شهادت شش ماهه به روایت اول
هنگامى که امام حسین علیه السلام شهادت خاندان و فرزندانش را دید و از آنان کسى جز امام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش- امام سجّاد علیه السلام- نماند، ندا داد:
«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؟»
آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟».
با طنین افکن شدن نداى استغاثه امام علیه السلام، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام علیه السلام به خیمه ها نزدیک شد و فرمود: «ناوِلُونی عَلِیّاً ابْنی الطِّفْلَ حَتّى اوَدِّعَهُ» فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم.
فرزندش را نزد امام آوردند. امام علیه السلام در حالى که طفلش را مى بوسید، خطاب به او فرمود: «وَیْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ» وای به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا صلى الله علیه و آله با آنان به مخاصمه برخیزد.
هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که حرملة بن کاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد.
امام علیه السلام دستها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خونها را به سوى آسمان پاشید و به خدا عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا»
بار الها! اگر در این دنیا ما (در ظاهر) بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما».
بعد از شهادت آن طفل، امام علیه السلام از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبر کوچکى کند و کودکش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود). (مقتل خوارزمی، ج 2 ص 32 ؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج 45 ص 46 ؛ عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص 497)
علّامه مجلسى مىافزاید: امام فرمود: «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ» این مصیبت بر من آسان است، چرا که در محضر خداست.
امام باقر علیه السلام فرمود: «فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ» از خون گلوى على اصغر که امام آنها را به آسمان پاشید، قطره اى به زمین برنگشت.
در روایت دیگرى آمده است که امام حسین علیه السلام فرمود: «لا یَکُونُ أَهْوَنَ عَلَیْکَ مِنْ فَصیلٍ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ، فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا»
خدایا! فرزندم نزد تو کمتر از بچّه ناقه صالح پیامبر نیست. خدایا! اگر پیروزى (ظاهرى) را از ما دریغ داشته اى بهتر از آن را روزى ما فرما. (بحارالانوار علامه مجلسی، ج 45 ص 46)
شهادت شش ماهه به روایت دوم
معالى السبطین از قول ابومخنف شهادت طفل شیرخوار را به گونه دیگرى آورده است، مىگوید: امام علیه السلام پس از شهادت على اکبر به خواهرش فرمود: «یا اخْتاهُ اوُصیکِ بِوَلَدی الصَّغیرَ خَیْراً، فَانَّهُ طِفْلٌ صَغیرٌ وَ لَهُ مِنَ الْعُمْرِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ» خواهرم! به فرزند خردسالم نیکى کن، او خردسال است و تنها شش ماه دارد».
خواهر عرض کرد: «برادرجان! این طفل به مدّت سه روز است که جرعه آبى ننوشیده است، از این گروه کمى آب بطلب!».
امام علیه السلام با شنیدن این سخن، طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود:
«یا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخی وَ أَوْلادی وَ أَنْصارِی وَ ما بَقِی غَیْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ یَتَلَظّى عَطَشَاً مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ اتاهُ إِلَیْکُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ»
اى مردم! شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و کسى جز این طفل که بى هیچ گناهى از تشنگى مى سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سیراب کنید. (معالی السبطین، ج 1 ص 418)
و به تعبیر «نفس المهموم» امام علیه السلام فرمود: «یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ» اى مردم اگر به من رحم نمى کنید به این طفل خردسال رحم کنید.
امام علیه السلام در حال گفتن این سخنان بود که بناگاه تیرى از سوى ستمگرى سیاه دل- حرملة بن کامل اسدى- حلقوم طفل را پاره کرد و از گوش تا گوش را درید.
امام علیه السلام کف دستش را زیر گلوى بریده طفل گرفت و چون از خون پر شد، آن را به آسمان پاشید و در روایت دیگر آمده است، امام دستانش را زیر گلوى طفل گرفت و گفت: «یا نَفْسُ اصْبِری فیما أَصابَکِ، الهی تَرى ما حَلَّ بِنا فی الْعاجِلِ فَاجْعَلْ ذلِکَ ذَخیرَةً لَنا فی الْاجِلِ» اى نفس! در برابر این همه مصیبت شکیبا باش! خدایا! تو مى بینى که در این دنیاى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخیزمان ذخیره ساز. (نفس المهموم، ص 349)
در روایت دیگرى آمده است که امام علیه السلام به خدا عرض کرد: «اللَّهُمَّ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ دَعَوُنَا لِیَنْصُرُونا فَخَذَلُونا وَ أَعانُوا عَلَیْنا، اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ، وَ احْرِمْهُمْ بَرَکاتِکَ، اللَّهُمَّ لا تُرْضِ عَنْهُمْ أَبَداً، اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فی الدُّنْیا، فَاجْعَلْهُ لَنا ذُخْراً فِی الْآخِرَةِ وَ انْتَقِمْ لَنا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»
خدایا! تو مى دانى که اینان ما را دعوت کردند تا به یارى مان بشتابند ولى ما را رها کردند و در برابر ما بپاخاستند، خدایا! باران آسمان را از آنان دریغ دار و آنان را از برکاتت محروم کن. خدایا هرگز از آنان خشنود مشو.
خدایا اگر در دنیا، پیروزى را از ما دریغ داشته اى، آن را ذخیره آخرت ما قرار ده و از گروه ستمکاران انتقام ما را بستان». (عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص 497)
منبع: پایگاه اطلاع رسانی استاد حسن رمضانی