج شما دوام یابد و از خطرهای پیش رو در امان بمانید، شاد باشید.

طلاق عاطفی هیچ کجا ثبت نمی شود و نمود عینی ندارد، اما رنج آورترین شکل طلاق است.

حتماً طلاق دور شدن دو زوج از هم نیست. وقتی از درون همسرت بی خبر باشی، در واقع از او جدا شده ای.

در طلاق، کودکان اصلی ترین قربانیان تسویه حساب والدین هستند.

وقتی زن از روی اجبار و فقط به دلایل اجتماعی در خانه مرد بماند، در واقع طلاق عاطفی اتفاق افتاده است.

شاید جلوگیری از طلاق ممکن نباشد، اما می توان راهکارهایی برای کاستن از زیان های این معضل یافت.

اگر معایب ازدواج بیش از محاسن آن باشد، چاره ای جز طلاق نمی ماند.

طلاق، پدیده ناپسندی است، اما گاهی ضروری است و اثر آن بر روح افراد از مشاجره ای طولانی کمتر است.

آیا می دانید آثار طلاق شما، حتی روی نسل آینده شما نیز اثر می گذارد؟

طلاق، روایت تلخی است، اما تلخ تر از آن، روایت مشاجره هر روز شماست که کودکان را از زندگی سیر می کند.

اگر عوامل موثر در شکست ازدواج را بدانیم، راحت تر جلوی طلاق را خواهیم گرفت.

پیش از ازدواج، از دلایل شکست ازدواج باخبر باشید.

وقتی بدانی چرا باید ازدواج کنی، خود به خود می فهمی چرا نباید طلاق بگیری.

با همسرت هماهنگ باش. هماهنگ بودن جلوی طلاق را می گیرد.

تفاوت طبقات اجتماعی، تفاهم نداشتن و تنگ دستی مالی، هیچ کدام دلایل معتبری برای نابود کردن یک زندگی پر از عشق نیست.

خاطره ها را بگذار و تجربه ها را با خود ببر به شهر دوری که می خواهی خانه ای جدید در آن بسازی.

مهم ترین عامل طلاق، توقع های بی جای طرفین از یک دیگر و کنار نیامدن با وضعیت سخت زندگی است.

فروپاشی خانواده، رویدادی ساده نیست. فروپاشی جزئی از شالوده اجتماعی وسیع است.

یکی از مهم ترین عوامل طلاق، بحران شخصیت است.

ازدواجی که فقط برای فرار از وضعیت موجود و دور شدن از تنهایی صورت بگیرد، بسیاری از اوقات به نتیجه مطلوب نمی رسد.

بحران شخصیت سبب می شود افراد هنگام ازدواج به تفاوت های فردی و فرهنگی طرف مقابل خود توجه نکنند و شکست بخورند.

والدین تنها کسانی هستند که تا آخرین مراحل طلاق می توانند موجب دل گرمی فرزندان باشند.

مادر، عشق خود را به کودک ابراز می کند، حتی اگر در آستانه جدا شدن از هم باشند.

حقوق فرزندان طلاق را، نه قاضی، نه وکیل و نه هیچ کسی دیگر جز والدین نمی تواند ادا کند.

با فرزندان خود به تناسب سنشان درباره علت طلاقتان توضیح بدهید.

پس از طلاق نباید نقش های قبل خود در زندگی فرزندان را به دست فراموشی بسپارید و از زیر بار تربیت فرزندان شانه خالی کنید.

آمارها نشان می دهد، 30 درصد افراد پس از طلاق افسرده می شوند.

اگر زوجین با درایت با مشکلات زندگی برخورد نکنند، ممکن است پایه های زندگی آنها به مخاطره بیفتد.

برای اینکه دام طلاق را از دست و پای زندگی خود بگشایید، بیش از هر چیز به درایت و حوصله نیاز دارید.

انس و الفت زوجین، دریایی است که جهنم سوزان طلاق را نابود می سازد.

گاهی ستیزه ها و مشاجره ها درباره موضوع ساده ای شروع می شود، اما به ارکان خانواده آسیب می رساند.

سست شدن باورهای مذهبی، تنوع طلبی، خیال پردازی و مصرف گرایی، آسیب هایی هستند که سلامت خانواده را تهدید می کنند.

برای اینکه زندگی مشترک ما به طلاق منجر نشود، مثل هر امر دیگری به مهارت های خاصی نیاز داریم.

پرتگاه طلاق در انتظار کسانی است که اهداف ازدواج را فراموش یا مسیر خوش بختی را گم کرده باشند.

با پیش داوری ها؛ مسئولیت ناپذیری و رعایت نکردن اصول اخلاقی؛ آشیانه خود را بر باد ندهیم.

بعضی زن و شوهرها وقتی به مرحله طلاق می رسند، تازه می فهمند همه چیز را درباره اصول خانواده نمی دانستند.

برای ایفای نقش همسری موفق باید مهارت ها و توانایی های خاص آن را بیاموزید تا زندگی شما به طلاق منجر نشود.

اگر روابط زوجین بر اساس لذت طلبی و سودطلبی استوار باشد، با موقعیتی مثل بی پولی، کهولت و بیماری نابود می شود.

وقتی یاد بگیری به نیازهای همسرت توجه داشته باشی، تا حد زیادی از فکر کردن او به جدایی کاسته ای.

سعی کنیم بدون دلیل موجه، هیچ زوجی را به جدایی تشویق نکنیم.

ازدواج های خودگزین و احساسی، یکی از عوامل بسیار مهم طلاق در دوران نامزدی و سال های اول زندگی است.

نقش شبکه های ماهواره ای در تلاش برای ترویج طلاق و خیانت در کشورهای اسلامی، انکارناپذیر است.

اگر خواستید به طلاق بیندیشید، قبل از آن با مشاور های حرفه ای مشورت کنید.

گاهی اختلافات جزئی خانواده ها بر سر تشریفات عروسی و دلخوری آنها سبب طلاقی شوم می شود.

گاهی انتخاب طلاق؛ انتخاب بد از یک زندگی بدتر است.

در زندگی زناشویی که احتمال اختلاف زیاد است، باید مهارت مدیریت اختلاف را فرا گرفت.

نرسیدن به بلوغ فکری کامل، شایع ترین علت طلاق در میان جوانان است.

فقط با کسی ازدواج کن که به او باور داری، تا روزی به این اعتقاد نرسی که طلاق بهترین راه حل مشکل توست.

گاهی پایانی تلخ برای زندگی مشترک، بهتر از تلخی بی پایان است.

بیشترین علل طلاق، بدون بینش و آگاهی ازدواج کردن است.

زن و مردی که حقوق یک دیگر را مراعات نمی کنند، به پرتگاه طلاق نزدیک ترند.

وقتی دختر یا پسری بدون گواهی نامه پشت فرمان زندگی بنشیند، باید منتظر تصادفات ناگوار هم باشد.

اگر دختر و پسر قبل از ازدواج، آزمایش فکری هم می دادند، معلوم می شد زندگی آنها به بیماری طلاق منجر می شود یا نه؟

اگر الگوی زندگی جوانان، انتخاب عاقلانه، زندگی عاشقانه و راه حل ماهرانه بود، زندگی شان به طلاق نمی کشید.

فداکاری ما که مهم ترین عامل جلوگیری از طلاق است، بیش از اینکه به سود همسر ما باشد، به نفع آرامش زندگی خود ماست.

دخالت خانواده ها، در زندگی شخصی فرزندان، گاه به نابودی زندگی خانوادگی آنان می انجامد.

وقتی فرزندان طلاق، خانه را تهی از امواج محبت پدر یا مادر ببینند، ممکن است با کوچک ترین گردبادی درهم بشکنند.

طلاق نه تنها خانواده را نابود و نسل بعد را افسرده می کند، بلکه سازمان های اجتماعی زیادی را درگیر عوارض آن می کند.

اگر جامعه ای به سوی افزایش طلاق پیش رود، حتماً در آستانه بحران قرار می گیرد.

آیا می دانید بیشتر طلاق ها به درخواست زنان صورت می گیرد و بیشترین آسیب های پس از طلاق هم متوجه آنان است؟

طلاق، نوجوانان را افسرده می کند و باعث می شود آنها از زندگی خود راضی نباشند.

تجربه طلاق برای همه اعضای خانواده اضطراب زاست و رفتار کودکان بعد از طلاق، نشان دهنده این اضطراب است.

پاسخ فوری اکثریت کودکان در هر سنی در مورد خبر جدایی والدین، اضطراب و پریشانی است.

طلاق زنجیره ای از حوادث بهم پیوسته است که برای همیشه زندگی قربانیان خود را دگرگون می کند.

طلاق والدین نه تنها برقراری روابط عاطفی را برای کودکان دشوار می کند، بلکه روابط گذشته آنها را با والدینشان مخدوش می کند

تحقیقات نشان می دهد آسیب پذیری پسرها در مقابل طلاق به مراتب بیش از دختران است.

کودکان طلاق به یک اندازه به محبت احتیاج دارند، اما به دختران توجه بیشتری می شود و پسرها ناسازگارتر و عصبی تر می شوند.

ازدواج مجدد والدین موجب می شود فرزندان طلاق، خود را در حال تجربه مشکلات جدیدی بیابند.

طلاق جزو غم انگیزترین پدیده های اجتماعی است.

طلاق، تعادل انسان ها را برهم می زند و آثار شومی را در جامعه بر جا می گذارد.

ازدواج به دو فرد مربوط است، اما طلاق، امری اجتماعی است که زیان آن دامان جامعه را نیز می گیرد.

طلاق، روح پویایی را می کشد و اشتیاق جوانان را به تشکیل خانواده سست می کند.

طلاق یکی از عوامل تزلزل اجتماعی است که ثبات جامعه را به خطر می اندازد و باعث کم اهمیت شدن خانواده و ارزش های آن اجتماع می شود.

هیچ گاه برای حل مشکل زوجین، به عنوان اولین راهکار از طلاق استفاده نکنیم. طلاق، آخرین راه حل است.

وقتی فرزند وارد یک زندگی می شود، پدر و مادر هر دو به یک اندازه نسبت به سرنوشت او مسئولند و نباید مسئولیت خود را فراموش کنند.

شما با دعوت یک فرزند به زندگی خود، مسئول سرنوشت او شده اید. بدانید که سرنوشت او فقط با حضور پدر و مادر در زندگی اش زیباست.

شریک زندگی کسی است که در تمام مقولاتی که به زندگی مربوط است، شریک شود؛ نه فقط در رفاه و خوش اخلاقی همسر.

حقوق زوجین در برابر یک دیگر آن قدر برای اسلام ارزشمند است که حتی پس از جدا شدن نیز مکلف به ادای آن هستند.

طلاق هم روند خاص خود را دارد و باید سالم و منطقی برگزار شود و زوجین به هم آسیبی نرسانند.

طلاق با اندیشه و عاطفه سالم و متعادل انسان ناهماهنگ است. به همین دلیل، زوجین پس از جدایی دچار مشکلات روحی روانی می شوند.

پس از جدایی در مورد اینکه سرپرستی فرزند به چه کسی سپرده شود، باید به مصلحت او فکر کرد، نه میل خودمان.

سرپرستی فرزندان طلاق باید به والدینی که شایستگی بیشتری دارد، سپرده شود، نه آن که میل و تمنای بیشتری دارد.

پس از طلاق، از کودکانمان به عنوان اهرمی برای تسویه حساب یا انتقام جویی از همسر خود استفاده نکنیم.

در ماه های اولیه پس از طلاق؛ خطر مشکلات روانی و جسمی، سلامت افراد را تهدید می کند.

پس از جدایی؛ احساسات پیچیده ای مثل اندوه، ترس و خشم، خواب و خوراک شما را به هم می ریزد و بر سلامتی تأثیر می گذارد.

برای کاهش طلاق؛ مشاوره پیش از ازدواج و پیدا کردن راه هایی برای حل بحران های زندگی ضروری است.

کودکان طلاق نه تنها به وضعیت موجود خو نمی گیرند، بلکه ممکن است مشکلات آنها در بزرگ سالی بیشتر خود را نشان دهند.

اغلب افرادی که یک بار تجربه طلاق را دارند، با زندگی دوم خود هم نمی توانند به راحتی سازگار شوند.

در خانواده هایی که شدت مشاجره های آنها بالا نیست، کنار هم بودن والدین به نفع فرزندان است.

از هم گسستگی خانواده با طرح و برنامه قبلی اجرا نمی شود، بلکه محصول کم رنگ شدن احساسات عاشقانه و گذشت هاست.

هیچ ازدواجی به خاطر طلاق صورت نمی گیرد. وقتی احساسات باعث چنین اشتباهی می شوند، باید با عقل مقابل این اشتباه ایستاد.

اگر به جای مشارکت، با همسر خود رقابت و حسادت داشته باشیم؛ زمینه ساز طلاقی بی فرجام خواهیم بود.

از آمادگی خود برای ایجاد خانواده جدید اطمینان حاصل کنید تا مسیر خانواده شما به سوی خوش بختی باشد، نه طلاق.

بزرگ ترین اشتباه یک زوج این است که به خاطر پیشنهاد اطرافیان خود تصمیم به جدا شدن بگیرند.

قبل از اینکه پل های پشت سرمان را خراب کنیم، کمی هم به آینده فرزندانمان بیاندیشیم.

همیشه همه زندگی آن نیست که ما خواستارش هستیم. با کمی گذشت و بردباری می توان در مقابل خیلی از مشکلات ایستاد و بنیان خانواده را در مقابل طلاق حفظ کرد.

اعتیاد اتفاق ناخوشایندی است که بعضی از خانواده ها را با خود درگیر می کند و گاه تا آنجا پیش می رود که بنیان های خانواده را از بین می برد.

وقتی خانواده ای درگیر اعتیاد یکی از اعضای خود می شود، باید خانواده به جای تفرقه و دوری از او، در پی سلامتی او برآید. در چنین مواقعی فقط خانواده های استوار می توانند از وضعیت توفانی به ساحل نجات برسند.

طرز پوشش فرزندان ما به تربیت و اصولی بستگی دارد که از ابتدا با آن آشنا شده اند، اما در مواقعی تحت تأثیر دوستان بی بند و بار قرار گرفتن هم می تواند مشکلاتی را به وجود بیاورد که فقط این خانواده است که با یادآوری اعتقادات و پیشینه ذهنی می تواند راه و بی راه را به فرزندان بیاموزد.

خانواده ای که از ابتدا در مقابل حجاب و پوشش فرزندانش بی توجه باشد و از نظر اعتقادی آنها را محکم بار نیاورد، باید منتظر پی آمدهای این بی توجهی و به بی راهه رفتن فرزندانش باشد.

خانواده ها در شرایطی دچار مشکلاتی می شوند که گاهی از هم پاشیدگی خانواده را به همراه دارد.

خانواده های بی سرپرست یا بد سرپرست در مقابل معضلات اجتماعی آسیب پذیرترند.

وقتی قدرت خانوادگی و انسجام بین اعضای خانواده کم رنگ می شود، باید منتظر هرگونه اتفاق ناخوشایندی هم بود؛ اتفاقاتی که می توان با کمی درایت حلّشان کرد، اما نبود سرپرست مناسب مانع از این معضل می شود.

استفاده از دنیای اینترنت، جهان را به دهکده ای کوچکی تبدیل کرده است، اما اگر خانواده ها کنترلی بر این رابطه های نزدیک فرزندانشان با این دهکده جهانی نداشته باشند، آنها را در دنیایی بزرگ به دام شیادان می فرستند.

خانواده، مؤثرترین عامل پیش گیری از اعتیاد است و بیشترین تأثیر مخرب اعتیاد هم بر ارکان خانواده وارد می آید.

برای اینکه از اعتیاد فرزندان خود جلوگیری کنیم، باید خانه را به فضایی صمیمی و شاد تبدیل سازیم.

آگاهی والدین از مواد اعتیادزا و صحبت با فرزندان درباره خطرهای این مواد، از اعتیاد فرزندان جلوگیری می کند.

یکی از راه های پیش گیری از اعتیاد فرزندان، افزایش مهارت های تربیتی والدین و گفت وگوی صمیمانه است.

والدین بهترین الگوی فرزندان خود هستند. پدری که سیگار می کشد، نمی تواند فرزند خود را از سیگار کشیدن باز دارد.

نوجوانانی که در خانه احساس امنیت و آرامش دارند، کمتر به سوی هم سالان ناباب و کارهای خلاف و اعتیاد کشیده می شوند.

اگر فرزندتان عادت کند درباره همه چیز با شما صحبت کند، راحت تر زنگ خطرهای کشش او به سمت اعتیاد را متوجه می شوید.

با تقویت قدرت اعتماد به نفس، تصمیم گیری و از بین بردن افسردگی و کم رویی فرزندان، آنها را در برابر شرایط آسیب زا مقاوم سازید.

راه پایداری در برابر فشار هم سالان را در مورد مصرف مواد مخدر به فرزندانتان بیاموزید تا از «نه» گفتن به آنها نهراسند.

وقتی با فرزند خود حرف می زنید، مواضع خود را درباره سیگار، مواد مخدر و الکل مشخص کنید و صریحاً آن را به زبان بیاورید.

فرزندان خود را قبل از رسیدن به سنین بحرانی، از عواقب ویرانگر مصرف مواد مخدر آگاه سازید.

نحوه معاشرت فرزندان خود را با دوستانشان زیر نظر داشته باشید تا با آزادی مطلق نتوانند به هر کاری تن دهند.

فرزندان خود را در نحوه خرج کردن، آزاد و بی حساب و کتاب رها نکنید که پول خود را صرف هر کاری کنند.

نوجوانی که اوقات فراغت خود را به مطالعه، ورزش و تفریحات سالم بگذراند، وقتی برای روی آوردن به اعتیاد نخواهد داشت.

نوجوانی که به رعایت اصول مذهبی و انجام فرایض دینی پای بند است، کمتر به سمت اعمال خلاف دین و اعتیاد کشیده می شود.

نوجوانی که در انجام فعالیت های منطقی و جامعه پسند آزادی و استقلال دارد، به کارهای ناپسند و اعتیاد روی نمی آورد.

رفتارهای مثبت نوجوانان را تشویق کنیم تا رفتارهای منفی مثل گرایش به اعتیاد و خلاف های دیگر در او رشد نکند.

در موقعیت های بحرانی، فشارها و تنش های روحی، راهنما و همراه فرزندان خود باشید تا روح سرگردان آنها اسیر اعتیاد نشود.

خانواده های صمیمی، محیطی برای دور ماندن فرزندان از مرداب اعتیادند.

یادمان باشد کشیدن سیگار، مقدمه ای برای گرفتار شدن در چنگال اعتیاد به مواد مخدر است.

اعتیاد، لکه ننگی است که بر پیشانی خانواده زده می شود و باعث شرمساری اعضای خانواده است.

اعتیاد با هر انگیزه ای و به هر شکلی، سبب ویران شدن پایه های خانواده و انحطاط آن است.

انگیزه اعتیاد هر چه باشد، سبب زوال، گرفتاری نسل و سقوط شخصیت معتاد و کلاً نابسامانی خانواده است.

اعتیاد، بلوغ عاطفی فرد را دچار مخاطره می سازد و خانواده را دچار بحران عاطفی می کند.

انسان می تواند عروج کند، اما اعتیاد جلوی این اوج گیری را می گیرد و فرد را حتی از اداره زندگی خود ناتوان می سازد.

فرد معتاد نسبت به وقایعی که در اطراف خودش و خانواده اش می گذرد، احساس مسئولیت ندارد.

فرد معتاد، وجود خود را که سرمایه ای عظیم است، به خطر می اندازد. علاوه بر آن، زندگی همسر و فرزندان را هم به تباهی می کشد.

فرد معتاد، اسیر دنیای خود است و دنیای او منفور خانواده اش. از این رو، معتاد و خانواده اش در دو دنیای بیگانه از هم سر می کنند.

ضعف اقتصاد خانواده و از بین رفتن توان مالی، دلیل دیگری برای از هم پاشیدن خانواده فرد معتاد است.

خانواده فرد معتاد بدون امید به آینده؛ کم کم روحیه خود را برای ادامه زندگی از دست می دهند.

آیا می دانید پدر یا مادر معتاد، به دو گونه بر نسل خود اثر می گذارند: یکی، اثر وراثتی و دیگری، اثر محیطی؟

فساد جسمی و روانی معتاد، از راه وراثت به فرزندان منتقل می شود و زمینه را برای گرفتاری آنها فراهم می کند.

آیا می دانید بخشی از نقص عضوهای مادرزادی و عقب ماندگی های ذهنی فرزندان ناشی از اعتیاد والدین به الکل یا دیگر مواد است؟

کودکی که در محیط آلوده به اعتیاد رشد می کند، آمادگی لازم برای ابتلا به اعتیاد را به راحتی کسب می کند.

معتاد نه در زندگی خانوادگی و نه در حیات اجتماعی، پذیرای مسئولیت و تعهدی نیست.

معتاد نه می تواند اقتصاد خانواده را تأمین کند و نه مسئولیت زندگی را به عهده بگیرد و این از عوامل ویرانی خانواده است.

معتاد باعث شرمساری خانواده خود است؛ چون به راحتی مرتکب انحراف می شود و برای خود شرمی قائل نیست.

افراد معتاد نمی توانند امکانات تربیتی در اختیار فرزندان خود قرار دهند یا در راه پرورش آنها گامی بردارند.

فرد معتاد چگونه می تواند از انحرافات اخلاقی فرزند خود جلوگیری کند، در حالی که خود در این منجلاب گرفتار است؟

معتاد از نظر عاطفی از خانواده خود دور می شود و احتیاجی به عاطفه آنها نمی بیند.

معتاد، خود را از رابطه عاطفی با همسر و فرزندان بی نیاز می بیند.

عمر خوش بختی فرد معتاد کم است و بالاخره روزگاری فرا می رسد که خانواده او احساس می کنند نمی توانند با او زندگی کنند.

وقتی معتاد نمی تواند سعادت خانواده اش را تأمین کند. آنها مجبور می شوند به تنهایی به دنبال خوش بختی بروند.

مهم ترین خطری که دامن گیر فرزندان فرد معتاد می شود؛ خطر افتادن در وادی جرم است.

پدر معتاد به فرزندانش برای انجام کارهای خلاف جهت می دهد.

در خانواده یک معتاد، فرزندان از والدین خود درس شرافت و اخلاق نگرفته اند که آن را در زندگی به کار بگیرند.

چگونه می توان انتظار داشت کسی که در سایه والدینی معتاد بزرگ می شود، فردی سالم و متعهد باشد؟

اعتیاد، خانواده را ویران می کند و معتاد دچار اخلاقیات ثانوی می شود.

معتادان دچار کم حافظگی می شوند و مسئولیت هایشان را در قبال خانواده فراموش می کنند.

به دلیل بی توجهی والدین معتاد به روند رشد فرزندشان، او دیرتر از کودکان معمولی، دنیا را می شناسد.

مشکلات خلقی معتاد مثل افسردگی و اضطراب خیلی زود روی خانواده او اثر می گذارد.

کودکان گاه مجبورند ناهنجاری های مربوط به پدر معتادشان را به هر شکل ممکن، حتی از راه خلاف تحمل کنند.

پدر معتاد، فرزندش را منزوی و او را از خانه بی زار می کند.

الگوپذیری کودک از پدر معتاد خود، بدترین حادثه ای است که می تواند برای این فرزند بی گناه رخ دهد.

معمولاً در خانواده معتاد، نظم خاصی وجود ندارد و هر برنامه ای به حال و روز معتاد بستگی دارد.

الگوی ساختاری خانواده های معتاد، هرج و مرج و هنجارشکنی است.

کودکان در خانواده های معتاد، زمان خواب و بیداری متعارفی ندارند و همه چیز بر اساس حال و هوای فرد معتاد شکل می گیرد.

اعتیاد شوهر باعث بر هم خوردن نقش های خانوادگی می شود؛ زیرا زن مجبور می شود وظایف مرد خانواده را بر دوش کشد.

طلاق یکی از پی آمدهای اعتیاد است که می تواند باعث رواج اعتیاد در جامعه شود.

اثر اعتیاد مادر در فروپاشی خانواده و آوارگی فرزندان، از اعتیاد پدر بیشتر است.

زن، رکن خانواده است و اعتیاد او باعث نابسامانی سریع تر خانواده است؛ زیرا اگر رکن خانه ویران شود، خانه ویرانه می شود.

مادری که در دوران بارداری معتاد است، خود را از داشتن فرزندی سالم محروم کرده است.

با اعتیاد، آرامش زندگی خود را نابود نکنیم.

زندگی آشفته و افکار پریشان، سوغات اعتیاد است.

والدین معتاد با ارائه الگوی تربیتی نادرست، توانایی کنترل و نظارت بر اعضای خانواده را از دست می دهند.

چون والدین معتاد توانایی کنترل فرزندانشان را ندارند، فرزندان برای حرکت به سوی بی بند و باری آزادی بیشتری دارند.

والدین معتاد نمی توانند بر رفت و آمدها و نحوه خرج کردن پول فرزندان خود نظارت کافی داشته باشند.

ترک تحصیل در بین فرزندان معتادان بیشتر به چشم می خورد.

معمولاً فرزندان خانواده های معتاد به ارزش های اجتماعی توجهی ندارند و با هم سالان خود ناسازگارند.

اعتیاد، به روابط عاطفی، روانی و جسمی زن و شوهر آسیب می رساند.

فرزندان خانواده های معتاد خیلی راحت جذب هم سالان بزه کار خود می شوند.

اعتیاد شوهر باعث انزوای او و تعلق نداشتن عاطفی او به خانواده، و سبب از هم پاشیده شدن خانواده می شود.

گاهی مرد معتاد برای جلوگیری از سرزنش همسر یا متارکه او، او را معتاد و با خود همراه می کند.

انتقال بیماری ایدز، یکی از مهلک ترین آثار اعتیاد به مواد مخدر است.

عوامل روانی و عاطفی تربیتی، از مهم ترین دلایل رو آوردن به اعتیاد است، نه رفیق بد و در دسترس بودن مواد.

در پس اعتیاد فرد معتاد، همیشه مشکلی روانی و شخصیتی وجود دارد.

فرد معتاد برای ایجاد تعادل در روحیه و شخصیت خود، به عوامل خارجی که به گمان او مفیدند، عادت می کند.

احساس حقارت عمیق، نداشتن اعتماد به نفس و احساس خودکم بینی، از عوامل گرایش به اعتیادند.

بسیاری از افراد معتاد می شوند؛ چون از قبل، گرفتار اختلال شخصیتی اند. آنها احساس خالی بودن، ترس و تهدید شدن دارند.

با آغاز اعتیاد، رابطه صمیمی مرد با همسرش قطع می شود و مرد استفاده از مواد را جای گزین رابطه عاطفی با همسرش می کند.

پس از پیشرفت اعتیاد، مرد معتاد همه احساساتی را که باید از همسرش بگیرد، از مواد می گیرد.

یادمان باشد بسیاری از معتادان در ابتدا برای تغییر حالت روحی خود و ایجاد احساس خوش بختی برای خود، به مصرف مواد مخدر روی می آورند.

شاید مواد مخدر در ابتدا، حالت خوش بختی کاذب به انسان ببخشد، اما خوش بختی حقیقی را از زندگی او می گیرد.

معتاد برای به دست آوردن مواد مخدر به هر حیله ای دست می زند؛ زیرا مواد تنها چیزی است که به او عشق و آرامش می بخشد.

آیا می دانید وفاداری معتاد به مواد بیش از وفاداری او به خانواده اش است؟

هرگاه اعتیاد وارد خانه ای شود، انسانیت و محبت از آن خانه خارج می شود.

چه بسیار انسان های مدعی که به راحتی، اعتیاد را به خانه وجود خود فراخوانده اند.

معتاد برای ترک اعتیاد خود، بیش از هر چیز به احساس ارزشمندی و به دست آوردن اعتماد به نفس نیازمند است.

کسی که نَفْس خود را گرامی بدارد، با اعتیاد آن را خوار نمی کند.

اگر توانستی ویژگی های مثبت یک معتاد را پررنگ کنی، به احتمال زیاد می توانی در ترک اعتیاد به او کمک کنی.

کسی که خود را کامل نمی داند و از این موضوع زجر می کشد، گاهی برای فایق آمدن بر این احساس به اعتیاد روی می آورد.

برای پیش گیری از خطر اعتیاد نوجوانان، ذهن آنان را با باورهای دینی بارور کنیم.

در پدیده شوم اعتیاد، همیشه تأثیر کارکردهای ناقص خانواده، مشخص بوده است.

آیا می دانید یکی از توطئه های جنگ نرم دشمن این است که مواد را به صورت ارزان در دسترس نوجوانان ما قرار می دهد؟

با اعتیاد خود، لذت موقت را جانشین آرامش طولانی نکنید!

اگر دوست صمیمی نوجوان، به مصرف مواد مخدر روی آورد، تربیت نادرست نوجوان هم او را به همین سمت خواهد کشید.

نوجوانی که دارای خلأ عاطفی باشد، به تبعیت از دوست صمیمی اش به سوی مصرف مواد مخدر کشیده خواهد شد.

به نوجوان خود یاد دهیم که این لذت موقت، شاید به قیمت مصیبتی برای همه عمر تمام شود.

گاه نوجوان در واکنش به تبعیض های اجتماعی و در هم ریختگی محیط خانوادگی برای یافتن هویت به مواد روی می آورد.

احساس طردشدگی نوجوان و نیروی قوی وی، او را به یافتن لذت های ناپایدار و در دسترس مثل استفاده از مواد تشویق می کند.

با اعتیاد، تمام لحظات و روزهای خوش بختی خود را فنا نکنیم.

اعتیاد، بیماری خانوادگی است که همه اعضای خانواده بهای آن را در تمام عمر می پردازند.

اعتیاد، بیماری است که استحکام، ثبات و سلامت فکری و روانی تمام اعضای خانواده را متزلزل می کند.

با اعتیاد خود، تیشه به ریشه آینده فرزندان خود نزنیم.

نیروی فعال و جوان، ذخیره و سرمایه یک ملت است و اگر در گرداب اعتیاد فرو رود، آینده جامعه نابود می شود.

اگر نیروی جوان بر اثر اعتیاد، توان حرکت و فکرش را از دست بدهد، چگونه جامعه پویایی خود را به دست آورد؟

جوانان به خاطر هوس آنی، مصرف مواد را شروع می کنند، نه به خاطر غوطه ور شدن در دام بدبختی.

از نظر روانی، معتادان تعادل روانی ندارند و شخصیتی تلقین پذیر دارند و غالباً از انواع افسردگی ها رنج می برند.

استفاده از مواد مخدر؛ حتی خواب و بیداری ما را ناآرام می سازد. چرا به دست خودمان آرامش را از زندگی بگیریم؟

معتادان بیش از وابستگی جسمی؛ به مواد، وابستگی روانی دارند.

گاه معتاد هر روز با خود می گوید: فقط امروز مصرف می کنم، در حالی که اگر بگوید فقط امروز مصرف نمی کنم، نجات می یابد.

 

خانواده، اینترنت، الگوپذیری و توطئه نظام سلطه

اینترنت در کنار همه کارکردهای مفیدش، جنبه های منفی و آسیب زایی هم دارد که خانواده ها باید از آن آگاه باشند.

آگاهی خانواده ها از جنبه های آسیب زای اینترنت باعث استفاده بهینه فرزندان از جنبه های سودمند آن خواهد شد.

امروزه استفاده از اینترنت تمام جنبه های زندگی شهری را تحت تأثیر قرار داده است.

اینترنت جدا از پی آمدهای نامطلوب، در ساده کردن دسترسی به اطلاعات نقش مهمی دارد.

اینترنت، ابزار ارتباطی مهمی در جامعه متمدن به شمار می رود. مراقب پی آمدهای آن نیز باشیم!

مسلماً به هر میزان که خانواده ها با اینترنت آشناتر باشند، فرزندان در این زمینه کمتر آسیب می بینند.

خانواده، شالوده نظام ارزشی یک اجتماع است. برای حفظ این شالوده مراقب اینترنت باشیم.

امروزه در خانواده ها، زبان، اخلاق، فرهنگ، هنر و عواطف، از حاکمیت فن آوری اثر پذیرفته اند.

یکی از کارکردهای منفی اینترنت بر فضای خانواده، خرج کردن عواطف در این فضاست.

اینترنت، فرصت بحث و مناظره آزاد را برای افراد فراهم ساخته است که در افکار و عقاید، تغییر بیشتری به وجود می آورد.

هر چه افراد، تعامل خود را با اینترنت بیشتر کنند، به همان نسبت ارتباط آنها با خانواده کمتر می شود.

وقتی در محیط خانواده به فرزند خود توجه کافی نداشته باشیم، باید منتظر باشیم که فرزندمان این توجه را در محیط اینترنت به دست آورند.

تحریم اینترنت در خانواده، مشکل را حل نمی کند، بلکه باید آسیب های ناشی از آن را در فرزندانمان به حداقل برسانیم.

استفاده از رایانه هم میزان و سطح اطلاعات نسل جوان را افزایش می دهد، هم بر تمایلات و گرایش های آنان اثر می گذارد.

اینترنت دارای پیام ها و پی آمدهایی است که می تواند به سادگی روی شخصیت جوان و نوجوان ها اثر بگذارد و او را به سمت و سویی خطرناک بکشاند.

نوجوان در مرحله هویت یابی در پی جست وجوی ارزش هاست و اینترنت، محل عرضه ارزش هاست. یافتن این ارزش ها نوجوان را دچار بحران هویت می کند.

یادمان باشد همراهی با نوجوان در اینترنت، کارآمدتر از تحمیل و تحریم است.

یکی از آسیب های جدی فن آوری های روز، بی اهمیت جلوه دادن زمان برای کاربران است.

نوجوان، ارزش ها را جست وجو می کند تا هویت خود را شکل دهد. استفاده نامناسب از اینترنت، ارزش ها را واژگون می کند تا هویت نوجوان را به میل خود رقم بزند.

ایجاد بحران هویت نوجوان در اینترنت که ارزش های آن با ارزش های خانواده متفاوت است؛ یکی از رویکردهای منفی اینترنت است.

آموزش و یادگیری از راه برنامه های شبکه های ماهواره ای که به هیچ اصولی جز ظواهر و غرب گرایی پای بند نیستند، جزو فرهنگ خانواده هایی شده است که پدر و مادر در آن نقش چندانی ندارند.

استفاده از دنیای اینترنت، جهان را به دهکده کوچکی تبدیل کرده است، اما اگر خانواده ها روی رابطه های نزدیک فرزندانشان با این دهکده جهانی نظارت نداشته باشند، آنها را در دنیایی بزرگ، به دام شیادان می فرستند.

اینترنت، فرهنگ های مختص خودش را رواج می دهد و نوجوان به دنبال کشف هویت خود از راه جست وجوی ارزش هاست. نباید این ارزش ها را از اینترنت به دست آورد.

حجم گسترده اطلاعات در اینترنت ممکن است باعث شود نوجوان راه را گم و دوران هویت یابی خود را با بحران سپری کند.

مراقبت امروز ما باعث می شود کاربران میلیونی فردای اینترنت، از آسیب های احتمالی این فن آوری در امان بمانند.

امروز راه مقابله با آسیب های اینترنت را به فرزندمان آموزش دهیم تا فردا با ایمنی، او را با این فن آوری تنها بگذاریم.

اگر به کودک خود آموزش دهید که چگونه از اینترنت استفاده کند، وقتی به دوره نوجوانی رسید، نگران بازخوردهای منفی این استفاده نخواهید بود.

با آموزش صحیح، راه حضور درست و روشمند نوجوانان ایرانی در اینترنت را هموارتر کنیم.

با آموزش درست، حضور نوجوانانمان در اینترنت صحیح و روشمند خواهد بود و خطرهای استفاده از آن به حداقل خواهد رسید.

اینترنت به دو شیوه موجب تغییر فرهنگ می شود: نخست، فرهنگ خودش را عرضه می کند و دوم، گذرگاهی برای دیگر فرهنگ ها پدید می آورد.

گاهی اینترنت باعث تضعیف و کم رنگ شدن کارکردهای خانواده و بروز بحران های عمیقی همچون انحرافات و مشکلات اجتماعی می شود.

رشد سریع و تصور ناپذیر فن آوری در دنیای امروز، جوامع و خانواده را با نوعی سردرگمی و چالش روبه رو کرده است.

در دنیای غیر واقعی و مجازی اینترنت، جایگاه خانواده روشن و مشخص نیست.

ارزش ها و اصول اخلاقی حاکم بر خانواده در فضای مجازی، تعریف و تبیین متفاوتی با دنیای واقعی دارد. در واقع، اینترنت فرهنگ مخصوص به خود را ایجاد می کند.

اینترنت، فضای مجازی و دنیای ذهنی است که غوطه خوردن در آن، کاملاً ما را از دنیا و افراد واقعی جدا می کند.

فضای هزار رنگ مجازی، خانواده را با سبک های مختلف و متعدد زندگی، هویت های جدید و فرهنگ های متغیر، روبه رو می کند.

در سال های اخیر، شبکه جهانی اینترنت با امکانات بسیاری برای تعامل افراد با یک دیگر، به عاملی دیگر برای اجتماعی شدن افراد تبدیل شده است.

نوجوان با کشف و سیاحت در دنیای اینترنت و ایجاد ارتباطات خاص، احساس تنهایی خود و جدایی از والدین را جبران می کند.

قابلیت اینترنت برای مخفی شدن و گم نامی، نوجوانان را به سمت استفاده نادرست و سوءاستفاده از کلمات می کشاند.

نوجوانانی که در زندگی واقعی خود مشکل دارند، از اینترنت برای فرار از تنش های زندگی واقعی استفاده می کنند.

فضای ارتباط اینترنتی برای نوجوان فرصتی است تا بسیاری از کمبودهای ناشی از ناهماهنگی در نظام خانواده را در آن جبران کنند.

اگر کودک خود را با اینترنت آشنا کنیم، ذهن فعال و خلاق او را به ذهنی هیجان زده و منفعل تبدیل ساخته ایم.

آشنا شدن کودکمان با جهان نو و اینترنت، به قیمت قربانی کردن ذهن خلاق و فعال و منفعل شدن افکار او تمام می شود.

کار با اینترنت توانایی هایی به کودک می بخشد، اما در مقابل، توانایی تطابق با زندگی واقعی را از او می گیرد.

دانش آموز برای فراگیری و تعلیم به تمرکز نیاز دارد، اما استفاده زیاد از اینترنت قدرت تمرکز او را پایین می آورد.

استفاده نامناسب و بی رویه نوجوان از اینترنت باعث غرق شدن او در فضایی موهوم، بی کران و غیر واقعی است.

وقتی نوجوان، خود را با فضای مجازی تطبیق می دهد؛ مهارت های ارتباطی زندگی واقعی را یاد نخواهد گرفت.

اینترنت، بسته هیجان انگیزی است که وقتی نوجوان آن را می گشاید، جز سست کردن قدرت فکر، حافظه و ضعف قدرت فراگیری، چیزی نصیب او نمی شود.

آیا می دانید نوجوانان، طعمه های خوبی برای اینترنت هستند؛ زیرا راحت تر با پندارها و باورهای جدید کنار می آیند و جسارت بیشتری دارند؟

رها کردن کودک در شهری شلوغ و ناامن، نشانه بی مهری والدین است. در فضای اینترنت نسبت به کودک معصوم خود بی مهر نباشیم.

کودکان در شهری شلوغ و پر جاذبه، از خطرها غافلند. وقتی در اینترنت دچار خطر می شوند، کنار آنها باشیم.

اگر فرد مدت زیادی سرگرم اینترنت باشد، از فعالیت فیزیکی و تعاملات اجتماعی که برای سلامت و خلاقیت او ضروری است، باز می ماند.

اگر یک بار کودک معصوم شما با محتویات خشن و جنسی اینترنت که در حد سن او نیست، روبه رو شود، یک عمر، خود را سرزنش خواهید کرد.

انحرافات جنسی، خشونت، اعتیاد، رفتارهای ضد اجتماعی و سست شدن مبانی خانواده، ره آورد استفاده نامطلوب از اینترنت است.

استفاده زیاد و نامناسب کودکان از اینترنت موجب بلوغ زودرس آنها و پی آمد حاصل از آن است.

گاهی اینترنت باعث آسیب پذیری زنان جامعه می شود؛ زیرا جایگاه محیط های کینه توزانه و ناامن است.

با اینترنت، مسئولانه برخورد کنیم؛ یعنی از این فن آوری به روش سالم استفاده کنیم. پس وقتی را که برای آن صرف می کنیم، منطقی باشد.

اگر همان اندازه وقت و انرژی که صرف اینترنت می کنیم، برای خانواده خرج کنیم، خیلی زودتر به احساس خوش بختی می رسیم.

فریبندگی اینترنتی در محیط خانواده باعث از هم گسیختگی ازدواج، روابط زناشویی و روابط والدین فرزندی شده است.

اینترنت نقش گفت وگو را کم رنگ تر کرده و زنگ خطر را برای ارتباطات انسانی به صدا در آورده است.

استفاده زیاد از اینترنت با پیوند ضعیف اجتماعی و خانوادگی ارتباط مستقیمی دارد.

اختلالاتی مانند اعتیاد اینترنتی، مخفی کاری، جدایی از جامعه، شکست های تحصیلی و مالی، نتیجه تکیه بیش از حد به اینترنت است.

استفاده آسیب زا از اینترنت، فرد را دچار زندگی اینترنتی می کند و از زندگی واقعی منزوی می سازد.

احساسات رو به تزاید، افسردگی، سرخوردگی و خشم از نشانه های هشداردهنده استفاده آسیب زا از اینترنت است.

شخصی که احساسات فضای اینترنت را با زندگی واقعی پیوند می دهد، دچار دوگانگی شخصیتی می شود.

افرادی که در روابط اجتماعی خود از ضعف شدید ناراحتند، معمولاً به ارتباطات اینترنتی پناه می برند.

امروزه استفاده از اینترنت چنان فراگیر شده است که بعضی حتی شام و چایی خود را سر میز کامپیوتر صرف می کنند. پدر و مادر عزیز! خطرهای ناشی از استفاده نامناسب از رایانه ها را جدی بگیرید!

استفاده از اینترنت به گونه ای جای گزین روابط انسانی شده است که اعضای خانواده به محض رسیدن به کانون گرم خانه، کامپیوتر خود را روشن می کنند.

مشغول شدن به اینترنت و کم رنگ شدن روابط باعث کاهش شناخت اعضای خانواده و اطمینان نداشتن آنها به یک دیگر می شود.

خانواده ها در استفاده فرزندان از اینترنت باید آنان را آگاه کنند که اسرار و تصاویر شخصی خانواده، مختص خانواده است و مصرف عمومی ندارد.

آموزش، مؤثرترین رکن توسعه خانواده در شهر الکترونیک است.

فن آوری اطلاعات وضعیتی به وجود می آورد که امکان آموزش هر چیز به هر کس، در هر جا و هر زمان فراهم شود.

استفاده از اینترنت، فرصت جدیدی برای خانواده هاست تا با حفظ فرهنگ بومی خود، مهارت های علمی خود را افزایش دهند.

والدین باید در زمینه اینترنت، اطلاعات و مهارت های خود را افزایش دهند تا سفارش های آنان برای فرزندان قابل قبول باشد.

اینترنت به خودی خود بد نیست. مهم، نحوه استفاده ما از آن است.

برای تن به دریا سپردن باید شنا بلد باشی. برای رویارویی با اقیانوس اطلاعات و تصاویر در اینترنت هم آمادگی لازم است.

برنامه ها، بازی ها یا فیلم هایی را که متناسب با فرهنگ، سن و درک فرزندتان و ارزش های اخلاقی نیست، در اختیار او نگذارید.

برای تماشای تلویزیون و بازی با رایانه در خانه، ضوابطی که قابلیت اجرا باشد، با نظر فرزندتان در نظر بگیرید و خود به آن عمل کنید.

برای استفاده کودک خود از فن آوری به ویژه در سنین پیش از دبستان، زمان بندی و محدودیت قائل شوید.

هرگز اجازه ندهید کودک شما بدون محدودیت یا زمان بندی از اینترنت، تلویزیون یا بازی های رایانه ای استفاده کند.

برای اصلاح و کنترل فرزند خود در نوجوانی، از کودکی قوانین خاصی درباره استفاده از اینترنت برای او اجرا کنید.

محیط زندگی خود را متنوع کنید و اعضای خانواده را با تفریحات سالم آشنا سازید تا استفاده از اینترنت به صورت عادتی مضر در نیاید.

اگر می خواهید فرزند شما به مدت متعادلی از اینترنت یا کامپیوتر استفاده کند، نخست باید استفاده خودتان را محدود کنید.

پدر و مادر عزیز! وقتی خود شما اغلب وقتِ خود را صرف اینترنت می کنید، نمی توانید از فرزندتان انتظار داشته باشید به سرگرمی دیگری بپردازد.

پیشرفت تحصیلی در میان کودکانی که وقت زیادی صرف تماشای تلویزیون می کنند، به طور چشم گیری کاهش می یابد.

اجازه ندهید کودک شما در محیط مجازی رایانه با بازی های خشن و مبتذل آشنا شود.

امروزه رسانه ها به ابزاری فرهنگ ساز برای نفوذ فرهنگ قدرت های مسلط جهانی در دیگر جوامع تبدیل شده اند.

با دست خود، فرزندانمان را در گرداب ارزش های فرهنگ غربی که از طریق اینترنت ارائه می شود، غرق نکنیم.

فرزند شما قبل از استفاده از اینترنت باید با مهارت هایی همچون انتخاب گری، مدیریت زمان و مقابله با بحران آشنا شده باشد.

متأسفانه، به دلیل ناآگاهی مردم، بسیاری از خطرهایی که از طریق اینترنت و ماهواره، خانواده ها را تهدید می کند، ارزش تلقی می شوند.

غرب با استفاده از رسانه های جدید و متحول کردن عقاید خانواده ها، زیر ساخت فرهنگ کشور ما را هدف گرفته است.

خانواده ها با استفاده از اینترنت با فرهنگ دیگر کشورها آشنا می شوند و این آشنایی بر زندگی اجتماعی اثر شگرفی دارد.

ارزش های اجتماعی را از سیره پیشینیان خود بیاموزیم، نه از شیوه نامأنوس اینترنت و ماهواره.

استفاده زیاد و نامناسب از فضای مجازی باعث فرهنگ پذیری و تحول ارزش ها و هنجارهای اصیل ملی و سنتی کاربران می شود.

فضای مجازی، مشارکت عاطفی را جای گزین مشارکت سیاسی و معاشرت رو در روی اجتماعی ساخته و نوعی رابطه غیر حقیقی را بر فضای مناسبات میان افراد حاکم کرده است.

در فضای مجازی، مشارکت سیاسی و معاشرت رو در روی اجتماعی محدود و فقط روابط عاطفی جای گزین شده است.

در اینترنت که هویت افراد مخفی است، هر کس می تواند چندین شخصیت متفاوت داشته باشد و سرانجام دچار اختلال هویت می شود.

سلطه شبکه های اجتماعی باعث محدود شدن مشارکت سیاسی و معاشرت رو در روی افراد اجتماع گشته و روابط عاطفی جای گزین این خلأ شده است.

استحکام نهاد خانواده در جوامع اسلامی و حاکمیت فرهنگ و مقررات اسلامی بر روابط زن و مرد، در عمل، موجب ناکارآمدی سیاستهای نظام سلطه برای گسترش فرهنگ و اخلاق منحط غربی در این جوامع شده است.

نظام سلطه در هجوم رسانه ای خود به فرهنگ و قوانین حاکم بر زن و خانواده در جوامع اسلامی، دو هدف مهم را دنبال می کند: نخست، تضعیف این فرهنگ و قوانین در کشورهای اسلامی و دوم، ترسیم تصویری ظالمانه و غیر انسانی از احکام اسلامی حاکم بر روابط زن و مرد.

رسانههای غربی در سالیان اخیر، به باورها، ارزشها و هنجارهای اسلامی به ویژه مباحث مرتبط با حوزه زن و خانواده هجوم آورده اند.

با توجه به جایگاه و نقش بی بدیل نهاد خانواده در جوامع اسلامی، یکی از محورهای مهم فعالیتهای تبلیغی رسانه ای نظام سلطه، تلاش برای تضعیف این نهاد مقدس است.

گسترش فساد و تباهی در میان جوانان و تغییر فرهنگ و قوانین حاکم بر زن و خانواده، از مهمترین محورهایی هستند که در نبرد رسانه ای به آنها توجه شده است.

جامعه اسلامی، بدون بهرهمندی کشور از نهاد خانواده سالم، زنده و بانشاط و شناخت نقشه های نظام سلطه، امکان ندارد پیشرفت کند.

ارتش رسانه ای نظام سلطه با سازمان دهی همه امکانات و تجهیزات دولت های غربی، هجومی گسترده به باورها، ارزشها و هنجارهای مردم مسلمان ایران را آغاز کرده و تغییر سبک زندگی خانوادههای ایرانی را در دستور کار خود قرار داده است.

برخی به بهانه تساوی زن و مرد، زن را به بی بندوباری جنسی، تشویق و آن را نشانه آزادی وی تلقی می کنند، در حالی که در پایان، بسیاری از زنان جوان قربانی می شوند.

یکی از مهمترین مسائل زنان در جهان امروز، نگاه منفعتجویانه به زنان و بهرهکشی از جذابیتهای جنسی آنان در جهت منافع مردان است که موجب تنزل جایگاه و شأن اجتماعی زنان می شود.

در همه جوامعی که به نوعی متأثر از فرهنگ غربی هستند، نگاه منفعت جویانه به زن وجود دارد. جامعه ما هم از این قاعده جدا نیست و به هر میزان که فرهنگ و اخلاق غربی در جامعه ما گسترش یابد، این نگاه نادرست به زن نیز در جامعه ما گسترش مییابد.

نظام سلطه، به شدت در پی ترویج نگاه ابزاری و منفعت جویانه به زن در دیگر کشورها، به ویژه در کشورهای اسلامی با هدف گسترش فساد و تباهی در آنهاست.

گسترش فساد و تباهی در میان جوانان و تغییر فرهنگ و قوانین حاکم بر زن و خانواده از مهمترین محورهایی هستند که در نبرد رسانه ای به آنها توجه شده است.

زنان و دختران زمانی که اصالت اسلامی خود را دریابند و به جایگاه والای خود در نظام آفرینش واقف شوند، هرگز حاضر به پذیرش الگوهای پوشالی نخواهند شد که فمینیسم غربی برای آنها ارائه می دهد.

زنان کشور ما همه موفقیتهای چشمگیر خود را با حفظ حجاب و عفاف و پای بندی به ارزشهای اسلامی به دست آوردند و همین ویژگی میتواند زنان ایرانی را الگویی برای زنان جهان مطرح سازد.

زن در پرتوی نظام اسلامی و با حفظ شخصیت و کرامت انسانی خود می تواند به همه مراتب رشد و پیشرفت دست یابد.

 

زیرسقف خانواده

خانواده یعنی گذشت و ایثار بی منت.

خانواده یعنی عشق و محبت بی شمار.

خانواده یعنی یک اتفاق خوب برای رسیدن به هدف های بلند.

خانواده یعنی تحمل کمبودها و سختی ها در کنار یک دیگر.

خانواده یعنی باهم بودن، برای هم بودن.

خانواده یعنی لبخند مادربزرگ، تبسم پدربزرگ، توجه به نعمت های بزرگ زندگی.

خانواده یعنی موسیقی آرام محبت و دوستی.

خانواده یعنی همه در حال تلاش برای تأمین یک زندگی خوب.

خانواده یعنی هماهنگی، هم یاری و هم فکری.

خانواده یعنی تدبیر مخارج زندگی.

خانواده یعنی هر کس وظیفه اش را خوب انجام بدهد.

خانواده یعنی هر کس به حق خود قانع باشد.

خانواده یعنی سر سفره مهربانی نشستن.

خانواده یعنی حریم آسمانی دعای والدین در حق فرزندان.

خانواده یعنی باگذشت می شود به راحتی کدورت آینه دل را پاک کرد.

خانواده یعنی برنامه ریزی والدین برای تربیت دینی فرزندان. خانواده یعنی توجه به نیازهای معنوی و آرامش روانی اعضا.

خانواده یعنی برنامه ریزی و مدیریت برای پرورش همه ارزش های اسلامی.

خانواده یعنی گوارا کردن زندگی به کام همه اعضا با توجه به وظایف مشترک اعضای خانه.

خانواده یعنی چشم پوشی از مسائل کم اهمیت و قابل گذشت در زندگی.

خانواده یعنی احترام متقابل زن و شوهر و والدین با فرزند.

خانواده یعنی رعایت حقوق متقابل همسران.

خانواده یعنی اظهار محبت همسران و والدین و فرزندان به هم.

خانواده یعنی تلاش برای رسیدن به اهداف مشترک.

خانواده یعنی پرهیز از کشمکش، بی توجهی و بی احترامی.

خانواده یعنی وحدت رویه در مدیریت و هدایت اهداف در برنامه ریزی ها.

خانواده یعنی اعضای خانواده ضمن شرکت در تصمیم گیری ها، پیرو نظریه های مدیر خانواده باشند.

خانواده یعنی تقسیم کار در خانه.

خانواده یعنی آرامش زندگی در سایه معنویت و محبت.

خانواده یعنی پدر و مادر، حریم زندگی را حفظ کنند.

خانواده یعنی لبخند کودکان دلبندمان را با هیچ چیزی در دنیا عوض نمی کنیم.

خانواده یعنی زندگی با همه فراز و نشیب هایش دوست داشتنی است.

خانواده یعنی خدا در همه لحظات زندگیمان حضور دارد.

خانواده یعنی آسمان آبی نیایش در لحظه های مناجات پدر و مادر و فرزند.

خانواده یعنی هم معیارهای خوب برای تفاهم و دوستی.

خانواده یعنی همه اعضای خانه در برنامه های زندگی مشارکت دارند.

خانواده یعنی همه مسئولیت ها بر دوش یک نفر نیست.

خانواده یعنی هر کدام از اعضا متناسب با وظایف خود حس مسئولیت پذیری داشته باشد.

خانواده یعنی شکل گیری روحیه تعاون و همکاری در خانه.

خانواده یعنی مشورت و تبادل نظر در بین اعضا.

خانواده یعنی احساس تفاهم و هم دلی و احساس هویت و ارزشمندی.

خانواده یعنی افزایش پیشبرد اهداف زندگی مشترک با میزان مشارکت و همکاری اعضا رابطه مستقیم دارد.

خانواده یعنی استفاد از تجارب دیگر اعضا در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها.

خانواده یعنی برنامه ریزی بر اساس سلسله مراتب نیازها و اولویت ها.

خانواده یعنی نظم و انضباط دقیق و منطقی در بین همه اعضا.

خانواده یعنی آرامش، صمیمیت، امید، خوش بختی.

خانواده یعنی خیر وبرکت وجود پدر و مادر.

خانواده یعنی احساس لذت و شادمانی در کنار پدر و مادر خوب و دوست داشتنی.

خانواده یعنی شکوه زیستن در نهایت توجه به فرمان خداوند.

خانواده یعنی اجرای سیره دوستان واقعی خدا در همه امور زندگی.

خانواده یعنی قدردانی از زحمات شبانه روزی پدر و مادر.

خانواده یعنی هماهنگ شدن زن و مرد با نقش همسری.

خانواده یعنی مهمترین و پربرکت ترین نهاد اجتماعی.

خانواده یعنی کار و تلاش برای کسب روزی حلال.

خانواده یعنی زندگی در سایه عطوفت و گذشت و مهرورزی.

خانواده یعنی از بودن در کنار هم لذت ببریم.

خانواده یعنی قدر همدیگر را بدانیم!

خانواده یعنی قدر فرصت های طلایی زندگی را بدانیم!

خانواده یعنی حواسمان به دخل و خرج زندگی باشد و آینده نگر باشیم!

خانواده یعنی هوای پدربزرگ ها و مادربزرگ ها را داشته باشیم!

خانواده یعنی به نیازهای واقعی فرزندانمان اهمیت بدهیم!

خانواده یعنی با فرزندانمان مانند دوستی صمیمی رفتار کنیم!

خانواده یعنی فرزندانمان به محبت ما نیاز وافر دارند.

خانواده یعنی فرزندانمان را از آسیب های برنامه های ماهواره و اینترنت آگاه کنیم!

خانواده یعنی فضای زندگی را برای فرزندانمان شاد و بانشاط ترسیم کنیم!

خانواده یعنی شرکت فعال والدین و فرزندان در مراسم شکوهمند دینی.

خانواده یعنی حواسمان به برنامه ریزی های دشمنان برای انحراف فرزندانمان باشد!

خانواده یعنی شناخت مهارت های ارتباطی مؤثر.

خانواده یعنی مهارت خوب گوش دادن، خوب حرف زدن و خوب تجزیه و تحلیل کردن صحبت های همسر و فرزندان.

خانواده یعنی تعهد، صمیمیت و شور و اشتیاق.

خانواده یعنی آشیانه محبت؛ آشیانه ای پر از تار و پود بودن.

خانه یعنی شکفتن اندیشه بهار در ذهن اعضای خانواده، یعنی همان جا که عطر صبح، بر در و دیوارش سرازیر می شود. من این خانه را دوست دارم.

محبت در خانه های ما ایرانی ها، مثل رودی خروشان همواره در جریان است.

خانواده ایرانی یعنی زیر یک سقف با یاد خدا به آرامش رسیدن.

خانواده ایرانی یعنی صداقت تمام و دوستی همواره.

خانواده خوب یعنی اهل خانه، خریدار حرف حق و منطق باشند.

خانواده ایرانی من در پرتوی فرمان های راستین اسلام می تواند بهترین فردا را بسازد.

من یاد گرفته ام که خانواده را نهاد مقدسی بدانم.

با یاد خدا در خانه ما طراوت، امید، توکل و شوق زندگی موج می زند.

خانواده یعنی من تنها نیستم و برای جاده زندگی هم سفر می خواهم.

خانواده یعنی تنهایی ام را با تو قسمت می کنم، وقتی که هستی!

خانواده یعنی سقفی تا جهان کوچک ما مرزی باشد برای حریم باصفایمان!

خانواده چتری برای دوست داشتن و مهربانی است، برای تصویر عشق بر بوم امید و توکل، برای ساختن یک زندگی، لبریز از یاد خدا تا دلگرم باشیم که برای دل خستگی هامان پناهی داریم.

خانه یعنی بهشتی که ما را می فهمد و مادر، آسمان بی کرانه این بهشت کوچک است و پدر، آفتابی که گرمی و عشق را مهمان این آبی دوست داشتنی می کند.

خانه ام هر جای جهان که باشد، مهم نیست. مهم آن است که من باور کنم خداوند راز سر به مُهر مِهر خانه ماست.

خانواده یعنی سرنوشتمان برای هم مهم است و دوست داشتن راز این اهمیت والا و الهی است.

عطر خوش آرامش را کجا جست وجو می کنی؟ از که می پرسی که آرام جانت کجاست؟ برای پرسش هایت پاسخی بهتر از خانواده سراغ ندارم.

خانواده، کانون مهرورزی است. باغستانی ات که سخت کوشی و تلاش باغبانان آن، گل های زیبا را از گزند دور می کند.

تو از نشانه های لطف خدا هستی، ای زن تا برای جهان آرامش را هدیه بیاوری!

می گویند اوج ایمان در مهرورزی با زیباترین چراغ خانه، یعنی زنِ خانه است. مادرم! همسرم! می خواهم با دعای تو، تا آستان آسمان عروج کنم.

چه پیام زیبایی بود آنکه صادق آل محمد صلی الله علیه و آله به ما آموخت: «اگر دوست داری خداوند عمرت را زیاد کند، پدرت و مادرت را خوشحال کن».(1)

تاریخ لبریز صفحه هایی است که در کنار مردان بزرگ، زن هایی دانا و توانا را به تصویر می کشد و خانواده های موفق را باید در همین صفحه ها جست وجو کرد.

سرنوشت هیچ کسی عوض نمی شود، مگر آن که در خانواده اش اتفاق تازه ای بیفتد. پس با خانواده ای لبریز از نور ایمان به روزهای خوب فردا بیندیشیم.

روان شناسان می گویند: «زن ها، شیفته مهر شوهرند و مردان، دلبسته راست کرداری همسرشان!» این گونه زندگی زیبا و خواستنی می شود و موج خوبی و شادمانی در سایه لطف خداوند آرام بخش ساحل خانواده می شود.

بهترین ها را در خانه ام می جویم. از امنیت و آرامش روانی تا فردایی با یک نسل دانا و آگاه.

می گویند خانواده کوچک ترین نهاد اجتماعی است، اما نه! خانواده بزرگ ترین مدرسه آدم سازی است و شاگردان ممتاز این مدرسه تاریخ سازان بشریتند.

آن هنگام که خانواده برای رضای خدا و به نیت نزدیکی به او بنیان گذاشته می شود، ما از پله های آسمانی شدن بالا می رویم.

1- بحارالانوار، ج 71، ص 81.

کاشانه ما آن پرنده ای است که بال هایش پدر و مادرند و عشق پرواز در وجود کودکان تجلی می یابد.

روزی که تشکیل خانواده می دهیم، همان روزی است که موسم عشق و بهار طراوت برای روزگار ما از راه می رسد.

از بزرگان خود آموخته ام که خانواده نقطه ای برای صعود به قله انسانیت و پیمودن پله های کمال است.

خانواده یعنی جایی که ارزش های اخلاقی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر می رسد. پس ما باید وارثان آب و خرد و روشنی باشیم تا فرزندانی تربیت کنیم که سرشار از روح آزادگی و حق جویی باشند.

خشت خشت دیوار ترقی و دانش و معرفت، در کارخانه خانواده پایه ریزی شد و معماران چیره دستی با نام های مادر و پدر، بنای امروز جهان را بنا کردند. ما نیز پرچینی بر این دیوار بیفزاییم.

دلم می خواهد خانه ما آن درخت تنومندی باشد که شاخه هایش را دستان پرسخاوت پدر، مهر بی پایان مادر و فرزندانی نیکو و صالح بسازند و ریشه اش شناخت خداوند شود.

یادمان باشد در خانواده ایرانی، محبت، الفبای زندگی است.

خانه، آرمان شهر من است و خانواده ام مردمی که این آرمان شهر را بر پایه مهر به خداوند و دوست داشتن هم نوع ساخته اند. می خواهم تنها نباشم. پس بهتر آن است که ریشه هایم را در این شهر آرمانی و خواستنی محکم تر کنم.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ما می گوید: خانواده، به عنوان واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشدیابنده!

یکی از نقطه های عطف زندگی هر دختر و پسر جوان ایرانی مسلمان، آن هنگام است که زیر لب قرآن می خواند و به روزهای خوب زندگی مشترک می اندیشد.

می توان با مهربانی و گذشت، غبار خستگی ها را از تن خسته زندگی شست و امید را مهمان همیشگی چراغ پر نور خانواده کرد.

خانه مهرآفرین است و گذشت، سازگاری، امید به فردا، سپاس و دلجویی، مایه آرامش خانواده ما خواهد بود.

تاریخ خانواده، بلندبالاست و از روزی آغاز می شود که خداوند آدمی را میهمان زندگی کرد.

وقتی حرف هایی داری که در کنج سینه ات اسیرند و وقتی می خواهی مهربانی را لمس کنی، آن هنگام به جایی بیندیش که خداوند آن را مأمن آرامشت قرار داد. آری! به کاشانه و خانواده ات بیندیش که هر روز و همیشه برای تو و دلتنگی هایت بهترین پناهند.

خانه، آن چراغ روشن نور خداوند و خانواده همایش مهر است که بزرگی اش کرانه آسمان را در می نوردد.

 

زیبا زندگی کنیم!

خوش بختی در خانه ماست / درست همین جا / چشم از آن بر نخواهم داشت.

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه ا ش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم:

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاری ست.

ص: 226

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاری ست

زندگی، آب تنی کردن در این رود است.

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است.

«سهراب سپهری»

حال همه ما خوب است، ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور

که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنارِ زندگی می گذرم

که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و

نه این دلِ ناماندگارِ بی درمان

تا یادم نرفته است بنویسم

حوالی خواب های ما سالِ پربارانی بود

می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه باز نیامدن است، اما تو

لااقل

گاهی

هر از گاهی

ببین انعکاس تبسم رؤیا شبیه شمایل شقایق نیست.

«سید علی صالحی»

ص: 227

زندگی زیباست

به رؤیاها ایمان بیاورید که

دروازه های ابدیتند.

یادمان باشد! درصد کمی از انسان ها نود سال زندگی می کنند

بقیه یک سال را نود بار تکرار می کنند...

نصف اشتباهاتمان در زندگی ناشی از این است که

وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم

و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم.

سر آخر، چیزی که به حساب می آید، تعداد سال های زندگی شما نیست،

بلکه زندگی ای است که در آن سال ها کرده اید.

همیشه در زندگی ات جوری زندگی کن که

«ای کاش»

تکیه کلام پیری ات نشود... .

مشکلات امروز تو برای امروز کافی است،

مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن... به زیبایی های زندگی بیندیش.

اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست

و اگر حق با شما نیست، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید... .

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهی ها،

اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم.

فریب مشابهت روز و شب ها را نخوریم...

امروز، دیروز نیست

و فردا امروز نمی شود... .

یادمان باشد که آن هنگام که از دست دادن عادت می شود

به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست... .

نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که در خانه جمع می کنیم،

بلکه قلب هایی است که جذب می کنیم. قلب همسر، قلب فرزندان، قلب پدر و مادر، قلب همسایگان ... .

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛

بعد از گذشت چند ساعت به کلاه برداری!

بعد از چند روز به دوستی!

بعد از چند ماه به همکاری!

بعد از چند سال به همسایه ای...!

اما بعد از یک عمر زندگی به خدا اعتماد نمی کنیم! دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه باید، به او ببخشیم؛

او که یگانه است و شایسته... .

تا وقتی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،

بدان که زندگی می کنی... .

به یک جایی از زندگی که رسیدی،

می فهمی رنج را نباید امتداد داد.

باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد،

از بعضی مشکلات بگذری و برای همیشه تمامشان کنی.

در زندگی مهم نیست که چه اندازه می بخشیم،

بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.

وسعت دوست داشتن همسر، همیشه گفتنی نیست، گاه نگاه است و گاه سکوت.

توانایی عشق ورزیدن، بزرگ ترین هنر جهان است.

اگر بتوانی همسر و فرزندانت را همان طور که هستند، بپذیری و عاشقشان باشی، عشق تو واقعی است.

من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد، از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم.

یادتان باشد:

زندگی شگفت انگیز است؛ فقط اگر بدانید که چه طور زندگی کنید!

وقتی قلب هایمان کوچک تر از غصه هایمان می شود؛

وقتی نمی توانیم اشک هایمان را پشت پلک هایمان مخفی کنیم

و بغض هایمان پشت سر هم می شکند؛

وقتی احساس می کنیم

بدبختی ها بیشتر از سهممان است

و رنج ها بیشتر از صبرمان؛

وقتی امیدها ته می کشد

و انتظارها به سر نمی رسد؛

وقتی طاقتمان تمام می شود

و تحملمان هیچ ...

آن وقت است که مطمئنیم به تو احتیاج داریم

و مطمئنیم که تو،

فقط تویی که کمکمان می کنی.

خداوندا !

تنها تو را صدا می کنیم

و فقط تو را می خوانیم...

حرمت اعتبار خود را

هرگز در میدان مقایسه خویش با دیگران مشکن

که ما هر یک یگانه ایم؛

موجودی بی نظیر و بی تشابه.

برای انتخاب همسر، در جست وجوی اندیشه و خلق زیبا باش، نه صورتِ زیبا؛

زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی ماند،

اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.

آرمان های خویش را

به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن.

تنها تو می دانی که بهترین در زندگانی ات

چگونه معنا می شود.

از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است، آسان مگذر.

بر آنها چنگ درانداز، آن چنان که در زندگی خویش؛

که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد.

با دم زدن در هوای گذشته

و نگرانی فرداهای نیامده،

زندگی را بر خود تلخ مکن!

هر روز، همان روز را زندگی کن.

بدین سان تمامی عمر را درکمال زیسته ای.

همه چیز در زندگی همان لحظه ای به پایان می رسد

که قدم های تو باز می ایستد.

پس هراسی به خود راه مده

و بپذیر این حقیقت را که

هنوز پله ای تا کمال فاصله است.

برخیز و بی هراس خطر کن.

در هر فرصتی، دست بیاویز.

بدین سان است که می توانی به مفهوم شجاعت در برابر مشکلات زندگی

دسترسی پیدا کنی!

و انسان را خیال دل کش پرواز، در فراسوی ابر باید، در زیستنی که سفر است و سفری که زیستن؛ تا از آن پس، پر گشودن در آسمان، بال در بال نسیم و گذار از خاک. آری، انسان پای در خاک را سر در فراسوی افلاک، شاید... .

زندگی، فرصت پرواز بلند است، ولی قصه این است که چه اندازه کبوتر باشی!

زندگی یعنی لبخند دل نشین فرزندانمان، یعنی تفاهم پدر و مادر در خانه، یعنی برکت دعای پدربزرگ و مادربزرگ. زندگی یعنی همه پنجره های محبت باز است.

زندگی مسابقه نیست

زندگی یک سفر است

و تو آن مسافری باش

که در هر گامش

ترنم خوش لحظه ها جاری است

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر.

با توکل به خدا، زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.

مؤمنانه زندگی کن!

موفقیت درمراحل مختلف زندگی، پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن.

فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریایی بی کران.

زلال که باشی، آسمان در توست.

زندگی زیباست، زشتی های آن تقصیر ماست

در مسیر تو هر چه نازیباست؛ از تدبیر ماست

زندگی آب روانی است، روان می گذرد

آنچه تقدیر من و توست، همان می گذرد.

زندگی، موسیقی گنجشک هاست

زندگی، باغ تماشای خداست

گر تو را نور یقین پیدا شود

می تواند زشت هم زیبا شود

زیبا بیندیش! به مشکلات بخند. به خدا مطمئن باش! در زندگی ه!

به هنگام پیروزی، متواضع و در لحظه شکست، دلیر باش.

مایه امیدواری و آسایش دیگران شو

تا همان به تو ارزانی شود.

تا زندگی ات شادمانه شود...

خود را باور کن

اما مغرور مشو

راضی باش،

ولی پیشرفت را فراموش مکن.

همه ما را که ناخدا نمی کنند، ملوان هم می توان بود.

در این دنیا برای همه ما کاری هست؛

کارهای بزرگ و کارهای کمی کوچک تر.

و آنچه که وظیفه ماست، چندان دور از دسترس نیست.

اگر نمی توانی شاهراه باشی، راه کوتاه باش.

اگر نمی توانی خورشید باشی، ستاره باش.

با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند؛

هر آنچه که هستی، بهترینش باش!

به زندگی لبخند بزن

گام هایت را پرتوان بردار! قدر داشته هایت را بدان؛

سرشار از امید. فردا از آنِ تو خواهد بود.

به خاطر بسپار خیلی ها آرزوی تو شدن را دارند.

خداوند، نوری است ابدی. اگر او را در همه لحظه های زندگی ات ببینی، هرگز به تاریکی نمی رسی.

خداوند را به یاد داشته باش تا بدی ها از یادت برود.

حقیقت، چیزی است واقعی. تا با تو نباشد، باور نمی کنی.

زندگی سراسر امید و آرزوست. آرزوهایت را از خداوند بخواه؛ چون تنها اوست بخشنده.

همواره سپاس گزار خدا باش، به خاطر نعماتش، بخشش و مهربانی اش تا مؤمنانه زندگی کنی.

با او باش تا با تو باشد. شاکرش باش تا لطفش را ببینی.

خوب باش تا خوبی هایش را ببینی.

در رسیدن به آرزوها و آرمان ها و ایده آل ها عجول مباش که همه چیز بعد از صبوری است.

ایمان بیاور که عشق خداوند و سایه او در زندگی، بزرگ ترین سرمایه جاودانه است.

وقت آن است که از زمستان خود به در آیی و دوباره ایمان بیاوری و آنچه را از زمستان آموختی، در ایمان تازه ات به کار بری؛ زیرا ماندن در این سکوت و سنگینی، رسم ایمان نیست. ایمان، شکفتگی و شور و شادمانی است. ایمان، زندگی است.

زندگی، رسم خوشایندی است.

زندگی، بال و پری دارد با وسعت مرگ،

پرشی دارد اندازه عشق.

کمی در موردش فکر کنید: هر چیزی هنری دارد و مطمئن باشید که خوب زندگی کردن هم از این قاعده جدا نیست.

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.

هنر خوب زندگی کردن یعنی زندگی خودتان را جلوه ای از آنچه هستید، آنچه به آن معتقدید و امیدها و آرزوهایتان بسازید.

آیا می دانید برای ساختن اثری هنری از زندگی تان نیازمند تلاشی مداوم و خلاقانه هستید؟

ما می توانیم برای نهایت استفاده از لحظات عمرمان، از زندگی مان اثری هنری بسازیم. فقط کافی است برای این کار تصمیم بگیریم.

استادان هنر زندگی، تمایزی بین کار و تفریحشان، جسم و فکرشان، اطلاعات و سرگرمی هایشان قائل نیستند. به سختی می توانند آنها را از هم تشخیص دهند، فقط دید ایده آل گرای خود را در هر کاری که می کنند، دنبال می کنند.

مسلماً دنیای ما دنیای بی عیب و نقصی نیست، اما باید بدانید با وجود همه ایرادها، نکته های مثبت هم هست و بر شماست که آنها را بیابید. در دنیای امروز است که باید خوب زیستن را یاد بگیریم.

یادم باشد در زندگی، جواب کینه را با کمتر از مهر و جواب دورنگی را با کمتر از صداقت ندهم!

برای تسلیم نشدن در زندگی باید از امکانات و توانایی های خود استفاده کنید. برای تدارک زندگی خلاق، بهتر است لحظاتی از زندگی هر روز را به خلوت با خویش اختصاص دهید.

خلاقیت برای امروز، هدف گذاری برای امروز. بیایید امروز را خوب زندگی کنیم و لحظه های باهم بودن را مغتنم بشماریم.

از اشتباه های خود درس بگیرید. تحمل شنیدن صحبت های دیگران را در خود پرورش دهید. گوش کردن، هنر درک کردن نیز هست. تسلیم گرفتاری های زندگی نشوید.

زیبا بیندیشید. زیبا زندگی کنید.

هنر «دوست داشتن و محبت کردن» از جمله والاترین هدف های زندگی است. مهربانی و دوستی، پشتوانه های باارزشی در زندگی هستند. آنها را پاس بداریم!

زندگی، جذبه دستی است که می چیند.

زندگی، نوبر انجیر سیاه که در دهان گس تابستان است.

زندگی، حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

زندگی، سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد.

زندگی، دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.

خبر رفتن موشک به فضا،

لمس تنهایی «ماه»، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر.

زندگی، شستن یک بشقاب است.

زندگی، «مجذور» آینه است.

زندگی، گل به «توان» ابدیت،

زندگی، «ضرب» زمین در ضربان دل ما،

زندگی، «هندسه» ساده و یکسان نفس هاست. سهراب سپهری

یادمان باشد زندگی اثری هنری است که ماندگاری آن به هنرمندی ما والدین است.

زندگی زیباست

و هر روزش، آغازی دوباره

برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته

زندگی زیباست

به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز

و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ رُز

و با دورنمایی زیبا و فراموش نشدنی

با لحظه های رنگارنگ و دلن نشینش... بی سایه... بی غم... .

آب باش... جاری باش... مثل زندگی... مثل تولد گل ها در دامن کوه... مثل تولد شکوفه ها در دامن دشت. زندگی زیباست!

هرگاه در زندگی به ناگاه یکی از سیم های سازت پاره شد، آهنگ زدن را آن چنان ادامه بده که هیچ کس نداند بر تو چه گذشته است.

هیچ وقت از مشکلات زندگی شکایت نکن. کارگردان خوب همیشه نقش های دشوار را به بازیگران خوب می سپارد.

در زندگی هیچ وقت مغرور نشو. برگ ها وقتی می افتند که احساس کنند طلایی شده اند.

زندگی چیزی جز مبارزه میان عاطفه و عقل نیست.

هر آدمی، جزیره ای است در اقیانوس زندگی. برای درک اقیانوس باید اول جزیره را شناخت.

دنیا، استاد فراموشی هاست، سعی کن در مدرسه زندگی، شاگرد چنین استادی نباشی!

روزگارا

اگر سخت به من می گیری،

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

گرچه دل گیرتر از دیروزم،

گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند،

لیک باور دارم دل خوشی ها کم نیست

زندگی باید کرد!

صدف های دریا، صدای دریا را با خود دارند و فلس های ماهی بوی ماهی را؛

کاش کاری کنیم که در زندگی و بودنمان، عطر و بویی از انسانیت و مهربانی، دنیا را احاطه کند.

ما خوب یاد گرفتیم

در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهی ها،

اما راستی چرا خوب یاد نگرفته ایم روی زمین چگونه زندگی کنیم.

یادمان باشد جاده های زندگی را خدا هموار می کند

کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست. پس این قدر آه و ناله چرا؟

لازم نیست برای طولانی زیستن، به روزهای زندگی ات اضافه کنی. تلاشت این باشد که «زندگی» را به روزهایت اضافه کنی.

همیشه رو به نور بایست؛ اگر می خواهی تصویر زندگی ات سیاه نیفتد.

تجربه های انسان شکست خورده در زندگی، باارزش تر از موفقیت های انسان بی تجربه است.

چرا متوقف ایستاده اید؟ مسابقه زندگی مدت هاست که شروع شده. تا دیر نشده حرکت کنید.

زندگی مانند بازی شطرنج است، قبل از حرکت کاملاً فکر کنید.

هدر دادن لحظاتِ عمر، کشتن زندگی است.

دوست داشتنِ زندگی، با قدر دانستن لحظاتِ آن معنی پیدا می کند. برنامه ات برای قدر دانستن این لحظات چیست؟

چه سرنوشت غم انگیزی / که کرم کوچک ابریشم/ تمام عمر قفس می بافت/ ولی به فکر پریدن بود.

و ما برای عروج به آسمان آفریده شدیم. پس چرا عابدانه و مؤمنانه زندگی نکنیم؟

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام، نه برای تکرار اشتباه های گذشته.

زندگی را تو بساز/ نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف/ زندگی یعنی جنگ / تو بجنگ/ زندگی یعنی عشق/ تو بدان عشق بورز.

در زندگی مشترک، به جای اینکه دنبال تفاوت هایمان باشیم، بهتر است به دنبال شباهت هایمان بگردیم. شباهت هایی مانند این: «چه جالب، هر دو مخلوق خداییم».

زندگی پراست از گره هایی که تو آن را نبسته ای

اما باید تمام آنها را به تنهایی باز کنی.

زندگی عبارت است از ایستادگی

ندیده ای درخت بیشتر از بوته گیاه، زندگی می کند

و سنگ بیشتر از درخت.

قلب، زیباترین حرف ها را می داند

و مغز بهترین کارها را می شناسد

افسوس که می دانیم و می توانیم، اما در زندگی بهترین حرف ها را نمی گوییم و بهترین کارها را انجام نمی دهیم.

زندگی یعنی سفر

و سفر آمیخته با رنج است

اگر به دنبال شادمانی و خوشی دایمی هستید

آن را در مقصد جست وجو کنید. مقصد، بهشت است.

تا وقتی که باور نکنیم که نیاز به اصلاح در اخلاق و رفتار و کردارمان داریم، هیچ اتفاق قشنگی در زندگی هایمان نمی افتد.

راز یک زندگی زیبا این است

که امروز با خدا گام برداری

و برای فردا به او اعتماد داشته باشی.

همچون باران باش، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن.

زندگی، دفتری از خاطره هاست

یک نفر، همدم خوش بختی ها

یک نفر، هم سفر سختی ها

چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد

ما همه هم سفر و رهگذریم

آنچه باقی است، فقط خوبی هاست

فقط خوبی هاست.

شاید بزرگ ترین دشواری، همین باشد؛ زندگی چنان که ما می شناختیم، نیست، ولی هنوز کسی نیست که بداند چه چیزی جای آن را گرفته است.

یادمان باشد ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم، نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم!

هیچ چیزی لذت بخش تر از این نیست که بتوانید در زندگی، قدمی برای حل مشکلات دیگران هم بردارید.

برای ساختن آینده ای بهتر، ابتدا ارزش هایی را که امروز برای شما دشواری ایجاد کرده اند، شناسایی کنید و سپس آنها را از بین ببرید.

هیچ دشواری در زندگی را نمی توان در همان سطحی که به وجود آمده از بین برد. باید یاد بگیریم که نگاهمان را به جهان تغییر دهیم.

آیا می دانید کسانی که به مجردِ برخورد با سختی در زندگی، کار را رها می کنند، هرگز به جایی نمی رسند؟

یادمان باشد در زندگی دربرابر هر دشواری، به جنبه های مثبت آن هم توجه کنیم.

یادمان باشد: دشواری های زندگی، فرصتی برای رشد و پیشرفت است.

یکی از مهارت های مهم انسان، «مهارت درک زیبایی های زندگی» است. با داشتن چنین مهارتی، زندگی با تمام ابعاد آن زیبا و لحظه لحظه زیستن در آن لذت بخش می شود.

افرادی که از درک زیبایی های زندگی بی بهره اند، زندگی در نظرشان تیره و تار و پوچ می نماید و نه تنها از لحظات زندگی خود لذتی نمی برند، بلکه زیستن در این دنیا را تحمل ناپذیر فرض می کنند.

زندگی، زیباتر از آن است که می بینید. مهم چگونگی نگرش و زاویه دید شما به زندگی است.

عینک سبز زندگی را به چشمانتان بزنید و آن را آن گونه که هست، بنگرید. با واقع نگری، ریشه خیلی از بدی ها و مشکلات خشکیده می شود.

سعی کنید فلسفه درست آفرینش و هدف صحیح زندگی را بیاموزید. اهداف کوتاه مدت و درازمدت خود را مشخص کنید و طبق آن گام های استوار بردارید.

آیا می دانید ریشه درک نادرست درباره زیبایی های زندگی، خیال بافی ها، سوءظن ها و افکار منفی و نادرست است. پس سعی کنید خود را از شر این گونه افکار و تخیلات رهایی بخشید.

یک قدم جلوتر از زندگی باشید. نگذارید رویدادهای زندگی برای شما تصمیم بگیرد و مسیر زندگی شما را تعیین کند، بلکه خودتان تصمیم بگیرید و مسیرتان را با توجه به توان مندی ها و انگیزه ها مشخص کنید.

از زندگی همیشه انتظار خوشی و راحتی نداشته باشید. دنیا مملو از شیرینی ها و تلخی هاست. روزی به نفع تو و روزی علیه توست.

خود و خدای خود را بیش از پیش بشناسید؛ زیرا با خودشناسی، خداشناسی و جهان شناسی است که توانایی درک بهتر زیبایی های زندگی را پیدا خواهید کرد.

استعدادها و توان مندی های خود را کشف و شکوفا سازید و سعی کنید فرد مفیدی باشید تا احساس رضایت و شادکامی در زندگی داشته باشید.

زندگی را سخت نگیرید. زندگی راحت تر از آن است که شما می اندیشید. در زندگی، قانع و میانه رو باشید.

گذشت و فداکاری را سرلوحه زندگی تان قرار دهید. زندگی پستی و بلندی زیادی دارد. با پیدا شدن کوچک ترین مشکلی با همسرتان، زندگی را تمام شده فرض نکنید. خطاهای هم دیگر را ببخشید و با همسرتان، زندگی تازه ای را تجربه کنید.

خوش اخلاق باشید و محل زندگی خود را به محل سکونت و آرامش تبدیل کنید و تجربه های تلخ زندگی روزمره را از یاد ببرید.

نگرش خود را به زندگی دنیوی تغییر دهید. بدانید دنیا دار قرار نیست. فانی است و منزلگاه اصلی، جهان آخرت است. هر روز با خود نجوا کنید که «ما از خداییم و به طرف خدا خواهیم رفت» و آسایش و آرامش واقعی در آن دنیاست.

مثل برخی ها نباشید که با کوچک ترین مشکلی به زمین و زمان بد و بیراه می گویند. بدانید که این عملکرد شماست که ناخوشی ها را ایجاد می کند، نه زمانه.

سعی کنید همیشه لبخند بزنید و با روی گشاده با دیگران، به ویژه خانواده خود روبه رو شوید.

همیشه امیدوار باشید و از ناامیدی دوری کنید که خوره جان ها و ریشه بدبختی هاست.

از ذکر و نیایش برای آرامش و اطمینان قلب و کسب لذت زیبایی های زندگی بهره بگیرید.

سحرخیز باشید. هر روز که از خواب بیدار می شوید با خود قرار بگذارید امروزتان مثل دیروزتان نباشد، بلکه بهتر و برتر از همیشه باشد.

خود را سرزنده نگاه داشتن در گیرودارِ کاری دل گیر و بی اندازه پر مسئولیت، کم هنری نیست و البته چه چیزی ضروری تر از سرزندگی؟

افرادی که نه گفتن برایشان دشوار باشد، زندگی شان را گم خواهند کرد و قربانی خواسته های کسانی می شوند که از آنها درخواستی داشته اند.

انسان تا هنگامی که در میان رویدادهای درهم و برهم زندگی در تکاپوست، با دشواری ها روبه روست.

شرافتمندانه زندگی کن؛ زیرا با یادآوری زندگی شرافتمندانه می توانی به آسانی شادی را تجربه کنی.

اگر در رویارویی با سختی های زندگی، با نگرش «فکر می کنم بتوانم» پیش بروید؛ جلوتر از کسانی خواهید بود که از شکست می هراسند.

غصه مثل عنکبوت، منتظر فرصتی است برای پهن کردن دام برای خوشی های ما. هیچ وقت در دام غم و غصه نیفتید و هیچ وقت نگذارید

هیاهوی دیگران، صدای درونی شما را خاموش کند.

برای رسیدن به تعالی در زندگی، شجاعت این را داشته باشید که از احساس قلبی و ایمانتان پیروی کنید.

در زندگی هیچ وقت به خدا نگویید: «من یک مشکل بزرگ دارم». به مشکلتان بگویید: «من یک خدای بزرگ دارم».

یادم باشد در زندگی از چشمه، درس خروش بگیرم و از آسمان، درس پاک زیستن !

زندگی زیباترین هدیه خدای مهربان است و انسان هایی که این هدیه را قدر می دانند آن چنان در صحنه زندگی شادی می آفرینند که هر لحظه زندگی شان مملو از خاطره ای زیبا خواهد بود.

راز و رمز شیرین زندگی کردن، خیلی سخت نیست. فقط باید بدانیم چگونه زندگی کنیم.

از م

ات و رنج های زندگی نهراسیم و با اقتدار در میدان زندگی وارد شویم.

انسان هایی که فعالیت و امورشان را با نگرش و باورهای بسیار مثبت آغاز می کنند، دست آوردهای مثبتی به دست می آورند.

آنها چون اعتقاد دارند که موفق می شوند، پس قطعاً به پیروزی می رسند.

انسان های برنده ابتدا در ذهن خود برنده می شوند، سپس این پیروزی و موفقیت را در صحنه زندگی نمایان می سازند.

برندگان زندگی همیشه مثبت می اندیشند و از ناملایمات مسیر هراسی ندارند و با اعتقادی راسخ، نگاهی متعالی به اطراف خود دارند.

برای خلق زندگی عالی و مطلوب باید باور داشته باشیم که توانایی آفریدن زیباترین زندگی را داریم. سپس با این باور زیبا شیرین ترین لحظات

را برای خود و اطرافیان مهیا سازیم.

اگر عزممان را جزم کرده ایم تا زندگی شیرینی را رقم زنیم باید از اشتباهات گذشته اندوهگین نباشیم و ناکامی های گذشته را در ذهنمان مرور نکنیم و بی جهت از کاه، کوه نسازیم.

انسان های موفق فقط از گذشته درس می گیرند و در زمان حال زندگی می کنند و همواره آینده ای زیبا را در ذهنشان ترسیم می سازند. راز شاد زیستن، شکیبایی است. برای لذت بردن از زندگی باید برای اتفاقاتی که هنوز رخ نداده است، نگران نباشیم.

بیاییم با توکل به خدای مهربان، در فراز و نشیب های زندگی با صبر و حوصله به انتظار زیباترین لحظه های ناب زندگی باشیم و از اکنون لذت ببریم و از گذشته عبرت بگیریم و آینده ای زیبا را تصور کنیم.

باور کنیم زندگی با تدبیر و تفکر زیبا می شود.

برای هر اقدامی در زندگی مشترک فکر کنیم. انسان هایی می توانند لحظات شیرینی در زندگی شان خلق کنند که زمانی آن لحظه را تصویر و برای آن تدبیر کرده باشند.

انتظار، زیباترین مفهوم زندگی است. انسان هایی که در انتظار خوبی ها می نشینند، خوبی ها را به دست می آورند.

مواظب باشیم برای تحقق زندگی شیرین، منتظر تلخ کامی ها و شکست ها نباشیم و هر روز صبح که بیدار می شویم، پس از مناجاتی عارفانه، منتظر خیر و برکت های بی کران در زندگی باشیم و چه زیبا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند که: «م

را کتمان کنید تا روزی تان زیاد شود».

همواره سعی کنیم با دوربین ذهنمان، زیبایی ها را ببینیم و صحنه های جذاب زندگی را شکار کنیم. از مهربانی ها و عطوفت ها بگوییم و همواره

شاکر خدای مهربان باشیم تا برکات و نعمات الهی برای ما گسترده شود.

ساختن زندگی ایده آل بدون خدا ممکن نیست و انسان هایی که به دنبال شیرینی زندگی می گردند، باید خدا را در متن زندگی شان جاری کنند و هر تفکر و اقدامی را بر مبنای اطاعت او قرار دهند تا شادی حقیقی نصیب شان شود.

فرصت های زندگی، نعمت های پیدا و پنهان خداست. شکرگزار همه فرصت های زندگی مان باشیم!

در زندگی، بی دریغ محبت کنیم و ببخشیم تا بی دریغ به ما محبت کنند و ببخشند! در زندگی، آیینه باشیم!

حواسمان باشد غبارهای کینه، زندگی مان را کدر نکند. فرصت های زندگی مثل ابر و باد در حال عبورند.

آموخته ام قایق زندگی ام را با یاد خدا به ساحل آرامش برسانم.

Share