فلسفه دوستی از دیدگاه اسلام/بخش دوم

حاج آقا مجتبی تهرانی؛
حدیث دوستی

ادامه مباحث و مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به تربیت، یعنی روش رفتاری و گفتاری دادن بود و در جلسات گذشته عرض کردم که انسان به طور معمول در چهار محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی روش می‏گیرد و در این چهار محیط ساخته می‏شود. گفته شد فضای پنجمی بر این چهار محیط حاکم است که ـ ان شاء الله ـ آن را در آینده مطرح می کنیم. بحث ما در مورد محیط سوم، یعنی محیط رفاقتی یعنی پیوند درونی بر محور موّدت و محبت بود که گفتیم این پیوند، نقش اساسی دارد. همچنین عرض کردم اثرگذاری آن، به قدری قوی است که گاهی ممکن است محیط آموزشی و خانوادگی را هم، چه در ساختن و چه در تخریب کردن، تحت تأثیر خود قرار دهد.

بحث ما در مورد محیط رفاقتی، در جلسه گذشته مطلبی را مطرح کردم که به نوعی یک قانون کلی در انتخاب رفیق و دوست، بود. در آیه شریفه هم خطاب به پیغمبر اکرم، همین قانون بیان شده بود. در ذیل آن، دو بحث مطرح شده که یکی درباره انتخاب دوست بود یعنی چه کسانی را باید به عنوان رفیق انتخاب کرد؛ یکی هم بحث جنبه‏های نفی ‏بود که چه کسانی را نباید به عنوان دوست و رفیق انتخاب کرد. «چه کسانی را برای رفاقت انتخاب کنم و چه کسانی را انتخاب نکنم.» در آیه شریفه می فرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِی یریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیناكَ عَنْهُم» تا این جا می فرماید که چه کسی را انتخاب کنید و روی خود را از اینها برنگردانید. بعد می‏آید سراغ این که چه کسی را انتخاب نکنید. «تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً». لذا انسان نباید با برخی اشخاص، پیوند دوستی برقرار کند.

* اینها را دوست  نگیرید!
1. یهود و نصاری
حالا در این جلسه، می‏خواهم چند آیه را مطرح کنم. یک آیه در سوره مائده است که می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» در آیه قبل، ابتدای آیه، جنبه اثباتی داشت که ای پیغمبر! با چه کسانی پیوند برقرار کن و مجالست کن؛ امّا مفاد این آیه «نهی» است، خیلی هم صریح است. «ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را به عنوان دوستان خود نگیرید! «اولیاء» این جا به معنای «دوستان» است. آن‏ها خودشان، با همدیگر پیوند دارند.

علّت منع از رفاقت با ایشان
دلیلش چیست؟ «وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْكُم فَإِنَّهُ مِنْهُم» این عبارت دلیلی است که برای این مطلب و این نهی می‏آورد. کسانی که از نظر اعتقادی با تو همسو نیستند، یعنی از نظر اعتقادی با شما مختلف هستند، نمی توانند دوستان خوبی باشند. چرا که شما با هم از نظر پیوند درونی و در ارتباط با امور اعتقادی با هم سر ناسازگاری دارید. چون پیوند درونی است و اعتقاد هم همین طور است. شما در باب نبوت از نظر درونی، با پیغمبر اکرم پیوند دارید و آن‏ها این پیوند را ندارند و اصلاً قبول ندارند. یعنی بین شما مقابله است.

هیج وجه مشترکی برای رفاقت وجود ندارد!
من می خواهم مطلبی بالاتر از این را عرض کنم. اگر ما بخواهیم دقیق‏تر پیش برویم و بر طبق قرآن بحث کنیم، به این نکته می رسیم که ما با آنها حتی در مسأله توحید هم مقابله داریم. در اختلاف با نصاری شکی نیست، چون ما خدا را یکی می‏دانیم و آن‏ها طبق فرمایش قرآن، خدا را سه تا می‏دانند. عقاید با هم جور در نمی‏آید.

هر که از کسی خوشش بیاید، از او است!
«یا أیها الذین آمنوا» خطاب به چه کسانی است؟ اهل ایمان، یعنی دلبستگان به خداوند. گفتیم که ایمان عبارت از دلبستگی به خداوند است، «یا أیها الذین آمنوا» یعنی ای کسانی که پیوند و دلبستگی به خدا دارید، شما با این‏ها پیوند دوستی نبندید! دلیلش چیست؟ در خود آیه اشاره دارد که «وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم» هر که از شما، با آنها دوستی کند، همانا یکی از آنها شده است. رابطه دوستی این طور است که جاذبه دارد و همین جاذبه، موجب می‏شود تو به سوی او کشیده شوی. پیوند درونی تو با خدا از بین برود و پیوندی نظیر آن‏ها پیدا کنی. این رابطه بر روی اعتقاد شما، اثر سوء می‏گذارد.

تضعیف ایمان، قطع ایمان و جایگزینی اعتقادات غلط
ابتدا آن پیوند ایمانی را تضعیف می کند و بعد هم آن را قطع می کند. در آخر هم وصل شدن به آن پیوند سوء و اعتقاد غلط را به دنبال دارد. حالا ما در این جا به مرحله وصل، کاری نداریم و حرفمان این است که یک سنخ دوستی‏ها و رفاقت‏ها است که روی اعتقاد انسان اثر سوء می‏گذارد و از نظر درونی، پیوند اعتقادی انسان را متزلزل می‏کند و بالاخره هم سر از قطع پیوند در می‏آورد.

رابطه دوستی و دین داری
لذا در گذشته این روایت را از پیغمبر اکرم خواندم که فرمودند: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ» اگر بخواهیم ببینی که شخص چه دینی دارد، رفیقش را ببین که چه دینی دارد. از رفیق می‏توانی بفهمی که او چه دینی دارد. «فَلْینْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ یخَالِلُ» دقت کنید که با چه کسی پیوند دوستی می‏بندید! چرا که پیوند دوستی، روی دین تو و در بُعد اعتقادی‏ات اثر می‏گذارد. در بین همه پیوندها قوی‏ترین‏ پیوند، همین رابطه و پیوند رفاقتی است، چون بر محور محبت است؛ لذا ما می‏بینیم که علاوه بر جنبه اثبابی و بیان خصوصیات دوست خوب، جنبه نفی هم وجود دارد. به این معنا که قرآن می گوید: مواظب باش و با کسانی که اثر سوء در بُعد اعتقادی و دینی تو دارند رفاقت نکن و آنها را برای دوستی انتخاب نکنی.

فرق رابطه ظاهری و رابطه هدایتی!
ما یک دسته روابط ظاهری اجتماعی داریم که این آیه ناظر به آن روابط نیست. اشتباه نکنید! مثلاً معامله‏ و خرید و فروش از سنخ مسائلی است که در محیط زندگی‏ وجود دارد ولی ظاهری است و به درون افراد ربطی ندارد. در آیه فوق بحث «رفاقت» مطرح است و بحث ما، پیرامون رابطه درونی رفاقتی است، نه رابطه ظاهری اجتماعی. این‏ها با هم فرق می‏کند. کمی بیشتر توضیح می دهم تا مطلب روشن شود.
یک رابطه محبتی درونی داریم که به آن رفاقت می گوییم، یک رابطه ظاهری اجتماعی هم داریم، که از قبیل معاملات و داد و ستدها است. یک رابطه سومی هم وجود دارد که، رابطه هدایتی است. این رابطه عبارت از این است که یک نفر به قصد هدایت، با شخصی که از نظر اعتقادی با او مخالف است، مثلاً نصرانی یا یهودی است، رابطه برقرار کند. این رابطه ظاهری اجتماعی نیست، بلکه رابطه هدایتی است. آن چه که در این جا مورد بحث ما است رابطه ظاهری اجتماعی است چون خود قرآن هم دارد که این‏ها را هدایت کنید و از آن رابطه نهی نکرده است. البته در مورد رابطه هدایتی، یک شرط وجود دارد و این رابطه که وظیفه هم هست، کار هر کسی نیست. این کار مخصوص کسی است که به مبانی اعتقادی دینی و مسائل برهانی و امثال این‏ها، مسلّط باشد. کار نیکان را قیاس از خود مگیر!

موسی به دین خود؛ عیسی به دین خود؟!
من می خواهم در این جا مطلبی را که در میان مردم مشهور است، مطرح کنم. می‏گویند: آقا موسی به دین خود، عیسی به دین خود! می‏فهمید که چه جمله بسیار غلطی است؟! برو دنبال کارت! گفتن این جمله، معنایش این است که تو معراف را نفهمیده ای. شعور تو که بیشتر از شعور خدا نیست‏. خدا بیشتر از من و تو می فهمد. او می‏گوید چنینی باش! چنین کسی می گوید: من چه کار دارم به این که او چه اعتقادی دارد! ما با همدیگر رفیق هستیم. اتّفاقاً بحث در همین‏جا است. اگر مراد و منظور تو از رفاقت، پیوند درونی محبّتی است، همین رفاقت برای تو مضر است. اگر هم منظورت روابط ظاهری اجتماعی است نه.

رابطه هدایتی کار هر کس نیست.
صحبتِ عیسی و موسی و دیگر پیامبران الهی(علیهم السلام) نیست. مثل اینکه درِ مغازه‏ای می‏روی، می‏خواهی از آن جنس بخری، رابطه تجاری داری، این جا رابطه دوستی و رفاقتی مطرح نیست و ضرری هم برای تو ندارد. اگر مراد از این جمله و عبارت این است که می‏خواهی بگویی: ما با هم رفیق هستیم و به نوعی پیوند محبتی و درونی داریم، این را قرآن قبول ندارد. خدا این را قبول ندارد. ولی اگر مراد تو این است که رابطه  ما با هم صرفاً یک رابطه ظاهری اجتماعی است، اشکالی ندارد. در باب رابطه هدایتی هم، یک شرط وجود دارد که باید حواست را جمع کنی و ببینی کار تو هست، یا نه.

2. اهل کتاب و کفّار
تا این جا این مسأله مربوط به یهود و نصاری بود. «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاء»، در همین سوره مائده، بعد از پنج یا شش آیه می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِیاء» آنجا دو مورد از ادیان الهی را که نسخ شده اند، مطرح می‏کند؛ این جا بطور کلی اوّل اهل کتاب، بعد مدار را باز می‏کند و بعد از چند آیه، می‏گوید: «وَ الْكُفَّار» مطلب را توسعه می‏دهد. یعنی خیال نکن که نصرانیت و یهودیت در موضوع نهی، مدخلیت دارند! آنچه مدخلیت دارد مسأله تقابل بین پیوندهای درونی اعتقادی شما است. مثلاً کسی هم که کمونیست است، شامل این نهی از رفاقت می شود چون او نصرانی یا یهودی نیست ولی کافر که هستند! «وَ الکُفّار».

اعتقادات نباید خراب شود!
این که خداوند مطلب را گسترش‏ می‏دهد، منظور چیست؟ معلوم است، چون این رابطه درونی که بر محور محبّت است، روی پیوند درونی اعتقادی انسان را تخریب می کند. این رابطه اثر سوء دارد. لذا مدار بحث را باز می‏کند و می گوید خیال نکنی فقط نصرانیت و یهودیت این طور هستند! آن‏ها موضوعیت ندارند. عمده این است که در رابطه محبتی، پیوند درونی اعتقادی انسان نباید خراب شود. لذا ما را نهی می کند.

 

********************************
منبع: 
برگرفته از درس استاد اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی

Share