نه کتمان نعمت ، نه صرف آن در راه باطل
هر انسانی در زندگی خود قابلیت ها و نعمت هایی دارد. یکی سرمایه دار، یکی درسخوان و با استعداد، یکی ماهر در کارهای فنی و غیره. خداوند دوست دارد که این نعمت ها(مثلا سرمایه مادی) را در راه حق صرف کند؛ اما برخی آن را در راه باطل صرف می کنند و یا آن را کتمان می کنند. ما در این نوشتار با استفاده از آیات قرآن به این دو نکته می پردازیم:
نکته اول: در راه باطل صرف کردن نعمت؛ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِلىَ جَهَنَّمَ يحُشَرُون؛ كافران اموالشان را انفاق مى كنند براى اين مقصود كه راه خدا را ببندند(هزینه کردن در جنگ بدر و احد) پس به زودى مال هايشان بر سر اين خيال باطل برود و حسرتش بر دل آنها بماند و آن گاه مغلوب نيز خواهند شد، و كافران را به سوى جهنم جمعا رهسپار سازند.»[1] متاسفانه برخی افراد جامعه، پیام این آیه را درک نکرده و با آن مخالفت می کنند(صرف پول در مراسمات لهو لعب و امثال این). خداوند به همه رحم کند.
نکته دوم: کتمان نعمت های الهی؛ «الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً؛ همان كسانى كه (از بذل مال و دانش) بخل مى ورزند و مردم را نيز (با گفتار و كردار) به بخل وا مى دارند و آنچه را كه خداوند از فضل و بخشش خود به آنها داده كتمان مى كنند. و ما براى كافران عذابى خواركننده آماده كرده ايم.»[2] خدا نکند که ما جزء این گروه باشییم که تفاوت چندانی با مورد فوق ندارد. کسی که خمس و زکات واجب مالش را نمی پردازد و تا اسم خمس و زکات می آید، با جزع و فزع از گرفتاری و نداری خود می گوید، مشمول این آیه است. او در حالی سرمایه خود را کتمان می کند که تا قبل از بحث خمس و زکات، سرمایه خود را به رخ این و آن می کشید.
نکته: در آیات دیگر قرآن، به صراحت از کتمان نعمت های الهی دیگر(کتمان علم) نهی شده است؛ مانند کتمان دلایل نبوت رسول خدا در انجیل و تورات توسط علمای اهل کتاب[3] و نیز کتمان احکام آن دو کتاب برای رسیدن به مقاصد دنیوی[4] از این رو نشر دانش ارزش فوق العاده ای دارد و در احادیث ما از آن به عنوان زکات دانش، تعبیر شده است.[5]
پی نوشت:
1ـــــ انفال/ 36.
2ــــ نساء/ 37.
3ــ بقره/ 159.
4ــ بقره/ 174.
5ــ غررالحکم و دررالکلم، ص391.