روایت شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در خطبه آخرشان فرمودند:
طُوبَى لِمَنْ طَابَ خُلُقُهُ وَ طَهُرَتْ سَجِیَّتُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ وَ حَسُنَتْ عَلَانِیَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ وَ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ؛[۱]
خوشا بر حال کسى که خلقش طیب و طبعش طاهر و باطنش شایسته و آشکارش نیکو باشد و زیادى مالش را بدهد و زیادى گفتارش را نگه دارد و در مورد خودش با مردم به انصاف رفتار کند.
این حدیث از احادیث زیبایی است که باید با آب طلا نوشته شود؛ یک دوره کامل است
خداوند متعال در قرآن، عظمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را این چنین بیان می کند:
وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم؛[۲]
و تو (اى پیامبر) بر اخلاق عظیم و برجستهاى هستی.
برداشت اولیه بعضی این است که آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم خیلى خوش اخلاق بودند؛ ولى «خُلُق عظیم» فقط خوش اخلاقى نیست. هیچ صفتى مثل کلمه «عظیم» مطلب را واضح نمی کند. شاید بعضى تصور کنند که چرا بیان دیگری ذکر نشده است؟ خداوند مىخواهد بزرگى و عظمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را مدح کند. خداوند نمی خواهد بگوید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تبسّم می کردند. تبسّم یک زاویه ساش است. قضیه، بزرگ تر از این است؛ چون این خُلق و خو، یک ظرف بزرگى مى خواهد.
اینجاست که «طَابَ خُلُقُهُ وَ طَهُرَتْ سَجِیَّتُهُ»، بهتر روشن می شود. اگر کسى سی سال زحمت بکشد، ولی سجایای خود را پاک نکند، گفتن اذکار برای او اثر معکوس دارد. گرچه به واسطه ذکر، بیست سال روى آن سجایا سرپوش گذاشته باشد، بعد از مدّتی ناگهان آن سجایا بیرون مى ریزد؛ مثلا اگر در مدتی از عمر خود، سر و کارى با اجتماع نداشت، بعد که وارد اجتماع می شود، در صورتی که سجایای خود را پاک نکرده باشد، دست و پای خود را گم مى کند و عجیب گرفتار مى شود. مسائل نساء هم همین طور است که اگر شهوت را گذرانده باشد، راحت است؛ و گرنه براى خودش و اجتماع، اسباب زحمت مى شود.
«طَهُرَتْ سَجِیَّتُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ»؛ سریره غیر از سجیه است.[۳] دیده شده است که بعضی افراد، حالت شکستگى ظاهری دارند، ولى درونشان جنگ است. در خیابان راه مى روند، اما در درون، آشوب هستند. این قضیه، عجیب است. آمیختهاى از مسائل عصبى و روانى است؛ به همین سبب است که می گویند انسان باید به مسائل خودشناسی آشنا باشد، تا نگذارد بُعد درگیری های تخیّلی و نفسانی بر او مسلّط شود. باب ضعف اعصاب آن قدر وسعت دارد که مثلاً بعضی افراد، برخورد ظالمانه ای با اطرافیان و مردم دارند، ولى بیمارى عصبی و روانی، او را نزد خودش به عنوان یک فرد مظلوم، تعریف کرده است و حس مى کند همه اطرافیان به او ظلم مى کنند. انسان نباید این بیمارى را داشته باشد، تا بتواند ارتباط صحیح با اطرافیان برقرار کند. اتّصاف به اعتدال در انسانیّت راه بسیار وسیعی دارد. خیلى دانایی لازم دارد و خیلى کار مى خواهد تا انسان یک فرد معتدل شود. علاوه بر ابعاد و زوایاى مشکلات جسمى، عصبى و روانى انسان، بخش صفات، حالات و ارتباطات هم به آن افزوده می شود.
توجّه به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در این قضایا، انسان را بسیار آگاه مى کند. سبکى که حضرت داشتند، براى حرکت به سمت خدا، از همه ابعاد، بهترین است. ببینید خداى متعال چگونه مسئول پرورش، رشد، ادب و تربیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است.[۴]
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با این که چند همسر داشتند، آخر شب هیچ غذایی یا هزینه ای برایشان اضافه نیامده بود. این طور نبود که آن بزرگواران، بیهوده خرج کنند؛ حتی براى ساخت خانه، خشتى را روى خشتى نگذاشتند. این ها همه معجزه است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم همسران متعدّدی داشتند؛ ولی نماز شبی که مى خواندند به این سبک بود که چهار رکعت مى خواندند و استراحت مىکردند، بعد دوباره چهار رکعت می خواندند و استراحت میکردند و بعد سه رکعت دیگر را می خواندند.[۵]
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شب ها بسیار عبادت می کرد. عایشه که مى دید پیامبر خدا این همه از شب را به عبادت مى ایستند ـ که یک وقت آن قدر به عبادت ایستاده بودند که پاهای مبارکشان ورم کرده بود ـ روزى گفت: چرا این قدر عبادت مى کنى؟ تو که خدا درباره ات گفته است: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»، خدا که به تو تأمین داده است. آن حضرت فرمودند: أ فَلا اکونُ عَبْداً شَکوراً؟ آیا من بنده سپاس گزار نباشم؟[۶]
این ها معجزه است؛ چون انسان برای تشخیص اُفت خود، دماسنج ندارد که ببیند چه مقدار اُفت کرده است، تا آن را جبران کند. ممکن است بخشی از آن را هم متوجه شود؛ ولی هر چه پیش می رود، حس هایی در انسان بیدار می شود. گِل حقیقى براى ساختار روحى افراد را از جاهاى متفاوتى برداشته اند.
انسان باید این را بداند که در دعا چه بخواهد. ما غالبا در تشخیص، دچار خطا مى شویم و خیر را تشخیص نمی دهیم. به خیال خودمان اموری را به عنوان خیر قرار داده ایم که حقیقت، غیر از آن خیال ها است.
اگر ما یک خواسته داشته باشیم و در آن خواسته، اصرار کنیم، خیلی ارزشمند است؛ مانند اصلاح سجیّه و سریره. اما این بیچارگی است که گاهی در امکنه زیارتی ائمه علیهم السلام حوائجی را درخواست می کنیم که بعد از گذر مدتی از عمر، آن ها خودبه خود برآورده می شوند. پس انسان وقتی میخواهد دعا کند، دعایى کند که خیر دنیا و آخرت از آن دربیاید.
————————————————————————————————————
[۱]. اصول کافی، ج۲، ص ۱۴۴.
[۲]. سوره قلم، آیه ۴.
[۳]. سجیه به معنای طبیعت است و سریره به معنای دل. (الافصاح فی فقه اللغه، ج۱، ص ۱۲۷)
[۴]. در روایتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: أَدَّبَنِی رَبِّی بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ (إرشاد القلوب، ج۱، ص۱۶۰) .
[۵]. بحارالانوار، ج۳۱، ص ۸.
[۶]. اصول الکافی، ج۲، ص ۹۵.
منبع : بنیاد هاد