عوامل عاقبت بخیری انسان با نگاهی به حادثه کربلا
عوامل عاقبت بخیری انسان با نگاهی به حادثه کربلا
سلامتی امر بسیار مهمی در حیات انسان می باشد. گذر از مسیر زندگی بدون صحت و سلامت بسیار سخت و جانفرسا است. همچنانکه با پای لنگ و لنگان نمی شود مسافت طولانی را طی کرد، در حالت بیماری روح نیز نمی شود حیات طیبه داشت. خداوند در قران گذر از سه مسیر و نقطه حساس را عین سلامت نفس وموجب عاقبت بخیری انسان می داند. این سه نقطه روز ولادت، روز مرگ و روز حشر و برانگیخته شدن است.
وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا : و درود بر او روزى که زاده شد و روزى که مى میرد و روزى که زنده برانگیخته مى شود. (سوره مریم /١٥)
بالواقع مطلب مهم این آیه دو امر است اول اینکه سلامتی نفس موجب سعادت مندی و سالم ماندن در این عبور از این گذرگاه هاست و دوم اینکه حفظ و نگهداری نفس از محرمات و انجام واجبات، سلامتی ان را در همه مراحل زندگی تضمین می کند
معنای عاقبت بخیری
عاقبت به معنای فرجام و نتیجه کارکردها است و عاقبت بخیری یعنی کارهاو فعالیت هایی که پایان خیر و خوشبختی رابرای انسان به دنبال دارد.این همان اتصال به فیض و رحمت مطلق خداست. نقطه ای ازقرب الهی که رضایت و خشنودی خدا از انسان و انسان از خدا را درپی دارد.
ارزش هر چیز به پایان آن است
لذا قرآن کریم و ائمه اطهار علیهم السلام، دائماً به پیروان خود راجع به سرانجام کار و عاقبت بخیری تذکر می دهند و توصیه می نمایند. چون عاقبت خوب و سرانجام نیک در تمامی امور به خصوص در پایان عمر بسیار مهم و ضروری است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «لکُل امرٍ عاقبةٌ» برای هر کاری عاقبتی است.
هر شروعی یک پایانی دارد، هر اوجی فرودی پیش رو دارد. هر آغازی، انتهایی دارد و هر بلندی، سرازیری را در پی دارد؛ اما مهم این است که این پایان، فرود، انتها و سرازیری چگونه باشد. لذا خوب شروع کردن، هنر نیست، خوب به پایان رساندن مهم هست. یک راننده وقتی قصد دارد به سمت مشهد برود، اگر از قم و تهران به سلامت عبور کرد، می توانیم بگوییم به مقصد رسیده است؟ نه بلکه زمانی که به مشهد آن هم با صحت و سلامتی برسد می توان گفت رسیده است چون ممکن است تا یک کیلومتری شهر مقصد هم بیاید اما دچار مشکلی شود که نتواند به مقصد برسد.
در طول تاریخ افراد بیشماری بودند که خوب شروع کردند اما به نیکی و خیر تمام نکردند، خیلی ها یا علی گفتند اما تا پایان ایستادگی نکردند. بسیاری از مردم یا حسین گفتند و حتی برای یاری آن حضرت اشک ریختند اما زمان امتحان و عمل که شد، باز ایستادند.
رابطه علت و معلولی
قرآن عاقبت بخیری را به معنای سلامت در زمان مرگ می داند. انسان باید در طول زندگی در سلامت محض زیست کند تا در زمان مرگ نیز در صحت روح، دارفانی را وداع گفت به معنایی بین عاقبت به خیری (سلامت در زمان مرگ) و سلامت درزمان حیات رابطه علت ومعلولی برقرار است چرا که مرگ امتداد مسیر زندگی است و نمی شود بیمار بود و سالم از دنیا رفت .
یعنی نفس در گرو عملش می باشد. آنچه در طول حیات کسب می نمایند تعیین کننده حالت زمان مرگ است عمر انسان مجموع لحظات است یکی از آن لحظات همان لحظه آخر و پایانی عمر است . او باید تلاش کند که در آن لحظه در حالی باشد که دارای ایمان کامل و توبه مقبوله باشد و اگر ذره ای کوتاهی و بی مبالاتی کند امکان دارد در همان لحظه شیطان ایمان را از انسان بگیرد و خدای ناکرده دلبسته به غیر خدا باشد.
عوامل عاقبت بخیری
نقطه ضعف های اخلاقی باعث بیچارگی وعاقبت به شری انسان می شود و شیاطین نیز از همین نقطه ضعف ها نفوذ می کنند همچنانکه آب ازسوراخ و شکسته داخل کشتی می شود و باعث غرق شدن آن می شود و لباس از درز پاره می شود. انسان از نقاط ضعف و گناهان مورد نفوذ و وسوسه شیطان واقع می شود و این نقاط او را از پا در می آورد.
وقتی گناه باعث عاقبت به شری می شود تقوی و اطاعت از خدا موجب عاقبت بخیری انسان می گردد. خداوند در آیات بسیاری در قران کریم عاقبت خیر را برای متقین قرارداده است و تقوی را اصل مهم و علت تامه آن دانسته، حال سوال این است که که چرا تقوی عامل عاقبت به خیری است؟
جواب این است که گناه همانند شکاف کشتی، درز لباس، ترک شیشه عامل نفوذ شیطان و گناه می باشد و این امر موجب فساد نفس می گردد و صحت و سلامتی نفس را از بین می برد و بیمار می سازد و این بیماری و فساد نفس باعث عاقبت به شری انسان می گردد.
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى: و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش ما از تو جویاى روزى نیستیم ما به تو روزى مى دهیم و فرجام [نیک] براى پرهیزگارى است. (سوره ۱۳۲/طه)
خداوند متقین را گروه خاص عاقبت به خیران می نامد وبرای آنان سرنوشت و عاقبت خیر و خوب رقم می زند: قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ: موسى به قوم خود گفت از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید که زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى دهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است. (سوره اعراف/١٢٨)
عاقبت بخیری در کربلا
دو برادر به نام های سعد و ابوالحتوف در لشکر عمر سعد هستند، سابقه ی آنان به خوارج برمی گردد کسانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را واجب القتل می دانستند. این دو برادر، به همراه عمر سعد و برای جنگ با امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بودند. روز عاشورا نیز همه جا در کنار کوفیان بودند و از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به سپاه سیدالشهداء علیه السلام فروگذار نکردند. عصر عاشورا شد، یاران باوفای اباعبدالله علیه السلام روی زمین افتاده بودند و به شهادت رسیده بودند عزیز فاطمه تکیه به نیزه غریبی داده و فریاد استغاثه اش در کربلا طنین انداز شده است. «اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله» آیا فریادرسی نیست که برای رضای خدا به فریاد ما برسد؟! آیا مدافعی نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟!
یکی از این دو برادر به دیگری گفت: برادر می شنوی و می بینی که حسین علیه السلام غریب و تنها شده است؟ مگر نه این که او نوه پیغمبر خداست؟ برادر تا الآن با او جنگیده ایم، بیا این آخرین فرصت را از دست ندهیم و او را یاری کنیم. سعد گفت: حرفی نیست اما اگر رفتیم و امام فرمود: دیر آمده اید، اگر رفتیم و توبه ما را قبول نکرد چه کنیم؟ ابوالحتوف گفت: سعد بیا برویم. اگر بنا بود که حسین علیه السلام دست رد به سینه ی ما بزند که دیگر نمی گفت: «هل من ناصر ینصرنی؟» این دو برادر در آخرین لحظات واقعه عاشورا، به سمت سیدالشهداء علیه السلام آمدند و امام، با آغوشی باز، از آنان استقبال کرد. سعد و ابوالحتوف، شمشیر از غلاف بیرون کشیدند و به یاری امام خود در برابر لشکر کوفه پرداختند و به شهادت رسیدند و این گونه در راه خدا و امام زمانشان عاقبت به خیر شدند.
مطالب مرتبط و پیشنهادی : ماه محرم - ویژه نامه خون خدا (امام حسین علیه السلام)
منابع :
✔ تفسیر المیزان -علامه محمد حسین طباطبایی
✔ تفسیر نمونه-ایه الله مکارم شیرازی
✔ نهضت حسینی-واعظ صادقی
✔ لهوف-ابن طاووس
افزودن دیدگاه جدید