آقامحمد بیدآبادی، (درگذشت ۱۱۹۷ یا ۱۱۹۸ق/۱۷۸۳ یا ۱۷۸۴م)، حکیم، عارف، متأله و مدرس قرن دوازدهم هجری قمری است. شهرتش بیشتر بواسطه سلوک عارفانه و همچنین رواج دادن حکمت متعالیه ملاصدرا است.
وی شاگردان فلسفی و عرفانی توانمندی چون ملاعلی نوری، حاج محمد ابراهیم کرباسی، سیدحسین قزوینی، میرزاابوالقاسم قمی (میرزای قمی) و مولی مهدی نراقی را تربیت کرد. مزار او در قبرستان تخت فولاد اصفهان مشهور است.
معرفی
آقا محمد بیدآبادی حکیم متأله، مدرّس و مرشد سلوک بود. پدرش مولی محمد رفیع گیلانی از زاهدان و مجتهدان گیلان و مازندران بود که به اصفهان رفت و در محله بیدآباد این شهر ساکن شد. آقامحمد در آنجا به دنیا آمد و شهرتش به سبب اقامت طولانی او در بیدآباد است.[1]
اساتید
بیدآبادی در حدیث و علوم نقلی شاگرد محمدتقی الماسی (درگذشت ۱۱۵۹ق/۱۷۴۶م)، از نوادگان ملامحمدتقی مجلسی بود و از او اجازه روایت داشت.[2] میرزا محمد اخباری نیشابوری، معاصر او، از وی به عنوان حکیم، عارف و محدثی ثقه یاد می کند.[3] او حکمت را نزد ملا اسماعیل خواجویی مازندرانی (درگذشت ۱۱۷۳ق/۱۷۶۰م) و محمدتقی الماسی فرا گرفت.[4] برخی احتمال داده اند که او نزد ملاعبدالله حکیم نیز حکمت خوانده باشد.[5]
جایگاه علمی و آراء
بیدآبادی با آنکه بجز حکمت صدرالمتألهین، فلسفه مشاء و حکمت اشراق را نیز درس می گفت، نقش مهمی در رواج فلسفۀ ملاصدرا ایفا کرد. تا دوران او هنوز حکمت صدرایی به جریان مسلط تبدیل نشده بود و این مکتب به طور عمده در سلسله ای که با شاگرد برجستۀ او، ملاعلی نوری آغاز می شود، گسترش یافته است.[6]
شهید مطهری در این رابطه می نویسد:
اساساً اهمیت ویژه بیدآبادی در انتقال میراث فلسفی ملاصدرا به نسل پس از خود است، زیرا اندیشه های ملاصدرا که ارزش و اهمیت والای آن تا مدتها ناشناخته مانده بود، به سعی شاگرد مشهور بیدآبادی، ملاعلی نوری، به طور شایسته ای معرفی گردید. بنابراین، بیدآبادی را می توان احیاکننده و مروج فلسفه ملاصدرا دانست.[7]
بیدآبادی در فقه قائل به وجوب نماز جمعه در عصر غیبت امام دوازدهم(ع) بود، و چون در اصفهان نماز جمعه برگزار می شد، برای رعایت فاصله لازم بین دو نماز جمعه، به روستای رِنان در بلوک ماربین می رفت و در آنجا اقامه نماز جمعه می کرد.[8] خوانساری[9] به نقل از مُنیة المرتاد میرزا محمد اخباری، بیدآبادی را در زمره مخالفان نظریه اجتهاد و مدافعان نظریه اخباری نام برده است.
مشهور است که بیدآبادی در علم کیمیا نیز دستی داشت. در این باب رساله ای به او نسبت داده، و حکایتهایی نیز نقل کرده اند.[10]
زهد و پارسایی وی
زندگی زاهدانه بیدآبادی و حالات او در پرهیزگاری و سلوک اخلاقی شهرت زیادی داشته است. در این باره اوصاف و حکایاتی نقل کرده اند، مانند اینکه او در هیئت ظاهری و در کسب معاش به رعایت شئون متعارف وقعی نمی نهاد.[11] بیدآبادی به توجهی که حکومت وقت به وی می کرد بی اعتنا بود و اموالی را که به رسم هدیه برای او می فرستادند، نمی پذیرفت وی به زهد و قناعت در معاش می کوشید و برای امرار معاش، به زراعت و شَعربافی می پرداخت. در قحطی اصفهان، برای همدردی با قحطی زدگان، شش ماه به خوردن زردک خام اکتفا کرد.[12]
سلوک عرفانی
بیدآبادی در برخی منابع، مرید قطب الدین نیریزی (درگذشت ۱۱۷۳ق)، از پیشوایان سلسله ذهبیه شمرده شده است. نیریزی خود از پیروان مکتب صدرالدین شیرازی (درگذشت ۱۰۵۰ق) به شمار می رود.[13]
اینکه او را به قطب الدین نیریزی منتسب کرده اند، جایگاه وی را به عنوان واسطه ای در اتصال برخی سلسله های عرفانی به نیریزی نشان می دهد، چنان که صدرالدین کاشف دزفولی را از طریق بیدآبادی به مکتب نیریزی مربوط ساخته اند.[14] سید علی شوشتری که از پیشوایان سلوک اخلاقی در حوزه نجف به شمار می رود، با صدرالدین کاشف دزفولی مرتبط بوده است و به این ترتیب شاگرد او ملاحسینقلی همدانی و پیروانش تا عصر حاضر، در سنت معنوی خاص خود مدیون تعالیم بیدآبادی بوده اند.[15] شاخه دیگری از استادان عرفان و اخلاق در دوره های اخیر به میرزا عبدالجواد شیرازی متصل می شود که برخی او را نیز از شاگردان بیدآبادی شمرده اند.[16] همچنین سلسله عرفانی برخی عارفان متشرع ساکن نجف و کربلا، مانند سیداحمد کربلایی، سید مرتضی کشمیری، ملافتحعلی سلطان آبادی و سیدمهدی بحرالعلوم به بیدآبادی متصل دانسته اند.[17]
مشرب عرفانی و توصیه های سلوکی
بیدآبادی را می توان حکیمی جان شناس ـ در برابر جهان شناس ـ به شمار آورد، چنان که توصیه او این بوده است که انسان باید خودش باشد و خودش را بشناسد، هر موضوعی هرچند جذاب، اگر در این راستا نباشد، از دید او پیش پا افتاده است و ارزش پرداختن ندارد.[18]
شیوه عرفانی بیدآبادی مبتنی بر جمع میان ظاهر و باطن، و شریعت و طریقت و حقیقت است، به این معنا که انسان باید ظواهر شریعت را پاس دارد، اما به صورت آن اکتفا نکند و همّ خویش را در تحصیل سرّ آنها به کارگیرد.[19] به عقیدۀ وی راه رستگاری در پیروی قولی، فعلی و حالی از اولیای خداست.[20] از این رو، وی انسان را از بسنده کردن به اسلام مقالی و توحید زبانی برحذر داشته، و دربارۀ مراتب توحید سخن گفته است: « باید خدا را بود تا خدا ما را باشد ».[21]
وی در نامه ها و اندرزها به شاگردان و کسانی که از او راهنمایی خواسته اند، آنان را از مادیت برحذر می دارد و به معنویت و بیداری فرا می خواند. جهل و نادانی از دیدگاه او کوری و مرگ معنوی است.[22] از توصیه های او کوشش برای مرگ ارادی است؛ همچنان که مرگ طبیعی پرده از دیدگان انسان فرو می گیرد، سالک پیش از مرگ طبیعی باید به مرگ ارادی و اختیاری بمیرد تا زنده و بیدار ابد شود.[23]
از دیگر تعالیم او اربعین اخلاص است. در دوره ای ۴۰ روزه باید موانع یاد خدا را از نقس ناطقه دور کرد (تخلیه) و آن را به اسباب یاد و قرب حق مزین ساخت (تحلیه). مداومت بر نوافل و اذکار خاص، بخش مهم برنامه اربعین است. بیدآبادی به گرفتن اربعینهای چندگانه زیرنظر استاد سفارش می کند. او می گوید که بنا بر احادیث پیامبر(ص) و امامان(ع)، ثمره این طریق سلوک، حیات یافتن قلب است و جاری شده چشمه حکمت از دل بر زبان، به حکم تجربه، از این راه است که علم به مطالب کلی برای انسان حاصل می شود.[24]
شاگردان
آقامحمد بیدآبادی در اصفهان به تدریس علوم عقلی و نقلی پرداخت و شاگردان بسیاری پرورش داد. شاگردان مهم بیدآبادی عبارت اند از: ملاعلی نوری، ملامحراب گیلانی، حاج محمد ابراهیم کرباسی ـ که طبق وصیت پدرش تحت تربیت و تعلیم خاصّ بیدآبادی بوده است-[25] میرزا ابوالقاسم خاتون آبادی، ملاعبدالکریم اشراقی قاینی، سید حسین قزوینی، میرزا ابوالقاسم قمی، ملانظر علی گیلانی، صدرالدین محمد دزفولی، اسماعیل جزایری و میرزا هدایت الله مشهدی. ملا مهدی نراقی و میرزا محمدعلی میرزامظفر، مدرس آثار شیخ اشراق، را نیز از زمره شاگردان او دانسته اند.[26]
آثار آقامحمدبیدآبادی
آثار چاپی
1. آداب السیر و السلوک، رساله ای به زبان عربی در پاسخ به درخواست فقیه مشهور میرزا ابوالقاسم گیلانی، معروف به میرزای قمی. متن این نامه و ترجمه آن را علی صدرایی خویی در مجله پیام حوزه (قم، ۱۳۷۳ش، شم ۶) به چاپ رسانده است.
2. « التوحید علی نهج الترجید »، یا « مبدأ و معاد »، یا « رساله توحیدیه »، رساله کوتاهی به فارسی. این اثر به کوشش جلال الدین آشتیانی در منتخباتی از آثار... چاپ شده است.
3. حسن دل، در سیروسلوک و اخلاق، به فارسی که بلندترین نامه اوست.
4. حواشی بر اسفار صدرالمتألهین، که به چاپ سنگی (تهران، ۱۲۸۲ق) رسیده است.[27]
5. « دستورالعمل اخلاقی »، به کوشش عبدالرضا ایزدپناه (حوزه، قم، ۱۳۷۲ش، شم ۴).
6. « دو رساله در سیروسلوک »، مشتمل بر پاسخی به سیدحسین قزوینی و فصلی در آداب تخلیه و تحلیه، به زبان فارسی.
7. « رسالة فی السیر و السلوک »، یا « پندنامه »، یا « رساله همتیه »، نامه ای به فارسی برای پاره ای از شاگردان که بارها از جمله در منتخباتی از آثار به کوشش جلال الدین آشتیانی به چاپ رسیده است.
بیدآبادی نامه های دیگری نیز به فارسی و عربی ـ که موضوع آنها نیز دستورهای اخلاقی است ـ به برخی شاگردان و عالمان عصر نوشته است. در انتساب برخی از رساله ها به بیدآبادی جای تردید است.[28]
آثار خطی
1. تفسیر قرآن کریم، خلاصه ای از تفسیر غرایب القرآن نظام الدین نیشابوری که متن تدریس بیدآبادی در مدرسه حکیم اصفهان بوده است. نسخه ای از این اثر به تاریخ ۱۱۷۳ق به خط شکسته نستعلیق زیبای مؤلف در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود.[29]
2. حاشیه بر مشاعر ملاصدرا.
3. حاشیه بر معانی الاخبار شیخ صدوق.[30]
4. رساله ای در کیمیا.[31]
5. جُنگی در کیمیا، که از کتاب های مختلف گردآوری شده، و نسخه ای از آن به خط خود او موجود است.[32]
آثار یافت نشده
بیدآبادی آثار دیگری نیز داشته است که نسخه ای از آنها در دست نیست، از آن جمله است:
1. خلاصۀ الصافی فی تفسیر القرآن فیض کاشانی، مؤلف در پایان تفسیر خود (آثار خطی، شم ۱) وعده داده است که این اثر را در ادامه همان نسخه درج کند.
2. حاشیه بر قرةالعیون ملامهدی نراقی[33]
3. نامه نگاری هایی با کاشف دزفولی[34]
4. مجموعه نامه های آقا محمد بیدآبادی بوسیله علی صدرایی خویی جمع آوری و در کتابی به نام « تذکرة السالکین » چاپ شده است.
وفات و مدفن
خوانساری و محمدحسن زنوزی وفات بیدآبادی را در ۱۱۹۷ق نوشته اند[35]، اما مفتون دنبلی[36] که از ملاقات خود با بیدآبادی و نیز از دریافت خبر وفاتش سخن می گوید، آن را در ۱۱۹۸ق گزارش کرده، و معلم حبیب آبادی[37] نیز بنا به سند مکتوبی همین تاریخ را آورده است.
مدفن وی در تخت فولاد اصفهان، جنب دیوارشرقی تکیۀ آقاحسین خوانساری، نزدیک آرامگاه پدرش واقع شده است.[38] به رغم سفارش خود او در ۱۲۵۴ق عمارتی چهارطاقی بر آرامگاهش بنا نهادند.[39] به او کراماتی نسبت داده، و برخی نیز زیارت قبر او را مایۀ توسل و برکت می شمرده اند.[40]
منابع:
1. آشتیانی، جلال الدین، مقدمه بر شرح رسالةالمشاعر لاهیجی، مشهد، ۱۳۴۲ش.
2. آشتیانی، جلال الدین،، مقدمه بر مجموعۀ رسائل سبزواری، تهران، ۱۳۶۰ش.
3. آشتیانی، جلال الدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران: از عصر میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر، تهیه و تحقیق و مقدمه و تعلیق از جلال الدین آشتیانی، ج۲، تهران، ۱۳۵۴ ش، ج۴، مشهد، ۱۳۵۸ ش.
4. آقابزرگ، الذریعة؛ به کوشش علینقی منزوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
5. آیتی، محمدحسین، بهارستان در تاریخ و تراجم رجال قاینات و قهستان، مشهد، ۱۳۷۱ش.
6. آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه: الکواکب المنتشرة فی القرن الثانی بعدالعشرة، چاپ علی نقی منزوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
7. آقامحمدبن محمدرفیع بیدآبادی، حسن دل در سیر و سلوک الی اللّه، چاپ علی صدرایی خوئی و محمدجواد نورمحمدی، قم، ۱۳۷۶ ش.
8. آقامحمدبن محمدرفیع بیدآبادی، «دو رساله از آقامحمد بیدآبادی در سیروسلوک» چاپ حسین مدرسی طباطبائی، وحید، دوره۱۱، ش ۴، تیر ۱۳۵۲.
9. بیدآبادی، محمد، «سه مکتوب »، به کوشش حسین مدرسی طباطبایی، وحید، تهران، ۱۳۵۷ش، شم ۲۴۶-۲۴۷.
10. حبیب آبادی، محمدعلی، مکارم الا´ثاردر احوال رجال دوره قاجار، ج۱، اصفهان، ۱۳۷۷ ش.
11. خوانساری، محمدباقربن زین العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
12. دانش پژوه، محمدتقی، فهرست نسخههای خطی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، ج۸، تهران، ۱۳۳۹ ش.
13. رستم الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
14. زنوزی، محمدحسن، ریاض الجنة، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز، زنوزی، ملاعبدالله، لمعات الهیه، به کوشش جلال الدین آشتیانی و حسین نصر، تهران، ۱۳۵۵ش.
15. زین العابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، کتابخانۀ سنایی: شورا، خطی؛ صدرایی، علی، آشنای حق، قم، ۱۳۷۹ش.
16. صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلال الدین آشتیانی، چاپ افست تهران، ۱۳۶۰ ش.
17. عبرت نائینی، محمدعلی، مدینةالادب، چ تصویری، تهران، ۱۳۷۶ش.
18. فاضل، محمود، فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ جامع گوهرشاد، مشهد، ۱۳۶۳ش.
19. قزوینی، عبدالنبی، تتمیم امل الآمل، به کوشش محمود مرعشی و احمد حسینی، قم، ۱۴۰۷ق.
20. کاشف دزفولی، صدرالدین، مصباح العارفین، اهواز، ۱۳۳۲ش.
21. کرباسی زاده اصفهانی، علی، مقدمه بر شرح رساله سیروسلوک حسن مدرس هاشمی، تهران، ۱۳۷۷ش.
22. کربن، هانری، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، تهران، ۱۳۷۷ش؛ مرکزی، خطی.
23. گزی برخواری، عبدالکریم بن مهدی، تذکرة القبور، چاپ ناصر باقری بیدهندی، قم، ۱۳۷۱ش.
24. لاهیجی، محمدجعفر، شرح رسالة المشاعر ملاصدرا، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم، تاریخ مقدمه ۱۳۴۳ش.
25. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۶۹ ش.
26. مدرس هاشمی، حسن، شرح رساله سیروسلوک، چاپ علی کرباسی، قم، ۱۳۷۷ ش.
27. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، ۱۳۷۰ ش.
28. معصوم علیشاه، محمد معصوم بن زین العابدین، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
29. معلم حبیب آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، اصفهان، ۱۳۷۷ش.
30. مفتون دنبلی، عبدالرزاق، تجربةالاحرار، به کوشش حسن قاضی طباطبایی، تبریز، ۱۳۴۹ش.
31. منزوی، خطی؛ مهدوی، مصلح الدین، لسان الارض یا تاریخ تخت فولاد، اصفهان، ۱۳۷۰ش.
32. مهدوی، مصلح الدین، تذکرة القبور، یا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان، ۱۳۴۸ ش.
33. نراقی، احمدبن محمدمهدی، کتاب الخزاین، چاپ حسن حسن زاده آملی و علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۰.
34. همایی، جلال الدین، مقدمه بر شرح رسالةالمشاعر لاهیجی، به کوشش جلال الدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۴۲ش.
---------------------------------
پی نوشت:
[1] مدرس تبریزی، ج۱، ص۳۰۱؛ حبیب آبادی، ج۱، ص۶۶.
[2] خوانساری، ج۷، ص۱۲۴.
[3] عبرت نائینی، ج۳، ص۲۴۷.
[4] معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۱۴؛ خوانساری ج۷، ص۱۲۴؛ آشتیانی، جلال الدین، مقدمه بر شرح رسالةالمشاعر لاهیجی، ص۴۳-۴۴.
[5] همایی، جلال الدین، پانزده.
[6] زنوزی، محمدحسن، ص۶۸۸؛ آشتیانی، مقدمه بر شرح، ص۴۴.
[7] مطهری، ص۵۹۴.
[8] خوانساری، ج۷، ص۱۲۳.
[9] خوانساری، ج۷، ص۱۲۴.
[10] مفتون، ج۱، ص۱۵۱؛ زنوزی، محمدحسن، ص۶۸۸؛ رستم الحکما، ص۴۰۶، ۴۰۸؛ کربن، ص۴۹۲-۴۹۳.
[11] رستم الحکما، ۳۰۹، ۴۰۶-۴۰۷؛ خوانساری، ۷/۱۲۳؛ نیز نک: صدرایی، ۹۳-۱۱۱.
[12] مهدوی، ص۴۸۳؛ خوانساری، ج۷، ص۱۲۳.
[13] معصوم علیشاه، ج۲، ص۳۴۵، ج۳، ص۲۱۵؛ امین الشرع، ۵۳۸، ۵۵۴.
[14] زین العابدین، ص۳۱۲؛ معصوم علیشاه، ج۲ ۳۴۵؛ صدرایی، ص۲۳، ۳۹-۴۱.
[15] آشتیانی، منتخباتی، ج۴، ص۲۹۶، مقدمه بر مجموعه ...، ص۴۲-۴۳؛ صدوقی سها، ص۷۰-۷۱.
[16] آشتیانی، منتخباتی، ج۲، ص پانزده- شانزده .
[17] منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج۲، مقدمه آشتیانی، ص پانزده، پانویس ۱۱.
[18] بیدآبادی، حُسن دل، ص۲۴، ۳۳، ۳۷، سه مکتوب، ص۳۶-۳۷، ۴۰.
[19] دونامه...، ص۷۲-۷۳.
[20] سه مکتوب، ص۳۸-۴۰، فی علم التوحید، ج۴، ص۳۴۳.
[21] حسن دل، ص۲۹-۳۰.
[22] حسن دل، ص۳۵-۳۷.
[23] حسن دل، ص۳۵.
[24] دو رساله...، ص۳۹۴-۳۹۵؛ نراقی، ص۳۸۹.
[25] گزی برخواری، ص۴۸.
[26] لاهیجی، مقدمه آشتیانی، ص۶۸؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج۴، ص۲۹۶ـ۲۹۷؛ حبیب آبادی، ج۱، ص۶۷ـ ۶۸؛ مدرس هاشمی، مقدمة کرباسی، ص۱۳؛ مطهری،ص۵۹۸.
[27] درباره یکی از اقوال حکمی او در این اثر، نک: زنوزی، ملاعبدالله، ۴۲۵.
[28] کرباسی زاده، ص۳۴-۳۶.
[29] مرکزی، ج۸، ص۴۴۸-۴۴۹.
[30] آقا بزرگ، طبقات، ص۶۹۶.
[31] مرکزی، ج۶، ص۲۴۴۸-۲۴۴۹.
[32] منزوی، ج۱، ص۶۴۵.
[33] آقا بزرگ، الذریعة، ج۱۷، ص۷۵.
[34] آقا بزرگ، الذریعة، ج۲۲، ص۱۲۸.
[35] زنوزی، محمدحسن، ص۶۸۸؛ خوانساری، ج۷، ص۱۲۴.
[36] مفتون، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.
[37] حبیب آبادی، ج۱، ص۶۸-۷۰.
[38] خوانساری، ج۷، ص۱۲۳-۱۲۴.
[39] مهدوی، ص۱۹۵.
[40] مفتون، ج۱، ص۱۵۹؛ جزی، ص۷۹.
دیدگاهها
این عکس مربوط به آیت آلله میر زا محمد جواد حسین آبادی است و به اشتباه به آقا محمد بید آبادی نسبت دادهاید لطفا تصحیح نمائید