اشاره
عوامل پیروزی صنعت نفت
1. اراده و حرکت همگانی مردم و ایستادگی و تسلیم ناپذیری
در همان روزهایی که دو مجلس شورای ملی و سنا، طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را تصویب کردند، شرکت نفت ایران و انگلیس، از پرداخت 30 درصد فوق العاده دستمزد کارگران نفت بندرها خودداری کرد. این امر موجب اعتصاب کارگران و اعلام حکومت نظامی در خوزستان شد. در شهریور 1320، کارگران نفت جنوب با توجه به شرایط خاص داخلی و بین المللی، به سرعت متشکل شدند و با توجه به موقعیت راهبردی ایران و اهمیت نفت در سرنوشت جنگ، به عنوان مهره ای مهم مطرح گشتند. آنها با استفاده از تجربه های خود به مبارزه ادامه دادند و در 23 تیر 1325، دست به اعتصاب همگانی زدند.
ادامه مبارزه کارگران و پیوستن مردم به جنبش آنان، به ملی شدن صنعت نفت ایران در 29 اسفند 1329 انجامید. اگرچه این مبارزات، کشتارهایی مانند کشتار 30 تیر 1330 را در پی داشت، در اراده مردم خللی ایجاد نشد.[1]
2. مسئولیت شناسی علما و روحانیت و اعتماد و پیروی مردم
الف) رهبر مذهبی نهضت
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، رهبر مذهبی نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران بود که رهبری مردم معترض علیه قرارداد ننگین نفت را بر عهده داشت. وی در سال 1301 هـ. ق در تهران متولد شد و در 16 سالگی به همراه پدر به عراق رفت و نزد مراجع علمی نجف به تحصیل علوم دینی پرداخت. آیت الله کاشانی، در 25 سالگی به درجه اجتهاد رسید. سپس به صحنه مبارزه با استبداد و استعمار وارد شد و تا سال 1920م، از عوامل اصلی مبارزه علیه انگلیس به شمار می آمد. وی همگان را با فتوا به جهاد علیه انگلیس تشویق می کرد. آیت الله کاشانی، پس از انتشار خبر به مجلس بردن قرارداد نفتی با بیگانگان، در تهران به مخالفت برخاست و مردم را علیه این تجاوز آشکار آگاه ساخت.
نقش علما و روحانیان در پیروزی و توفیق نهضت ملی شدن صنعت نفت، انکارناپذر است. آیت الله کاشانی که خود سال ها با استعمار انگلیس جنگیده بود، با قرار گرفتن در صف مبارزه، موجب پیروزی نهضت شد. مذهبی بودن جامعه و توده مردم ایران، موجب پر شدن شکاف میان ملی گرایان و مردم شد. در این میان، روحانیان چون پل ارتباطی میان این دو قشر، به ایفای نقش پرداختند. در حقیقت، آیت الله کاشانی به حرکت نهضت، مشروعیتی دینی ـ مردمی بخشید و مقتدرانه آن را به سوی پیروزی پیش برد. افزون بر آیت الله کاشانی، دیگر روحانیان چون آیت الله فیروزآبادی، آیت الله زنجانی و آیت الله محلاتی از جنبش حمایت می کردند. آیت الله بروجردی نیز با مسائل سیاسی محتاطانه برخورد می کرد و به دسیسه و رقابت های قدرت های بزرگ توجه داشت و همواره از آیت الله کاشانی حمایت می کرد. در مجلس شانزدهم، زمانی که قرارداد گس گلشائیان در مجلس در حال بررسی بود، آیت الله کاشانی به عنوان نماینده مجلس شانزدهم، پس از بازگشت از تبعید به لبنان، پیامی درباره این قرارداد صادر کرد که دکتر مصدق آن را در مجلس خواند.[2]
ب) نقش آیت الله کاشانی در تشکیل نهضت
در اعلامیه ای که آیت الله کاشانی درباره ملی شدن صنعت نفت صادر کرد، آمده است: «بر همه کس واضح و آشکار است که تمام بلیات و مصائب، هرج و مرج دستگاه اداری و غارت بیت المال و تسلط زمام داران نالایق و مملکت فروش و به طور کلی، تشویق خیانت کاران و حبس و تبعید و زجر وطن پرستان در اثر سیاست جابر انگلستان در مملکت ما به وجود آمده...، برای غارت نفت ایران که بزرگ ترین و مهم ترین ثروت ملی ماست، مرتکب شده و می شود.... ملی شدن صنعت نفت در ایران، تنها چاره بیچارگی های ماست... ».[3]
پس از انتشار این اعلامیه، اجتماع بزرگی در مسجد شاه (سابق) برپا شد و در آن، سخنرانان درباره ابطال قرارداد نفت 1312 ش. (1933 م.) به سخنرانی پرداختند و خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند. به دنبال آیت الله کاشانی، آیت الله العظمی خوانساری، آیت الله بهاءالدین محلاتی، آیت الله شاهرودی و حجت الاسلام سید محمود روحانی قمی و برخی دیگر از علما و مراجع تقلید، با صدور فتواهایی، با تجلیل از آیت الله کاشانی، نظر ایشان را درباره ملی شدن صنعت نفت با جدیت تأیید کردند.
ج) نقش آیت الله کاشانی در ملی شدن نفت
رزم آرا، از مهم ترین موانع در مقابل ملی شدن صنعت نفت بود. مقاصد حکومت رزم آرا برای سرکوبی نهضت ملی ایران و توافق با شرکت انگلیسی قدرت یافته بود، با مبارزات مردم و تلاش های آیات عظام عقیم ماند، سرانجام با اقدام حماسی خلیل طهماسبی، از پیروان آیت الله کاشانی و یاران نزدیک نواب صفوی، در به قتل رساندن این مهره استعمار، این مانع جدی از سر راه ملی شدن صنعت نفت برداشته شد.با قتل رزم آرا، نمایندگان وابسته به انگلیس در مجلس شانزدهم که مانع ملی شدن صنعت نفت بودند، عقب نشینی کردند و آیت الله کاشانی، بر اوضاع سیطره یافت.[4] سرانجام با پشتوانه مردمی و رهبری مذهبی و سیاسی آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، اصل ملی شدن صنعت نفت در 24 اسفند 1329 ش، در مجلس شورای ملی مطرح شد و در 29 اسفند در مجلس سنا به تصویب رسید.
د) کوشش آیت الله کاشانی برای جلوگیری از شکست نهضت
دکتر مصدق، پس از نخست وزیری دوباره خود کوشید آیت الله کاشانی و دیگر نیروهای مذهبی را به علت مسائل سیاسی روز، از صحنه خارج کند. در مقابل، آیت الله کاشانی همچنان در جایگاه پدر دل سوز کشور، یک روز پیش از وقوع کودتای 28 مرداد 1332 ش، با ارسال نامه ای به دکتر مصدق، به او خطر بروز کودتا را گوشزد کرد. همچنین، همکاری دوباره برای جلوگیری از کودتا را به وی پیشنهاد کرد و برای جلوگیری از وقوع کودتا و شکست نهضت بسیار کوشید.[5]
3. استقلال طلبی و بیگانه ستیزی ایرانیان
رهبران و ملت ایران در طول دوران و تاریخ سیاسی ایران، همواره بر این عقیده بوده اند که ملت ایران، دموکراسی را نظام مردم سالاری می دانند؛ مردم سالاری که در آن، حاکمیت از آن مردم است. به عقیده آنان مردم باید بتوانند حرف و خواسته های خود را مطرح کنند؛ یعنی یک ایرانی باید جامعه خود را خود اداره کند. اصل اسلامیت و ایرانیت که حافظ قوم و دین و تمدن ملت است، عقیده همیشگی ایرانیان در طول تاریخ بوده است. حس استقلال طلبی و دفاع از میهن، همواره در دل های این ملت موج می زند. هر ایرانی معتقد است هیچ گاه نباید وطن پرستی و استقلال طلبی را کنار گذاشت تا ایرانی آباد و خودساخته داشت. هماهنگی و همراهی مردم با رهبری و رجال روشن فکر مملکتی بسیار تنگاتنگ بود. در این نوشتار، برای نمونه، گزیده ای از تلگراف دکتر مصدق و آیت الله کاشانی به نمایندگان کارگران نفت جنوب را مرور می کنیم.[6]
10/1/1330، اهواز، آقایان احمدی، موحدی و دیگر نمایندگان محترم کارگران
«تلگراف آقایان، واصل، بلافاصله به دولت تذکر داده شد که اقدامات لازم برای رفاهیت متحصنین و اعتصاب کنندگان به عمل آورد و چنانچه درخواست کرده بودید، هیئتی مأمور رسیدگی شود. انتظار داریم که رعایت کمال وطن پرستی را چنانچه همیشه کرده اید، برای جلوگیری از دسایس بیگانگان معمول، و نظم و آرامش را جداً مراقبت نمایند و این جانبان را مرتباً از جریانات مستحضر دارند».
4. همراهی نخبگان و خواص با مردم
الف) رهبران غیر مذهبی
در کنار رهبران دینی مردمی، گروه های غیرمذهبی و روشن فکران غرب گرا که رهبری روحانیت را نمی پذیرفتند، در پی رهبری غیرمذهبی بودند. حضور دکتر محمد مصدق، این خواسته شان را برآورده کرد و مصدق، رهبری این عده را بر عهده گرفت. این دو رهبر (کاشانی و مصدق) به ضرورت زمان، (با وجود تضادهای جدی) با یکدیگر متحد و هماهنگ شده بودند.
دکتر مصدق، در مقایسه با دیگر روشن فکران، این حسن را داشت که توانسته بود اندیشه حاکمیت ملت را در عمل اجرا کند. وی فقط یک سیاست مدار و متفکر نیست که این اندیشه را به طور انتزاعی و مجرد به بحث بگذارد، بلکه توانسته است اندیشه خود را عملی کند. وقتی شخصیت مصدق را به عنوان سیاست مدار یا یک نماینده بررسی می کنیم، درمی یابیم موضعی که در قبال آن مسائل به کار برده، از تفکری سرچشمه گرفته که سالیان دراز بدان پایبند بوده است.[7]
ب) نقش محمد مصدق در ملی شدن صنعت نفت
محمد مصدق، در سال 1261هـ. ش در تهران و در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد. او از نوادگان عباس میرزا، ولیعهد قاجار بود. ناصرالدین شاه، محمد را مصدق السلطنه نامید.
محمد خان مصدق السلطنه، پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز، به تهران آمد و با وجود سن کم، مستوفی گر خراسان شد. مصدق السلطنه در نخستین انتخابات دوره مجلس مشروطیت، به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان، انتخاب شد، ولی اعتبارنامه او رد شد؛ زیرا سن او به سی سال تمام نرسیده بود. مصدق السلطنه در سال 1287، برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از پایان تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس، به سوئیس رفت و در آنجا دکتری حقوق گرفت. وی پس از بازگشت به وطن، به خدمت در وزارت مالیه دعوت شد و حدود چهارده ماه، در کابینه های گوناگون این سمت را حفظ کرد. او مدتی به والیگری (استانداری) فارس و آذربایجان منصوب شد.
دکتر مصدق، در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی، به وکالت مردم تهران انتخاب شد. وی به همراه چند نفر دیگر، در سال 1328 جبهه ملی ایران را پایه گذاری کرد. گسترش فعالیت های سیاسی پس از شهریور 1320، سبب گسترش مبارزات مردم به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. دکتر مصدق در مجلس و بیرون از آن، این جنبش را که به نهضت ملی شدن نفت معروف شد، هدایت می کرد.
قانون ملی شدن صنعت نفت، پیشنهادی بود که به امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت در مجلس شورای ملی ایران، در 17 اسفند 1329 به مجلس ارائه و تصویب شد. مجلس سنا نیز این پیشنهاد را در 29 اسفند 1329 تصویب کرد و پیشنهاد، قانونی شد. همین کمیسیون، پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را در اسفند 1329 به مجلس ارائه داد که به تصویب رسید. متن پیشنهاد تصویب شده به این شرح است: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود؛ یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد».[8]
چرا ملی؟
شاید بارها از خود پرسیده باشید: چرا می گوییم ملی شدن صنعت نفت؟ انگلیس و امریکا چه خطرها و زیان هایی برای نفت کشور داشتند که جدایی از آنها یک افتخار با شمار می رود. در پاسخ به این پرسش باید گفت: نفت ایران در جنگ جهانی اول، با ابرقدرت استعمارگر انگلیس قدرت جنگی بسیاری بخشید و این کشور را بر آن داشت تا هرچه بیشتر صنایع نفت را در اختیار بگیرد. سیطره انگلستان وچپاولگری این دولت، در پناه سیاست غلط موجود، رشد می یافت. در آن زمان، بیشتر کشورها زیر سلطه استعمار کهن بودند. از پی آمدهای قراردادهای انگلیسی که از آن به عنوان چپاولگری های انگلیس یاد می شود، به موارد زیر می توان اشاره کرد:
1. حق امتیاز پرداختی به ایران، عادلانه نبود. آنها از هر استفاده ای، فقط یک ششم آن را به ایران می دادند.
2. شرکت حق امتیاز خود را بر اساس نرخ رسمی طلا محاسبه می کرد که با نرخ بازار تفاوت بسیاری داشت.
3. شرکت 20 درصد از منافع را پس از پرداخت مالیات بر درآمد به دولت انگلیس، محاسبه می کرد و این خلاف رسم بین المللی بود.
4. در ایران، شرکت از هر نوع مالیات وعوارض گمرکی معاف بود و این به معنای زیان عظیم مالی است.
5. شرکت تخفیف بسیاری از فروش نفت به نیروی دریایی انگلیس اختصاص داده بود.
6. شرکت بابت نفتی که خود مصرف می کرد، هزینه ای به ایران پرداخت نمی کرد.
7. محاسبات شرکت، سری بودو هیچ گاه آنها را به ایران نشان نمی داد.
8. شرکت در امور سیاسی ایران دخالت گسترده ای داشت و همه امور را به نفت مرتبط می کرد تا راحت تر بتواند در امور ایران دخالت داشته باشد.
9. بیشتر تولید ایران به صورت نفت خام به فروش می رسید و صادر می شد تاعملیات تصفیه در نقاطی دیگر انجام شود. بدیهی است چیزی از سوی شرکت های دیگر به ایران پرداخت نمی شد و همه اینها نشان از چپاولگری مستقیم و غیرمستقیم انگلیس از ایران بود.[9]
نقد دیدگاه مسامحه گر روشن فکرنمایان و برخی از وابستگان
انگلیس و واکنش به ملی شدن نفت ایران
انگلیس از به غارت بردن نفت ایران و پرداخت بهای ناچیز برای آن به ایران، سود کلانی می برد. ازاین رو، در برابر ملی شدن صنعت نفت از آغاز و حتی پس از تصویب آن، دست از مخالفت برنداشت. با مقاومت مردم ایران، استعمار انگلیس گامی به عقب نهاد و سه پیشنهاد به ایران داد:
1. با تشکیل شرکتی جدید، درآمد نفتی ایران به صورت مساوی میان دولت ایران و شرکت سابق انگلیسی تقسیم شود؛ 2. پخش نفت در داخل ایران به یک شرکت تمام ایرانی واگذار شود؛ 3. کارمندان ایرانی جای کارمندان خارجی را برابر مقرراتی بگیرند.
انگلیس در روز 7 اردیبهشت، در دادگاه لاهه از ملی شدن نفت شکایت کرد و حتی با ارسال رزم ناوهای خود به آب های مجاور ایران، تهدید به حمله کرد. این تهدیدها با وجود موقعیت ایران و طرح مسئله جهاد مسلمانان مؤثر واقع نشد. سپس انگلیس، امریکا را واسطه قرارداد و با دولت بعدی که دولت مصدق بود، به مذاکره پرداخت، ولی ملت ایران با وحدت خود، نخستین گام را که ملی شدن صنعت نفت بود، برداشت تا کشور را از چنگال غارت بیگانگان در امان بدارد.
با شکایت دولت انگلستان از ایران، به شورای امنیت سازمان ملل متحد، دکتر مصدق برای پاسخ گویی درباره ملی کردن صنعت نفت و اخراج انگلیسی ها، به نیویورک رفت. در این جلسه، مصدق، اسنادی از دخالت دولت انگلستان برای اعضا خواند.[10] بنابراین، شورای امنیت به مسکوت ماندن شکایت انگلیس رأی داد و در نتیجه، رأی شورا به سود ایران تمام شد.[11]
امریکا و ملی شدن نفت ایران
امریکا برای شکستن انحصار انگلیس، تا سال 1331 از ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق حمایت کرد، ولی با عمق گرفتن این نهضت، به دلیل هراس از سلطه کمونیسم شوروی در ایران، از انگلیس حمایت کرد و با آنان به توافق رسید. حاصل این توافق، کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت مصدق و انعقاد قرارداد کنسرسیوم بود. مواضع دولت امریکا در قبال نهضت ملی شدن نفت، از سیاست حمایت و میانجی گری، به تدریج، به بهانه مقابله با نفوذ کمونیست ها در ایران، مداخله گری و توسل به عملیات براندازی وکودتا تبدیل شد. بر اساس اسناد محرمانه کودتا، دولت امریکا نقش مهمی در سازمان دهی و هدایت نیروهای مخالف برای سرنگونی دولت مصدق ایفا کرد و هدایت و رهبری کودتا را بر عهده داشت. طرح براندازی حکومت مصدق، اگرچه پیچیده بود، ولی با کمترین هزینه برای کودتاچیان و پی آمدهای سهمگین و ناگوار برای ملت ایران همراه بود که به سلطه همه جانبه امریکا در ایران انجامید.[12]
ائتلاف شرکت ها و دولت ها علیه ملی شدن نفت ایران
در زمان ملی شدن نفت ایران، حدود نصف (51 درصد) تولید نفت خلیج فارس، متعلق به شرکت نفت انگلیس بود و شرکت های دیگر که در این ناحیه فعالیت می کردند، از نصف دیگر نفت تولیدی بهره می بردند. این شرکت ها به ملی کردن نفت علاقه ای نداشتند؛ زیرا ممکن بود این جنبش همه گیر شود و آنان از سود سرشار خود محروم شوند. از این رو، به منظور جلوگیری از ملی شدن نفت و برای حمایت از شرکت نفت انگلیس و ایران، به دولت امریکا فشار آوردند.
دولت امریکا نیز در برابر این فشار تسلیم شد و برای شرکت های نفتی امریکایی، مصونیت قضایی اعلام کرد. این امر در حقیقت، مجازات امریکا و انگلیس برای تنبیه ایران در قبال ملی شدن نفت بود تا دیگر هیچ کشوری جرئت ملی کردن نفت خود را نداشته باشد. ملی شدن نفت به متحد شدن شرکت های نفتی (کارتل نفت) دولت بریتانیا، امریکا و دیگر کشورهای غربی انجامید که منافع مالی و تجاری شان به خطر می افتاد.[13] (
در آن زمان که این طرح تصویب شد و 29 اسفند به عنوان روز ملی شدن صنعت نفت، در تقویم ایرانیان به ثبت رسید، دکتر مصدق که با همراهی آیت الله کاشانی نقش بسیار مؤثر و انکارناپذیری در ملی شدن صنعت نفت داشت، نماینده مجلس شانزدهم بود. مصدق در اردیبهشت سال 1330 به نخست وزیری رسید. با اصلاح جزئی در گزارش نه ماده ای کمیسیون نفت، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سرلوحه برنامه های دولت مصدق قرار گرفت. به این ترتیب، کوشش های مستمر و پیگیر ایرانیان، در کوتاه کردن دست بیگانگان از نفت ایران، به نتیجه رسید. روش مصدق در برابر امریکایی ها، حفظ دوستی و مدارا بود تا شاید از کمک های مالی و اقتصادی آنها که سخت بدان نیاز داشت، استفاده کند.[14]
سیاست پیچیده امریکا در برابر جنبش ملی کردن نفت ایران و حکومت مصدق، برخی از ایرانیان را دچار توهم کرده است، به گونه ای که برخی محافل، امریکا را مشوق مصدق برای ملی کردن نفت ایران می دانستند و دلیل آن را رقابت نفتی میان لندن و واشنگتن می داستند. جرج مک گی، معاون وزیر خارجه وقت امریکا که بسیاری او را حامی ملی شدن نفت ایران دانستند، پس از ترور رزم آرا نخست وزیر وقت، در سفر به تهران، برخلاف آنچه برخی تصور کرده اند، تمام کوشش خود را به کار گرفت تا مانع تصویب و اجرای ملی شدن نفت شود.[15]
در یک نگاه
از سا ل های اولیه حفر چاه های ایران، چشم طمع بیگانگان در پی استثمار منابع زیرزمینی کشور بود و آنان در هر فرصتی به دنبال گرفتن امتیازهای گوناگون نفتی بودند. پس از لغو قرارداد نفتی دارسی میان ایران و انگلیس شرکت های نفتی انگلیسی، قرارداد گس گلشائیان را به منظور کشف و استخراج نفت منعقد کردند. وقتی این قرارداد را برای تصویب به مجلس بردند، با مخالفت برخی نمایندگان مجلس و علما به ویژه آیت الله کاشانی و مردم روبه رو شد. با فشارهای سپهبد رزم آرا، نخست وزیر پهلوی، این لایحه بار دیگر به مجلس رفت و او که تصویب آن را مشکل دید، قصد کودتا کرد، ولی یک روز پیش از اجرای کودتا، به دست خلیل طهماسبی از گروه فدائیان اسلام ترور شد. به دستور آیت الله کاشانی، مردم به این قرارداد اعتراض کردند و خواهان ملی شدن نفت ایران شدند. سرانجام، مجلس به ملی شدن صنعت نفت ایران رأی مثبت داد و در 29 اسفند 1329 مقرر شد، عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری نفت، به کلی در دست دولت قرار گیرد.
پس از کشف نفت، این طلای همگانی و ملی در پنجم خرداد 1287 در مسجد سلیمان، زمینه های دگرگونی اوضاع ایران و خاورمیانه فراهم شد. در ایران نیز یک سال پیش از کشف نفت، نهضت مشروطه به سرانجام رسید و با تشکیل مجلس شورای ملی، اوضاع حکومت و روند تصمیم گیری، شکل دیگری یافت. بی شک، نهضت مشروطه، زمینه ساز تغییراتی بود که در سال 1329، به ملی شدن صنعت نفت انجامید.
در سال 1323، نمایندگانی از شرکت های نفتی انگلیس و امریکا، برای گرفتن امتیاز مناطق جنوب شرقی ایران، به ایران آمدند. آنها با نخست وزیر وقت مذاکره کردند، ولی اعضای حزب توده در مجلس، با جدیت با اعطای امتیاز نفت مخالفت کردند. در این هنگام، شوروی فرصت را غنیمت شمرد و هیئتی برای درخواست امتیاز نفت شمال، به ایران فرستاد. این بار حزب توده از اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی حمایت کرد.[16]
تا اواسط قرن بیستم میلادی، به دلیل بی کفایتی مسئولان کشور، حاکمیت مطلق دولت بریتانیا بر منابع نفت ایران مشهود بود. با این حال، منابع نامشروع بریتانیا در ایران، در روندی تدریجی، ولی مداوم، زمینه ساز آن شد که قشرهای گوناگون مردم به اعتراض و انتقاد بپردازند و با حمایت بزرگانی چون دکتر محمدمصدق و آیت الله کاشانی، در روز 24 اسفند سال 1329، نمایندگان مجلس شورای ملی، ماده واحده ای درباره ملی شدن صنعت نفت ایران تصویب کنند. چند روز بعد در آخرین روز سال 1329، مجلس سنا نیز مصوبه مجلس شورای ملی را تأیید کرد. بدین ترتیب، روز 29 اسفند 1329 به عنوان روز تاریخی ملی شدن صنعت نفت ایران در حافظه ملت ایران باقی ماند.[17]
منبع: اشارات - فروردین ماه سال 1381 ، شماره 35 - روز ملی شدن صنعت نفت
---------------------------------
پی نوشت:
[1] محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ج 1، صص 104 ـ 105.
[2] سید محمد موسوی، زندگی نامه آیت الله کاشانی، صص 7 و 8؛ نهضت روحانیون ایران، ج 2، ص 482.
[3] نهضت روحانیون ایران، ج 2، ص 484.
[4] غضنفر رکن آبادی، سیاست، دیانت و آیت الله کاشانی، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ص 40.
[5] انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نشر معارف، ص 64؛ نک: حمید پارسانیا، حدیث پیمانه، نشر معارف، 1376، ص 278.
[6] محمد ترکمان، نامه های دکتر مصدق، ص 161.
[7] مجتبی برزآبادی فراهانی، سه مرد تاریخ ساز ایران، صص 532 و 583 ـ 588.
[8] برگرفته از: باقر عاقلی، رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 3، صص 1453 ـ 1491.
[9] دکتر سیدجلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، صص 362 ـ 364.
[10] محمد مصدق، اسناد نفت، نطق ها و نامه های تاریخی، ص 167.
[11] مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، ص 567.
[12] نک: حسین آبادیان، زندگی نامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، صص 165 ـ 170.
[13] فؤاد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت، ص 133.
[14] غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران و کودتای 28 مرداد، صص 170 ـ 178.
[15] سه مرد تاریخ ساز ایران، صص 545 و 547
[16] مازیار بهروز، شورشیان آرمان خواه، صص 38 و 39.
[17] برگرفته از: محمد علی سفری، قلم و سیاست، ج 1، صص 105 ـ 440.