شعر «کنار من» از سیدحسن موسوی
از سری اشعار سیدحسن موسوی، شعر «کنار من» از دفتر شعر «قطره» تقدیم حضورتان میگردد.
کنار من :
کنار من آرام نشستی؛
در شبهای بیقراری و سرمستی
می دانم که در کنار من همیشه هستی
من تو را به تماشاخانه وجود می خوانم
و تو سرمست و مدهوش،
از خواهش نافرجام من،
به فتح دل من خرسندی؛
نمی دانم که چرا بر بیقراری من می خندی؟!
یا چرا اشک را بر چشمان من می پسندی؟!
ای نشسته در کنار من آرام
ای شکسته در میان بغض و صدای من
با من حرف بزن
با من حرف بزن
صدای تو برده هوش و صبر و قرار من
عطر قدمهایت مرا تا مرز جنون می خواند
و دستانی رو به سوی آسمان بلند می شود
تا تو را در میان «های ها و هوی ها» ورق زند
تو بی اعتنا از این «دنیا»؛
تو بی اعتنا از این همه «ما»؛
در خلوت خود خلوت مرا شکستی.
من نمی خواهم
من نمی خواهم
عشق را بی تو تنها
آری، نیک می نگرم «غصه» زیباست
آری، نیک می نگرم «من»ها همه بی ماست
مـن پُــربارم؛ از غصــه
از انــــدوه
از خواهش
از گــــریه
از شـــوق
از تمام لحظه های چشم انتظاری
در کنار گرمی آن دستان یاری
نیک دیدم همه را؛
آری، زندگی چون خوردن ریحان است ...
برای دسترسی به سایر آثار «سیدحسن موسوی» اینجا کلیک کنید
31/05/1385 مغان
دیدگاهها
به به فوق العاده هست
آری نیک مینگرم من ها همه بی ماست...