بسم الله الرحمن الرحيم
انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون
اين قرآنى است گرامى ، در كتابى محفوظ واقعه / 77
1 - معناى مصحف در لغت عرب
در زبان عرب ، به چيزى كه در آن مى نويسند صحيفه و جمع آن را، صحائف ، صحف و صحف گويند.(21) و مصحف و مصحف را، الجامع بين الدفتين يعنى مجموعه ميان دو جلد، نامند.
در تفسير دفتين گفته اند: الدفه : جنب و پهلو و صفحه هر چيز است . پوست كشيده شده بر دو روى طبل را كه بر آن مى كوبند نيز، دفتا الطبل يعنى جلدهاى دو طرف طبل ناميده اند.
و از اين رو، جلد اول و آخر كتاب را نيز دفتا المصحف يعنى دو جلد دربردارنده صفحات كتاب مى نامند، و هر گاه مى گويند: حفظ مابين الدفتين (22) مقصودشان اين است كه ، كتاب در ميان دو جلد آن محفوظ است .
بنابراين ، مصحف نام كتاب جلد شده است . زيرا، اگر صحيفه همان است كه در آن مى نويسند و جمع آن صحف ، مصحف نيز، جامع و دربردارنده صحف ى است كه در ميان دو جلد است . پس ، مصحف در كلام عرب به معناى كتاب جلد شده در زبان فارسى است ، چه قرآن باشد و چه غير قرآن .
2 - مصحف در اصطلاح صحابه
واژه مصحف در روايات جمع قرآن تا زمان عثمان ، به همان لغوى به كار رفته است .
بخارى از صحابى زيد بن ثابت روايتى دارد كه فشرده آن چنين است : زيد گويد: خليفه ابوبكر به او دستور داد تا قرآن را جمع كند. گويد: همه قرآن را گرد آوردم . صفحات گرد آمده نزد ابوبكر بود تا از دنيا رفت . سپس در حيات عمر نزد او، و پس از وى نزد حفصه دختر عمر باقى بود.
بخارى بعد از آن از انس روايتى آورده كه فشرده اش چنين است : هنگامى كه عثمان تصميم به جمع قرآن گرفت او را نزد حفصه فرستاد كه : صحف و نوشته ها را نزد ما بفرست تا مصاحف را از روى آنها نسخه بردارى كنيم و سپس به تو باز گردانيم ... تا آخر خبر.(23)
بديهى است كه واژه صحف و مصاحف در اين دو روايت ، به همان لغوى يعنى : نوشته ها و كتاب هاى جلد شده ، آمده است .
صريح تر از آنچه در روايت بخارى آمده ، رواياتى است كه ابو داود سجستانى = سيستانى در باب : جمع قرآن در مصحف در كتابش به نام المصاحف به گونه زير آورده است :
الف - از محمد بن سيرين روايت كند كه گفت :
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله رحلت فرمود، على عليه السلام سوگند خورد كه جز براى نماز جمعه ردا بر دوش نگيرد تا قرآن را در مصحف جمع كند.
ب - از ابى العاليه روايت كند كه :
آنان قرآن را در زمان خلافت ابى بكر در يك مصحف جمع كردند.
ج - از حسين روايت كند كه :
عمر بن خطاب دستور جمع قرآن را داد، و او اولين كسى بود كه قرآن را در مصحف جمع كرد. (24)
استشهاد ما به اين روايات سه گانه از آن رواست كه :
در زمان روايت آنها معناى مصحف اعم از قرآن بوده است ، و چنانكه گذشت ، در آنها به ترتيب آمده بود:
الف - تا قرآن را در مصحف جمع كند.
ب - قرآن را در مصحف جمع كردند.
ج - دستور جمع قرآن را داد، و او اولين كسى بود كه قرآن را در مصحف جمع كرد.
حال ، اگر مصحف در نزد آنان همان قرآن بود معناى روايات بدين گونه مى شد:
الف - تا قرآن را در قرآن جمع كند.
ب - قرآن را در قرآن جمع كردند.
ج - او اولين كسى بود كه قرآن را در قرآن جمع كرد.
3 - مصحف در روايات امامان اهل بيت عليهم السلام
مصحف در روايات امامان اهل بيت عليهم السلام نيز، به همان معناى لغوى مكتب خلفاست . كلينى در كافى باب : قراء ه القرآن فى المصحف روايت كند كه :
1 - امام صادق - عليه السلام - فرمود:
من قرء القرآن فى المصحف متع ببصره ، و خفف عن والديه ، و ان كانا كافرين .
هر كس قرآن را در مصحف تلاوت كند، ديدگانش را بهره مند و پدر و مادرش را - اگر چه كافر باشند - سبك بار گرداند.
2 - و نيز، فرموده :
قراء ه القرآن فى المصحف تخفف العذاب عن الوالدين ، و لو كانا كافرين .
تلاوت قرآن در مصحف ، عذاب پدر و مادر را - اگر چه كافر باشند - كاهش مى دهد.(25)پس ، با توجه به آنچه آورديم ، مصحف در كلام صحابه و تابعين و راويان مكتب خلفا و مكتب اهل بيت عليهم السلام به معناى : كتاب جلد شده به كار رفته است .
يعنى : مصحف در گفتگوها و محاورات صدر اسلام در همان معناى لغوى استعمال شده ، و پس از آن ، در دوره هاى بعد، قرآن مدون جلد شده به مصحف شهرت يافته است .
4 - مصحف در اخبار مكتب خلفا
در مكتب خلفا كتابهاى ديگرى جز قرآن را نيز، مصحف ناميده اند كه از جمله آنهاست :
مصحف خالد بن معدان :
ابن ابى داود متوفاى / 316 ه ، ابن عساكر متوفاى / 571 ه ، مزى متوفاى / 724 و ابن حجر متوفاى / 852 در شرح حال خالدين بن معدان گويند:
علم خالد بن معدان در مصحف وى بود كه تكمه و جاى تكمه داشت .(26)
معرفى خالد بن معدان :
خالد بن معدان از بزرگان علماى شام و از تابعين در اسلام بود كه هفتاد نفر از صحابه را درك كرده است .
ابن اثير متوفاى / 630 ه در ماده الكلامى (27) شرح حال او را آورده و گويد: خالد در سال 103 يا 104 يا 108 هجرى از دنيا رفته است .
5 - شهرت واژه مصحف در نوشته هاى جلد شده
استعمال واژه مصحف در آنچه نوشته و جلد شده ، يعنى كتاب مجلد، در نزد علما و پژوهشگران مكتب خلفا، مشهور و متداول بوده كه دو نمونه آن را مى آوريم :
الف - ابن ابى داود سجستانى از بزرگان قرن سوم هجرى در كتاب خود المصاحف - چنانچه گذشت - عنوان داشته كه :
1 - ابوبكر صديق پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله ، قرآن را در مصاحف گرد آورد.
2 - على بن ابى طالب قرآن را در مصحف جمع كرد.
3 - عمر بن خطاب قرآن را در مصحف گرد آورد.
ب - از علماى معاصر نيز، ناصرالدين الاسد در كتاب خود مصادر الشعر الجاهلى گويد: آنان واژه مصحف را بر كتاب جمع شده اطلاق مى كردند و مرادشان از آن ، مطلق كتاب بود، نه قرآن تنها. از جمله آنها... تا آخر خبر.
او سپس داستان مصحف خالد بن معدان را نيز، از كتاب مصاحف ابن ابى داود سجستانى آورده است .(28)
6 - مصحف در اصطلاح امت هاى گذشته و نام گذارى كتب دينى سابق به مصحف
ابن سعد در طبقات به سند خود از قول سهل مولاى عتيبه روايت كند كه گفته است : او فردى نصرانى و از مردم مريس بوده ، يتيمى كه در دامن پدر و عمويش پرورش يافته و انجيل را تلاوت مى كرده است . گويد: من مصحف ى را از عمويم گرفته و آن را مى خواندم كه به ورقه اى ناشناخته ، با نوشته اى غير معمول رسيدم ، با دست آن را لمس كرده ، ديدم برگه هاى آن به هم چسبيده است .
آن را گشودم و ديدم صفات حضرت محمد صلى الله عليه و آله بدين گونه در آن آمده است كه : نه كوتاه است و نه بلند، سفيد روى پرموى دو رشته كه ميان دو كتف او مهر نبوت است . بخشش او زياد بوده و صدقه را نمى پذيرد.
بر حمار و شتر سوار مى شود و گوسفند را با دست خود مى دوشد و لباس پشمينه مى پوشد، و هر كه چنين كند از كبر دورى جسته است ، و او اين كار را مى كند: از ذريه و نسل اسماعيل بوده و نامش احمد است . سهل گويد: بدين جا كه رسيدم ، عمويم سر رسيد و چون آن ورقه را گشوده ديد مرا كتك زد و گفت : تو را با گشودن اين ورقه و خواندن آن چه كار؟ گفتم : در آن صفات احمد پيامبر صلى الله عليه و آله است .
گفت : او هنوز نيامده است .(29)
* * *
بدين گونه مصحف را اسمى عام براى نوشته هاى جلد شده يافتيم ، و اگر آنچه در روايت مصاحف ابن ابى داود آمده صحت داشته باشد كه ، ابوبكر قرآن را مصحف ناميده است ، اين نام گذارى تا زمان خلافت عثمان شهرت نيافته بود. و اين موضوع از دو روايت پيشين كه از صحيح بخارى آورديم آشكار مى گردد، و ناميدن قرآن به مصحف تنها بعد از آن دوران شهرت يافته ، و در آن هنگام نيز، اين نامگذارى منحصر به قرآن نبوده ، بلكه در هر دو مكتب خلفا و اهل بيت عليهم السلام كتابهاى ديگرى به اين نام بوده است كه يكى از آنها مصحف فاطمه دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد.
7 - مصحف فاطمه عليها السلام دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله را كتابى بود به نام مصحف كه خبرهائى از غيب در آن درج شده بود. در كتاب بصائر الدرجات با بيش از يك سند از قول امام صادق - عليه السلام - آمده است كه آن حضرت در جواب كسانى كه نزد او آمده و از آنچه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى على - عليه السلام - و او براى حسن - عليه السلام - باقى گذارده ، سئوال مى كردند، فرمود:
رسول خدا صلى الله عليه و آله چيزى را نزد ما باقى گذارده كه همه آنچه بشر نيازمند آن است ، حتى خسارت خراش ناخن و نيز، در آن هست . و فاطمه عليها السلام مصحف ى باقى گذارده كه قرآن نيست ... تا آخر حديث .(30)
بنابراين ، دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله - چنانكه گذشت - كتابى به نام مصحف داشته است . همان گونه كه نام كتاب خالد بن معدان نيز، مصحف بوده است ، و امامان اهل بيت عليهم السلام كه اين خبر را داده اند تصريح كرده اند كه آن مصحف قرآن نبوده ، و چيزى از قرآن در آن نيست ، بلكه اخبار حوادثى است كه در آينده خواهد شد.
ولى با كمال تاسف ، برخى از نويسندگان مكتب خلفا با افترا و تهمت گويد: مصحف فاطمه نزد پيروان مكتب اهل بيت ، قرآن ى ديگر است !! در حالى كه پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام هرگز اين سخن را درباره مصحف خالد نگفته اند.
8 - مصاحف صحابه
بسيارى از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله مصحف هائى داشتند كه هر يك از آنان قرآن را همراه با آنچه از رسول خدا صلى الله عليه و آله در تفسير برخى از آيات آن مى شنيدند مى نوشتند. بنابراين ، معناى مصاحف صحابه در عصر خود آنان مى شود: قرآن نوشته شده با حديث پيامبر در تفسير برخى از آيات . همان گونه كه در تفاسير روائى آمده و تفسير درالمنثور سيوطى ، در مكتب خلفا، و تفسير برهان بحرانى در نزد پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام ، چنين اند.
نمونه هائى از مصاحف صحابه
الف - مصحف ام المومنين عايشه :
از ابى يونس خادم عايشه روايت كنند كه گفت : عايشه به من فرمود تا مصحفى براى او بنويسم و گفت :
هرگاه به اين آيه رسيدى حافظوا على الصلوات و الصلوه الوسطى مرا خبر كن . گويد: هنگامى كه به آن آيه رسيدم آگاهش كردم و او چنين املا كرد: حافظوا على الصلوات و الصلوه الوسطى - و صلاه العصر - و قوموا لله قانتين عايشه گفت : اين را از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم .
ب - مصحف ام المومنين حفصه :
از ابورافع خادم حفصه روايت كنند كه گفت :
حفصه از من خواست تا مصحفى بنويسم و گفت : هرگاه به اين آيه رسيدى : حافظوا على الصلوات ... بيا تا آن را همان گونه كه فرا گرفته ام بر تو املا كنم . گويد: به آيه كه رسيدم گفت : بنويس : حافظوا على الصلوات و الصلوه الواسطى - و صلاه العصر
* * *
بنابر آنچه گذشت ، مصاحف در صدر اسلام ، همانند كتابهاى تفسير در زمان آيات آن بوده است .
پس از آن ، سياست خلفاى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله - بخاطر مسائلى - بر آن شد تا قرآن را از حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله جدا كننده كه شرح آن را بيان مى داريم :
9 - سياست جداسازى قرآن از حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله
برخى از آيات قرآن كريم در نكوهش بزرگان قريش و كسانى نازل شده كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله مى جنگيدند؛ و بخشى نيز، در نكوهش قبايل برخى صحابه قريشى ، مانند آيه سوره اسراء كه درباره بنى اميه يا افرادى از صحابه مى فرمايد: و الشجره الملعونه فى القرآن . و آن درخت نفرين شده در قرآن .
يا اين دو آيه سوره تحريم كه درباره ام المومنين عايشه و ام المومنين حفصه مى فرمايد:
ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبكما و ان تظاهرا عليه فان الله هو مولاه و جبريل و صالح المومنين و الملائكه بعد ذلك ظهير.
اگر شما دو زن به سوى خدا باز گرديد كه دلهاى شما منحرف گرديده ، به سود شماست ) و اگر بر عليه او = پيامبر متحد شويد بدانيد كه خدا خود يار و مدد كار او بوده و جبرئيل و صالح مومنان و فرشتگان ، بعد از آن ، پشتيبان او خواهند بود.
و به دنبال آن مى فرمايد:
عسى ربه ان طلقكن ان يبدله ازواجا خيرا منكن مسلمات مومنات قانتات تائبات عابدات سائحات ثيبات و ابكارا
اى بسا كه اگر شما را طلاق گويد، خداوند زنانى بهتر از شما را نصيب او گرداند، زنانى مسلمان و مومن ، تسليم و تائب و عابد و هجرت كننده ، غير دوشيزه و دوشيزه .
در برابر اين آيات ، آيات ديگرى است كه مدح و ستايش ديگران نازل گرديده ، مانند آيه تطهير در سوره احزاب (33) كه درباره رسول خدا صلى الله عليه و آله و على فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل گرديده و فرموده :
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا
خداوند، تنها اراده كرده تا رجس و پليدى را از شما اهل البيت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
بيان شان نزول اين آيات و غير آنها، كه در حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده ، با سياست خلفاى سه گانه مخالف بود. بدين خاطر، شعار: حسبنا كتاب الله را اعلام كرده و قرآن را از حديث رسول الله صلى الله عليه و آله ، بدين گونه جدا ساختند:
ابتدا ابوبكر دستور داد نسخه اى از قرآن را جداى از حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله بنويسند. اين كار در زمان خلافت عمر پايان يافت . وى پس از آن ، كار خود را در منع و جلوگيرى از نشر حديث پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كرد. پس از وفات عمر كه ميان برخى از صحابه و تابعين با بنى اميه و خويشاوندان عثمان درگيرى و دشمنى پديد آمد، دشمنان آنان شروع به روايت احاديث رسول خدا صلى الله عليه و آله در نكوهش هيئت حاكمه خلافت كردند. بويژه كه هنوز مصاحف برخى از مخالفان با بيان رسول خدا صلى الله عليه و آله در اختيارشان بود و به احاديث آن استدلال مى كردند. عثمان كه چنين ديد به پا خاست و به تثبيت و اجراى اين شعار پرداخت كه : قرآن را از احاديث رسول خدا صلى الله عليه و آله جدا كنيد.
پس از آن ، نسخه جداى از حديث پيامبر صلى الله عليه و آله را از ام المومنين حفصه گرفته و از روى آن چند نسخه استنساخ و آنها را به شهرهاى مسلمانان فرستاد. و ديگر مصاحف صحابه را كه صاحبانش ، نص آيات را همراه با بيان و تفسيرى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده بودند در دست داشتند، همه را جمع كرده و آتش زد. ديگر مسلمانان نيز، پس از آن واقعه ، مصحف هاى خود را از روى اين مصحف كه از بيان رسول خدا صلى الله عليه و آله خالى بود استنساخ كردند.
پس از آن ، واژه مصحف نامى شد علم براى قرآن مجرد و جدا از بيان رسول خدا صلى الله عليه و آله . مرور زمان نيز باعث شد تا مسلمانان دوره هاى بعد ندانند كه در مصاحف صحابه ، نص قرآنى با بيان تفسيرى رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه بوده است .
هنگامى كه منصور خليفه عباسى در سال 143 هجرى علماى مسلمان را به تدوين علوم برانگيخت ، و متخصصان علوم قرآنى به نوشتن بيان و تفسير آيات - همان گونه كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله بود - مبادرت كردند، مصحفى كه در آن ، نص قرآنى با بيان تفسيرى آيات همراه بود، تفسير ناميده شد.
-------------------------------------
21-مراجعه كنيد: مفردات ، راغب ، لسان العرب ، ابن منظور، المحكم ، ابن سيده ، الصحاح ، جوهرى ، قاموس المحيط، فيرزآبادى ، ماده صحف .
22-مراجعه كنيد: تاج العروس زبيدى ، المعجم الوسيط، ماده : دفف .
23-صحيح بخارى ، كتاب فضائل القرآن ، باب جمع القرآن ، جلد 3 ص 150.
24-كتاب المصاحف ، عبدالله بن ابى داود سجستانى متوفاى 316 ه تصحيح دكتر اثر جفرى ، چاپ اول ، قاهره 1355 ه . روايات الف و ج در ص 10 و روايت ب در ص 9، آمده است .
25-اصول كافى ، جلد 2 ص 613، چاپ تهران 1388 هجرى قمرى .
26-المصاحف ، ص 134 و 135. تاريخ دمشق ، خطى ، كتابخانه دمشق نسخه تصويرى مجمع علمى اسلامى به شماره : 5/2/259 ا. تهذيب الكمال ، خطى ، نسخه تصويرى مجمع علمى اسلامى : 2/170. تهذيب التهذيب ، جلد3 ص 118 و 119.
27-اللباب فى تهذيب الانساب ، جلد3 ص 62 و 63، مصادر آن نيز در حاشيه شماره (8) آمده است .
28-مصادر الشعر الجاهلى ، ص 139، چاپ پنجم به نقل از مصاحف سجستانى ، ص 134 و 135.
29-طبقات ابن سعد، جلد 1 ص 363، چاپ بيروت .
30-بصائر الدرجات ، ص 156. مشروح روايت در كتاب معالم المدرستين جلد 2 ص 322، آمده است .