شعر استاد عشق از نیّر تبریزی / حضرت علی اصغر علیه السلام
شعر استاد عشق از نیّر تبریزی / حضرت علی اصغر علیه السلام
قطعه شعری تحت عنوان «استاد عشق» از استاد نیّر تبریزی ویژه روز هفتم ماه محرم، به مناسب شهادت طفل شیرخواره ی کربلا حضرت علی اصغر علیه السلام ...
شعر «استاد عشق» / نیّر تبریزی
کودکی در عهد مهد استاد عشق
داده پیران کهن را یاد عشق
طفل خرد اما به معنی بس سترک
کز بلندی خرد بنماید بزرگ
****
خود کبیر است ارچه بنماید صغیر
در میان شعبه سیاره تیر
عشق را چون نوبت طغیان رسید
شد سوی خیمه روان شاه شهید
****
دید اصغر خفته در حجر رباب
چون هلالی در کنار آفتاب
چهره کودک چو دردی برگ بید
شیر در پستان مادر ناپدید
****
با زبانحال آن طفل صغیر
گفت با شه کی امیر شیر گیر
جمله را دادی شراب از جام عشق
جز مرا کمتر نشد زان کام عشق
****
گرچه وقت جانفشانی دیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
زان مِی آیی کز وی چو قاسم نوش کرد
نوعروس بخت در آغوش کرد
****
زان مِی آی کاکبر چو رفت از وی ز پا
با سرآمد سوی میدان وفا
جرعه ای از جام تیر و دشنه ام
در گلویم ریز بس که تشنه ام
****
شه گرفت آن طفل مه اندر کنار
یافت در وی در دل دریا قرار
آری آری مه که شد دورش تمام
در کنار خور بود او را مقام
****
برد آن مه را بسوی رزمگاه
کرد رو با شامیان رو سیاه
گفت کای کافر دلان بد سگال
که برویم بسته اید آب زلال
****
گر شما را من گنهکارم به پیش
طفل را نبود گنه در هیچ کیش
آب ناپیدا و کودک ناصبور
شیر از پستان مادر گشته دور
****
زین فراتی که بود مهر بتول
جرعه ای بخشید بر سبط رسول
شاه در گفتار و کودک گرم خواب
که ز نوک ناوکش دادند آب
****
در کمان بنهاد تیری حرمله
او فتاد اندر ملائک غلغله
رست چون تیر از کمان شوم او
پر زنان بنشست بر حلقوم او
****
چون درید آن حلق تیر جانگداز
سر ز بازوی یدالله کرد باز
تا کمان زه خورده چرخ پیر را
کس ندیده دونشان یک تیر را
****
تیر کز بازوی آن سرور گذشت
بر دل مجروح پیغمبر گذشت
نوک تیر و حلق طفل ناتوان
آسمانا واژگون بادت کمان
****
شه کشید آن تیر و گفت ای داورم
داوری خواه از گروه کافرم
نیست این نوباوه پیغمبرت
از فصیل ناقه کمتر در برت
****
شه ببالا می فشاند آن خون پاک
قطره ای زان برنگشتی سوی خاک
بنگرید آن مرغ دست آموز عرش
که چسان در خون همی غلطد بفرش
****
این نگارین خون که دارد بوی طیب
تحفه ای سوی حبیب است از جیب
در ربائید این نگار پاک را
پرده گلناری کنید افلاک را
****
در ربائید این گهرهای ثمین
که نیاید دانه ای زان بر زمین
قطره ای زین خون اگر ریزد بخاک
گردد عالم گیر طوفان هلاک
****
تیر خورده شاهباز دست شاه
کرد بر روی شه آسیمه نگاه
غنچه لب بر تبسم باز کرد
در کنار باب خواب ناز کرد
****
وان گشودن لب به لبخند از چه بود
وان نثار شکر و قند از چه بود
پس ندا آمد بدو کای شهریار
این رضیع خویش را بر ما گذار
****
تا دهیمش شیر از پستان حور
خوش بخوابانیمش اندر مهد نور
پس شه آن دُرّ ثمین در خاک کرد
خاک غم بر تارک افلاک کرد
****
آری آری عاشقان روی دوست
اینچنین قربانی آرند سوی دوست
اندر آن کشور که جای دلبر است
نه حدیث اکبر و نه اصغر است
جهت مطالعات بیشتر در مورد ماه محرم، «ویژه نامه خورشید بر نیزه» را مشاهده نمایید.
افزودن دیدگاه جدید