خردسالی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم:

«وَ وَجَدَکَ ضالاًّ فَهَدی»(1)

پدر بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از ولادت آن حضرت درگذشت.

«وَ تَوَفّی اَبُوهُ عَبدُاللهِ بنِ عَبدُالمُطّلب بِالمَدینَهِ عِندَ أخوالِه وَ هُوابنُ شَهرَین»(2)

عبدالله فرزند عبدالمطلب در حالی در شهر مدینه از دنیا رفت که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوماهه بود.

«وَ فِی سَنَهِ سِتَّ مِن مَولِدِهِ صلی الله علیه و آله و سلّم ماتَت اُمُّهُ»(3)

شش سال از عمر شریفش می گذشت که مادرش آمنه درگذشت.

«اِنَّ امَّ رَسُولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم آمِنَهَ تَوفِّیَت وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم اِبنُ سَتَّ سِنینَ بِالأبواءِ بَینَ مَکَّهَ وَالمَدینَه»(4)

آمنه مادر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سن شش سالگی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از دنیا رفت و مرگ او در محلی بین مکه و مدینه بنام ابواء» واقع شد.

بهرحال خردسالی آن حضرت همانند زمان تولدش پرخاطره و پر حادثه بود. پس از مرگ مادر، جد وی عبدالمطلب سرپرستی و نگهداری او را به عهده گرفت، درست در سنینی که کودک نیاز شدید به محبت پدر و مادر دارد. و بدین ترتیب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تحت کفالت عبدالمطلب و بعد از او هم ابوطالب پدر والامقام امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار گرفت. و حقا که این پدر و پسر هم نهایت لطف و احترام را درباره آن حضرت انجام دادند و با رفتار شایسته خود جای خالی عبدالله و آمنه را پرکردند. عبدالمطلب که در سن یکصد و بیست سالگی درگذشت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هشت ساله بود و بعد از عبدالمطلب عموی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم، ابوطالب از آنجا که مردی شریف، بزرگوار و با حشمت بود به بهترین وجه وظیفه خود را در حفظ و نگهداری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم انجام داد. رفتار و گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در همان کودکی چنان بود که بازرگانی از قریش و عرب را به خود متوجه ساخت و بقدری تحت تأثیر شخصیت معنوی و نورانی وی قرار گرفتند که به وی محمد امین لقب دادند و البته برای این یگانه شخصیت جهان خلقت، لقب امین در مقابل آنهمه عظمت و شکوه معنویش چیزی نبود.

«وَ کانَ النَّبِیُّ اِبنَ سَبعَ سِنِینَ فَقالَتِ الیَهُود: وَجَدنا فِی کُتُبِنا أنَّ مُحَمَّداً یُجَنِّبُهُ رَبُّهُ مِنَ الحَرامِ وَالشُّبهات فَجَرّبُوهُ».

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در سن هفت سالگی بودند که یهودیان گفتند ما در کتابهای خود خوانده ایم که پیامبر اسلام از غذای حرام و شبهه دار استفاده نمی کند و آنها را حرام می داند، خوب است او را امتحان کنیم، مرغی را سرقت کردند و برای ابوطالب فرستادند همه از آن خوردند چون نمیدانستند ولی حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم به آن دست نزد وقتی علت آنرا پرسیدند فرمود: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ می فرماید.

سپس مرغ همسایه را گرفته و فرستادند به خیال آنکه بعد پولش را بدهند، آن حضرت بازهم میل نکرد و فرمود:

«وَ ما أراها مِن شُبهَهٍ یَصُونَنی رَبّی عنَها»آنها متوجه نبودند که این غذا شبهه دارد ولی مرا پروردگارم حفظ فرمود. آنگاه یهودیان گفتند:

«لِهذا شَأنٌ عَظیمٌ» این طفل دارای شأن و مقام عالی است.(1)

خاطرات جوانی:

«لَقَد کانَ فِی قَصصِهِم عِبرَهٌ لِاُولی الاَلباب»(2)

Share