همان طور كه نمی توان یك روز از تماشای زیبایی های طبیعت چشم پوشید وگرنه زندگی برای انسان تنگ و تاریك می شود، نمی توان یك روز از سخنان خداوند كه در قالب وَحی به ما رسیده است چشم پوشی كرد و گرنه زندگی سخت تیره و تار می شود و حرص و خودبینی زندگی را برای انسان ها به جهنم تبدیل می كند. حرام باد زندگی برای آن هایی كه به افق گسترده ی آن منهای تذكرات الهی می نگرند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»(آل عمران/164)
خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگى بخشید هنگامى كه در میان آن ها، پیامبرى از خودشان برانگیخت؛ كه آیات او را بر آن ها بخواند، و آن ها را پاك كند و كتاب و حكمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.
نبوت، مسیر عبور از تنهایی بشر است و معنای زندگی با خدا را به بشریت ارزانی می كند.
1ـ پیامبران راه رجوع به خدا را در مقابل ما می گشایند و عملا ما را به اندیشه و اخلاقی دعوت می كنند كه شرط رجوع به حضرت حق است. هر كس با عمق بیشتری در توحید، به عنوان یك سلوك فكری و در اخلاق، به عنوان یك سلوك عملی مستقر شود، اُنس او با حضرت حق در همه ی عوالم و مظاهر بیشتر می گردد.
2ـ نگاهی که خدا را در حدّ مفهوم و در چارچوب یک معنا نگه می دارد، مانع نگاه به خدا است در آن صورت انبیاء را به عنوان مذكِّر نمی یابیم، این جا است که بحث نگاه شاعرانه به میان می آید بدون آن که بخواهیم پیامبری را شاعری بنامیم به آن معنا که «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُون». (شعراء/224)
3ـ پیامبران نیامدند تا خدا را ثابت كنند؛ آمدند تا ما خدا را بیابیم به همان معنای «إنّا لِلّه و إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» تا نه بت پرست باشیم و نه از حضور خداوند در جای جای عالم غافل بمانیم، وقتی فرمودند: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ»(180اعراف) خدا را به آن اسماء بخوانید! و كسانى را كه در اسماء خدا به انحراف می روند، رها سازید! آن ها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام میدادند، میبینند.
4ـ پیامبران دلبستگی های ما را تصحیح می كنند و در این رابطه طرح موضوعاتی تحت عنوان «حرام» و «حلال» و «واجب» و «مستحب» و «حق و باطل» در مقابل بشر قرار گرفته است.
5 ـ اگر صادقانه با پیامبران برخورد كنیم، حداقل نتیجه ی آن، نجات از كج فهمی بشرِ به خود واگذاشته است.
6 ـ گویا آهنگ های سخن الهی كه از طریق انبیاء به ما رسیده، مثل طبیعتِ بی كران كه برای ما ساخته شده و ما حضور قادر متعال را در آن می یابیم و از زندگی لذتی روحانی می بریم، سخنان وحی نیز چنین اند و انسان را در مقابل شكوه وَحی الهی به زانو در می آورد تا سراسر زندگی ما را بهشتی كند.
7 ـ همان طور كه نمی توان یك روز از تماشای زیبایی های طبیعت چشم پوشید وگرنه زندگی برای انسان تنگ و تاریك می شود، نمی توان یك روز از سخنان خداوند كه در قالب وَحی به ما رسیده است چشم پوشی كرد و گرنه زندگی سخت تیره و تار می شود و حرص و خودبینی زندگی را برای انسان ها به جهنم تبدیل می كند. حرام باد زندگی برای آن هایی كه به افق گسترده ی آن منهای تذكرات الهی می نگرند.
8 ـ شادی حقیقی با به سر بردن با خدا است كه در مسئولیت دین داری ظهور می كند؛ مسئولیت دین دارماندن و تاریخ خود را منوّر به انوار الهی كردن، همان شادی پیامبرانه است.
9 ـ نبوت یعنی انسان ها بر اساس نظر خدا یکدیگر را بشناسند و به بندگی خود معنا ببخشند. زیرا به گفته ی مولوی:
ما بفلک بوده ایم یار ملک بوده ایم باز همانجا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم زین دو چرا نگذریم؟! منزل ما کبریاست
گوهر پاک از کجا! عالم خاک از کجا! بر چه فرود آمدیت؟ بار کنید این چه جاست؟
بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
10ـ از ازدحام نظرات مختلف نمی توان گریزی داشت. آن نظرات در زیر سایه ی چه ایده ای قرار گیرند كه به اغتشاش آراء تبدیل نشوند و آن ایده برای همه ی انسان ها محترم باشد از آن جهت كه از طرف خالق انسان ها آمده است. آیا جز از طریق پیامبر خدا چنین مشکلی حل می گردد به همان معنایی که قرآن می فرماید: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیه»( 213/ بقره) جامعه ی انسانی در ابتدای امر و در بستر طبیعی خود جامعه ی یگانه ای بودند ولی با تنوع جوامع، اختلاف ها ظهور کرد، پس خداوند انبیاء را به عنوان مبشرین و منذرین همراه با کتاب فرستاد تا بین آن ها حکم کنند و آن ها را از اختلاف برهانند.
11ـ به گفته ی علامه ى طباطبایى«رحمةالله علیه» زندگى صحیح نیاز به پیامبر دارد زیرا اولاً: انسان كمال طلب است و چون كمال انسانى با اجتماع، برآورده مى شود و نه در فردیت، انسان به اجتماع روى می آورد. ثانیاً: در اجتماع به جهت غریزه ى سودجویى و استخدام همنوعان، تزاحم منافع پیش مى آید و هركس مى خواهد همنوع خود را در خدمت خود درآورد. در فضایى كه هركس مى خواهد همنوع خود را در خدمت قرار دهد، قوانینى جهت كنترل خودخواهی ها و سودجوییها نیاز است كه آن قوانین باید بر طبق احتیاجات واقعى بشر تدوین شده باشد. جنبهى روحانى و تكاملى بشر را مدّ نظر قرار دهد و جهت نفى استعمار و استثمار، داراى جامعیت باشد و طورى براى بشر برنامه ریزى كند كه به بهانه ى جوابگویى به ابعاد مادى او ابعاد معنوى او به حاشیه نرود. ایجاد چنین قوانینى با خصوصیات فوق در عهده ى خالق بشر است كه همه ى ابعاد بشررا میشناسد، در نتیجه خداوند براى رفع چنین نیازى پیامبر میفرستد.
12ـ آینده ی تفاوت های انسانی به كجا می رود در حالی که هرگز نمی توان از انسان ها خواست همه یک طور فکر کنند؟ اگر تفاهم منطقی در بین آحاد بشر پیش نیاید به تعارض و تخاصم می انجامد و غفلت از تفاهم ما را امروز به چنین جهانی مبتلا كرده كه سخت گرفتار تعارض نظرات است در حالی که هویت انسانی با نظر به ایده ای که وَحی الهی در مقابل او قرار می دهد، ایجاد ارتباط را فراهم می كند و قرآن در عین به رسمیت شناختن تفاوت های انسانی می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (13)/حجرات) این یعنی نظر به هویت فراقومی در عین به رسمیت شناختن فرهنگ ها، تا دین خشونت مضاعفی را دامن نزند و ما از مقصد و مقصود دین باز بمانیم.
13ـ نباید درك خود را مطلق كنیم زیرا دین، وسیع تر از هر كدام از ما انسان ها است و همان دین متذكر محدودیت های ما است تا فرهنگ تکفیر حاکم نگردد و آزاداندیشی به صحنه آید.
14ـ فضای دنیای امروز با تکثر افکار و افراد و رنج تنهایی که بشر امروز را تهدید می کند، بیشتر به پیامبر و رهمودهای وَحی نیاز دارد.
15ـ ما جهان بزرگ تری داریم، بزرگ تر از آن چه انسان ها در مقابل ما می گذارند و هرکس می تواند با نظر به آموزه های دین در جهان بزرگی که پیامبران در مقابلش قرار می دهند زندگی کنند تا در عین احترام به نگاه بقیه به دین نسبت به عالم دینی خود بی تفاوت نباشد.
16ـ پیامبران عامل بهترین آشنایی پایدار با خدا و آشنایی فزاینده باحضرت معبود هستند. زیرا خدای پیامبران، خدایی است که همه ی عالم را پر کرده است تا در همه چیز خود را بنمایاند به همان معنایی که خودش فرمود: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفیّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف»
17ـ در نهایت باید دانست مسیر محبت به خدا از طریق محبت به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)محقق خواهد شد و لذا محمد محبوب دل های محبّ خدا است به همان معنایی كه حضرت حق فرمود: « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (آل عمران/31) نتیجه آن که: حلقه ی کوران به چه کار اندرید دیدبان را در میانه آورید
دامن او گیر کو دادت عصا در نگر کادم چه ها دید از عصا
خداوندا! به حقیقت محبوب ترین مخلوقات یعنی حضرت محمد(ص)بهترین محبت به خودت و به پیامبرت را در جان ما شعله ور بگردان.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
منبع: لب المیزان