مُسیَّب بن نَجَبَة از جمله روسای شیعه کوفه بود که امام حسین (علیه السلام) را به کوفه دعوت کرد ولی نتوانست در کربلا ایشان را یاری کند و در نهایت به همراه توابین در عین الورده کشته شد.
مُسیَّب بن نَجَبَة ابن ربيعة بن رباح بن عوف بن هلال بن شمخ بن فزارة الفزاري[1]، از قدمای تابعین، روسای شیعه و از زاهدین[2] و از اصحاب حضرت علی(ع)[3] ، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است[4] که ساکن کوفه بود. مُسیَّب بن نَجَبَة از جمله کسانی است که در جنبش توابین حضور داشت از اینرو بیشترین گزارش های تاریخی درباره وی تحت تاثیر همین حادثه قرار دارد. با این حال اخبار پراکنده ای هم در منابع درباره قبل از این دوران وجود دارد. از جمله اینکه مسیب بن نجبه در جنگ قادسیه و فتوحات عراق حضور داشت[5]. در دوران خلیفه سوم، جزء کسانی است که بر شیوه حکمرانی کارگزاران خلیفه اعتراض می کند. [6] وی همچنین از امرای حضرت علی(ع) در جنگ های جمل، صفین و نهروان بود[7].
شرایط زمانه و سختی های آن همواره معیار خوبی برای سنجش اعمال و رفتار انسان هاست. مُسیَّب بن نَجَبَة از جمله روسای شیعه است که در دوران امامت امام حسن مجتبی(ع) در آزمون سختی قرار گرفت.وی از جمله شیعیانی است که بر صلح حضرت با معاویه اعتراض می کند[8] و علت آن بخاطر سخنانی است که معاویه با ورود خود به کوفه در مسجد ایراد کرد.
به نوشته صاحب «الفتوح»، بعد از سخنان معاویه در مسجد کوفه، «مسيّب بن نجبه الفزارىّ برخاست و به نزد امام حسن (ع) آمد و گفت:چندانكه تأمّل مىكنم به هيچ نوع مرا اين مشكل حلّ نمىشود و تعجب من از تو به آخر نمى رسد كه چرا با معاويه صلح كردى و چهل هزار مرد شمشير زن در خدمت تو. اين چه كار بود كه كردى و نفس خويش و فرزندان و اهل بيت و شيعه را از او عهدى نستدى؟ صلحنامه اى نوشته اى كه ميان تو و ميان اوست و ديگر مردمان چنانكه مى بايد از آن خبر ندارند و بدين سبب است كه معاويه بر منبر مىرود و مى گويد عهدى كه كرده ام اختيار به دست من است خواهم بدان وفا كنم خواهم نكنم. در حضور تو چنين سخن مى گويد. و الله كه اين سخن با تو مىگفت و با هيچ كس ديگر نمى گفت، سهوى بزرگ تو را افتاد، عاقبت آن كار خير باد».[9]
این در حالی بود مُسیَّب بن نَجَبَة درک درستی از شرایط زمانه نداشت و تحت تاثیر احساسات خود قرار گرفته بود. در حالی که امام حسن مجتبی(ع) بر اساس سنجش شرایط زمانه و فراهم نبودن ادامه جنگ با معاویه برای حفظ جان شیعیان تصمیم به این کار گرفته بود.
با مرگ معاویه و شروع حکومت یزید، سليمان بن صرد و مسيّب بن نجبه و رفاعة بن شدّاد و حبيب بن مظاهر ، جزء اولین شيعيان مؤمن و مسلمان كوفه بودند که به امام حسين(ع) نامه نوشتند و او را به عراق دعوت کردند.[10] شرایط کوفه آنگونه که رهبران شیعی کوفه پیش بینی کرده بودند جلو نرفت و با آمدن عبیدالله به کوفه همه برنامه ها تغییر یافت و سخت گیری های وی باعث شد که عملا رهبران شیعه نتوانند حسین بن علی(ع) را یاری کنند. کشته شدن امام(ع) در کربلا غم و اندو سنگین بر رهبران بزرگ شیعه کوفه برجای گذاشت و از اینکه نتوانسته بودند امام را یاری کنند پشیمان بودند.[11]
در چنین شرایطی پنج تن از بزرگان شیعه کوفه از جمله سليمان بن صرد الخزاعى، مسيب بن نجبه الفزارى ، عبد الله بن سعد بن نفيل الازدى، عبد الله بن وال التيمى و رفاعة بن شداد البجلى که همگی از اصحاب حضرت امیرالمومنین بودند[12]در خانه سليمان بن صرد الخزاعى گرد آمدند و هر يك سخنانى گفتند و عزم جزم كردند كه انتقام خون حسين(ع) را از قاتلان او بگيرند.[13] اینگونه بود که جنبش توابین شکل گرفت.
در پایان نبرد سخت عین الورده، مسیب بن نجبه و بسیاری از توابین دیگر در سال(65 ه.ق) كشته شدند.[14] پس از پایان جنگ، حصين بن نمير سر مسيب بن نجبه را همراه ادهم بن محرز باهلى پيش عبيد الله بن زياد فرستاد و ابن زياد هم آن را براى مروان بن حكم به دمشق فرستاد و او آن را در دمشق بر نيزه نصب كرد.[15]
██████████████████████████
منبع: فرهنگ نیوز
-----------------------------------
پی نوشت ها:
[1] - ابن سعد، ج6،ص241؛ ابن حجر عسقلانی،ج6،ص234
[2] -کشی، ص69
[3] - ثقفی کوفی، ج2،ص:774؛ طوسی، ص81
[4] -خویی،ج18 ، ص162
[5] - ابن سعد، ج6،ص:241؛ ابن حجرعسقلانی، ج6،ص234
[6] -ابن اعثم کوفی، ج2،ص390
[7] - ابن سعد، ج6،ص241؛ ابن خلدون، ج2، ص614
[8] -ابن شهرآشوب، ج4، ص 35
[9] - ابن اعثم کوفی، ،ج4،ص294،295
[10] -ابومخنف کوفی، ص90، ابن شهرآشوب، ج4، ص 89
[11] -ابن سعد، ج4،ص219
[12] -ثقفی کوفی، ج2،ص775
[13] -طبری، ج5،ص552، یعقوبی، ج2،ص257
[14] -طبری، ج5،ص599؛ ابن سعد، ج6،ص241؛یعقوبی، ج2،ص257، مسعودی، مروج الذهب، ص 269؛ ابن خلدون، ج3،ص216
[15] -ابن سعد، ج6،ص241
-----------------------------------------
منابع و ماخذ:
ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى، الغارات، تحقيق جلال الدين حسينى ارموى، تهران، 1353ش؛ أبو الحسن على بن الحسين بن على مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم، 1409؛ أبو جعفر محمد بن جرير طبري، تاريخ الأمم و الملوك ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، 1387/1967؛ أبو محمد أحمد بن اعثم كوفى، الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، 1411/1991؛ ابومخنف كوفى ، وقعة الطفّ،مصحح: يوسفى غروى، محمد هادى، قم، 1417؛ احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى، تاريخ یعقوبى، ، بيروت ، دار صادر، [بى تا]؛ احمد بن على بن حجر عسقلانى، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، 1415/1995؛ خويى، معجم رجال الحديث، قم،1410؛طوسی، رجال الشيخ الطوسي، نجف، 1381؛ عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق خليل شحادة، بيروت، ، 1408/1988؛محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، 1410/1990؛ محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى،مناقب، قم،1379 ؛ محمد بن عمر كشى، رجال الکشی، مشهد، 1348ش.
دیدگاهها
حل شد....