سه معنا در باب ظهور / بررسی معنای اول
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.
ظهور وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که ما در انتظار او هستیم، 3 معنا دارد. یعنی در دوران ظهور حضرت، 3 امر محقق می شود که یکی از این دو امر در زمان ائمه(علیهم السلام) بوده است. یعنی اینطور نیست که ائمه(علیهم السلام) وقتی بین مردم بودند، واقعا ظهور واقع شده. ائمه(علیهم السلام) در بین مردم بودند، دوستان و محبین و شیعیانشان می توانستند آنها را زیارت کنند و از ایشان استفاده ببرند، ولی این به معنی تحقق ظهور نیست. در باب امام زمان ارواحنا فداه هم یکی از اموری که در عصر ظهور محقق می شود این است که وجود مقدسی که به حسب ظاهر در پرده غیبت هستند، باذن الهی از پرده بیرون می آیند و ارتباطشان با ما دوباره برقرار می شود. و ما می توانیم محضر ایشان شرفیاب شویم و از ایشان استفاده کنیم. این یک معنای تحقق ظهور است. که در زمان ائمه(علیهم السلام) هم بوده ولی این به معنای تحقق کامل ظهور نیست. و الّا در زمان ائمه(علیهم السلام) باید بگوئیم ظهور واقع شده است.
معنای دوم ظهور: برداشته شدن حجاب ظلمانی از ولایت ائمه(علیهم السلام)
معنای دومی که برای ظهور هست که شاید مهمتر از این معنای اول هست، این است که بر ولایت ائمه(علیهم السلام) حجابی از ظلمات افکنده شده است. و تا این حجاب هست، امکان استضائه و استفاده از پرتو ائمه(علیهم السلام) و نور و حقیقت ولایتشان آنچنان که باید ممکن نیست. و آن حقیقت ولایت فهم نمی شود. آثار آن اعم از نور و حیات طیبه و این امور در عالم ظاهر نمی شود. باید آن حجاب ظلمت از حقیقت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) برداشته شود و مردم و مومنین از وادی ظلمت نجات پیدا کنند تا حقیقت ولایت امام(علیه السلام) در عالم آشکار شود. این معنای دومی است که در ظهور است و ما در انتظار هستیم که این حجاب برداشته شود.
در بعضی از آیات قرآن، این معنای دوم بیان شده است. ذیل آیات قرآن مکرر آمده، «وَ الشّمس و ضحیها، وَ القمر إذا تلیها، و النَّهار إذا جَلّیها، وَ اللیل إذا یَغشیها»، سوگند به خورشید و پرتو خورشید، و ماهی که به دنبال خورشید می آید، و روزی که آن خورشید را تجلی می دهد، و شبی که غشاء و حجاب بر این خورشید می اندازد. ( آنچه ما در عالم ظاهر می بینیم، همه مثالها و مثلهایی است برای درک عالم واقع. این خورشید و ماهی که ما می بینیم یک نمونه هستند که ما می توانیم در اثر این نمونه به واقعیت شمس و قمری که خدای متعال در عالم قرار داده است، برسیم.) در روایات معصومین، شمس به وجود مقدس نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) تفسیر شده است. و منظور از ضحی، دینی است که حضرت آورده اند، که پرتو وجود مقدس نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) است. با این شعاع نبی اکرم(صلی الله علیه و آله)، باید همه قلوب روشن شوند. چون همانطور که می دانید، خود نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به راحتی در دسترس کسی قرار نمی گیرد. تنها کسی که بدون حجاب می تواند نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) را بشناسد، امیرالمومنین(علیه السلام) هستند. فرمود: یا علی جز خدا و تو کسی من را نشناخت. این خورشید پرتوش نازل می شود و به ما می رسد.
در باب امام هم این تعبیر از امام رضا(علیه السلام) در عیون الاخبار الرضا(علیه السلام) نقل شده است. فرمودند: «الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی الْأُفُقِ بِحَیْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَار»(1) امام(علیه السلام) آن خورشید طالعی است که در افق اصلی ظهور پیدا کرده و بر همه عالمین می تابد. ولی امام مثل آن خورشیدی است که هیچ دستی به او نمی رسد و هیچ چشمی او را شکار نمی کند. پرتو این خورشید است که بر ما می تابد و ما را روشن می کند. لذا آنچه از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به ما می رسد، پرتو حضرت است. و این پرتو حضرت که بر قلوب ما، بر حیات ما و بر همه زندگی ما می تابد و سراسر وجودمان باید در شعاع این خورشید قرار بگیرد و نورانی شود، همان دین نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) است.
«وَ القمر إذا تلیها»، منظور از قمر، امیرالمومنین(علیه السلام) است. «و النَّهار إذا جَلّیها»، این آیه را برخی از مفسرین اینطور ترجمه کرده اند: روزی که آن خورشید را تجلی می دهد. یعنی تجلی شمس نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) در یک روزی واقع می شود، که این روز به ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر شده است. و وقتی این روز محقق می شود، باید آن شب ظلمتی که حجاب این نور خورشید بوده، برداشته شود. «وَ الّیل إذا یَغشیها»، شبی است که بر این خورشید، غشاء و حجاب می اندازد. آن لیل برداشته می شود و به روزی می رسد که خورشید در آن تجلی می کند. ذیل آیات دیگر قرآن هم باز به این مطلب اشاره شده است. خلاصه معنای ظهور اینست که آن حجابی که بر دولت امیرالمومنین(علیه السلام) و بر حقیقت ولایت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) افتاده است، آن حجاب برداشته می شود و دین حضرت ظاهر می شود. «وَ أَظهِر بِهِ دینَ نَبیِّکَ علیه و آله السلام»(2) به واسطه امام(علیه السلام) حقیقت دینی که در حجاب افتاده، ظاهر می شود. آن حجاب ظلمانی، حجاب دستگاه سقیفه و اولیاء طاغوت است که یک حجاب متراکم در عالم است و همه هم گرفتارند. حتی مومنین هم از آن مصون و در امان نیستند. گرچه مومنین در همان حجابی که هستند پرتو نور امام به ایشان می رسد ولی در حجاب غیبت هستند. بنابراین دومین چیزی که با این عصر ظهور محقق می شود، نه فقط با ظهور جسمانی امام، اینست که حجاب از حقیقت دین نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و پرتو نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) واز حقیقت ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) برداشته می شود و ولایت ایشان بدون حجاب سقیفه و اولیاء طاغوت، باندازه ممکن در عالم ما ظاهر می شود.
عصر ظهور، نورانی شدن زمین با نور پروردگار
وقتی ظهور محقق می شود، عالم سراسر نورانی می گردد: «وَ أَشرَقَتِ الأَرض بِنور رَبِّها»(زمر/69) زمین با نور پروردگار، که نور رب، همان امام است، روشن و نورانی می شود. آن حقیقتی که باید در دوران امیرالمومنین(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) ظاهر می شد، تا دوره ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تأخیر افتاد. این معنای دوم ظهور است که ما در انتظار این حقیقت نشسته ایم. «وَ اللیل إذا یَغشی»، فرمود: و اللیل دولت دومی است. «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى قَالَ اللَّیْلُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی دَوْلَتِهِ الَّتِی جَرَتْ لَهُ عَلَیْهِ- وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَصْبِرُ فِی دَوْلَتِهِمْ حَتَّى تَنْقَضِی »(3) دومی در دوران حکومتش غشا و حجاب بر ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) انداخت، که وقتی صبح ظهور می رسد، این بساط جمع می شود. «و النَّهار إذا تَجَلّی»، فرمود: نهار دوره ظهور وجود مقدس حضرت بقیة الله است که آن بساط شب ظلمانی و شب تاریک دولت سقیفه و بنی امیه و بنی تمیم و بنی عدی جمع می شود. بساط شیطان و ظلمت شیطان از این عالم جمع می شود و نور وجود مقدس نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و پرتو امیرالمومنین(علیه السلام) جهان را نورانی می کند.
سومین معنای ظهور: آیه غیبی، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
سومین معنایی که ما دنبال او هستیم و به همین معنا نزدیک است، اینست که خود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقیقت غیب و آیه پنهانی خدای متعال هستند. این هم باز مضمون روایات ائمه(علیهم السلام) است. ذیل این آیه مبارکه سوره بقره این روایت نورانی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که خداوند در آغاز سوره بقره قرآن را توصیف می کند. می فرماید: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین»، این کتاب الهی، کتاب هدایت و چراغ هدایت برای متقین است. آنهایی که وارد وادی تقوا شدند و شیعیان امیرالمومنین(علیه السلام) با پرتو این کتاب هدایت می شوند. و بعد متقین را توصیف می کند: «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون»(بقره/3)
«الذینَ یومنون بالغیب» ، انسانهایی که مومن هستند، از قرآن بهره مند می شوند. آنهایی که فقط با عالم دنیا و عالم محسوس، سروکار دارند و با غیب این عالم ارتباط و انسی ندارند، بهره اینها از قرآن محدود است و یا بی بهره اند. اینها نسبت به غیب این عالم طلبی ندارند، در ایشان حبی نسبت به غیب این عالم نیست. ایمان به غیب در قلبشان ظاهر نشده است. این غیبی که انسان باید به آن ایمان بیاورد تا قرآن چراغ هدایت او شود و تا آن غیب را نخواهی، قرآن گرهی از کار تو باز نمی کند و انسان به دست قرآن هدایت نمی شود، این غیب چند معنا دارد.
دو معنای غیب
فرمودند منظور از غیب، معاد است. یعنی انسانی که آخرت را نمی خواهد، قرآن گرهی از کار او باز نمی کند. انسانی که پرتو ایمان به آخرت و رجوع به حضرت حق و معاد، در قلبش روشن شده است و می خواهد به سمت خدا برگردد، قرآن او را هدایت می کند. انسانهایی که مومن به آخرت نیستند و متوقر (؟) در این دنیا هستند و الی الابد می خواهند در همین دنیا بمانند و از این دنیا متنعم بشوند، این قرآن برای آنها چراغ هدایت نیست. وقتی قرآن هدی می شود، دست می گیرد، راهبری می کند، انسان را در وادی هدایت سیر می دهد، که انسان بخواهد به سوی خدا برگردد. در این حالت قرآن سیر رجوع الی الله را به او نشان می دهد. والا آنهایی که طالب دنیا هستند، قرآن برای آنها گره گشا و راهگشا نیست. قرآن نیامده است که راه دنیا پرستی را به ما بیاموزد. چراغی است برای توحید و برگشتن به سوی خدای متعال. اگر کسی قصد رجوع به ربش را داشت، خدای متعال او را کمک می کند. این یکی از معانی است که برای غیب گفته شده است.
در روایتی دیگر فرمود: غیب یعنی وجود مقدس حضرت بقیة الله ارواحنا فداه. اگر کسی این وجود مقدس را قبول دارد و منتظر تحقق این آیه غیبی است، قرآن راه را به سوی او نشان می دهد. قرآن منتظرین را هدایت می کند. آنهایی که منتظر دولت حضرت بقیة الله و تحقق این غیب الهی در عالم هستند، با قرآن راه حرکت برایشان باز می شود. قرآن، صراط را به آنها نشان می دهد که چگونه باید عمل کنند، تا به آن آیه غیبی خدای متعال برسند.
امام صادق(علیه السلام) در ادامه فرمودند: شاهد این مطلب، این آیه نورانی در سوره مبارکه یونس است، که خدای متعال فرمود که کفار به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) اینطور عرض می کردند: « وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ»(یونس/20) خدای متعال به انبیاء و اولیاء یک معجزه ای می داد، که وقتی می آمدند با آن آیه غیبی نبوت خودشان را اثبات می کردند. مثل آیه غیبی خداوند که در عصای موسی آشکار شد و ... . کفار هم به حضرت اینطور گفتند: اگر این رسول الهی است، چرا از طرف پروردگار آیه ای با او نازل نشده است؟ چه حقیقتی از غیب با این رسول آشکار می شود؟ در اینجا علامه طباطبایی مطلبی فرموده اند. فرمودند: اینها می خواهند قرآن را کوچک بشمارند. در صورتیکه قرآن، بزرگترین آیه غیبی است که از عالم غیب به این دنیا آمده است. این یک حقیقتی است که یک سوی آن در دست ما است، «بِلِسانٍ عَربی مُبین»(شعراء/195)همین هم وحی خدا است و یک جانب دیگر: «إنّه فی أم الکتاب لَدَینا لعلیٌ حکیم»(زخرف/4) این کتاب با عظمت و این غیب الهی بوسیله نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) در این عالم ظاهر شده است. اگر کسی اهل انس با قرآن و مشاهده غیب باشد، آیه ای بزرگتر از قرآن نیست. ولی یک آیه با عظمت دیگری نیز هست. خدای متعال به پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «فَقُل إِنّما الغیب للّه»، بله یک غیبی هست، ولی غیب الله تبارک و تعالی است. آن غیبی که شما دنبال می کنید، آیه غیبی در اختیار خدای متعال است، «فانتَظِروا إنّی مَعَکُم مِنَ المنتظرین»، من هم منتظر آن آیه غیب الهی هستم. آن آیه غیب الهی و نشانه الهی، که وقتی در عالم ظاهر شد، در واقع حقیقت توحید ظاهر می شود، آن نشانه غیبی، وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
وقتی این آیه غیبی در عالم آشکار می شود، آنوقت است که ظهور واقع می شود. لذا راه توحید باز شده و همه از طریق این آیه الهی به سمت خدا هدایت می شوند. کما اینکه الان ما بوسیله ماه و خورشید و زمین و ریزش باران و رویش گیاهان به سمت خدا هدایت می شویم و باید این مسیر را طی کنیم. ولی فقط برای خواص واقع می شود که از این آیات عبور کرده و به عالم ملکوت می رسند. چنین کسانی در عالم ملکوت خدا را مشاهده می کنند و آیات الهی را می بینند و از آن بالاتر اینکه به حقیقت آن آیه عظیم الهی می رسند و می توانند در پرتو امام خدا را مشاهده کنند و با امام به خدای متعال دلالت بشوند. این آیه غیبی در عصر ظهور در عالم ظاهر می شود، در عالم حلول می کند.
«بازدم»، تعبیر قرآن برای دستگاه باطل
در قرآن تعبیر عجیبی از دوره ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده است که معنا کردنش خیلی دشوار است، «یریدونَ لیطفووا نور الله بأفواهِهِم و الله مُتِمُّ نورِهِ و لَو کَرِهَ الکافِرُون»(صف/8) می خواهند که نور خدا را با دهانشان خاموش کنند. فرمود: «نور الله»، امامت است. وجود مقدس امام(علیه السلام) نور الهی است که در عالم می تابد. و اینها می خواهند این نور را با بازدم خودشان خاموش کنند. کل دستگاه باطل به بازدم تعبیر شده است. تعبیر مهم این است: «مُتِمُّ نوره»، فرمودند یعنی «مُتِمُّ اِمامَة». امامت که خودش تمام دین است به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمام می شود. فهم این مساله کمی دشوار است که چه می شود؟ خود حقیقت امامت با وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مرحله تمام خودش می رسد. گویا دایره امامت و حقیقت ولایت با ایشان به مرحله تمام می رسد. و نور غیب الهی به مرحله تمام در عالم آشکار می شود. این می شود عصر ظهور.
حال این ظهوری که ما در انتظارش هستیم که حقیقت ولایت از افق غیب الهی بر این عالم ما آشکار می شود و تجلی می کند، این نورانیت امام اگر بخواهد در قلبی واقع بشود، تحمل می خواهد. که فرمود: تحمل ولایت ما دشوار است. خواص تحمل می کنند. عباد ممتحن، انبیاء و ملائکه مقرب. ولی اگر کسی به جایی رسیده باشد که در دوره غیبت هم برای او حقیقت این خورشید طالع شده باشد، او می فهمد که معنای عصر ظهور چیست. لذا او در انتظار است. منتظر است امام بیایند و رجعت کند. سلمانی که هیچ وقت از امامش جدا نیست، ممکن است درکی از عصر ظهور داشته باشد. آنهایی که امام در افق جانشان ظاهر شده است، آنها می فهمند که وقتی امام برای کل این عالم ظاهر می شود، چه اتفاقی می افتد. در احوالات بعضی از بزرگان اینطور آمده که فرمودند وقتی حرم امام رضا(علیه السلام) رفتم، انوار 14 معصوم را زیارت کردم و دیگر این انوار دائما با من بوده و هیچوقت از من جدا نشدند، همیشه در شعاع نور ائمه(علیه السلام) بودم.
وقتی که می بینند با ظهور این خورشید در یک نقطه، چه اتفاق عظیمی افتاده، می فهمند که وقتی این خورشید در همه عالم ظاهر می شود و این غیب الهی تحقق پیدا می کند، چه اتفاق عظیمی می افتد. ظهور امام خیلی عجیب است. گویی عالم می شود عالم غیب. عالم غیب و شهود به هم متصل می شوند. ظهور خیلی اتفاق عظیمی است. آن اعظم آیات الهی که ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) است، از افق وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم طلوع می کند، ظاهر می شود. عالم، نورانی می شود. این مطالب مقدمه این بود که ظهور، حقیقتش این چند نکته است: ظهور جسمانی که همراه با از بین رفتن و برداشته شدن آن حجاب ظلمانی و شب تاریکی است که از سقیفه و دیگران نشأت می گیرد. و اگر بمعنی ظهور آن آیه غیب الهی است که در عالم است، یعنی از یک افقی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم ظاهر می شوند. عالم، عالم دیگری می شود. بهشت می شود، حتی از بهشت هم بهتر می شود، غیب امام ظاهر می گردد. اینست که کسی مثل سلمان که بین او و امیر المومنین(علیه السلام) حجابی نبوده، دوباره برمی گردد. چون در این زمان می شود حقیقت ولایت را درک کرد.
عاشورا، مطلع غیب ولایت
افق طلوع غیب ولایت، عاشورا است. یعنی حقیقت ولایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عاشورا طالع می شود. لذا عاشورا مطلع غیب ولایت است. محل طلوع غیب توحید است. حقایق در عاشورا ظاهر شدند. چرا که دو موضوع لازمه ظهور هستند. یکی اصل ظهور ائمه(علیهم السلام) و دیگری تهیأ و آمادگی مومنین برای تحمل ظهور . وقتی ولایت می خواهد ظاهر شود، تحمل می خواهد، به این آسانی نیست. و نکته دیگر اینکه غیبت اینقدر طولانی می شود، برای اینست که آنهایی که اهل تحمل نیستند، بساطشان جمع شود. پس این دو چیز باید محقق شود، یکی اینکه عالم جماد و نبات و اجنّه و بخصوص عالم انسانها برای ظهور آماده شوند و دوم اینکه حقیقت غیب در وجود ائمه(علیهم السلام) ظهور پیدا کند. «نورٌ عَلی نور»، تا می رسد به دوره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که «یهدی الله لنوره من یشاء». آن نور امام، نور الهی در عالم ظاهر می شود. و هر دو از عاشورا است. خدای متعال ائمه(علیه السلام) را از نسل وجود مقدس سید الشهدا(علیه السلام) قرار داده است، بخصوص امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را. یعنی عاشورا مطلع ائمه(علیهم السلام) تا ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اینست که در روایت داریم که یکی از اجرهایی که خدای متعال برای عاشورای سید الشهدا(علیه السلام) قرار داده، اینست که ائمه(علیه السلام) در نسل ایشان بودند.
عاشورا، مطلع نشر محبت امام(علیه السلام)
عاشورا بستر تهیأ مومنین است. مومنین با عاشورا آماده می شوند. اگر عاشورا نبود، مومنین هم تحمل عصر ظهور را نمی کردند. تحمل ظهور خیلی دشوار است. لذا مومنین هم وقتی حضرت ظاهر می شوند، عقلشان 40 برابر می شود، کامل می شوند. با امام راه رفتن کار آسانی نیست. یک سلمانی پیدا می شود که می تواند با امیرالمومنین(علیه السلام) راه برود. اگر ما را با یکی از بزرگان، امام نه، با یکی از اولیاء خدا در این وادی همسفر کنند و بگویند شما در این دنیا با ایشان زندگی کن، نمی توانیم تحمل کنیم. لحظه به لحظه عبادت، ترک معصیت، مخالفت هوا و ... . پس با امام راه رفتن کار ساده ای نیست. اصل تحمل امام باید به جایی برسد که محبت پیدا شود. اگر پیدا شد، انسان با محبت امام می تواند با امام راه برود. و این محبت، انتشار محبت و نشر محبت امام(علیه السلام)، از عاشورا است. عاشورا هم مطلع خورشید ولایت است، هم مطلع محبت نسبت به ائمه(علیهم السلام) در عالم.
اولین طلوع حقیقت ولایت در امام سجاد(علیه السلام)
سید الشهدا(علیه السلام) محبت امام را در عالم نشر دادند. و اولین طلوع این حقیقت در امام سجاد(علیه السلام) است. هم طلوع حقیقت بندگی در امام سجاد(علیه السلام) است و هم حقیقت امامت در امام سجاد(علیه السلام) است. می دانید باطن امامت، عبودیت است. کما اینکه نبوت سرش عبودیت است، «أشهد أنَّ محمداً عبده و رسوله». و می دانید امام سجاد(علیه السلام)، زین العابدین است. نه فقط عابدند، حقیقت عبودیت در ایشان زینت پیدا کرده است. زینت عابدین هستند. این یک نکته که از عاشورای امام حسین(علیه السلام)، اولین امامی که طالع می شود، امام سجاد(علیه السلام) است و دو حقیقت با ایشان در عالم طلوع کرده است که مقدمات حقیقت ظهورند: یکی حقیقت بندگی و دیگری حقیقت توجه قلوب به عاشورا. که هر کدام از اینها یک ظاهری داشته که تجلی آن حقیقت امام سجاد(علیه السلام) است. یکی بکاء 35 ساله حضرت و دیگری ظهور ایشان در صحیفه سجادیه است. اگر دعا، مخ العبادة است. این زبان بندگی با امام سجاد(علیه السلام) گشوده شده است. صحیفه نمود و ظهور یک حقیقت است که باب بندگی، باب خشوع، باب استکانت، با امام سجاد(علیه السلام) به روی عالم باز شده است. و یکی هم باب بکاء بر سید الشهدا(علیه السلام) و باب عاشورا که توسط ایشان به روی ما باز شده است. این دو از آثار عاشورا است. و بعد در دوره امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) هم که می بینید، حقیقت فقاهت ظهور پیدا می کند، آن هم همین است. حقیقت علم آشکار می شود، باقر العلوم است. این همه از مطلع عاشورا است، تا اینکه می رسد به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). پس اولین گشایشی که برای مومنین و دوستان و محبین از عاشورا شده است، حقیقت امامت وجود مقدس امام سجاد سید الساجدین(علیه السلام) است. والّا اگر عاشورا نبود اصلا امامت در این دنیا ظاهر نمی شد و در حجاب بود. و اصلا هیچ وجهی برای ظهور این حقیقت در عالم نبود.
اگر عاشورا نبود، هیچ وجهی برای ظهور این حقیقت در عالم نبود. این معنی این است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مزد امام حسین(علیه السلام) هستند. یعنی اگر عاشورا نبود، ظهور هم نبود. اصلا ائمه(علیهم السلام) به این عالم نمی آمدند. راه آمدن ائمه(علیه السلام) و حقیقت امامت در عالم با عاشورا باز شده است. لذا دو حقیقت عبودیت و توجه به عاشورا و سید الشهدا(علیه السلام)، بوسیله امام سجاد(علیه السلام) ظاهر شده است. که توجه به عاشورا، ظهورش در همان بکاء است.
چگونگی گشایش باب زیارت امام حسین(علیه السلام)
یک نکته خیلی مهم این است که زیارت امام حسین(علیه السلام) کار آسانی نیست. زیارت امام که شأن ما نیست. از همین زیارت ظاهری گرفته تا زیارت باطنی. اهل بیت امام حسین(علیهم السلام) یک اربعین رفتند، آماده شدند، برگشتند، تا باب زیارت الحسین(علیه السلام) به رویشان باز شد. و با این زیارت اربعین، باب زیارة الحسین(علیه السلام) به روی همه عالم باز شده است. مگر زیارة الامام کار آسانی است؟ زیارة الله است. زیارتی که فرمود: «کمن زارَ اللهَ فوق عرشِهِ»(4) اگر کسی درست زیارت امام حسین(علیه السلام) برود، زیارت خدای متعال در فوق العرش برای او حاصل شده است که این مساله ساده ای نیست. چون این امر عظیم بابش باز شده است، برخی قدر آن را نمی دانند. این فتحی که شده، اینقدر باب عظیمی است که ما اصلا باور نمی کنیم، چنین بابی باز شده است. چطور می شود که انسان یک زیارت برود، معادل هفتاد هزار حج؟! هفتاد هزار حج، یعنی انسان هفتاد هزار سال عمر کند و هر سال حج برود. یک بار زیارت امام حسین(علیه السلام) اینقدر ثواب دارد. باب این عبادت چگونه باز شده است؟ اینطور به نظر می رسد که با زیارت امام سجاد(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) باز شده است. چهل روز رفتند، بعد از 40 روز آن عبادت عظیم اربعین را پشت سر گذاشتند و با این زیارت، باب زیارة الحسین(علیه السلام) به روی همه گشوده شد. (آنهایی که اهل سیر هستند، قبل از رفتن به زیارت، یک خلوتی می گیرند.)
اشک بر امام حسین(علیه السلام)، استغفار و رجوع الی الله
انسان تصور می کند بکاء بر امام حسین(علیه السلام) امر آسان و سبکی است. اشکی که یک قطره اش همه گناهان را پاک می کند، چه بابی است که خداوند به روی ما گشوده است؟ یعنی توبه ای روان تر، اثرگذارتر از اشک بر امام حسین(علیه السلام) نداریم. رجوع الی الله و توبه همین است. مگر استغفار چه کار می کند؟ غیر از این است که گناه را می شوید؟ استغفاری بالاتر از بکاء بر سید الشهدا(علیه السلام) نداریم، حاصل روایات است. فرمود وقتی غصه مومن را فرا می گیرد، رحمت خدا بر او نازل می شود. اشکش که جاری شد، جهنم را خاموش می کند. که این باب بکاء هم با امام سجاد(علیه السلام) باز شد. هم باب زیارة الحسین(علیه السلام) و هم باب بکاء الحسین(علیه السلام) با ایشان گشوده شد.
باز شدن دربهای ولایت در زیارت
زیارت گشایش دربهای غیب امام است. در زیارت دربهای ولایت باز می شود. اصلا زیارة الامام یعنی همین. این عبادت که اینقدر ثواب دارد، بخاطر این است که دربهای غیب و دربهای ولایت امام با زیارت باز می شود. و به نظر می رسد که باز شدن این دو در یعنی باب الزیارة و باب البکاء با سید الساجدین(علیه السلام) بود که این دربها را به سوی عاشورای امام حسین(علیه السلام) برای ما باز کردند، تا ما بتوانیم از این دو باب وارد شویم. این دو باب، ابواب خیلی عظیمی هستند که الحمد لله دیگران از آن محرومند. نه فقط محرومند، فکرش هم نیستند. می گویند که چرا امام مرده را زیارت می کنید؟ کسی می گفت: «من 30 سال اینجا امام جماعت بودم، یک سلام به امام نکردم، چون مرده است» العیاذ بالله، دهانت پر از آتش، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) مرده است؟! همه کائنات به حیات او زنده اند. اگر او بمیرد که همه کائنات چراغشان خاموش می شود. اگر این سراج منیر خاموش بشود که همه عالم ظلمت می شود. این نگاه را مقایسه کنید با آن نگاه که آقا در را به روی انسان باز کنند به طوریکه در یک زیارت انسان آنقدر رشد کند که ثواب هفتاد هزار حج را ببرد. این باب توحید، این باب معرفت، این باب به وادی ولایت امام حسین(علیه السلام) که وادی نور است را امام سجاد(علیه السلام) باز کردند.
اوضاع روحی امام سجاد(علیه السلام) پس از عاشورا
باب دومی که امام سجاد(علیه السلام) به سوی عاشورا باز کردند، باب بکاء بود. شنیده اید 35 سال گریه کردند. نقل شده است که هنگام خاکسپاری پیکر مطهرشان، هنوز آثار غل و زنجیرها بر جای جای جسم مطهرشان باقی بود. ولی مصیبت امام سجاد(علیه السلام) این نیست. ایشان اگر تا قیامت هم زنده بودند، گریه می کردند، آن هم چه گریه ای. وقتی به حضرت عرض کردند: 35 سال گذشته است، چرا گریه می کنید؟ فرمودند: وقتی یاد آن صحنه ها می افتم، «خَنَقَتْنِی الْعَبْرَة» اشک گلوی من را فشار می دهد. نزدیک است قالب تهی کنم. حضرت 35 سال جوان می دیدند، گریه می کردند. پیر می دیدند، گریه می کردند. آب می دیدند، طعام می دیدند و ... . روزی از بازار قصابها عبور می کردند، فرمودند: آیا این گوسفند را آب داده اید که می خواهید سر ببرید؟ گفت، ما مسلمانیم رسم اسلام را بلدیم. فرمودند: ولی پدر من را با لب تشنه سر بریدند. گاهی نقل شده است، آب برای وضوی حضرت می آوردند، حضرت مدت طولانی می نشستند به آب نگاه می کردند و اشک می ریختند. آب را برای وضو در دست می گرفتند، آنقدر نگاه می کردند که قطرات آب روی زمین می ریخت و دوباره آب بر می داشتند.
منبع: mirbaqeri.ir
------------------
پی نوشت ها:
(1) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص: 200
(2) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 1، ص: 406
(3) تفسیر القمی، ج 2، ص: 425
(4) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 85