فقدان بومی گرایی ؛ نگاهی به انیمیشن فیلشاه
همین خلاصه کوتاه از انیمشن فیلشاه ، آثاری را برای ما یادآوری می کند و باعث می شود نگاهی تاریخی به انیمیشن فیلشاه داشته باشیم و به این فکر کنیم که آیا مسیری که فیلشاه انتخاب کرده است می تواند در نهایت ما را به سمت انیمیشن ایرانی و بومی رهنمون شود.
دانلود و تماشای آنلاین: انیمیشن سینمایی فیلشاه
پس از انیمیشن سینمایی نسبتا موفق شاهزاده روم، هادی محمدیان و اعضای گروه هنر پویا امسال هم با یک اثر سینمایی دیگر در جشنواره فجر حاضر شدند تا نشان دهند که قصد دارند در مسیری که انتخاب کرده اند ثابت قدم بمانند.
حضور یک فیلم انیمیشن بلند در بخش مسابقه ملی جشنواره فجر می تواند نویدبخش اتفاقات خوبی در عرصه انیمیشن ایرانی باشد. اول اینکه پس از سالها می توانیم نگاهی جدی به انیمیشن داشته باشیم و آن را به عنوان یک بخش از سینمای ملی بپذیریم. دوم اینکه احتمالا انیمیشن ما به چنان جایگاهی رسیده که هم رده فیلم های سینمایی مان قرار بگیرد پس می تواند سرمایه و نیروی انسانی را به سمت خود متمایل کند و سوم اینکه حالا دیگر باید منتظر آثار بیشتری در این زمینه باشیم که این انتظار همچنان که دل چسب است می تواند گنگ و مجهول هم باشد. اینکه نگرش سینمای ایران تا چه حدی می تواند این شیوه از روایت را بیاموزد و متعاقبا دست به بومی سازی بزند سوالی است که گذر زمان پاسخ آن را به ما می دهد.
داستان فیلشاه در جنگلی در آفریقا رقم می خورد. فیلشاه فرزند رئیس قبیله فیلها که فیلشاد نام دارد قرار است پس از پدر جای او را برای قبیله پر کند اما او برای این کار بیش از اندازه دست و پا چلفتی و ناتوان به نظر می رسد و نمی تواند در مسابقاتی که شرکت می کند از عهده حریفان برآید.
همین خلاصه کوتاه از انیمشن فیلشاه ، آثاری را برای ما یادآوری می کند و باعث می شود نگاهی تاریخی به انیمیشن فیلشاه داشته باشیم و به این فکر کنیم که آیا مسیری که فیلشاه انتخاب کرده است می تواند در نهایت ما را به سمت انیمیشن ایرانی و بومی رهنمون شود.
از ظرف سفالین شهر سوخته تا فیل شاه
در تاریخچه انیمیشن ایران، ظرفی نقاشی شده متعلق به شهر سوخته را اولین انیمیشن ایرانی می دانند که مربوط به حدود پنج هزار سال قبل است. نقاشی های پی در پی که با چرخاندن ظرف حرکت را به بیننده القا می کند شاید نتوان اینطور نتیجه گیری کرد که اولین انیمیشن را ایرانیان ساخته اند اما حتما می توان اینطور استنباط کرد که در هنر ایرانی مولفه های همچون نگاه فانتزی و خیالپردازی که از شاخصه های انیمیشن است وجود داشته است.
در تاریخ سینمای جشنواره ای ایران همواره انیمیشن های کوتاه جایگاه ویژه ای داشته اند. به طوری که در جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران هر ساله انیمیشن های کوتاه قابل قبولی ارائه می شود و اگر بخواهیم انیمیشن به شکل و سیاق امروزین و با استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری را ملاک قرار دهیم و تکنیک هایی همچون استاپ موشن را (که سابقه قدیمیتری در فیلمسازی ایران دارد) فعلا به کناری بگذاریم، انیمیشن های موسوم به سیا ساکتی نقطه عطفی بود در زمینه انیمیشن سازی در ایران. تیزرهای تبلیغاتی سفارشی که از طرف نیروی انتظامی و با هدف فرهنگ سازی از طریق تصویر جذاب، هر از گاهی داستان کوتاهی را برای مردم روایت می کرد. انیمیشن های سیا ساکتی با هزینه هایی که می شد کیفیت نسبتا قابل قبولی در زمانه خود ارائه می داد که برای مخاطب ایرانی تازگی داشت.
با این نگاه و با مقایسه ای تکنیک محور نسبت به گذشته، باید انیمیشن فیلشاه را حرکتی بزرگ بدانیم. حرکتی که می تواند انیمیشن سازی در ایران، خاصه در مسئله تکنیک را چند گام به سمت جلو ببرد و تداعی گر نوعی حرفه ای بودن در این زمینه است. اما آیا انیمیشن فیلشاه را در تمام ابعاد انیمیشن سازی می توانیم حرکتی رو به جلو بدانیم؟
با نگاه به پوستر فیلم می توانیم به وضوح بفهمیم که انیمیشن فیلشاه تلاش نمی کند یک داستان ایرانی تعریف کند. با کمی تغییر، پوستر انیمیشن فیلشاه شباهت زیادی به پوستر انیمیشن ماداگاسکار دارد.
در هر انیمیشنی مانند دیگر آثار سینمایی هر شخصیتی بنا بر اقتضائات فیلم نامه شکل می گیرد و گاها شخصیت در دل فیلمنامه آنقدر قدرتمند و تاثیرگذار می شود که قصه را می سازد یا تغییر می دهد و خود برسازندهی جهان پیرامون خود می شود. مانند باب اسفنجی که خصلت ها و توانایی های فیزیکی اوست که مولفه های دیگر انیمیشن باب اسفنجی را شکل می دهد. شخصیت های انیمیشن های تن تن و رنگو نیز همین ویژگی را دارند. اما انیمیشن فیلشاه نتوانسته از مولفه های جذاب یک شخصیت یا یک اقلیم استفاده کند و به یک منطق واحد در داستان گویی دست پیدا کند یا می توان عکس این مسئله را اثبات کرد: عدم منطق واحد داستانی اجازه نداده تا شخصیت بتواند ویژگی های منحصری را در دل آن پیاده کند. این مسئله برمی گردد به مشکلاتی که فیلمنامه فیلشاه دارد اما فیلمنامه فیلشاه چه جور فیلمنامه ای است؟
اجزایی که به هم نمی رسند
انیمیشن فیلشاه نشان می دهد که عوامل آن تمام توان و سرمایه خود را صرف شیوه ساخت و کارهای گرافیکی کرده اند. بخش اعظمی از صداگذاری در کشور آمریکا و تمام پروژه رندرنینگ فیلم در اوکراین صورت گرفته است تا تصویری با کیفیت بالا به دست مخاطب برسد و در این زمینه موفق هم بوده است.
اما فیلم همچنان که در اجرا به چند کشور سر می زند در مسئله فیلمنامه و داستان هم همین سرنوشت را دارد. بخش ابتدایی پاندای کونگ فو کار، اسم و بخشی از انیمیشن شیرشاه، بخش زیادی از ماداگاسکار و یکی دو قصه قرآنی را در کنار هم قرار داده و برای جلب توجه مخاطب بازار جهانی اشاره ای هم به مسیحیت دارد تا فیلم نامه فیلشاه را تکمیل کند. آیا می توان در چنین وضعی توقع یک جهان مستقل برساخته از ذهن و منطق واحد که تجلی گر یک شخصیت قدرتمند و اثر گذار است را داشت؟ میتوان گفت فیلمنامه پاشنه آشیل انیمیشن فیلشاه است. جایی که پیرنگ داستان می تواند به همه چیز منطق بدهد اما این اتفاق نیفتاده است. شاید بتوان دلایل این مسئله را عدم تلاش بر بومی سازی دانست یا حتی پا را باید فراتر گذاشت و گفت عدم شناخت از ظرفیت های بومی انیمیشن در سرزمینی چون ایران، باعث شده فیلمنامه نویس نتواند جهانی ایرانی- اسلامی را در اثرش خلق کند و همین باعث گمگشتگی ذهن او شده و در نهایت داستان و مخاطب را هر لحظه به جایی برده و سعی کرده با رنگ و لعابی تکراری و بیگانه او را بفریبد.
بومی سازی انیمیشن در ایران
با مطالعه داستان های شرقی به خصوص داستانهای قدیمی ایرانی چندین مولفه مورد نیاز انیمیشن یافت می شود. تخیل، فانتزی، رویاگونگی، سادگی از مولفه هایی است که در قدیمی ترین قصه ها و حکایت های ایرانی وجود دارد. حکایت های عارفانه به مانند تذکره الاولیا، حکایت های پندآموز به مانند گلستان، قابوس نامه، قصه های بیدپای و صفحات زیادی داستان که سالهای سال می تواند منبع تغذیه انیمیشن باشد. از جنبه بصری نیز کدام تصاویر در جهان می تواند به اندازه مینیاتورهای ایرانی تمام مولفه های انیمیشن را در خود داشته باشد؟
برای مثال در مسئله شخصیت پردازی و تاثیراتی که شخصیت در روند داستان دارد می توانیم به فیلمنامه فیلشاه نظری بیاندازیم. شخصیت که در ابتدا دست و پا چلفتی بود و از انجام کارهای کوچک هم ناتوان بود ناگهان در میان داستان و در دل حادثه تبدیل به موجودی دیگر شد.
این مسئله درست است که داستان با کنش ها و تصمیمات شخصیت اصلی شکل می گیرد و تغییرات شخصیت اصلی است که مسیر داستان را عوض می کند اما تغییر شخصیت یک روند است و نه یک حادثه. در یک فیلمنامه شخصیت محور به مانند انیمیشن فیلشاه ما باید با روند تغییر شخصیت مواجه شویم و این تغییر باید در بسترهای فرهنگی-زیستی شخصیت، موجه و هدفمند باشد. به نظر می رسد چند تکه بودن متن، به دلیل تقلیدی بودن و اصیل نبودن، اجازه نمی دهد که شخصیت خود را در دل آن تعریف کند و از طریق مناسبات جاری آن خود را بازشناسی کند. برای همین است که تغییرات انیمیشن فیلشاه حاصل طی شدن یک روند نیست و تنها اقتضائات داستان است که به این قضیه حکم می کند.
متنی که در یک بستر فرهنگی قدرتمند شکل گرفته باشد و هر گوشه ای را وامدار متنی دیگر نباشد، از طریق مناسبات جاری فرهنگی خود می تواند به آرزوها، دلایل ناکامی، دلایل تغییر و در نهایت کنش نهایی به شخصیت خود هویت و تشخص بدهد. در چنین شرایطی حتی می تواند به اقبال عمومی در سرزمین ها و فرهنگ های دیگر نیز فکر کند.
اتفاقی که برای انیمیشن سازی ژاپن رخ داده است. بازشناسی فرهنگ کهن و عمیق ژاپنی توسط انیمیشن سازان باعث می شود که آنها مبناها و کهن الگوهای تغییر شخصیتی اصیل ژاپنی را درک کنند. بعد از آن توانستند با همان مبناها و شیوه ها هر نوع انیمیشنی را بسازند و موفق باشند، حتی داستانهایی را به تصویر بکشند که خاستگاهی متفاوت از فرهنگ ژاپنی داشتند. مانند سفرنامه های اروپایی و هزار و یک شب و قصه های غربی را.
فرهنگ ایرانی نیز به مانند فرهنگ ژاپن پر از کهن الگوها و مبناهای روایی است. آیا شایسته است با این همه پیشینه، از تصاویری تکراری و آشنا برای گرانترین و بهترین انیمیشن ایرانی استفاده کنیم؟ اگر نتوانیم و نخواهیم به بومی سازی فکر کنیم به یقین نمی توانیم از لحاظ شیوه های ساخت و تکنیک هم به استقلال برسیم و برای برخی امور باید دست به دامن کشورهای دیگر شویم.
این مسئله تا حدود زیادی نشان دهنده عدم شناخت نویسنده و عوامل آن از جهان ایرانی و ظرفیت های آن است. حتی در شخصیت هایی که مربوط به بخش قصه قرآنی فیلم هستند هم این عدم تسلط و شناخت باعث شده که شخصیت هایی ببینیم که هیچ پیوندی با آنها احساس نکنیم مانند شخصیت اسفل السافلین.
به نظر می رسد انیمیشن سازی در ایران بیش از هر مسئله ای نیازمند بازخوانی ادبیات و هنر گذشته ایران زمین است. رنگ و نور مورد نیاز در انیمیشن می تواند از معماری و نقاشی ایرانی اسلامی تامین شود تا تاثیرگذاری عمیق تری داشته باشد.
گامی درست هرچند کوچک
انیمیشن فیلشاه فیلمنامه ای برای یک موجود برگزیده است. شخصیت شادفیل برگرفته از فیلشاه سپاه ابرهه است که دردنیای تخیل نویسنده بر اساس ایده ناظر خدا پیروز است شکل می گیرد . نویسنده با الهام از ماموریت ابابیل به این خلاقیت دست می زند که سرباز سپاه دشمن را هم با لشگریان خدا همراه سازد.
البته نویسنده برای این خلاقیت مجوزهای لازم را دارد و دست او باز است .او با بهره مندی از سنت برگزیدگی، شاد فیل را در جایگاه یک برگزیده قرار می دهد. در تاریخ هست که شاه فیل سپاه ابرهه به خانه خدا نزدیک نشد و هرچه کوشیدن او را نزدیک دیواره کعبه کنند نتوانستند و او از دست لشگریان ابرهه گریخت و سپاه ابرهه را در هم ریخت (وَ للهِ جُنودُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزًا حَکیمًا»؛ لشکریان آسمانها و زمین تنها از آن خداست و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.[1] اما از لحاظ تکنیکهای درام دست او به شدت بسته است. تمامی اجزای درام بخشی از پازلی است که نویسنده در نکته اوج با غافل گیر کردن مخاطب در کنش نهایی آن را رو می کند. ولی در این فیلم نکته اوجِ پرده آخر یا همان کنش نهایی اتفاقی است که مخاطب از قبل آن را می داند. مک کی در کتاب داستان آنجا که از ایده ناظر بحث می کند ضمن بیان ارتباط ایده ناظر با ساختار داستان و جایگاه کنش نهایی در داستان و ارتباط آن با ایده ناظر بیان می کند که: «هنرمند باید نه تنها ایده هایی برای بیان کردن بلکه ایده هایی برای اثبات کردن داشته باشد. بیان یک اندیشه، به این معنا که آن را صرفا در معرض دید قرار دهیم، هرگز کافی نیست. مخاطب باید بفهمد بلکه باید باور کند. ما می خواهیم پس از اتمام داستان همه متقاعد شده باشند که داستان تمثیل درستی از زندگی است و ابزارمان برای رساندن مخاطب به این نقطه همان ساختاری است که به روایت می دهیم.»[2] یعنی تمام ساختار مهم است و موضوعیت دارد. او در ادامه به یک نکته اساسی می پردازد که به نظر می رسد می تواند دست نویسنده فیلشاه را از این قید آزاد کند و نویسنده را از بن بست آگاهی مخاطب از سرانجام داستان و غافل گیر نشدنش و افت جذابیت داستان رهایی بخشد. او به دو جزء تشکیل دهنده ایده ناظر اشاره می کند و می نویسد: «ارزش و علت دو جزء تشکیل دهنده ایده ناظر است ... و منظور از علت دلیل اصلی رسیدن زندگی یا دنیای قهرمان به ارزش مثبت یا منفی آن است»[3] به بیانی نویسنده فرصت این را دارد که اساس فرایند درام خود را بر علل سیر قهرمان بپردازد؛ همان مساله ای که اشاره کردم، یعنی تغییر شخصیت یک روند است و نه یک حادثه، راه حلی که فیلمنامه نویس فیلشاه به صورت کامل نتوانسته از این فرصت استفاده کند و فیلمنامه در سیاهی حفره هایش به محاق کشیده شده است. اما نویسنده یک حرکت درست انجام داده هرچند که یک گام کوچک است اما شروع درستی است که می تواند شکل گیری شخصیت در داستان های انمیشن بومی را در ادامه متحول کند. نویسنده به این نکته توجه داشته، کسی که قرار است یک ماموریت الهی را انجام دهد برگزیده است و کسی که انتخاب می شود باید استعدادهای لازم را داشته باشد و آمادگی های مورد نیاز را کسب کند و به بلوغ برسد. در انسان شناسی درام منطق تحول شخصیت بر اساس یک نیاز شخصی است. «در درام های یونان باستان، قهرمانان معمولاً یک نقص مرگبار داشتند که باعث سقوط آنها می شد چون از تحول آنها جلوگیری می کرد (یعنی مساله شخصی). در تمدن فعلی غرب، چیزی که وجود دارد احتمالا نقص شخصیت نیست بلکه مساله ای است که فرد را از داشتن یک زندگی کامل تر و شادتر باز می دارد»[4] اما در انسان شناسی دینی مساله شخص برگزیده یک مساله شخصی نیست و هدف او فراتر از اهداف شخصی و آرزوی او برترازآرزوهای روزمره است. البته جای این شخصیت ها در فیلمهای سینمایی ما بویژه در میان قهرمانان انیمیشن وطنی خالی است. و به نظر می رسد بنای شیرشاه بر اساس توجه به این مهم شکل گرفته و پیش می رود و هرچند که اثر به خوبی از عهده آن بر نیامده است، اما این حسن توجه جای تقدیر دارد.
فیلم؛ یک محصول تجاری
صَرف هزینه های دولتی در سینما و انیمیشن مسئله جدیدی در سینمای ایران نیست که حالا در انیمیشن سازی ایران نیز شاهد آن هستیم. سرمایه گذاری دولتی و به اصطلاح صرف پول نفت در زمینه فرهنگی صرفا امر نکوهیده ای نیست و اگر درست و به جا باشد حتما می تواند کمک بزرگی به رشد فرهنگ کند اما گاهی مشاهده می شود که عوامل آثار اینچنینی دغدغه بازگشت سرمایه ندارند و تنها موظف هستند تا بودجه فرهنگی یک ارگان دولتی-حکومتی را به شکلی آبرومندانه خرج کنند. در چنین شرایطی قطعا مسائلی همچون مخاطب شناسی و تلاش برای جذب صحیح مخاطب نادیده گرفته می شود.
در ساخت انیمیشن فیلشاه گروه هنری پویا با تکیه بر سرمایه های ارگانی همچون بنیاد سینمایی فارابی و موسسه تصویر شهر، خیال خود را از بازگشت سرمایه راحت کرده است. هادی محمدیان در مصاحبه ای هزینه انیمیشن فیلشاه را 800هزار دلار عنوان کرده است که رقمی حدود چهار میلیارد تومان می شود و البته به زعم ایشان این هزینه به اندازه پول تنقلات عوامل انیمیشن کوکو هم نمیشود. اما سوال اینجاست که آیا سرمایه گذاران انیمیشن کوکو به فکر بازگشت سرمایه خود و کسب سود معقول نبوده اند؟ اگر عوامل انیمیشن فیلشاه نگاه مسئولانه ای به همین سرمایه گذاری فعلی نداشته باشند نمی توان توقع داشت در آینده سرمایه های بیشتری از جانب بخش خصوصی برای انیمیشن سازی در ایران جذب شود و همین مسئله باعث عدم پیشرفت انیمیشن در ایران خواهد شد. هرچند به نظر میرسد با آمار فروشی که داده میشود بازگشت مالی فیلشاه به قدری باشد که هزینه های انجام شده را برگرداند اما به هیچ وجه نمیتواند نظر مثبت سرمایه گذراران این عرصه را برای تامین سرمایه تولید آثار مشابه را به خود جلب کند.
حرف پایانی
با تمام مباحث ذکر شده در بالا، انیمیشن فیلشاه را می توان حرکت مثبتی خواند که لزوم بومی گرایی در آن بسیار احساس می شود. به نظر می رسد نیاز بود که از چهار میلیارد هزینه ساخت فیلشاه، چند درصدی هم سهم پژوهش و تحقیق در زمینه کهن الگوهای داستانی ایرانی اسلامی می شد.
استمرار در خلق آثار بزرگ با کیفیت جهانی با درونمایه های بومی می تواند به رشد انیمیشن در ایران کمک کند. نوعی از سینما که به دلیل مواجهه با گروه های سنی حساس و تاثیرپذیر می تواند به شیوه خوبی برای گفتمان فرهنگی تبدیل شود و مسیری برای معرفی فرهنگ والای ایرانی اسلامی در سراسر جهان باشد.
مرتبط: دانلود سریال انیمیشن پیامبران / فیل سواران
پی نوشت:
[1]. سوره فتح، ۴.
[2]. مک کی ، داستان، 79.
[3]. همان 80.
[4]. فیلمنامه نویسی پیشرفته، لیندا سیگر،182.
منبع: سایت فیلمنوشت