مقدمه
بخل و امساک مدّعی اسلام از پرداخت حق واجب، با نفاق وی رابطه مرموزی دارد، زیرا اصول و مبانی اسلامْ وصف نکوهیده بخل را نفی می کند. بر این اساس، بخل از مدّعی مسلمانی می تواند نشانه نفاق او باشد و با عدم معالجه آن توسعه می یابد و فرد با بیماری نفاق خواهد مرد.
خدای سبحان از پیوند مرموز بخل و نفاق چنین پرده برداشته است: گروهی از آنان با خدا پیمان بستند که اگر خدا از فضل خویش به آنان عطا فرماید، صدقه بدهند و از صالحان باشند، پس چون از فضل خویش به آنان داد، به آن بخل ورزیدند و از آن اعراض کردند و روی برتافتند. خدای سبحان در پی این خلف عهد و پیمان شکنی که منشأ آن بخل بود، عقوبت آنان را نفاق قرار داد: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ ٭ فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ٭ فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ٭ أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ﴾.[1]
بررسی آیات مزبور نشان می دهد که اوصاف نکوهیده متعددی که مطرح شدند، مُصدّر به بخل هستند؛ یعنی سرفصل تولّی، اعراض، خلف وعده و کذب، وصف قبیح بخل قرار دارد، بنابراین کیفر تلخ نفاق محصول بخل است که آغاز سیّئات مذکور است. در بحث روایی نیز خواهد آمد که بخلْ زمامدار بسیاری از زشتی هاست.
آری در نظام تکوین، هر گناهی اثری خاص دارد. در دعای شریف کمیل این حقیقت با صراحت آمده است: َ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلَاء.[2] محقق و محدث بزرگوار، فیض کاشانی(قدس سره) در وافی برخی از گناهان مشخص را که پیامدهای معیّن دارد، گردآورده است.[3]
پیامد گناه بخل در مسائل مالی و غیر مالی، نفاق است. بخل عالمانه و عمدی درباره نعمت الهی، سرانجام به نفاق می انجامد و آیه شریفه ﴿وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾[4] می تواند شاهدی بر این مدّعا باشد، زیرا سیاق آیات ناظر به اوصاف پلید اهل نفاق است، هرچند نمی تواند دلیلی برای اثبات این مهم به شمار آید. طبق این آیه، بخیلان هنگام مرگ می گویند که اگر خداوند مرگشان را تأخیر اندازد، تصدّق خواهند کرد و در زمره صالحان درخواهند آمد و چون این آرزوی خام با چگونگی زندگی آنان در تضاد است، نشان بیماری جانکاه نفاق در آن هاست که در اعماق وجودشان ریشه دوانده است.
تذکّر: بعضی از مراحل ضعیف نفاق در افراد سست ایمان مشهود است، چنان که برخی از مراتب ضعیف شرک در آن ها یافت می شود: ﴿وما یُؤمِنُ اَکثَرُهُم بِاللهِ اِلاّوهُم مُشرِکون﴾[5]، بنابراین نباید مرتبه شدید نفاق را در بخیل جست وجو کرد.
بحث روایی
شأن نزول
عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: الایة نزلت فی مانعی الزکاة.[6] و قال السدّی: نزلت فی البخل بالمال و الإنفاق فی سبیل الله.[7]
عن ابن عبّاس: ﴿ولایَحسَبَنَّ الَّذینَ یَبخَلونَ بِما ءاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِه﴾، یعنی بذلک أهل الکتاب إنّهم بخلوا بالکتاب أن یبیّنوه للناس[8] و قال: إنّ المراد بالایة، الّذین یبخلون ببیان صفة محمّدﷺ؛ و الفضل هو التوراة الّتی فیها صفته.[9]
اشاره: أ. ظاهراً روایت اوّل به سیاق آیه نزدیک تر است، چنان که روایات ناظر به این معنا در ذیل آیه نیز مؤید آن است؛ لیکن اطلاق آیه از شمول بخل غیر مال را ابایی ندارد.
ب. اختلاف است که جریان حق مالی هرچند به آن تصریح نشد تمثیل است برای بخل در علم، جاه و...، یا تعیین است.
برخی به استناد ممنوع بودن کتمان علم نافع: مَنْ سُئِلَ عمَّا یَعْلَمُه فکَتَمَهُ أَلْجَمه اللَّهُ بلِجامٍ مِن نارٍ یَوْمَ القِیَامَةِ[10] آیه را مطلق دانسته و مختص به جریان زکات واجب ندانسته اند.[11]
کیفر بخل و نپرداختن زکات مال
عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: مَن بَخِلَ ولَم یُنفِق مالَهُ فی طاعَةِ اللّهِ ، صارَ ذلِکَ یَومَ القِیامَةِ طَوقا مِن نارٍ فی عُنُقِهِ، وهُوَ قَولُهُ (عزّ وجلّ): ﴿سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیمَة﴾؛ امام صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس بخل بورزد و مال خویش را در راه طاعت خدا انفاق نکند، روز قیامت، آن مال، طوق آتشینی در گردن او می شود؛ و این است [معنای] سخن خداوند که: «به زودی، آنچه بدان بخل ورزیده اند، روز قیامت طوقِ گردنشان می شود.»[12]
َ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیمَة﴾ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا مِنْ أَحَدٍ یَمْنَعُ مِنْ زَکَاةِ مَالِهِ شَیْئاً إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُعْبَاناً[13] ً مِنْ نَارٍ مُطَوَّقاً فِی عُنُقِهِ یَنْهَش [14] مِنْ لَحْمِهِ حَتَّى یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ ثُمَّ قَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل : ﴿سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِه﴾ یَعْنِی مَا بَخِلُوا بِهِ مِنَ الزَّکَاةِ؛ محمّد بن مسلم گوید: از امام صادق علیه السّلام دربارۀ گفتار خداوند عزّ و جلّ پرسیدم که مى فرماید:«به زودى آن چه را که در پرداخت آن بخل مى ورزند در روز رستاخیز به گردن آن ها خواهند پیچید».
فرمود: اى محمّد! هرکه چیزى از زکات دارایى خود را نپردازد، خداوند عزّ و جلّ آن را در روز رستاخیز اژدهایى آتشین قرار خواهد داد که بر گردن او مى پیچد و از گوشت او نیش زند، تا از حساب رسى فارغ شود.
آن گاه فرمود: و این معناى گفتار خداوند عزّ و جلّ است که «به زودى آن چه را که در پرداخت آن بخل مى ورزند در روز رستاخیز به گردن آن ها خواهند پیچید». یعنى از پرداخت زکات بخل مى ورزیدند.[15]
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ ذِی زَکَاةِ مَالٍ إِبِلٍ وَ لَا بَقَرٍ وَ لَا غَنَمٍ یَمْنَعُ زَکَاةَ مَالِهِ إِلَّا أُقِیمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِقَاعٍ [16] ٍ قَفْرٍ [17] یَنْطَحُه [18] ُ کُلُّ ذَاتِ قَرْنٍ بِقَرْنِهَا وَ یَنْهَشُهُ کُلُّ ذَاتِ نَابٍ بِأَنْیَابِهَا وَ یَطَؤُهُ کُلُّ ذَاتِ ظِلْف [19] ٍ بِظِلْفِهَا حَتَّى یَفْرُغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ خَلْقِهِ وَ مَا مِنْ ذِی زَکَاةِ مَالٍ نَخْلٍ وَ لَا زَرْعٍ وَ لَا کَرْمٍ یَمْنَعُ زَکَاةَ مَالِهِ إِلَّا قُلِّدَتْ أَرْضُهُ فِی سَبْعَةِ أَرَضِینَ یُطَوَّقُ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: و هیچ مالدارى نیست که زکات شتر، گاو یا گوسفند خود را ندهد، مگر این که خداوند در روز قیامت او را در دشت صاف و نرمى زندانى نموده و هر حیوان سم دارى او را لگدکوب کرده و هر جانورى نیش دارى به او نیش مى زند و هیچ مالدارى نیست که زکات نخل، انگور و زراعت خرما، کشمش، گندم و جو) خود را ندهد، مگر این که خداوند زمینش را تا عمق زمین هفتم در روز قیامت طوق گردنش مى نماید.[20]
قال رسول الله ﷺ: ما مِن ذی رَحِمٍ یَأتی رَحِمَهُ فَیَسأَ لُهُ فَضلاً أعطاهُ اللّهُ إیّاهُ فَیَبخَلُ عَلَیهِ ، إلّا اُخرِجَ لَهُ یَومَ القِیامَةِ شُجاعٌ[21] ُ مِنَ النَّارِ یَتَلَمَّظُ[22] حتّی یطوَّقه. ثمّ قرأ ﴿ولایَحسَبَنَّ الَّذینَ یَبخَلون... ﴾؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ خویشاوندی نیست که نزد خویشاوند خود برود و از نعمتی که خدا به او داده است، چیزی بخواهد و او از وی، دریغ بدارد، مگر این که در روز قیامت، ماری به نام شُجاع (افعی)، از جهنّم بیرون آورده می شود که زبانش را دور دهانش می چرخاند و بر گردن او حلقه می زند.[23]
اشاره: أ. کیفری که در این روایات درباره عدم پرداخت زکات اموال و ندادن مال در راه اطاعت خداوند آمده است، ناظر به زکات واجب است، هرچند اطلاق بعضی از آن ها حقوق مالی دیگر را هم شامل می شود.
ب. حاصل روایات این است: کسی که زکات واجب اموالش را نمی پردازد و بخل می ورزد، گنج او روز قیامت به صورت ماری بزرگ از آتش جهنّم درمی آید و به دور گردنش می پیچید و آزارش می دهد.
در حدیث سوم آمده است که در صحرای محشر تا هنگامی که خداوند از حساب خلقش فارغ شود، شاخدار با شاخش و نیشدار با نیشش و سُمدار با سُمش او را می آزارند.
ج. این روایات نیز مانند سایر روایات تجسّم اعمال است که هر نوع گناه و مخالفت احکام شریعت در روز قیامت به صورتی خاص برای عذاب و کیفر گناهکار مجسّم می شود، چنان که هر عمل نیکی نیز در مورد پاداش این گونه است.
رذیله بخل و هشدار به بخیل
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء؛ بخل ورزیدن، کانون تمام عیب ها و مهاری است که انسان را به سوی هر بدی و زشتی می کشاند.[24]
وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ وَ یَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِی إِیَّاهُ طَلَبَ فَیَعِیشُ فِی الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَرَاءِ وَ یُحَاسَبُ فِی الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِیَاء؛ تعجب می کنم از آدم بخیل که در حالی که دنبال ثروت و بی نیازی است و از فقر فراری می کند، در عمل، به همان گرفتار است و از غنا دور می شود در دنیا مثل یک آدم فقیر و بدبخت و مفلوک زندگی می کند؛ چون خودش را صرف پول می کند و حاضر نیست پول را صرف خودش بکند. [25]
وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَیُّهَا الْیَفَنُ[26] الْکَبِیر الَّذِی قَدْ لَهَزَهُ الْقَتِیر[27] کَیْفَ أَنْتَ إِذَا الْتَحَمَتْ أَطْوَاقُ النَّارِ بِعِظَامِ الْأَعْنَاقِ وَ نَشِبَتِ الْجَوَامِع [28] حَتَّى أَکَلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِدِ فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِی الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِی الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّیقِ فَاسْعَوْا فِی فَکَاکِ رِقَابِکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا أَسْهِرُوا عُیُونَکُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَکُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَکُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَکُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِکُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا؛ اى پیر کهن سال! اى کسى که پیرى در سراسر وجودت نفوذ کرده! چگونه خواهى بود آن زمانى که طوقهاى آتشین به گردنها افکنده مى شود و غلهاى جامعه دست و گردن را به یکدیگر مى بندد و چنان فشار مى دهد که گوشت هاى ساق دستها را مى خورد.[29]
اشاره: أ. بخل کانون همه بدی ها و مهاری است که انسان را به سوی هر بدی می کشاند. انسان بخیل به جای فروتنی به فرومایگی مبتلا شده و به سوی هر مالی دست می گشاید و به جای آنکه کرامت انسانی اش را پاس دارد، هر کسی را با معیار مال تکریم می کند.
ب. بخیل از ترس فقر به دام فقر گرفتار می آید.
ج. حدیث سوم هشدار امام(علیه السلام) به کسی است که به سن پیری رسیده و او را از طوق ها و غل و زنجیرهای آتشین قیامت که به دست و گردن خواهد افتاد به گونه ای که گوشت دست ها را بخورد، بیم داده و می فرماید که حال تندرستی و گشایش خود را غنیمت شمرده و در آزادی خود پیش از بسته شدن درهای امید بکوشید؛ با شب زنده داری و پرهیز از شکم بارگی به اطاعت حق برخیزید و با اموال خود انفاق کنید؛ از جسم خود بگیرید و بر جان خود بیفزایید و در بخشش بُخل نورزید.
د. تعدیل نیروی شهوت و نه تعطیل آن، سخاوتی است که نفس انسان متکامل از قوه ای می کاهد و بر قوه دیگر یعنی عقل عملی می افزاید و این تأدیب نیروهای نازل و تهذیب قوای دانی، برای رُقِی و کمال نیروی عالی «جود» محسوب شده است.
مطالب تکمیلی:
مالکیت انسان در اسلام
براهين حرمت بخل
------------------------------
پی نوشت:
[1] ـ سوره توبه، آیات 78 ـ 75
[2] ـ مصباح المتهجد، ص775؛ مفاتیح الجنان، «دعای کمیل».
[3] ـ الوافی، ج5، ص1083 ـ 835.
[4] ـ سوره منافقون، آیه 10
[5] ـ سوره یوسف، آیه 106
[6] ـ مجمع البیان، ج2 ـ 1، ص896
[7] ـ تفسیر البحر المحیط، ج3، ص133
[8] ـ الدر المنثور، ج2، ص394
[9] ـ مجمع البیان، ج2 ـ 1، ص897
[10] ـ التفسیر الکبیر، مج5، ج9، ص119؛ بحار الانوار، ج65، ص216
[11] ـ التفسیر الکبیر، مج5، ج9، ص119
[12] ـ تفسیر القمی، ج1، ص127
[13] ـ ثعبان: اژدها (لسان العرب، ج1، ص236، «ث ع ب»).
[14] ـ ینهش: نهشه الحیة: تناول الشی ء بفمه لیعضه فیؤثر فیه و لایجرحه (لسان العرب، ج6، ص360، «ن ه ش»).
[15] ـ الکافی، ج3، ص502؛ البرهان، ج2، ص134 ـ 133
[16] ـ قاع: زمین هموار (مجمع البحرین، مج2، ج3، ص560، «ق و ع» ).
[17] ـ قفر: صحرا، دشت (ر.ک: مجمع البحرین، مج2، ج3، ص536، «ق ف ر» ).
[18] ـ ینطحه: نطحه الثور ونحوه: أصابه بقَرْنه (مجمع البحرین،مج2،ج4،ص328، «ن ط ح» ).
[19] ـ ظلف: سُم (مجمع البحرین، مج2، ج3، ص90، «ظ ل ف» ).
[20] ـ تفسیر العیاشی، ج1، ص208 ـ 207
[21] ـ شُجاع: مار (مجمع البحرین، مج1، ج2، ص485، «ش ج ع» ).
[22] ـ تتلمّظ الحیة: اَخْرَجَت لسانها (المعجم الوسیط، ص838).
[23] ـ جامع البیان، مج3، ج4، ص239
[24] ـ نهج البلاغه، حکمت 378
[25] ـ همان، حکمت 126
[26] ـ یَفَن: پیر (النهایه، ابن اثیر، ج5، ص299، «ی ف ن» ).
[27] ـ لهزه القتیر: خالطه الشیب (مجمع البحرین، مج2، ج4، ص146، «ل ه ز»).
[28] ـ جوامع: اشاره به غل جامع است که با آن دست ها را به گردن می بندند و میان آن ها را جمع می کنند و فشار آن به حدی است که نه تنها گوشت کتف، بازو و محدوده مرفق بلکه گوشت های ساعد را نیز می خورد (ر.ک: مجمع البحرین، مج1، ج1،ص396، «ج م ع» ).
[29] ـ نهج البلاغه، خطبه 183، بند 20 ـ 18